نقد فیلم رقص در غبار
جمع اوری از گارگین فتائی
.
کارگردان
اصغر فرهادی
تهیهکننده
ایرج تقیپور
نویسنده
اصغر فرهادی
محمدرضا فاضلی
علیرضا بذرافشان
بازیگران
فرامرز قریبیان
یوسف خداپرست
باران کوثری
موسیقی
حمیدرضا صدری
فیلمبرداری
حسن کریمی
تدوین
سعید شاهسواری
توزیعکننده
شرکت فرهنگی هنری جوانه
تاریخهای انتشار
شرکت تولید فیلم نشانه
مدت زمان
۹۵دقیقه
کشور
ایران
زبان
زبان فارسی
رقص در غبار فیلمی ایرانی به کارگردانی اصغر فرهادی محصول سال ۱۳۸۱است. رقص در غبار اولین فیلم بلند اصغر فرهادی به حساب میآید.
خلاصه داستان
نظر جوان بیست و یکی دو سالهای است که روزی در مینیبوس با ریحانه آشنا میشود و ازدواج میکنند، اما حرفهای ناپسندی که در مورد مادر ریحانه وجود دارد او را مجبور میکند تا ریحانه را طلاق بدهد.
نظر( یوسف خدا پرست) با ریحانه ( باران کوثری) ازدواج می کند و چون مادر ریحانه روسپی است از او جدا می شود و چون پول مهریه را ندارد او را قسطی می کند و به ریحانه قول باز پرداختش را می دهد همچنین او برای ازدواج با ریحانه مجبور شده بود که وام ازدواج بگیرد عدم باز پرداخت وام موجب گرفتن حکم جلبش می شود شاکی به محل کار نظر می رود در آن جا از اسب ها با نیش زدن مارها پاد زهر تولید می شود در جریان فرار نظر سوار ماشین پیر مردی ( فرامرز قریبیان ) مارگیری منزوی می شود با دانستن این که نظر سوار ماشین شده دعوایی بین این دو شکل می گیرد نظر در نظر دارد که مهریه ریحانه را بدهد برای همین از پیرمرد می خواهد که به او مارگیری یاد دهد تا پول بیشتری در آورده باشد در نهایت ماری انگشت نظر را می زند پیرمرد او را به بیمارستان می برد و با فروش ماشین هزینه عمل را می دهد اما نظر با در رفتن از بیمارستان و دادن پول به ریحانه عشق خودش را با دستی ناقص ثابت می کند
جوایز
۲۰۰۳جشنواره فیلم آسیا پاسیفیک بهترین کارگردان اصغر فرهادی برنده
بهترین فیلمنامه اصغر فرهادی، رضا فاضلی، علیرضا بذرافشان برنده
بهترین بازیگر نقش مکمل مرد فرامرز قریبیان برنده
جشنواره بینالمللی فیلم مسکو[۱] گئورگ طلایی بهترین بازیگر مرد فرامرز قریبیان برنده
گئورگ طلایی اصغر فرهادی نامزدشده
جشنواره فیلم فجر جایزه ویژه هیئت داوران - مسابقه بینالمللی - بهترین فیلم اصغر فرهادی برنده
جشنواره فیلم پوسان جایزه جریان جدید اصغر فرهادی نامزدشده
جشن خانه سینما بهترین فیلمنامه اصغر فرهادی برنده
بهترین فیلم ایرج تقیپور برنده
بهترین بازیگر مرد فرامرز قریبیان برنده
بهترین صدابرداری حسن زاهدی برنده
انگار در گذشته هر مرد زنی هست که یادش مسیر و حالوهوای زندگیاش را تعیین میکند. مارگیری که در تنهایی در بیابان روزگار میگذراند یکی از این مردان است و عکسی در ته صندوقچهاش خاطره زنی است که او به خاطرش آدم کشته، به زندان رفته و از زندان فرار کرده؛ زنی که دیگر نیست، امّا یادش او را رها نمیکند. در پایان فیلم، نظر، پسرکی که انگشت دستش را به خاطر عشق به ریحانه از دست داده، جای مارگیر پیر را میگیرد.
