Quantcast
Channel: گارنی GARNI
Viewing all articles
Browse latest Browse all 9369

دوزبانگی، شناخت و انتخاب کدها

$
0
0

دوزبانگی، شناخت و انتخاب کدها

دوهفته نامه "هویس"شماره 218

24 خرداد 1395

.

http://farsi.hooys.com/?p=2888

.

 

 

گشایش گفتار

در شروع این گفتار ابتدا باید دو واژه‌ی مربوط به بافت معرفی شوند. واژه‌ی اول «متن بی‌بافت»(1)   است که یک نظام نمادی (2)  است. حوزه‌های کاربردی متن بی‌بافت را باید در زبان رسمی و مکتوب و تدریس دانشگاهی و سخنرانی‌ها جستجو کرد.

اگر این متن را در ارتباطات در نظر بگیریم، آشنایی قبلی اشخاص با یکدیگر و یا زمینه‌ی مشترک فرهنگی، قومی و خویشاوندی لازم نیست. چون در این نوع از بافت نظام نمادین اساس کار است و این نظام بیان صریح منظور را ممکن می‌سازد. باید متذکر شد که در مراحل توسعه‌ی ‌شناختی نوجوان به زبانی احتیاج دارد که دارای بافت تقلیل‌یافته(3)  باشد تا بتواند برای نظم دادن به عملیات ذهنی پیچیده نهایت استفاده را از زبان بکند.

واژه‌ی دومی که باید معرفی شود «بافت نشانده» یا «بافت محاط»(4)  است. حوزه‌ی کاربردی این نوع از بافت در محاورات غیررسمی یا محاورات درون‌گروهی مثل محاورات در محیط خانواده، بین افراد هم‌گروه، دوستان و هم‌سالان و غیره است. از مشخصات مهم بافت نشانده همگونی فرهنگی و اجتماعی افراد است (یانگ ۱۹۸۷).

در این قسمت از مقاله سعی خواهم کرد تا رد پای این دو متن بی‌بافت و بافت نشانده را در بین کودکان طبقه‌ی کارگر و سرانجام در زبان‌های ابتدایی و متمدن مطابق با الگوی طبقه‌بندی مالینوفسکی دنبال کنم.

 

نقش بافت در بین کودکان دوزبانه (کومینز)

گزارش‌هایی که در مورد عملکرد تحصیلی کودکان دوزبانه از این‌جا و آن‌جا و سراسر دنیا می‌رسد حاکی از ضعف آن‌ها در موارد مختلف درسی است. یکی از کسانی که به این موضوع توجه کرد اسکوتناب کانگاس (۱۹۸۱) بود. او دریافت که کودکان مهاجر با دوستان و هم‌شاگردی‌های کشور میزبان به‌خوبی صحبت و بازی می‌کنند ولی در پاسخ‌گویی به سؤالات درسی موفق نیستند.

کومینز (۱۹۷۹) با در نظر گرفتن مشاهداتی از این دست، نظریه‌ی دوآستانه‌ای خود را بنا نهاد و به این نتیجه رسید که کودکان به توانش ارتباطی زودتر از توانش شناختی دست می‌یابند. در واقع توانش شناختی بعد از توانش ارتباطی در حدود سنین یازده تا سیزده سالگی حاصل می‌شود و از این روی به پرورش‌گران کودکان علیه این نظریه که دانش‌آموزان با توانش ارتباطی نسبتاً خوب در زبان دوم آماده‌ی انجام تکالیف مدرسه به همان زبان هستند، هشدار داد.

کومینز معتقد است که عدم موفقیت دانش‌آموزان دوزبانه به خاطر این واقعیت است که آن‌ها مجبور می‌شوند مواد درسی را به زبانی مطالعه و بعد بازگو کنند که هنوز به آستانه‌ی دوم توانش آن زبان نرسیده‌اند. به عبارت دیگر، آنان هنوز به آن مهارتی که بتوانند با زبانی با بافت «تقلیل‌یافته» سخن گویند، نرسیده‌اند. گزارش‌های دیگری هم حاکی از عملکرد ضعیف تحصیلی کودکان کارگر و طبقات اجتماعی پایین‌تر است.

