نقد فیلم کفشهایم کو؟
جمع آوری از گارگین فتائی
.
کارگردان: کیومرث پوراحمد
نویسنده: کیومرث پوراحمد، فرید مصطفوی
بازیگران: رضا کیانیان، مجید مظفری، رویا نونهالی، بهاره کیان افشار، مینا وحید، راشین ربی، منصوره وافری
خلاصه داستان فیلم :
حبیب کاوه کارخانه دار قدیمى مبتلا به بیمارى آلزایمر است. خانواده اش او را ترک نموده اند اما با بازگشت دخترش به ایران اتفاقاتى مى افتد
سلام سینما- فیلم سینمایی «کفش هایم کو؟» نوزدهمین ساخته کیومرث پوراحمد در بخش سودای سیمرغ سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر حضور دارد. «کفش هایم کو؟» فیلمی در ارتباط با تبعات مهاجرت و بیماری آلزایمر است. «50 قدم آخر» ساخته قبلی کیومرث پوراحمد در سی و دومین جشنواره فیلم فجر حضور داشت.
یادداشت کیومرث پوراحمد، کارگردان فیلم «کفش هایم کو؟»:
انگیزه اولیه من برای ساخت این فیلم مطرح کردن بیماری آلزایمر برای خانواده هایی است که اعضای خانواده شان با چنین بیماری دست و پنجه نرم می کنند. می خواستم که آنها بیشتر با وجوه این بیماری آشنا شوند و بدانند که چطور باید در برابر عزیزانشان رفتار کنند. البته این موضوع را بر بستر یک داستان خانوادگی پر تنش مطرح شد.
حواشی «کفش هایم کو؟»:
فیلمنامه فیلم «کفش هایم کو؟» را کیومرث پوراحمد و فرید مصطفوی مشترکا با هم با مشاوره پزشکی دکتر مریم نورزیان نوشته اند.
رضا کیانیان درباره نقشش در فیلم «کفش هایم کو؟» گفت:
"بسیار خوشحالم که در فیلم جدید او بازی میکنم، بویژه اینکه در این فیلم نقشم جای چالش دارد و آن را بسیار دوست میدارم."
علی قائم مقامی تهیه کننده فیلم «کفش هایم کو؟» درباره برخی مطالب که از ممیزی بر این فیلم و حضور آن در سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر به شرط اعمال این تغییرات خبر میدهند گفت:
"اخباری که به شکل غیر رسمی در محافل سینمایی مبنی بر ممیزی وارد شده بر فیلم «کفش هایم کو؟» شنیده می شود، شایعه است. درخواست برای اصلاح این فیلم تنها دو دیالوگ و یک پلان بوده و کیومرث پوراحمد مجموع اصلاحات درخواست شده بر فیلم را اعمال کرده و به هیچ عنوان قصد خروج این فیلم از بخش «سودای سیمرغ» سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر را نداریم."
به گفته ی کیومرث پوراحمد فیلم «کفش هایم کو؟» هیچ ارتباطی با فیلم «شب یلدا» ندارد.
اخباری درارتباط با حضور فاطمه معتمدآریا در فیلم «کفش هایم کو؟» منعکس شده بود، اما به دلیل همزمانی سفر خارج از کشور این بازیگر، در نهایت رؤیا نونهالی جایگزین او شد.
اخباری مبنی بر حضور باران کوثری در فیلم «کفش هایم کو؟» مطرح شده بود.
این مسئله و صحنه هایی که مدام تکرار می شود پیش از هرچیز نشان می دهد کارگردان برای خلق موقعیت های متاثر کننده عاطفی که محبت یک دختر جوان به پدر بیمارش را نشان دهد که سالها به ناحق از او دور بوده، آنقدر ناتوان است که به چنین روش دم دستی و البته خلاف شرع روی آورده است.
سرویس فرهنگی فردا ؛ محمد مهدی شیخ صراف: کیومرث پوراحمد همچنان در مرز حداقل های فیلمسازی تلاش می کند به سینما برگردد. بعد از حرام کردن بودجه بیت المال در فیلم جنگی «پنجاه قدم آخر» حالا شاهد فیلمی از او هستیم که قرار است درباره مشکلات یک پیرمرد آلزایمری با بازی رضا کیانیان باشد. فیلمی که موقعیت های حسی مناسبی برای خلق یک فیل ماندگار در اختیار دارد اما به خوبی از آن استفاده نمی کند. گویا آقای کارگردان بیشتر از همه چیز حواسش به این بوده که بازیگران زن و مرد فیلم هرچه بیشتر بدن همدیگر را لمس کنند و آنقدر این قبح شکنی برایش اهمیت داشته که از اصل فیلم باز مانده است. نتیجه یک اثر کند کم رمق است که تنها لحظه های خوبی با تکیه بر هنر بازیگری کیانیان خلق می کند.