این موضوع دستمایه اصلی فیلم رقص در غبار است. تصویری از عشق رمانتیک؛ دلمشغولی زن در زندگی مردان تنها. فیلم در بدنه اصلی خود، ماجراهایی که در بیابان میگذرد و رابطهای که بین حیدر (مارگیر) و نظر (پسر جوان) شکل میپذیرد، متمرکز پیش میرود و با ماجراسازی مناسب میتواند شکلگیری تدریجی نوعی درک متقابل را به نحو باورپذیری به نمایش بگذارد. شخصیتپردازی نظر، سادگی و صفای درون او، ترس او و در ضمن سماجت و پافشاریاش بر مسائل اخلاقی، به نحوی در کنار هم نهاده شده که بدون اینکه فیلم به ورطه قهرمانسازی بیفتد، همدلی تماشاگر را با او به دست میآورد. لحن عمومی فیلم خویشتندار است، مگر جاهایی که موسیقی برای تأکید بر حالتهای عاطفی آدمها به کار گرفته میشود. امّا اگر بخش بیابان را بدنه اصلی فیلم بگیریم، مقدمه آن، یعنی بنبستی که نظر در آن گرفتار میشود، به فشارهای اجتماعی تن میدهد و زنی را که دوست دارد طلاق میدهد و بعد به سبب ناتوانی در بازپرداخت قرضی که برای تأمین مهریه او بالا آورده است، ناچار به فرار میشود، زیادی طولانی است، بخصوص بخشهایی که در محل کار او که آزمایشگاه تولید واکسن است اتفاق میافتد. روشن است که کار در آزمایشگاه تولید واکسن برای زمینهچینی آشنایی او با مارگیر انتخاب شده است، امّا این مکان در فیلم شخصیتی بیش از این پیدا کرده، بخصوص با تأکیدهایی که بر شستن اسبها با شلنگ صورت گرفته است. یکی از فصلهای فیلم با برشی به سر اسب شروع میشود و در صحنه دیگری نظر دقیقاً جای اسب را میگیرد، امّا این عناصر در باقی فیلم پیگیری نشدهاند. اصولاً یکی از مشکلات فیلم این است که با وجود تکیه بر برخی عناصر مانند اسب و مار و انگشت، که آنها را به سطح نمادین ارتقا میدهد، نمیتواند آنها را در نظام نشانهای بسامانی چنان مرتب کند که به هم پاسخ دهند و یکدیگر را تقویت کنند. البته منطق و زبان اصلی این فیلم زبان نمادین نیست، بلکه زبان واقعگرایانه است، امّا اگر برخی اشیاء در تصویر برجسته میشوند، خودبهخود این انتظار پیش میآید که در لایه دیگری، بدون اینکه منطق رئالیستی فیلم خدشهای ببیند، نوعی مناسبات بامعنای نمادین نیز بین آنها به وجود بیاید و در سطح دیگری تم فیلم را تکرار کند.
پایان فیلم نیز اندکی از لحن عمومی آن فاصله میگیرد و کمی “هندی” میشود. اگر فرضاً جان ریحانه در خطر بود، میشد باور کرد که نظر به خاطر نجات او ایثار کند و قید انگشتش را بزند. امّا پرداخت قسط مهریه به او، انگیزه نیرومندی برای توجیه این عمل نیست، بخصوص از سوی کسی که به سبب ضعف شخصیت ریحانه را طلاق داده است. البته فیلم با هوشمندی آگاهانه از همان اوائل با استفاده از موسیقی هندی، فیلم هندی و ترانههای ایرانی متأثر از فرهنگ فیلم هندی، انگار برای پذیرش چنین پایانی زمینهچینی کرده است.
