نقد فیلم فروشنده
جمع آوری گارگین فتائی
بخش چهارم
« فروشنده » در مقایسه با فیلمهای قبلی اصغر فرهادی اثر شسته و رفته تر محسوب می شود. در آثار قبلی فرهادی ما شاهد شخصیت های متعددی بودیم که حضور پُررنگی در داستان داشتند اما در « فروشنده » داستان اصلی را تنها از دید دو شخصیت اصلی دنبال می کنیم به از همین جهت می توان این فیلم را جمع و جورترین اثر اصغر فرهادی نیز معرفی کرد.
نقطه قوت اصلی « فروشنده » همانند آثار قبلی فرهادی، فیلمنامه دقیق و حساب شده آن است که به استاندارد مناسب سینمای درام رسیده و فیلمسازان داخلی هم در حال تبعیت از قواعد فیلمنامه های او هستند. فیلمنامه فرهادی با یک شروع غافلگیر کننده آغاز می شود که طی آن ما ساختمانی در حال ریزش را شاهد هستیم که ساکنان در حال خالی کردن آن می باشند. این آغاز طوفانی که با نماهای دوربین روی دست فیلمبرداری شده، توجه تماشاگر را خیلی زود به خود جلب می کند و به اصطلاح او را بر روی صندلی خود میخکوب می کند.
در ادامه روند فیلم کُند تر شده و شخصیت پردازی آغاز می شود و ما فرصت این را پیدا می کنیم تا با دو شخصیت اصلی فیلم بیشتر آشنا شده و با آنان ارتباط برقرار کنیم. عماد معلمی مهربان است که سعی دارد در هر شرایطی تصمیم درست بگیرد و حتی به یکی از شاگردانش آئین بخشش و سخاوت را می آموزد. اما همه اینها پیش از این هست که او درگیر یک فاجعه اخلاقی شود؛ فاجعه ای که آبروی اجتماعی او را خواهد برد و در جامعه ای که هنوز دیدگاه سنتی درباره تجاوز و متجاوزگر دارد، تلاش عماد برای رسیدن به آرامش بسیار پیچیده تر به نظر می رسد. عماد تشنه یافتن حقیقت است و به عنوان یک مرد ایرانی نمی تواند لحظه ای بر افکار ناآرام خود غلبه کند. اما در نقطه مقابل رفتارهای نامطمئن رعنا که بعد از حادثه تمایلی به پیگیری قانونی آن ندارد ( شاید به دلیل حفظ آبرو ) ، وضعیت این زوج را به مرحله ویرانگری می کشاند.
« فروشنده » نقاط ضعفی هم دارد که از جمله آن به حاشیه رفتن شخصیت رعنا در نیمه دوم فیلم است. متاسفانه فرهادی در نیمه دوم توجه چندانی به شخصیت رعنا نکرده و تمام توجهات را معطوف به عماد می کند. به همین دلیل شخصیت پردازی فیلم به دو بخش تقسیم شده، یکی پرداخت مناسب عماد که تماشاگر به خوبی با او همراه می شود، و دیگری رعنا که در نیمه دوم فیلم خیلی توجهی به او نمی شود و کمی گنگ به نظر می رسد.
اما بهترین بخش فیلم « فروشنده » قطعا به یک سوم پایانی آن و اوج گیری داستان با تعلیق فوق العاده اش می باشد که ذهن هر تماشاگری را درگیر می کند. در « فروشنده » برخلاف آثار قبلی فرهادی که پایان بندی باز اما با نتیجه گیری مشخص اعمال می شد، در « فروشنده » تماشاگر مجبور می شود در انبوه سوالات ذهنی که فیلم آن را ایجاد کرده غرق شود و جهان را تیره و تار در مقابل دیدگان خود بیابد. فرهادی برای به پایان رساندن این داستان تلخ بهترین راه را انتخاب کرده؛ انتخابی که به تلخی سوژه فیلم است و متناسب با نام برازنده فیلم که برگرفته از « مرگ فروشنده » آرتور میلر می باشد.
شهاب حسینی که بهترین بازیگر فیلم است، در نقش عماد بازی بی نقص و راحتی ارائه کرده و از بزرگنمایی در به تصویر کشیدن این شخصیت مطلقاً خودداری کرده است. شهاب حسینی به خوبی درگیری های ذهنی عماد و عصبانیت او را در موقعیت های مختلف به نمایش گذاشته و باید گفت بهترین بازیگر فیلم است. دیدن بازی شهاب حسینی به مخاطب این اطمینان را می دهد که در صورت مهیا بودن یک کارگردان مسلط و فیلمنامه خوب، بازیگران ایرانی به خوبی توانایی های خود را به معرض نمایش خواهند گذاشت.
ترانه علیدوستی نیز در نقش رعنا بازی بسیار خوبی ارائه داده است. بازی ترانه علیدوستی مخصوصاً بعد از اتفاقی که برای شخصیت رعنا در فیلم رخ می دهد، بیشتر متکی بر بازی بدن می شود و او مجبور بوده با نگاه صحبت هایش را به تماشاگر منتقل نماید. همچنین باید به بابک کریمی هم اشاره کرد که به خوبی توانسته در ایفای نقش شخصیتی گنگ و مرموز، بهترین عملکرد راداشته باشد.