 

نقش بافت در بین کودکان طبقه‌ی کارگر

بازیل برنشتاین (۱۹۷۲) طی نظریات بحث‌انگیز خود این موضوع را مطرح می‌کند که کودکان وابسته به طبقه‌ی کارگر قادر به تولید زبان بی‌بافت نیستند و سبک سخنوری آنان با «کد تفصیلی» یا زبان رسمی – که بیشتر در طبقه‌ی متوسط و متوسط به بالا در موقعیت‌های رسمی است- صورت نمی‌گیرد. آن‌ها برای ارتباطات خود از زبانی استفاده می‌کنند که در واقع نوعی از زبان است که برای درک به‌شدت متکی به زمینه‌های مشترک و مشارکت طرفین صحبت است.

برخی از مشخصات «کد تفصیلی» عبارتند از جملات صحیح از نظر دستوری، استفاده از جملات پیچیده با استفاده از عبارات تبعی و حروف ربط، استفاده از حروف اضافه برای نشان دادن سوابق منطقی و زمانی، استفاده‌ی مکرر از ضمیر فاعلی اول شخص مفرد، استفاده‌ی مکرر از ضمایر، قیود و اظهارنظرهای کیفی.

در حالی که در «کدهای محدود» جملات از نظر نحوی ساده هستند و مشخصه‌های «کد تفصیلی» را ندارند. استفاده‌ی مکرر از اصطلاحات رایج است و صحبت با این «کد» متکی به چرخه‌ی همدلی(5)  است.

عدم دسترسی یا دسترسی محدود کودکان طبقه‌ی کارگر به «کد تفصیلی» به دلیل وضعیت و نقش‌های اجتماعی‌شان با تجربه‌ی اجتماعی شدن کودکان طبقه‌ی متوسط متفاوت است.

در فرهنگ‌های توجیه‌شده‌ی وابسته به موقعیت(6)  استفاده از زبان تقریباً همواره بستگی به ارتباط نزدیک افراد و ذهنیات مشترک و معانی ضمنی(7)  دارد ولی در فرهنگ‌های توجیه‌شده برای شخص(8)استفاده از زبان کم‌تر متکی به بافت و وضعیت است و معانی به صورت صریح(9)رد و بدل می‌شود.

 

نقش بافت در تقسیم‌بندی زبانی

مالینفسکی در پژوهش‌هایی که انجام داده است، زبان‌ها را به دو گروه الف: زبان‌های ابتدایی و ب: زبان‌های متمدن تقسیم می‌کند و مشخصه‌هایی برای آن‌ها قائل می‌شود. او معتقد است که زبان‌های ابتدایی به‌شدت «بافت نشانده» است و درک گفتار در میان آنان متکی به داشتن معلومات مشترک(10)است، ساخت دستوری ساده است، ضمیر مفعولی اول شخص مفرد بیشتر از ضمایر فاعلی مورد استفاده قرار می‌گیرد و محاورات شکل‌های عادی دارند و قابل پیشگویی و پیش‌بینی است.

و در مورد زبان‌های متمدن می‌گوید: بافت نشاندگی در این نوع زبان‌ها از بین می‌رود، بیانات جنبه‌ی صریح‌تر به خود می‌گیرد و متن بی‌بافت خود را نمایان می‌کند، ساخت دستوری پیچیده‌تر می‌شود و این اجازه را می‌دهد تا سخنگو مستقل از بافت‌های موقعیتی سخن خود را تنظیم کند. در این نوع زبان برخلاف زبان‌های ابتدایی ضمیر فاعلی اول شخص مفرد خود را بیشتر از ضمیر مفعولی اول شخص مفرد مطرح می‌کند (مالینوفسکی ۱۹۴۶).

چیزی که در این سه نظریه وجود دارد، حضور کدهای «بی‌بافت» است زیرا معنا و منظور به صورت صریح فقط از طریق بی‌بافت شدن است که می‌تواند منتقل شود. در زبان مکتوب به عنوان نمونه‌ای از متن بی‌بافت شده» هاله‌ای از وجود ارتباطات شخصی در بین مشارکین نیست. آن‌چه نوشته می‌شود درک می‌شود و این درک همان است که در مراحل بالایی از توسعه‌ی شناختی صورت می‌گیرد.

عدم دستیابی به چنین مرحله‌ای از شناخت است که گروه‌های غیرغالب از نظر اجتماعی را محدود می‌کند. دانش‌آموزان مهاجر و اقلیت‌های قومی طبق نظریه‌ی کومینز، کودکان طبقه‌ی کارگر طبق نظریه‌ی برنشتاین و اقوام ابتدایی طبق نظریه‌ی مالینوفسکی و کودکان در سنین اولیه‌ی زبان‌آموزی اگر بخواهیم نظریه‌ی برونر را نیز اضافه کنیم، همه جزو این گروه‌های غیرغالب هستند. دلایل عدم دستیابی به چنین مرحله‌ای از رشد شناخت عمدتاً اجتماعی است.

