زبان و اخلاق
نویسندگان مارک بکوف Marc Bekoff و جسیکا پیرسJessica Pierce
ترجمه گارگین فتائی
.
مارک بکوف استاد افتخاری رشته بوم شناسی یا اکولوژی و زیست شناسی تکاملی evolutionary biologyدر دانشگاه کلورادوی بودلر هست . او یک رفتار شناس حیوانی ethologist یعنی دانشمندی است که رفتار حیوانات را مطالعه می کند و معتقد است که ما می توانیم منشاء نیکی را origin of goodnessاز طریق مطالعه رفتار نیک خواهانه ethical behaviorحیوانات دریابیم . جسیکا پیرس هم یک نویسنده و یک زیست کردار شناس bioethicistاست که بر رفتار نیک خواهانه حیوانات متمرکز است .
نمونه هایی از رفتارهای نیک خواهانه
یک فیل پیر ماده می بیند که یک فیل ماده جوان تر با ساق زخمی از سوی یک فیل نر جوان زمین زده می شود او فیل نر را دنبال می کند تا دور برود و سپس به سمت فیل ماده جوان برگشته و با خرطومش ساق زخمی او را لمس می کند .
یک موش صحرایی در قفس از هل دادن اهرم برای غذا وقتی که می بیند موش دیگری در نتیجهء آن شوک الکتریکی دریافت می کند خودداری می کند .
در گروهی از شامپانزه ها افراد، کسانی را که برای شام دیر می آیند تنبیه می کنند زیرا هیچ کس چیزی نمی خورد تا اینکه همه حاضر شوند .
این مثالها نشان می دهد که جیوانات رفتارهای نیک خواهانه از خود به نمایش می گزارند . آیا آنها می توانند مهربان ، نوع دوست و منصف باشند؟
ما استدلال کرده ایم که انسانها با سایر پستانداران اجتماعی همان گروه پایه ای رفتارهای نیک خواهانه نظیر انصاف ، مشارکت و همدردی را سهیم می شوند . ما همچنین گفته ایم که اخلاق می تواند به همراه خود سلسله ای از الگوهای رفتاری از ساده تا پیچیده تر را به همراه بیاورد . اما به نظر می رسد که انسان معمولاً سطح بالایی از پیچیدگی اخلاقی رادر خود تکامل داده است .
پوسته جلوی سر انسان در ناحیه مغز او The human prefrontal cortex, the area of the brain که مسئول داوری و اندیشه منطقی است در انسان به طور گسترده ای بیش از سایر حیوانات رشد کرده است . با داوری و اندیشه منطقی ( که غالباً دلیل نامیده می شود ) ما در مورد زمینه های اعمال " خود آگاهی self-consciousness" کسب نموده و قابلیت پاسخ گوئی برای "ادارهء خود self-governance"و "کنترل آگاهانه conscious control"را به دست می آوریم. این به این علت است که حیوانات فاقد قابلیت برای " خود کنترلی انعکاسی reflective self-control"هستند لذا ما آنها را مسئول در نظر نمی گبریم . ما آنها را اخلاقاً به خاطر پیروی از قوی ترین امیالشان قابل و مسئول نمی دانیم .
انسانها از زبان برای ایجاد و اجرای نرم ها normsیا معیار های اخلاقی یعنی یک تفاوت بالقوه معین دیگر هم استفاده می کنند .
بر اساس کار روبین دانبارRobin Dunbar's در مورد شایعات معروف بی اساس ، زبان و اخلاق پیوندی ناگسستنی با هم دارند . دانبار که در" موسسه انسان شناسی شناختی و تکاملی Institute of Cognitive and Evolutionary Anthropology"در دانشگاه آکسفورد انگلستان کار می کند که زبان از منشا ، تخمینی بوده است، زبان برای برقراری ارتباط با اطلاعاتی که از لحاظ اجتماعی در باره همدیگر مهم بوده اند نظیر اینکه چه کسی قابل اطمینان است و چه کسی مقابله به مثل خواهد کرد به کار می رفته است . سخنان ما خشم ، اهانت و تحقیر و تائید حرفهای عمومیان را بیان می کند اما آیا زبان، انسان را از حیوان جدا می کند؟ ترنس دیکون Terrence Deaconانسان شناس چنین عقیده ای دارد . او در کتاب خود به نام "گونه های نمادین Symbolic Species"استدلال می کند که گر چه بلاشک پیوستگی بلاانقطاعی بین انسان و افکار غیر بشری nonhuman minds وجود دارد اما ناپیوستگی منحصر به فردیsingular discontinuityهم موجود است . انسانها از زبان برای برقراری ارتباط استفاده می کنند . استفاده از کلمات ، مغزمان را در طی زمان دگرگون ساخته است . دیکون می نویسد"اولین کاربرد مرجع نمادین از سوی برخی از اجداد ما مراحل چگونگی انتخاب طبیعی که بر تکامل مغز نوع بشر از آن زمان تا کنون تاثیر گذاشته دگرگون ساخته است ."
اگر مغز ما به طور برجسته ای متفاوت بوده و اساساً اخلاق هم محصول مغز باشد بنابراین آیا نباید ما توقع منحصر به فرد بودن در این مورد را داشته باشیم ؟حیوانات هم در مورد اخلاق با هم ارتباط برقرار می کنند اما نه از طریق زبان . این یک موضوع مهم برای یک کار تطبیقی خواهد بود .