امّا پرداخت سینمایی کار. معلوم است فرهادی زبان سینما را خوب میشناسد. میزانسنهای در عمق (برای نمونه جایی که حیدر و نظر در راه بیمارستان با هم حرف میزنند، صورت نظر در پیشزمینه و حیدر در پسزمینه جا گرفته است. در همین فصل جایی که ماشین حیدر به محلی میرسد که یخ هست، نخستین نما تصویری است که قالبهای یخ را در پیشزمینه قرار داده و ماشین در پسزمینه وارد میشود)، خلق نوعی فضای مرموز و قهرمانانه پیرامون حیدر به کمک عوامل سبکی مانند تصاویر از پشت و سکوتهای طولانی، برشهای خوب و بامعنا در گذر از فصلی به فصل دیگر، و سرانجام عنوانبندی موجز با استفاده از بیان نمادین (شکستن شیشه) و صدا و تصویر فیلم هندی برای به تصویر کشیدن مراحل مختلف عشق و ازدواج نظر و ریحانه. امّا بازسازی ماجراهای نظر با مارها چندان قوی از کار در نیامده است. حتی که یک نما نداریم که مار و نظر را با هم نشان بدهد، دریغ از لحظهای که دوربین از با حرکت پن از مار به نظر برسد یا برعکس سرش را از نظر به سوی مار برگرداند این موضوع به احتمال زیاد از محدودیت امکانات ناشی شده است، امّا به هر حال به فیلمی که حساسترین لحظههای دراماتیکش رویارویی قهرمانش با مارها هستند، پرداخت ضعیف این صحنهها جبرانناپذیر است. نشان ندادن صحنههای حساسی مانند بریدن انگشت دست (یا دست کم واکنش صورت نظر به آن) یا نیش زدن مار به نظر و در این مورد دوّم اکتفا به نماهایی مجرد از فریاد زدن نظر، فیلم را به حال و هوای فیلمهای آماتوری نزدیک میکند که با تمهیدهای مشابه صحنههای دشوار و پرخرج را دور میزنند. از دیگر نشانههای حالوهوای آماتوری در پرداخت بصری فیلم افراط در برخی تهمیدات مانند حرکتهای دوربین نیمدایرهای دور بازیگران یا نشان دادن مکرر شیشه حاوی مار و شیشه حاوی انگشت نظر در کنار هم پشت شیشه ماشین است.
بازی قریبیان پخته و حرفهای است، هرچند بخش مهمی از شخصیتسازی او به کمک پرداخت تصویر انجام گرفته است. بازی ——- در نقش نظر خوب است، امّا برجسته نیست. بازیگر قدرتری میتوانست همنشینی سادگی و سماجت، ترس و پافشاری را بهتر درآورد. در بـازی —- کفه ترس و استیصال و ضعف اراده بر سماجت و قوت اخلاقی میچربد. باران کوثری هم حضور خوبی دارد و معصومیت ریحانه را خوب به تصویر کشیده است، هرچند نقش ریحانه در فیلمنامه چندان پرداخته نشده است. او بیشتر نماد معصومیت و سادگی است، تا شخصیتی مستقل.
رقص در غبار (راستی چرا “رقص در غبار”؟) در مجموع نمره بسیار بالایی میگیرد. استحکام ساختار فیلمنامه (با وجود عیبهایی که برشمردیم) و پختگی پرداخت سینمایی کار در حد خیلی خوب هستند.
اصغر خان
اصغر فرهادی کارگردانی است که این روزها به سادگی نمیتوان از کنار او گذشت او با فیلمهای رقص در غبار، شهرزیبا، چهارشنبه سوری، درباره الی و اسکار جدایی نادر از سیمین حالا در سینمای ایران و جهان برای خود مکانی ایجاد کرده است من سعی کردم با نقد این فیلم ها در بهتر شناختن دنیای اصغر خان قدمی بردارم
ما برای بررسی فیلم رقص در غبار نیاز به اطلاعاتی داریم از اسطوره شناسی ما چند گونه کهن الگو داریم که مهمترین آنها 1- کهن الگوی آفرینش 2- کهن الگوی باروری 3- کهن الگوی رستگاری 4- کهن الگوی قهرمان و .....