به منظور بررسی وضعیت نحوی در گفتار کودکان تک‌زبانه و دوزبانه، وضعیت بافت را در صحبت ۴۴کودک هشت ساله‌ی دختر در بین دو گروه مساوی ۲۲نفره‌ی تک‌زبانه‌ی فارسی‌زبان به عنوان گروه گواه و دو‌زبانه‌ی ارمنی- فارسی به عنوان گروه مورد آزمایش که در منطقه‌ی ۸آموزش پرورش تهران در پایه‌ی دوم مشغول به تحصیل بودند، بررسی کردیم.

اطلاعات مربوط به وضعیت بافت به صورت نشان دادن عکس چهار مرحله‌ای شماره‌ی ۱به تک‌تک افراد هر دو دسته از کودکان صورت گرفت. از کودکان خواسته شد تا داستانی را بر مبنای آن‌چه که در تصاویر می‌بینند به زبان فارسی بیان کنند. بیانات آن‌ها بر روی نوار کاست ضبط شد و بعدها برای بررسی دقیق‌تر از نوار پیاده شد(11) .

از بیست‌ودو نفر تک‌زبانه‌ها یازده نفر بدون ارجاع به متن، داستانی ساخته و نقل کردند که من به صورت تصادفی یکی از نمونه‌های بی‌بافت را این‌جا می‌آورم:

«یک دزد کیف یک زن را برداشت و دوید. یک مرد در صندلی نشسته بود. آن مرد توانست تشخیص بدهد که این دزد است. یک پلیس آمد و دزد را دستگیر کرد و کیف به آن زن برگشت.» در این نمونه نکته‌ی جالب این است که «مردی که در صندلی نشسته بود» اول معرفی می‌شود و جمله‌ی بعدی به جمله‌ی معرفی‌شده ارجاع می‌دهد. ولی «آن مرد توانست» به تصاویر داده شده ارجاع مستقیم نشده است. این نمونه را با نمونه‌ی ارجاعی گروه تک‌زبانه‌ها بسنجیم:

«این خانم آمده دم مغازه. دارد کلاه‌ها را می‌بیند و این آقاهه از توی کیفش آن را برداشت [چه چیزی را برداشت معلوم نیست] و این‌جا خانمه فهمید که این آقاهه هم وقتی که نشسته این‌جا عصایش را می‌گیرد لای پای آن دزده. بعدش آن کیف از دستش می‌افتد. این‌جا پلیس می‌آید این را می‌گیرد. آن آقاهه هم کیفش را می‌دهد به این خانم و از اون آقاهه تشکر می‌کند.»(12)

در مورد دوزبانه‌ها از لیست ما فقط دو نفر داستان را به صورت بی‌بافت تعریف کرده بودند که نمونه‌ی آن را در زیر نقل می‌کنم:

«یه خانم بود. می‌خواهد برود مغازه. بعدأ یه آقاهه کیف او را برداشت و فرار کرد. بعدأ خانم دنبالش دوید. بعدأ آمد یه پدربزرگ بود. بعدأ کیفش افتاد. بعدأ آن آقاهه کیفش را به خانم داد

در این مورد هر چند به حروف ارجاعی از قبیل «این‌جا» و «این» اشاره نشده است ولی توالی تصویر با حروف ربط «بعدأ» کرارأ تکرار شده است. اکنون به نمونه‌ای از بافت نشانده توجه کنیم:

«این‌جا یه مرد دزد بود. بعد آمد کیف این زن را دزدید. این‌جا یه پیرمرد نشسته بود. چوبش را صاف کرد که این دزده بیفتد پایین. بعد این‌جا پلیس آمد دزده را گرفت. این زن هم از پیرمرد تشکر کرد

بحث، تجزیه و تحلیل از دیدگاه‌های گوناگون در مورد این نمونه‌های جمع‌آوری شده از نقطه‌نظرهای مختلف امکان‌پذیر است. به عنوان مثال می‌توان افعال به کار برده شده‌ی گروه دو‌زبانه‌ها را در نظر گرفت که خواسته‌اند مرحله‌ی سوم تصویر را بیان کنند و به نظر می‌رسد گروه دوزبانه‌ها در مورد لغات مناسب برای عصا دچار مشکل بوده‌اند.