جمله ای که در ابتدای فیلم روی پرده نمایش نقش می بندد حکایت از این دارد که دستهایی در طول فیلم رضا کیانیان را لمس می کند که دستان همسر او هستند. در نگاه اول به نظر می رسد این جمله که ناخودآگاه توجه مخاطب را به امری غیر متعارف در فیلمسازی ایران جلب می کند، برای فرار از ممیزی ارشاد قرار داده شده یا حتی راهکاری است که ممیز ها برای دادن مجوز جلوی پای فیلمساز گذاشته اند. اما در طول فیلم، مینا وحید که نقش فرزند از فرنگ برگشته پیرمرد آلزایمری را دارد آنقدر بی دلیل و با دلیل پدرش را در موقعیت های مختلف دست مالی می کند که در پایان فیلم تماشاگران از یکدیگر می پرسند یعنی این بازیگر جوان همان همسیر رضا کیانیان است که به آن اشاره شد؟!
این مسئله و صحنه هایی که در هنگام خوردن دارو، تراشیدن ریش، خشک کردن مو بعد از حمام، پوشیدن لباس، از خواب بیدار کردن، خواباندن، گرفتن ناخن و... مدام تکرار می شود پیش از هرچیز نشان می دهد کارگردان برای خلق موقعیت های متاثر کننده ای که محبت یک دختر جوان به پدر بیمارش را نشان دهد که سالها به ناحق از او دور بوده، آنقدر ناتوان است که به چنین روش دم دستی و البته خلاف شرع روی آورده است. گویی آقایان بد جور دلشان برای فیلمسازی در قبل از انقلاب تنگ شده و حالا دوست دارند به هر نحو ممکن این دلتنگی را با وادار کردن بازیگران به چنین کارهایی بروز بدهند. یا شاید هم آنچه در پشت دوربین برایشان عادی شده را حالا به جلوی دوربین بیاورند. عجیب آنکه حضرات وزارت ارشاد هم ترجیح داده اند با همین یک جمله سرشان را زیر برف کنند و پیرمرد را به حال خود رها کرده اند تا فیلمش در سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر به نمایش در بیاید.
از معدود نکات مثبت فیلم این است که به نیکی سعی دارد در عین نمایش نوع پریشانی های بیماران درگیر آلزایمر اطلاعاتی هم درباره آنها به مخاطب بدهد. مثل اینکه موسیقی و شعر آخرین چیزهایی هستند که از حافظه پاک می شوند و موارد دیگر. و البته این مسئله در مورد بیمار فیلم در علاقه به خوردن بستنی و تماشای فیلم کلاه قرمزی و مدرسه موشها بیش از اندازه تکرار شده است.
غیر از اینها دلیل بسیاری از رفتارهای شخصیت ها که ریشه در گذشته دارد مشخص نیست. اگر بخواهیم خلاصه داستان را روایت کنیم چنین است: مرد مرفهی که تنها زندگی می کند دچار آلزایمر می شود. بعد از دوسال دخترش تینا که در کودکی از او جدا کرده بودند و مادرش به آمریکا برده بود به ایران می آید. او که به شدت مودب و نایس است و به شکلی کلیشه ای سعی دارد اصطلاحات فارسی را بیاموزد ناچارا در نقش پرستار جدید به پدرش نزدیک می شود و به او محبت می کند، سپس ناخواسته درگیر نبش قبر گذشته می شود، واقعیت های ساده ای را که معلوم نیست چرا تمام این سالها لاینحل مانده را کشف می کند، آنها را به مادرش با بازی رویا نونهالی اطلاع می دهد. مادر به ایران می آید و در کنار پدر فراموشکار خانواده شاهد سکانسهای متعدد خاطره بازی با گذشته هستیم که از جایی به بعد خسته کننده می شوند. ناگهان در حالی که مخاطب از خود می پرسد پس چرا فیلم تمام نمی شود؟! ناگهان مادر در پلان آخر بر می گردد و رو به دوربین با گفتن یکی دو جمله اعلام می کند که پیش همسرش در ایران می ماند! خلاص.