سفر قهرمان
کریستوفر ولگر در کتاب« ساختار اسطوره ای در فیلم نامه» دوازده مرحله سفر قهرمان را شرح می دهد که از کتاب جوزف کمپل به نام« قهرمان هزار چهره» برداشته است ساختار فیلم رقص در غبار نیز از این ساختار پیروی می کند من هر قسمت توضیح می دهم و اگر نشانه یی قابل توضیح بود در همان جا توضیح می دهم نشانه ای که به ما کمک می کند که فیلم را از این زاویه مورد بررسی قرار دهیم یکی از صحنه های اولیه فیلم ، میدان حر است و صدای خواندن زورخانه ای که به ما می گوید یک قهرمان داریم حالا من با توضیح دوازده مرحله وارد نقد فیلم می شوم
نقد:
نظر عاشقی است که در جغرافیایی سنتی و دینی زندگی می کند اول بگذارید تعریفی از قهرمان بدهیم قهرمان یعنی کسی که آماده است نیازهای خود را فدای دیگران کند قهرمان مرد یا زنی است که قادر باشد بر محدودیت های شخصی و بومی اش فایق آید و از آن ها عبور کند و به اشکال مفید و معمولن انسانی برسد قهرمان به عنوان انسانی مدرن می میرد ولی چون انسانی کامل متعلق به تمام جهان دوباره متولد می شود دومین وظیفه خطیر او بازگشت به سوی ماست با هیئتی جدید و آموزش درسی که از این حیات مجدد گرفته است
1جهان معمولی
جهانی است قبل از شروع داستان، زندگی روزمره که قهرمان در آن زندگی می کند با آداب رسوم و امکانات که آن جغرافیا دارد مکان امنی که اتفاقی در آن نیفتاده است او انسانی است معمولی
در اول فیلم ما یک آشنایی دختر و پسر معمولی در اتوبوس می بینیم که با وام ازدواج، ازدواجی را پی ریزی می کند با دیدن فیلمی هندی ما انتظار عشقی در کنار درخت همراه با آواز را دارد نظر با سوالی از ریحانه فضای دیگر را ایجاد می کند
نظر - به خاطر من روی شیشه خورده راه می ری
ریحانه - با کفش آره
و شکستن شیشه نشانه از خبری بد است
در سکانسی صدای اذان می آید و پدر نظر دارد وضو می گیرد و این حاکی از سنت های موجود در جامعه نظر است
2-فراخوان به ماجرا جویی
ماجراجویی قهرمان زمانی آغاز می شود که زندگی آرام قهرمان تهدید شود و او را وادار می سازد که با مسئله مواجه شود یعنی در حقیقت موقعیت او را تکان می دهد امنیت اش زیر سوال می رود
مثل قهر کردن پدر، عاق کردن پدر و مادر، حرام کردن شیر ؛ حرام کردن نانی که می خورد و...
همه این ها در قبال طلاق ندادن ریحانه است به دلیل بد بودن مادر است اما قهرمان ما یک استدال برای طلاق ندادن می آورد که دقیقن از مناسبات دینی و سنت جامعه که در آن زندگی می کند پیروی می کند و آن بد بودن پسر نوح پیامبر است که به نوح ربطی ندارد و پیامبر بودن او به واسطه بد بودن پسر زیر سوال نمی رود و دیگر افراد از پاسخ دادن به این استدال عاجر هستند و همچنان اصرار به طلاق دادن می کنند مسئله قهرمان طلاق ندادن ریحانه و بعد دادن مهریه است چون پول ندارد این موضوع او را به چالش می کشد مادر ریحانه با دیاگوهایی مسئله را عنوان می کند
مادر- پول مهر شو داری بدی
نظر - نه
مادر ریحانه - بیاید زندگی تونو کنید هر وقت کار کردی پول داشتی مهرشو بدی اون وقت طلاقش بده
3-عدم پذیرش فراخوان
قهرمان به دلیل شک ها و ترس هایی که دارد امتناع از پذیرش ماجرا جویی می کند هر چند مشتاق به پذیرش باشد او در این مرحله دو دل است سعی می کند از ماجرا دور و به مدت کوتاه از قبول کردن آن سر باز می زند
نظر- موندم با این برگه چی کار کنم خودت جای من، پدر مادر من پدر مادر تو، مادر تو مادر من به قرآن مجید به جون ریحانه تو هر چی بگی من همون کار و می کنم بگی طلاق اونها تاریخش دو روز دیگه س می ریم دادگاه بگی نه خودت همین جا پاره ش کن
ریحانه -هیس یواش
نظر - خوب جای من بودی چی کار می کردی ها جای من بودی چه غلظی می کردی طلاق می گرفتی
ریحانه - نه
نظر - عروسی می کردی...
