نقد و بررسی فیلم چهارشنبه 19 اردیبهشت
جمع آوری از گارگین فتائی
.
شعار فیلم «چهارشنبه 19 اردیبهشت»:
نقد انسان و ستایش انسان است.
عوامل فیلم «چهارشنبه 19 اردیبهشت»:
کارگردان: وحید جلیلوند
نویسنده: علی زرنگار، وحید جلیلوند، حسین مهکام
تهیهکننده: محمدحسین لطیفی، علی جلیلوند
پخش بینالمللی: کتایون شهابی
مدیر فیلمبرداری: مرتضی پورصمدی
صدابردار: یدالله نجفی
صداگذاری و ترکیب صدا: علیرضا علویان
طراح چهرهپردازی: سعید ملکان
طراح صحنه و لباس: بابک کریمیطاری
موسیقی: کارن همایون فر
تدوین: وحید جلیلوند، سپهر وکیلی
منشی صحنه: شهره فهیمی
مدیر تولید: محمدصادق آذین
مجری طرح: علی جلیلوند/ مشاور رسانه ای: مریم نراقی
عکاس: ساتیار امامی
تصویربردار پشت صحنه: مهران ضیایی
بازیگران: نیکی کریمی، امیر آقایی، شاهرخ فروتنیان، برزو ارجمند، وحید جلیلوند، آفرین عبیسی، سعید داخ، کتانه افشارینژاد، میلاد یزدانی، سحر احمدپور، حشمت آرمیده، زکیه بهبهانی، تیام محمدی
داستان فیلم
فیلم با یک سوال آغاز می شود و در همان ابتدا تو را کنجکاو می کند که هر چه زودتر پاسخش را پیدا کنی؟این مردم چرا اینجا هستند؟ در روزنامه "همشهری"، چه آگهی تا این اندازه برای همشهری ها جالب بوده که سراسیمه آمده اند تا با هم رقابت کنند؟
فیلم اصلا نمی خواهد تو را بازی دهد، معمائی را هم برای تعلیق پیش روی تو نگذاشته و وحید جلیلوند، خیلی زود پاسخ سوالت را می دهد:
آگهی روزنامه را "جلال آشتیانی "با بازی "امیر آقائی"داده که می خواهد سی میلیون تومان را بلاعوض به کسی ببخشد که از همه بیشتر به آن نیاز دارد ومحتا ج تر است.او باور نمی کرد که پیدا کردن مستحق ترین چقدر سخت است.
فیلم در سه اپیزود و روایت زندگی سه شخصیت است که در طول قصه به هم متصل می شوند و تدوین بسیار خوب"چهارشنبه
19 اردیبهشت"کمک بسیاری به موفقیت آن می کند. جالب اینکه من دنبال قصه ی نفر چهارمی هم بودم ،زنی رنج کشیده که شوهر کارگر ساختمانش در حین کار دچار سانحه شده وجانش را از دست داده ووقتی برای گرفتن دیه شوهرش به کارفرما رجوع کرده مورد تعرض او قرار گرفته است. نمی دانم موضوع مرا تحت تاثیر قرار داد یا بازی فوق العاده "کتانه افشارنژاد"که مثل حضور رویا نونهالی در"خانه ای روی آب"،در عین کوتاهی نقش فکرم را دزدیده بود با همین تک سکانس دلم می خواست از او بیشتر بدانم اما به او فکر می کردم،دلم می خواست پول را به او بدهم تا شاید بتواند به زخمی بزند.بعد که به قصه فکر کردم دیدم همین نپرداختن و گذشتن از این شخصیت چقدر هوشمندانه بوده و فیلم را جذاب تر کرده است.
داستان اول فیلم، داستان لیلا (نیکی کریمی) است که با چهرهای سالخورده و رنگ پریده یکی از متقاضیان این کمک مالی است، اما خیلی نمیتواند منتظر بماند چون باید به محل کارش در یک کشتارگاه و تولید گوشت مرغ برود.