نقد فیلم «کفشهایم کو؟» ساخته کیومرث پوراحمد
اتمسفری غریب در فضای بصری
پویا نبی / شهروند
واپسین اثر کارگردان قدیمی سینمای ایران به ظن نگارنده جزو فیلمهای خطرناک این دوره از جشنواره فجر محسوب میشود، خطرناک از این منظر که در نگاه تحلیلگرانه اگر به نظر یک خطی بسنده کنیم، شاید با عباراتی چون بد نبود، از پور احمد بیشتر از اینها انتظار داشتیم، قصه پیش نمیره برسیم اما کفشهایم کو؟ با تمام ضعفهایی که در فیلمنامه و اجرای آن دارد، حاوی نکاتی است که به راحتی نمیتوان به آن اثر ضعیف یا متوسط را اطلاق کرد و با عبارات یک جملهای پرونده فیلم را بست، اینکه الگوی آلزایمر شخصیت اول فیلم تا انتها مشخص نیست، اینکه فیلمنامه شخصیتهای اضافهای دارد (مثل کاراکتری که شقایق فراهانی بازی میکند)، اینکه فیلم در یک تغییر زاویه آشکار از یک درام روانشناسانه به یک قصه تا حد هندی میرسد، اشکالاتی است که در همان برخورد اول کفشهایم کو را از چشم بیننده میاندازد، اما چرا میگوییم این همه ماجرا نیست و فیلم پوراحمد با همه ضعفهای آشکار و نهانش همچنان فیلم استواری است؟ کفشهایم کو؟ جزو معدود تولیدات جشنواره اخیر است که حداقل از حیث ایده اولیه دارای بکریهایی است که همین برای سینمای امروز ایران حکم کیمیا را دارد، اینکه به جای درامهای خرده پیرنگی که متأثر از سینمای اصغر فرهادی است، فیلمسازی به سراغ موضوع جذابی مثل بیماری آلزایمر رفته و یک درام خانوادگی را هرچند با لکنت میخواهد در این بستر روایت کند، آن هم نسلی که دیگر همگان میدانند، مانند یکدهه گذشته انگیزه و تلاشی برای ساخت فیلم خوب ندارند به خودی خود لایق تقدیر است، اما مهمترین دستاورد کفشهایم کو؟ از قصه بکر که نه بلکه از اجرای خوب آن به دست میآید که به طرز آشکاری کارگردانی را بالاتر از فیلمنامه قرار میدهد بهگونهای که حفرههای فیلمنامهای با این اجرای ظریف آنچنان به چشم بیننده دیده نمیشود، پوراحمد با کارگردانی هوشمندانه توانسته به لحظاتی درخشان در برخی سکانسهای فیلم دست پیدا کند و با مهارتی مثالزدنی توانسته رابطه خوب بین کاراکترها را دربیاورد، مثال عینی این نکته را میتوان در سکانس آوازخوانی آن جمع سه نفره جستوجو کرد که یکی از ترانههای دوران بچگی کاراکتر بیتا را با هم مرور میکنند و همین عامل دستاویزی میشود برای بازگشت بخشی از خاطرات کاراکتر مرکزی فیلم یا میتوان به سکانسهای پدر و دختری در نیمه اول فیلم اشاره کرد که با بازی خوب رضا کیانیان و مینا وحید (بهترین بازی فیلم با اختلاف از آن این بازیگر جوان است) خلق شده و جانی تازه به فیلمنامه کمرمق پوراحمد و مصطفوی داده است.
****
نقد فیلم تازه کیومرث پور احمد
سحر عصر آزاد / اعتماد
«كفشهايم كو؟» نوزدهمين فيلم كيومرث پوراحمد است كه بر اساس فيلمنامهاي مشترك با فريد مصطفوي ساخته شده است. فيلمي با محوريت بيماري آلزايمر كه بر اساس تحقيقات پزشكي شكل گرفته و در عين حال قصهاي دراماتيك را دنبال ميكند. فيلم هرچند در نقطه اوجي همچون فيلمهاي ماندگار پوراحمد قرار نميگيرد اما از فيلمهاي متاخر او همراهيبرانگيزتر است به خصوص از اين جهت كه نوعي حديثنفس را بازگو ميكند كه تاثيرگذار است و آن رابطه يك پدر و دختر بعد از ساليان است. درحالي كه پدر به آلزايمر دچار شده و دخترش را نميشناسد و دختر هم فرصت كوتاهي دارد تا به عنوان پرستار خاطرههاي كودكياش را مرور كند.