در همین جا اصغر خان وارد زبان استعاری می شود او نشانه گذاری می کند و روایت را پیش می برد در صحنه ای از فیلم می بینیم که روی اسبی آب می پاشند و معلم برای بچه ها توضیح می دهد که:
معلم - بعد زهر مارها رو تزیق می کنن به اسب تو خون اسب تولید پادزهر می شه که واسه مداوای ماهاس از پادزهری که واکسن درست می کنن این اسبم الان بهش زهر تزریق کردن و کوپالشو شستن
اسب نمادی است که باید تنها در اتباط با کهن الگوی قهرمان بررسی کرد این نماد جانوری در پیوند با آب و دریا کامل می شود در حقیقت تجسم قدرت غریزی ناخودآگاه اوست که در کهن الگوی قهرمان با رام کردن آن ( مهار غریزه خود) مسیر پیکار برای کمال و پیروزی را پشت سر می گذارد
اما مار نماد شهوت است شهوت اجتماعی که وجود دارد
دوست نظر(امری) می گوید: ننه اش هم یه روز سالم بوده از ما بپرس طلاقش دادی آدرس ننه شو بده مرخصی گرفتم یه سری بهش بزنوم چند ساله شه
مقداری از این تردید ها را در دوباره دادگاه می بینیم
نظر- ببین ریحانه بیا بیا بشین این جا الان که تو دیر اومدی من نشستم فکرامو کردم بشین این جا من طلاق نمی دم فقط به یه شرط
او تردید دارد و نمی داند چه کار کند
در دادگاه قضیه مهر دوباره تکرار می شود و نظر اعلام می کند که ریحانه مهرش را می خواهد ولی او ندارد که بدهد و در نهایت قسطی می کند
وقتی که نظر ریحانه را طلاق می دهد اصغر خان در تصویری زیبا اما سنتی اشک نظر را با خون اسب پیوند می دهد تا اشک خون را جلوی چشممان بیاورد و در صحنه بعدی نظر در جایگاه اسب پادزهری است و وقتی که می گوید طلاقش دادم دوستش روی او نیز هم چون اسب ها آب می گیرد بله پادزهر این بدنامی طلاق است و او میان خنده می گرید و آی آی عشق چهره زیبایت پیدا نیست و این حالت عاشقی است که یک قسط ازدواج دارد قرض الحسنه و یک قسط طلاق به دادگاه تازه اگر دو شیف کار کند قسط طلاقش را می دهد دادگاه
4- رویارویی با مربی
قهرمان با فردی که از او پخته تر و جهان دیده تر است مواجه می شود آن فرد تعلیمات لازم و وسایل کار را در اختیار می گذارد قهرمان نیاز به راهنمایی دارد یا حتا اعتماد به نفس داده که قهرمان با آن به جنگ شک و تردید ایجاد شده می رود
نظر به ساختمان شماره دو می رود در آن جا مارها را از مارگیرها می خرند او که از مارها می ترسد در یک لحظه مربی خود را در حین گذاشتن شیشه مار به داخل وانت می بیند ضامن وام ازدواج نظر به دنبالش می آید محل کارش که او را جلب کند نظر با رفتن به ماشین مارگیر از آن جا فرار می کند این پیرمرد مارگیر مربی نظر است او مثل همه مربیان کلاسیک کم حرف و سخت گیر است و با منطق خود زندگی می کند
5- گذر از آستان
حالا قهرمان آماده برای ترک زندگی عادی و وارد شدن به خطه یا شرایط نامانوس با قوانین و قواعد آن است
حالا او از شهر به کویر می آید کویر قواعد خاص خود را دارد شب هایش سرد است و قهرمان باید با او بجنگد اما باید تعلیم نیز ببیند برای همین وقتی به مربی می گوید که سردش است مربی تنها یک کبریت بیرون می اندازد در صحنه ای از فیلم نظر را تنها در کویر می بینیم که نشان دهنده این نکته است که او به محل غریبی آمده است
در این بین اصغر خان روایتی دیگر را وارد داستان می کند و آن روایت عشق پیرمرد است این روایت با آهنگی که پیرمرد در ماشینش گوش می کند آغاز می شود
در نگاهم چکید و مرد دست و پا زد به روی خاک تا زمانی که جان سپرد ..... آن بت لاله روی من آن که بود آرزوی من
و آهنگ دیگر وقتی مربی از زیاد خوردن مشروب بالا می آورد