(سکانسی که لیلا با چکمه پلاستیکی روی خون آبه ها راه میرود، خون آبه هائی که با باز شدن فلکه آب بافشار خارج می شوند و دست های او که لاشه مرغ ها را می شوید یکی از بهترین سکانس ها وبازی های نیکی کریمی در سالهای اخیر است که با تقسیم جیره غذائی کارخانه با دخترکوچکشش به اوج میرسد. تنم می لرزد وقتی به دخترش می گوید: "گوشت بخور". چه طعنه ی ظریفی است در کارخانه بسته بندی گوشت ، گوشت خوردن.)
لیلا شب و پس از کار، دوباره به آن خیابان باز میگردد و به جلال (آگهی دهنده) برمیخورد؛ مردی که در گذشته نامزد او بوده و بی خبر رهایش کرده و حالا یک آگهی برای کمک سی میلیونی به یک فرد نیازمند چاپ کرده است. این پول میتواند خرج عمل همسر لیلا (با بازی بسیار خوب وحید جلیلوند) را که در اثر خونریزی مغزی ناتوان و معلول شده را فراهم کند.
عشق،پایبندی ومبارزه ای که لیلا برای حفظ زندگی و حمایت از دختر وهمسرش دارد از ویژگی های موثر اما به دور از شعار این فیلم است. لیلا یک قهرمان دور از ذهن نیست ، فقط یک زن و یک مادر متعهد باورپذیر است، فقط همین...
داستان دوم درباره دختر جوانی به نام ستاره (با بازی سحر احمدپور) است که مسلم بازی ملموس و فوق العاده او از مواردی است که ما را غافلگیر می کند. سحر احمدپور در زندگی شخصی اش محجبه است و از چادر برای پوشش استفاده می کند ونه خودنمائی و پوششی که انتخاب کرده و ربطی هم به ما ندارد.حضور وی با چنین پوششی در سی و سومین جشنواره فیلم فجر از اتفاقات حاشیه ای بود که بسیار مورد توجه خبرنگاران و عکاسان قرار گرفته و بعد از دیدن فیلم همگی اعتراف می کردند که برای یک بازیگر خوب و مستعد هیچ چیز مانع محسوب نمی شود.(تا قبل از رونمائی از فیلم بعضی از خبرنگاران این اتفاق را به نوعی تبلیغ می دانستند و استقبال از بازی او را هم نوعی بازی سیاسی.)
ستاره والدینش را از دست داده و عمه و شوهر عمه اش او را بزرگ کرده اند و پسر عمه اش (برزو ارجمند) به او علاقمند است (بازی برزو ارجمند در این فیلم بسیار دیدنی است). سارا به صورت مخفیانه با فردی دیگری ازدواج کرده و از او باردار است . در یک کتک کاری شوهر سارا ، پسر عمه اش را مصدوم می کند و به زندان می افتد. سارا از خانه عمه رانده شده مگر به شرط طلاق یا پرداخت دیه می تواند شوهرش را از زندان آزاد کندوحالا بی خانمان شده است. به همین دلیل ستاره نیز یکی از افرادی است که پس از خواندن آگهی روزنامه، آن صبح در میان جمعیت دیده میشود.
داستان سوم درباره جلال (امیر آقایی) مردی است که جمعیت زیادی از مردم گرفتار و ندار شهر را به این ضیافت دعوت کرده است. او فرزند 5 ساله خود را سالها پیش از دست داده است اما هنوز فکر می کند اگر کسی در آن زمان به او کمک کرده بود و یا اینکه انسان متمولی بود ، فرزندش را ازدست نمی داد. اتومبیل او ربوده شده و حالا پیدا شده و جلال تصمیم گرفته که سی میلیون قیمت ماشین پیدا نشده اش را به یک فرد گرفتار بدهد اما حالا با پیدا شدن لیلا و اینکه حس می کند خودش هم در سرنوشت بد لیلا دخیل بوده، در دل آرزو میکند تا این پول به لیلا برسد.و شوهر لیلا که غیرت مردانه اش نمی طلبد تا از عشق سابق لیلا کمک بگیرد.