بخش اعظم فيلم متكي بر بازي حسي بازيگران است كه در اين ميان رضا كيانيان با تكيه بر نمونههاي واقعي توانسته تصوير اين مرد ميانسال مبتلا به آلزايمر را باورپذير جلوه بدهد هرچند بازي او به شكلي ناخواسته با نوعي اغراق همراه است.
"کفش هایم کو؟"؛ اثری متکی بر بازی رضا کیانیان در پس فیلمنامه ای فاقد جذابیت
سینماپرس: فیلم نامه فیلم همانند بیشتر آثار این دوره از جشنواره در اواسط فیلم به ورطه تکرار می افتد و از بسیاری جهات فاقد جذابیت می شود. تنها بازی کیانیان و تسلط او در پرداخت نقش می تواند فیلم را نجات داده و آن را به پرده سوم داستان بکشاند.
فیلم سینمایی«کفش هایم کو» به کارگردانی کیومرث پور احمد در دومین نوبت از پخش فیلم های سودای سیمرغ امشب در کاخ جشنواره به نمایش در آمد.
فیلم کفش هایم کو داستان پیرمردی به نام حبیب با بازی« رضا کیانیان» است که در آستانه بیماری آلزایمر قرار دارد. او که به تنهایی زندگی می کند و گهگاه برادر زاده اش «بهاره» به او سر می زند پس از رفتن به خیابان با اطلاع از بیماری آلزایمرش گم می شود و نمی تواند به منزلش بازگردد. پس از این سکانس موضوع اصلی فیلم مشخص شده و با شخصیت حبیب همراه می شویم تا شاهد زندگی دردمندانه پیرمردی بیمار باشیم که همه زندگی اش را از دست داده و حالا که در پیری و دوران بیماری قسمتی از داشته های زندگی گذشته اش بازمی گردند، او دیگر ذهن و حافظه ای ندارد تا بتواند حضور همسر و فرزندش را که پس از گذشت بیست سال نزد او بازگذشته اند درک کند و از بودن در کنار آن ها لذت ببرد.
«رویا نونهالی» که نقش پریناز همسر حبیب را ایفا می کند در نیمه دوم فیلم به داستان اضافه می شود، او به خاطر اطلاع از حقایقی در زندگی گذشته اش با حبیب به ایران باز آمده، چراکه تنها دخترش نزد حبیب مانده و تصمیم دارد از پدر پیر و بیمارش نگهداری کند.
فیلم لحنی عاشقانه و احساسی دارد و در تصویر کردن رابطه از دست رفته پدری عاشق با دخترش توانسته به لحنی احساسی در سینما برسد و در همین راستا تصاویر و صحنه هایی خلق کند که مخاطب را به شدت تحت تأثیر قرار می دهد. بازی «رضا کیانیان» در نقش حبیب یکی از بهترین بازی های سال های اخیر اوست و کیانیان توانسته به خوبی نقش یک بیماری آلزایمری را که در نوسان ذهنی است و گهگاه خاطراتی دور و نزدیک را به یاد می آورد ایفا کند. صحنه هایی از بازی کیانیان به قدری با جزئیات پرداخت شده اش خوب از آب درآمده که بعید است مخاطب با دیدنش به این زودی ها بازی استادانه او را از یاد ببرد.
اما فیلم نامه فیلم همانند بیشتر آثار این دوره از جشنواره در اواسط فیلم به ورطه تکرار می افتد و از بسیاری جهات فاقد جذابیت می شود. تنها بازی کیانیان و تسلط او در پرداخت نقش می تواند فیلم را نجات داده و آن را به پرده سوم داستان بکشاند.جایی که با آمدن رویا نونهالی داستان جان تازه ای می گیرد و گره گشایی فیلم با پرده برداری از حقایقی در گذشته آغاز می شود.
مجید مظفری نیز در نقش برادر حبیب در فیلم پور احمد حضور یافته، نقشی که تا انتها نمی تواند هویت دراماتیک خود را به خوبی پیدا کند و همچنین از پرداخت دراماتیک در فیلم نامه و در بازی توسط مظفری محروم مانده. هر چند مجید مظفری در برخی صحنه ها خوب عمل کرده اما عدم پرداخت شخصیت در فیلم نامه به باور پذیری شخصیت او و دلایل و منطق دراماتیکش ضربه زده است.