تا شه من گذشته ها رو از یاد ببرم .......هر روز با یک بهونه چشمم و گریونده دلم می خواد که برم یه جای بی نشونی برای من امید موندنی نمونده دیگه وقت رفتنه وقت دل بریدنه
در صحنه ای از فیلم نظر در خانه خرابه ای تنها دراز کشیده و ماشین مربی از میان درش پیدا است این تصویر نشان دهنده این موضوع است که عاشق قدیمی در غار تنهایی خودش یعنی ماشینش که حتا شیشه هایش را پوشانده و شبیه غارش کرده و نظر که اگر از آن ور نگاه کنیم دهانه این خانه متروک شبیه غار است او نیز در غاز تنهایی خودش است
اما ما صحنه جالب تری داریم نظر شروع می کند با مربی حرف زدن او وقتی جان ریحانه را قسم می خورد مربی مکثی می کند و وقتی نظر از او می پرسد تو می دونی عشق یعنی چی مربی در حال دشتشویی کردن است و این یک جواب تصویری است
6- آزمون ها، بر خورد با یاران و دشمنان
قهرمان برای ثبات قدمش بارها آزمایش می شود در این راه دوستان و دشمنانش به او رخ می نمایند
او با این جمله وارد این مرحله می شود
از این لحظه ما باهم رفیق هم هستیم شریک هم هستیم این خط این نشون
در صحنه بعد نظر به درون غار تنهایی مربی می رود چهار لیتری عرق سگی را به جای آب می نوشد و چهره معشوق مربی را ته یک صندوق پیدا می کند
7- رویکرد و نزدیک شدن
قهرمان با دوستان جدید خود برای چالش بزرگ در آن عالم خاص آماده می شود یک آماده سازی نهایی در خور ومناسب برای ماجرا جویی
مربی ماری را می خواهد بگیرد و نظر با آمدن و تعارف چای کار او را نیمه کاره می گذارد با رفتن مربی او دست به کار می شود و با سنگ به سر مار می کوبد و مار می میرد ولی مربی سوار بر ماشین از آن جا دور می شود نظر غار خود را آتش می زند و مربی برمی گردد
در حین زد و خورد مربی با نظر راز دیگری بر ملا می شود مربی قبلن آدم کشته است و پازل زندگی مربی خانه به خانه تکمیل می شود او شب را به سختی می گذراند و صبح به سراغ مارها می رود نظر هم به سراغ غار تنهایی مربی رفته و آن را ویران می سازد آهن هایی که روی شیشه های ماشین استیشن کشیده شده را بر می دارد و تمیز می کند
8- پیش آمدهای طاقت فرسا
قهرمان وارد گود می شود و با مرگ یا بزرگ ترین ترس های خود مواجه می شود
که برای نظر صد البته که مار گرفتن است نظر به مربی می گوید خرت و پرت هاتو اجاره می کنم چند
و مربی وسایلش را می گذارد و می رود و می بیند که غارش تمیز شده است
نظر ماری را می گیرد و به علت ندانستن مار را از دمش می گیرد و مار انگشت نظر را می زند اما مهم قضیه این است انگشتی را که انگشتر ریحانه در او است مار شهوت انگشت نجابت اسبی را نیش می زند تا نقدی اجتماعی صورت گیرد در میان نمادها نظر بین قطع کردن و مردن مردد است که در نهایت راضی به قطع کردن انگشت می شود
9- پاداش
قهرمان گنجی را که از راه رو به رو شدن با سیاهی مرگ به دست آورده بر می دارد و به راه می افتد اما ممکن است دوباره در میانه بازگشت آن را از دست بدهد
همان طور که گفتیم این پاداش ماری است که نظر گرفته است
10- راه بازگشت
قهرمان با گنجی که به دست آورده، جهان مخصوص را ترک می کند و به خانه باز می گردد گاهی در میان راه بازگشت باز هم مورد تهاجم قرار می گیرد
مربی نظر را سوار ماشین می کند و راهی بیمارستان می شود در میانه راه با او هم کلام می شود تا درد را فراموش کند و می خواهد تا از ریحانه بگوید در این جا بعضی از رازها بازگو می شود مثلن این که نظر می دانسته که مادر ریحانه خراب است با این حال با او ازدواج کرده است
