پایان باز
جمع آوری از گارگین فتائی
پایان فیلمها بیش از حد باز است؛ خیلی باز!
ایسنا: بازیها عالی، کارگردانی فوقالعاده، فیلمبرداری درجه یک، موسیقی غوغا، گریم محشر، نورپردازی معرکه، ریتم مناسب، جلوههای ویژه متناسب و... همه چیز در همه فیلم خوب است؛ اما وفتی به ته ماجرا میرسیم دق میکنیم. پایان خیلی از داستانهای سینما به گفته کارگردان باز است اما به گمان تماشاگران و یقین منتقدان پایان فیلم ول است و بیش از حد باز است. آنقدر باز است که اگر شما 180 درجه مقابل فیلم روی زمین بنشینی، پایان فیلم از حرکت تو بازتر است.
رضا ساکی/ نمیدانم اولین بار چه کسی پایان باز را وارد سینما و سینمای ایران کرد اما هر که بود لابد الان خودش هم پشیمان است و دارد همان جمله مارکس را تکرار میکند که من مارکسیست نیستم! البته اصولا سینما اینطوری است. کافی است یکی ته فیلمش را باز بگذارد، بقیه حتی دیگر در خانهشان را هم نمیبندند. کافی است یک نفر با دوربین روی دست فیلم بسازد، بقیه همه سهپایهها را در میدان اصلی شهر میشکنند و الیوم دیگر سهپایه استعمال نمیکنند.
آفتی که این پایان باز برای سینما دارد دقیقا مثل موسیقی پاپ است. یعنی بلایی که بر سر پاپ آمد الان دارد بر سر سینما میآید. شما اگر به قصد تحقیق و پژوهش، یکی از شبکههای ماهوارهای را که راهبهراه موسیقی پخش میکند ببینید، گاه متوجه نمیشوید که خواننده قبلی کی رفت و خواننده بعدی کی آمد. آنقدر همه چیز شبیه هم است؛ مثل این آدمهایی که محصول اتاقهای عمل هستند، همه شکل هم هستند و اگر حواست نباشد ممکن است در یک مهمانی با یک نفر، سی بار احوالپرسی کنی.
خلاصه که به نظرم باید دولت در این بحث پایان باز دخالت کند و نگذارد پایان فیلمها بیشتر از یک حدی باز بشود. فیلمسازان هم اگر میبینند خسته میشوند، فیلمهایشان را کوتاهتر بسازند تا انرژی کافی برای فکر کردن به پایان فیلم داشته باشند. یعنی من خودم در سینما بودم و یک فیلمی تمام شد اما هیچکس از جایش تکان نخورد و همه منتظر بودند ببینید عاقبت چه میشود اما وقتی حراست سالن وارد عمل شد همه فهمیدیم پایان فیلم خیلی باز بوده است. خداوکیلی دستکم اگر اینطوری فیلم میسازید چند دقیقه مانده به پایان باز فیلم زیرنویس کنید: به پایان باز نزدیک میشویم.
پایان باز چیست؟
در آنجایی که نویسنده و کارگردان از روایت کلافه می شوند و در نیمه های راه فیلم،کنترل و فرمان قصه و روایت از دستشان در می رود،می دانند که دیگر فیلم وا رفته پس تصمیم می گیرند از ابزاری تحت عنوان "پایان باز"استفاده نمایند.در اینگونه مواقع پایان بندی فیلم شدیدا چرت و پرت انجام می گیرد و نقطه اوج ماست مالی می شود و توجیه کارگردان هم به این صورت است ("فیلم پایانش باز است و تصمیم و اتفاق نهایی به عهده بیننده است.بیننده بعد از تماشای فیلم در فکر فرو رفته...")
در اینگونه فیلم ها معمولا درام اتفاق نمی افتد و فیلم ها فرمی شبیه به هم و ناقص دارند.فیلم های خوبی با پایان باز در سینمای جهان وجود دارد اما فیلم هایی که جدیدا می بینیم اینگونه از ابزار پایان باز جهت توجیه ناتوانی شان استفاده می کنند.
سینمای ایران و گذار از «پایان باز» به «آغاز باز»!/«ضدفیلمها» سال نوی سینما را تهدید میکنند
سینمای داستانگو و قصهپرداز در بدترین شرایط خود در چندین سال اخیر به سر میبرد.
«پایان باز» چندسال یکی از بحثهای اصلی سینمای ایران بود. فیلمهایی که مطابق مد روز و با تقلید ناشیانه از برخی کارگردانها، عملا نصفه بودند و پایانی نداشتند و سازندگانشان آن را فیلمی با «پایان باز» میدانستند که قرار است مخاطب را با خود درگیر کند و آنها را به مثلا به تامل وادارد.