فیلمبرداری فیلم را علیرضا زرین دست بر عهده دارد که توانسته غم و درد نهفته در فیلم را در فضای کلی اثر وارد کند و با تصویر کردن خاطرات گرم حبیب از زاویه ذهن او فیلم را باور پذیر تر جلوه دهد. موسیقی استادانه فردین خلعتبری نیز همراه کننده تصاویر و نقوش زرین دست در فیلم است و توانسته تم فیلم را تا پایان در ذهن مخاطب بگنجاند. موسیقی صحنه نیز با توجه به نوازنده و خواننده بودن نقش کیانیان در فیلم که در بسیاری از صحنه ها ساز به دست ترانه های قدیمی می خواند به فیلم حال و هوایی خوب و دوست داشتنی بخشیده است.
فیلم« کفش هایم کو» شاید یک سر و گردن از آثار اخیر کیومرث پور احمد بالاتر است و حداقل مخاطب این بار می داند با فیلمی طرف است که فیلمسازش به آن اعتقاد داشته و بر تمام زوایایه آن تسلط دارد. تسلطی که بی واسطه به مخاطب منتقل شده و باعث می شود تا فیلم دوست داشتنی، سرگرم کننده و عبرت آموز باشد.
نقد فیلم «کفشهایم کو!» ساخته کیومرث پوراحمدجام
سينما و چهره ها1,4892
جام جم/ کارگردان فیلم «پنجاه قدم آخر» در فیلم اخیر خود؛ باز هم یک روایت تکه و پاره ارزانی تماشاگران سینما کرده است.کیومرث پوراحمد دو دهه است که در یک چرخه عجیب گیر افتاده: روایت متوسط و ضعیف از ایدهای خوب. کفشهایم کو قطعا یکی از کارهای عجیب و غریب پوراحمد است. او ذات داستان را به روایت تصویری ارجح ندانسته و از همان سکانس افتتاحیه فرش قرمز را با این جمله برای ممیزی و ارشاد پهن کرده است: دستهایی که کیانیان را در فیلم لمس میکنند، دستهای همسر اوست...
مشکلات قشر مردم در داستانهای سینما همیشه با استانداردهای سینمای اجتماعی رابطه تنگانگ دارد. موضوع آلزایمر یک بحث روز است و پرداختن به آن امری نیکو. اصغر فرهادی در جدایی نادر از سیمین به استانداردترین وجهی وظیفه پرستاری از پیرمرد آلزایمری را روایت کرد. پسر و پدر در قامت مریض و تیماردار. حالا در کفشهایم کو؛ پوراحمد آمده و با غیراستانداردترین شیوه قصد دارد یک داستان معمایی برای ما تعریف کند. و دست برقضا اول از همه نیز یقه خودش را میگیرد...
حبیب (رضا کیانیان) مرد ثروتمندی که در زندگی تنهاست. او که به بیماری آلزایمر مبتلا شده درمییابد که ادامه این زندگی برای او مقدور نیست. در این فاصله دختر او تینا (بهاره کیان افشار) نزد او میآید و مراقبت از پدر را به عهده میگیرد. این در حالی است که تینا گذشتهای دردناک دارد. او در سن دو سالگی و به اجبار همراه مادرش پریناز (رویا نونهالی) به آمریکا رفته و محبت پدری را لمس نکرده است. حالا او آمده که به هر طریقی کمک حال پدرش باشد. در همین حین تماسهای تینا با مادرش باعث میشود که او به ایران برگردد و نزد شوهرش بماند.
ایده فیلم؛ انسان دوستانه و قابل تقدیر است، اما با فیلمنامه ناقص و بازیهای سطحی و ناقص چه میتوان کرد؟ از سوی دیگر آن جمله سکانس افتتاحیه آب پاکی بر دستان کارگردان است. پوراحمد رسما دست و بال خود را در روایت انسان دوستانه بسته است. هیچ قدرت مانوری برای داستان کفشهایم کو وجود ندارد. داستانکها بشدت کشدار هستند و شخصیتها مدام در حال موعظه! بدبختی اینجاست که پوراحمد حتی زحمت این مهم را به خود نداده که درباره بیماری آلزایمر تحقیق درستی انجام دهد.