در صحنه ای ماری که نظر گرفته را نشان می دهد دلیل آوردنش این عنوان می شود که در بیمارستان لازم می شود ولی با توضیحات ما دلیل دیگری هم دارد او پادش است و باید همراه قهرمان باشد و راز مربی فاش می شود او به خاطر زنش آدم می کشته و زنش به خاطر این که او زندان رفته مربی را ول می کند
11- رستاخیز
این بار هم درست در آستانه بازگشت در سر مرزها باز یک آزمایش بزرگ دیگر رخ می دهد و قهرمان بار آخر فداکاری می کند و یک مرگ و تولد رخ می دهد اما در یک سطح بالاتر و برتر حالا تقابل ها و تضادها و دو قطبی ها با هم آشتی پذیر شده اند و چالش برطرف شده است
می بینیم چالش با مربی به پایان رسیده است و مربی پول پیوند انگشت را برای نظر جور کرده است حالا نظر می تواند انگشتش را عمل کند اما او پول را بر می دارد و می رود با این که می توانست انگشتش را پیوند بزند در راه عشق یک ایثار دیگر نیز می کند حالا جواب این سوال را می دانیم که چرا مربی به جای این که پول را به بیمارستان بدهد به نظر می دهد چون می بایست نظر مرحله رستاخیز را بگذراند
12- بازگشت با آب حیات
قهرمان به خانه بر می گردد و یا در مرتبه ای دیگر با شخصیت استحاله یافته خود سفری دیگری را آغاز می کند و شخصیتش رشد کرده است
او پول ها را به ریحانه می دهد و در جاده ماشین مربی را می بیند و متوجه می شود که او برای تهیه پول ناچار ماشینش را فروخته است و از آن جا که نظر دوست ندارد به کسی بدهکار باشد سفری دیگر را آغاز کند برای یافتن مربی و تسویه با آن
و سکانس پایانی فیلم نمایی از درون یک صندوق است که فیلم را به پایان می رساند
همان طور که دیدیم این الگوی مناسبی برای توضیح فیلم رقص در غبار بود اصغر خان آکادمیک است و حتمن از این الگو استفاده کرده تا روایت را دراماتیک کند الگوی که در جنگ ستارگان، آلیس در سرزمین عجایب جواب داده است و همچنن اصغر خان در این فیلم در دنیای اسطوره ها و نمادهاست البته گل درشت هر چه که جلوتر برویم درونی تر می شود او چون مهندسی اجتماعی درد جامعه امروز را بررسی می کند برای همین مخاطب امروز را نیز همراه خود دارد هنری بیان می کند برای همین فیلمش جذاب است جامعه ای که نیاز به کالبد شکافی دارد او با هنر خویش دست به این کار زده و این جامعه ماست نه این که کار هنرمند سیاه نمایی است چه سیاه نمایی اگر انگی پیدا نشود خوب چاره ای برای انگ زدن است شاید اگر دقیق تر شویم جامعه از این سیاه تر است او در این فیلم عشق را به چالش می کشد و او را توالت فرض می کند
«رقص در غبار» بسیار شبیه به کارهای تلویزیونی موفق اصغر فرهادی بهخصوص سری دوم داستان یک شهر ساختهشده است. فیلم تلفیقی از رومانتیسیسم و احساسات گرایی افراطی و نگاهی ابتدایی به جامعه و روابط اجتماعی آدمهاست که البته با هر دو مورد هم خامدستانه برخورد میکند. برخلاف فیلمهای متأخرتر فرهادی در «رقص در غبار» اجتماع و مباحث جامعهشناختی واجد اهمیت داستان پردازانه و پیش برنده نیست و این شخصیتها، عواطف و بزنگاههای احساسیشان است که مخاطب را با خود درگیر و تا انتهای داستان همراه میکند.
تصویر انگشت قطعشده نظر، ازجمله تصاویری ست که احتمالاً تماشاگر تا آخر عمر فراموشش نخواهد کرد!
.
منابع
Moscow International Film Festival (2003)". MIFF. Retrieved 2013-04-01.
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D9%82%D8%B5_%D8%AF%D8%B1_%D8%BA%D8%A8%D8%A7%D8%B1
http://robertsafarian.com/?p=1319
http://amirazadedel.blogfa.com/post-51.aspx
http://blog.namava.ir/asghar-farhadi-filmography-review/