به چند نمونه‌ی زیر توجه کنیم که از بیانات کودکان دوزبانه برگرفته شده است:

 

۱- با چوب این جوری می‌کند.

۲- این آقاهه چوب جلویش می‌گذارد.

۳- این‌جا یک جوری می‌کند این بیفتد.

۴- مرد چوب را ول کرد.

۵- یه چیزی را نگه می‌دارد.

۶- این‌جا مرده دید، چوبش را این‌جوری صاف کرد.

استفاده از لغت چوب به جای عصا در همه‌ی این موارد مشترک است.

استفاده از لغت «این جوری» مورد ۱و ۶و «یک جوری» مورد ۳کاملأ ارجاعی و با حرکت دست کودک صورت گرفته است. افعالی مانند «می‌کند»، «جلویش می‌گذارد»، «ول کرد»، «نگه می‌دارد» و «صاف کرد» از جمله مواردی است که می‌تواند مورد توجه واقع شود. در مرحله‌ی سوم در‌باره‌ی همان تصویر از کودکان تک‌زبانه هم پرسیده شد که نمونه‌هایی از آن را این‌جا نقل می‌کنم:

 

۱- عصایش را انداخت زیر پای آن مرد.

۲- با عصایش او را زد.

۳- این‌جا هم مرده با عصایش می‌زد.

۴- این مرده با عصایش پایش را گرفته.

۵- این مرده می‌آید عصایش را می‌گذارد زیر پایش.

۶- عصایش را برمی‌دارد می‌زند به پای دزده.

۷- با چوب دستش می‌زند زیر پای آن مرد.

 

همه‌ی این کودکان از لغات عصا و چوب‌دستی استفاده کرده‌اند. پنج مورد از هفت مورد به نحوی لغت «پا» را به کار برده‌اند در صورتی که در گروه دوزبانه استفاده از لغت «پا» وجود نداشته است. از فعل «زدن» چهار نفر از کودکان استفاده کرده‌اند (موارد ۲، ۳، ۶، ۷) و از مضارع اخباری «می‌زند» و «می‌گذارد» این دسته از کودکان کرارأ بهره برده‌اند.

نتیجه‌ی این بررسی نشان داد که کودکان دوزبانه از استراتژی‌های ارجاعی مانند استفاده از کلمات «این» و «این‌جا» و «این را» و غیره بیشتر استفاده کرده بودند. هر جا به شیئی برخورده بودند که نام آن را نمی‌دانستند لغتی را ساخته یا از ارمنی ترجمه‌ی تحت‌الفظی کرده بودند.

همگونی در افعال به نسبت گروه گواه کم بود. از جملات اصطلاحی مثل «می‌زند زیر پای دزده» اصلأ استفاده نشد و فعل «زدن» به طور کلی در جملات اداشده از طرف کودکان دوزبانه به کار نرفته بود. کودکان دوزبانه از معلومات مشترک و از چرخه‌ی همدلی پرسشگر در طی جملاتی نظیر «این جوری» می‌کند و یا «چیز می‌کند» برای بیان منظور استفاده کرده بودند.

این نتایج مزید این نظریه است که کودکان دوزبانه هنوز به کاربرد کد بی‌بافت تسلط ندارند و ترجیح می‌دهند منظور خود را با کد بافت نشانده بیان کنند. ضمنأ آن‌ها در کاربرد برخی لغات و اصطلاحات هم مشکل دارند اما این امر مانع از برقراری ارتباط زبانی به وسیله‌ی آن‌ها نیست. این کودکان اگرچه با همین دانش زبانی دارای توانایی ارتباطی نسبتاً بالایی هستند (آن هم به زبان غیرمادری خود) اما احتمالأ در فعالیت‌های شناختی و به‌ویژه در آموزش دروس مدرسه که در آن‌ها از متون بی‌بافت به زبان غیرمادری استفاده می‌شود هنوز نیاز به برخورد ویژه دارند.

 

  .

 

1. Decontextual text

2. Symbolic order

3. Context reduced

 

4. Context embeded

5. Sympathetic circularity

6. Position oriented cultures

7. Implicit meaning

8. Person oriented cultures

9. Explicit meaning

10. Shared knowledge

11. کار ضبط و پیاده‌سازی نوار توسط خانم خچه‌توریان صورت گرفت.

۱۲٫در نقل قول مذکور تأکیدها بر روی کلمات ارجاعی مشخص‌کننده‌ی تواتر استفاده از این کلمات است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 


Viewing all articles
Browse latest Browse all 9369

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>