چرا؟ چون شخصیت کلیدی حبیب که به این بیماری دچار شده؛ رفتاری از خود نشان میدهد که مشابه هیچ مریض آلزایمری نیست. حبیب دو نام مهم را فراموش نکرده یکی اسم دخترش و دیگری نام همسر! حتی حبیب آمار آنها را دارد که کی رفتهاند و تمام چگونگی دوری فرزند کوچکش را به یاد دارد. حتی یکسری کارهای روتین فیزیکی از سوی او انجام میشود که برای یک بیمار مبتلا به آلزایمر انجام دادنش قابل تصور نیست و متاسفانه همین رفتارهای فیزیکی مدام در حال تکرارند. نماهای مربوط به استحمام و اصلاح حبیب و... تکرار میشوند و در این راستا گرچه این نماها در ذات خود باید عشق فرزند و پدر را جلوهگری کنند، اما نمیتوانند تاثر و احساسات تماشاگر را برانگیزند.
به همه اینها جدا از کارگردانی متوسط و فیلمنامه مغشوش و فیلمبرداری کاملا معمولی به همراه نورپردازی غیراستاندارد؛ بازیهای بشدت اغراق شده یا تصنعی بازیگران کفشهایم کو را نیز اضافه کنید. جدای از بازی متوسط کیانیان در نقش حبیب بقیه بازیگران حرفی برای گفتن ندارند.
با همه این احوال باید به موضوع فیلم کفشهایم کو احترام بگذاریم. چرا که سینما بیان کرامت انسان است و بازتاب آن در شیوههای زندگی. آلزایمر پدیدهای است که صدسال است کشف شده و از انسان مهمترین امتیاز بشریاش یعنی هوش و ذکاوت را میگیرد. از اینرو بیمار مبتلا به این مریضی بشدت نیازمند فرد همراه است. روایت آلزایمر در سینمای درام اجتماعی در حقیقت بازتاب همین کرامت انسانی است. اما حیف که این روایت در فیلم کفشهایم کو بشدت الکن از کار درآمده است.
.
منابع
http://www.salamcinama.ir/movie/406/%DA%A9%D9%81%D8%B4-%D9%87%D8%A7%DB%8C%D9%85-%DA%A9%D9%88-
http://www.salamcinama.ir/news/3243/%D9%85%D8%B9%D8%B1%D9%81%DB%8C-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B3%DB%8C-%D9%88-%DA%86%D9%87%D8%A7%D8%B1%D9%85%DB%8C%D9%86-%D8%AC%D8%B4%D9%86%D9%88%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D9%81%D8%AC%D8%B1-%DA%A9%D9%81%D8%B4-%D9%87%D8%A7%DB%8C%D9%85-%DA%A9%D9%88-%D8%B9%DA%A9%D8%B3-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D9%BE%D8%B4%D8%AA-%D8%B5%D8%AD%D9%86%D9%87-%D9%88-%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85
http://www.fardanews.com/fa/news/490588/%DA%A9%D9%81%D8%B4%D9%87%D8%A7%DB%8C%D9%85-%DA%A9%D9%88-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D8%B3%D8%A7%D8%B2%DB%8C-%D8%A8%D8%A7-%D8%B9%D9%82%D8%AF%D9%87-%D8%B2%DB%8C%D8%B1-%D9%BE%D8%A7%DA%AF%D8%B0%D8%A7%D8%B4%D8%AA%D9%86-%D8%B4%D8%B1%D8%B9-%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D9%85%D8%B1%D8%AF-%D8%AF%D9%84%D8%B4-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D9%82%D8%A8%D9%84-%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8-%D8%AA%D9%86%DA%AF-%D8%B4%D8%AF%D9%87
http://www.madomeh.com/site/news/news/5180.htm
http://cinemapress.ir/news/71322/%DA%A9%D9%81%D8%B4-%D9%87%D8%A7%DB%8C%D9%85-%DA%A9%D9%88-%D8%A7%D8%AB%D8%B1%DB%8C-%D9%85%D8%AA%DA%A9%DB%8C-%D8%A8%D8%B1-%D8%A8%D8%A7%D8%B2%DB%8C-%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%DA%A9%DB%8C%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D9%BE%D8%B3-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87
http://akharinkhabar.com/Pages/News.aspx?id=2623196