در مورد آن مد روز و نیمهکاره رها شدن فیلمها و پنهان شدن فیلمسازانشان زیر عنوان دهانپرکن و پرطمطراق «پایان باز» بحثهای زیادی صورت گرفت و خیلیها فهمیدند که پایان بسیاری از آن فیلمها نشاندهندهی ناتوانی سازنده در جمع کردن داستان فیلم خود است نه مسئلهای ناشی از هوشمندیش برای به تامل واداشتن مخاطب.
حالا اما یکی از بحرانهای سینمای ایران در جشنوارهی سیوسوم فجر نه فیلمهایی با «پایان باز» بلکه فیلمهایی با «آغاز باز» است، به این معنا که در اتفاقی عجیب و خطرناک مشکل قصهگویی و داستانپردازی درعمده فیلمهای جشنواره امسال- و سال پیشروی سینمای ایران- به جایی رسیده است که میتوان گفت اساسا داستانی در فیلم وجود ندارد و قصهی فیلم اساسا آغاز هم نمیشود که حالا بخواهد پایانی باز یا بسته داشته باشد.
جشنواره سیوسوم بیش و پیش از هرچیز نشاندهندهی این است که سینمای داستانگو، سینمای قصهپرداز، سینمای عامهپسند، سینمای مخاطبمحور، سینمای جریان اصلی یا هر اسم دیگری که رویش بگذاریم در بدترین شرایط خود در چندین سال اخیر به سر میبرد و موج فیلمهای «بیمخاطب» و «ضدقصه» به اسم سینمای «تجربهگرا» و سینمایی که مثلا به «فرم» و «فرمالیزم» بیش از داستان توجه میکنند- که این هم دروغی بیش نیست- برخلاف تمام کشورهای صاحب سینما دارد جای سینمای جریان اصلی را در سینمای ایران میگیرد و این یعنی دوری بیش از پیش مخاطب عام از سینما، با فیلمهایی که حتی منتقدان و اهالی رسانه نیز در سالن مطبوعات به سختی آنها را تحمل میکنند.
در این بین نکتهی منفی ماجرا هم آنجاست که دولت در حال حمایت و ترویج همین نوع سینماست. وقتی جایزهی برگزیدهگان جشنواره سفر به جشنواره «کن» باشد و دولت سینما و تبلیغات و نشریه رایگان را در اختیار فیلمهایی قرار دهد که در بین نزدیک به 80 میلیون جمعیت ایران تنها یک درصد مخاطب دارند و در جشنواره نیز گروهی خاص با جوایزی ویژه به همین آثار اختصاص یابد طبعا نتیجه هم چنین وضعیت بغرنجی خواهد بود.
حاصل چنین سیاستی هم تولید انبوه فیلمهایی است که در آنها صرفا چند شخصیت سردرگم و بیهویت در حال مکالمه یا مشاجره باهماند بیانکه درامی خلق شود، گرهی شکل بگیرد یا شخصیتی جذاب به نمایش درآید. هیچ چیزی وجود ندارد و اساسا هیچ ماجرا، قصه یا داستانی آغاز نمیشود و نتیجه، مخاطب سردرگم و حتی گاهی عصبانیست که ممکن است بعد از دیدن این فیلمها در زمان نمایش عمومی همان واکنشی را نشان دهد که بعد از دیدن فیلمهای اخیر کیارستمی نشان داد؛ به سراغ صاحب سینما برود و پولش را بخواهد.
بنابراین یکی بحرانهای اصلی پیشروی سینمای ایران در سال اینده بحران سینمای عامهپسند و جریان اصلی است. بحران سینمایی که مخاطب را به سینما بکشاند و بدون دستاویز قرار دادن ابتذال فرمی و اخلاقی آنها را راضی از سالن خارج کند و در دل روایت جذابش مضمون مورد نظر را هم منتقل کند. در پنج روز اول جشنواره تنها سه-چهار فیلم به چنین مرزی نزدیک شدند؛ «عصر یخبندان» مصطفی کیایی، «رخ دیوانه» ابوالحسن داودی و «چهارشنبه 19 اردیبشهت» وحید جلیلوند.
یادداشت: امیر ابیلی
.
منابع
http://cinemapress.ir/news/71163/%D8%B7%D9%86%D8%B2-%D9%BE%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D9%87%D8%A7-%D8%A8%DB%8C%D8%B4-%D8%A7%D8%B2-%D8%AD%D8%AF-%D8%A8%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D8%AE%DB%8C%D9%84%DB%8C-%D8%A8%D8%A7%D8%B2
http://alibagherzade.blogfa.com/post/32
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13931117000709