دیرتر بهتر است
ترجمه گارگین فتائی
.
چون من نزدیک سی سال سن دارم فرصت بیشتری برای دیدن دوستانی که ازدواج کردند داشتم . برخی در اواخر دوران نوجوانی ازدواج کردند و متاسفانه ازدواج برخی از آنها چندان طول نکشید . دیگران در اواسط یا اواخر دهه بیست زندگی خود ازدواج کردند و این ازدواج های دیرتر با دوام تر به نظر می رسند . من به این نتیجه رسیدم که بین ازدواج های زودهنگام و دیرتر یک تفاوت مهم وجود دارد و آن این است که طبیعتاً زوجها بهتر می دانند که در زندگی چه می خواهند ، توانایی بیشتری در اتخاذ تصمیمات بر اساس اهداف مشترک دارند و تمایل بیشتری به از خود گذشتگی نشان می دهند . برای موفقیت در ازدواج ، مردم باید بدانند که در زندگی چه ارزشی دارند . افراد جوانی که در اوخر سالهای نوجوانی یا اوایل دهه بیست زندگی خود ازدواج می کنند هنوز در مرحله شناخت خودشان هستند . برای تلاش در جهت کشف آنچه که آنها در زندگی می خواهند ممکن است از جایی به جایی دیگر نقل مکان کنند ، شروع به تحصیل کرده و دیرتر تمام کنند و حتی عقیده خود در مورد یک شریک ایده آل را تغییر دهند. چون افراد در این سن بسیار زیاد تغییر می کنند شخصی که در هجده سالگی ازدواج می کند ممکن است همسرش را پنج سال بعد دیده و از خود بپرسد "آیا این همان شخصی است که من با او ازدواج کردم ؟"از طرف دیگر آنهایی که بعد از سن بیست و پنج سال ازدواج می کنند زمان بیشتری برای تجربه در زندگی داشته اند . آنها تعدادی از موضوعات را در مدرسه تحصیل کرده و یا مشاغل گوناگون گرفته اند . آنها با چندین نفر نامزد شده و احساس خوبی از آنچه که از یک همدم می خواهند به دست آورده اند . بعد از بیست و پنج سالگی مردم به احتمال زیاد کمتر دست خوش تغییرات عمده در علایق یا ارزشهایشان می شوند . بنابراین ازدواج شرکای بالغ تر کمتر به جدایی می انجامد . برای موفقیت در ازدواج مردم نه تنها باید بدانند که ارزشها و اهدافشان چیست بلکه باید بدانند که چگونه با همسرانشان اهداف مشترک ایجاد کرده و تصمیم بگیرند که چگونه به این اهداف برسند . برخی از هجده ساله ها انتظار دارند هر چیزی برایشان بیاید دیگران بسیار ناشکیبا بوده و انتظار دارند که مشکلات به سرعت حل شود حتی هجده ساله های بالغ در تبادل مذاکره با جفت خود مجرب و آزموده نیستند برعکس افراد بیست و پنج سال یا بالاتر یاد گزفته اند که نمی توانند همیشه آنچه را که می خواهند به دست آورند . آنها می دانند که زمان می خواهد تا از عهده مشکلات برآیند . از طریق تجارب سایر خویشاوندان، آنها یاد گرفته اند که همکاری و مدارا کنند طوری که آنها در توافق بااهداف مشترک با همسرانشان موفق تر هستند .
سرانجام برای موفقیت در ازدواج افراد باید واقعا از خود گذشته باشند . تازه عروس و تازه دامادهای نوجوان برخی اوقات از اینکه نمی توانند برنامه تلویزیونی مورد علاقه خود را ببینند وقتی همسرشان می خواد برنامه دیگری ببیند ، از اینکه نمی توانند یک سی دی پلیر بخرند زیرا نیاز به پول برای پرداخت اجاره خانه دارند و یا اینکه نمی توانند هر جمعه و شنبه شب با رفقای قدیمی بیرون بروند شوکه می شوند . آنها عصبانی شده و از دست برداشتن از آنچه که می خواهند امتناع می کنند . تازه عروس و دامادهای بالغ تر درمیابند که سازگاری با زندگی زناشویی می تواند دشوار باشد اما آنها بهتر قادرند که با چالشها مواجه شوند زیرا آنها یاد گرفته اند که با سازش با نیازهای دیگران کنار بیایند . آنها می توانند از شوی تلویزیونی مورد علاقه خود منصرف شوند ، برای خرید یک سی دی پلیر منتظر بمانند و دیدار دوستان قدیمی را نادیده بگیرند . از خود گذشتگیها پیوندی از اعتماد بین زوج ها ایجاد می کنند .