« فروشنده » نسبت به فیلمهای قبلی فرهادی کوچکتر است اما توجه کارگردان به قاب هایش هوشمندانه تر از قبل است. اشاره زیرکانه فرهادی به نمایش « مرگ فروشنده » که عماد و رعنا بازیگر آن هستند نیز از نکات قابل توجه فیلم به شمار می رود. نمایشی که به نظر می رسد رعنا و عماد در هنگام بازی در آن در واقع در حال تجربه خودواقعی شان هستند اما زمانی که به زندگی واقعی شان باز می گردند، شروع به نقش بازی کردن و دوری جستن از حقیقت می نمایند. « فروشنده » قطعا بهترین فیلم سال سینمای ایران است.
ادامه نقد «فروشنده» فرهادی همراه با خاطره گویی فراستی از شبی که رنگ جیرانی پرید!
مجری و گرداننده برنامه هفت در ادامه ادعا کرد، این فروش 120 میلیاردی در شش ماه پیش بینی خودِ او بوده، ولی یک سرچ ساده نشان میدهد، افخمی در فروردین ماه روی آنتن زنده هفت پیش بینی کرده بود، فروش کل سینمای ایران تا انتهای سال 150 میلیارد تومان باشد... فکر نمیکنم 25 سال دیگر سینمایی باشد و تا آن موقع تلویزیونهای بزرگ جای سینماها را گرفته و سینماها جمع شده است.
بهروز افخمی همان گونه که وعده داده بود، در صورت ادامه نقدش، بیشتر به «فروشنده» نقد وارد خواهد کرد و در همین راستا مطابق با گفته خودش، این هفته موضوع این برنامه که سینمای جنگ بوده کنار گذاشته و به بهانه انتخاب «فروشنده» به عنوان نماینده سینمای ایران برای اسکار، این برنامه را نیز به نقد هفتمین فیلم اصغر فرهادی اختصاص داد تا روند برنامه «هفت» با نوعی شخصیسازی و لجبازی بچهگانه گره بخورد.
برنامه سینمایی هفت جمعه 2 مهرماه ـ ساعت 22:30 روی آنتن شبکه سه سیما رفت و مطابق با رویه معمول، در ابتدای این برنامه به فروش سینمای ایران اشاره شد و بهروز افخمی مطابق با رویه معمولش ادعا کرد، پیشبینیهایش درباره میزان فروش سینمای ایران رخ داده است.
افخمی در این زمینه گفت: امشب فروش کل سینمای ایران از 120 میلیارد تومان عبور می کند؛ یعنی سه برابر شش ماهه اول سال گذشته. البته این میزان فروش، بیشتر از فروش کل سینماهای مکانیزه است که آن عدد چیزی کمتر از 110 میلیارد تومان را نشان می دهد که با احتساب سینماهای غیرمکانیزه و هنروتجربه این عدد به بیش از 120 میلیارد تومان رسیده است. پیش بینی می شود تا انتهای سال این عدد به بیش از 200 میلیارد تومان یعنی 30 میلیون مخاطب برسد.
مجری و گرداننده برنامه هفت در ادامه ادعا کرد این فروش 120 میلیاردی در شش ماه پیش بینی خودِ او بوده؛ اما یک سرچ ساده نشان میدهد، افخمی در فروردین ماه روی آنتن زنده هفت پیش بینی کرده بود فروش کل سینمای ایران تا انتهای سال 150 میلیارد تومان باشد. ظاهراً گراننده برنامه هفته، قدرت حافظه مردم را نادیده گرفته است.
افخمی در برنامه برنامه هفت با اشاره به انتخاب فیلم «فروشنده» به عنوان نماینده ایران در اسکار 2017 گفت: این موضوع سبب شد تا مخاطبان بسیاری از ما بخواهند با توجه به ناقص و یکسویه بودن نقد گذشته درباره فیلم «فروشنده»، درباره این فیلم و اساسا فیلم نماینده ایران در اسکار پیش رو بیشتر صحبت کنیم.
این کارگردان سینما ادعا کرد: دوست داشتیم بحث گرمتر و پرتعدادتر بود؛ اما هم کسانی که مخالف اند و هم کسانی که موافق این فیلم اند، به نظر خیلی دوست ندارند در این باره با هم جدل کنند و روبه روی هم بنشینند؛ اما امشب شهاب اسفندیاری و مسعود فراستی در این باره روبه روی هم می نشینند.
پس از پخش یک میانبرنامه درباره کارنامه اصغر فرهادی که همراه با قضاوتهای شخصی بود، «مسعود فراستی» در میز نقد شخصیاش به همراه شهاب اسفندیاری به نقد و بررسی فیلم سینمایی «فروشنده» به کارگردانی اصغر فرهادی پرداختند.
شهاب اسفندیار در آغاز این بحث خطاب به فراستی و شیوه نقدش گفت: اولا لازم است بر خلاف تصور عامه درباره مسعود فراستی ستایش کنم از نقد سازنده او در نقد پس از انقلاب. در زمانی که هنوز ابراهیم حاتمی کیا این کارگردانی فعلی نبود، مسعود فراستی با نقد و تعریف فیلم او را شناساند. یا کتابی که درباره «زیر نور ماه» رضا میرکریمی یا «بچه های آسمان» مجید مجیدی... .
اسفندیاری درباره نقدهای قابل دفاع فراستی گفت: در نقدهای اخیر مسعود هم نقد «ایستاده در غبار»، «چ» نقدهای بسیار استوار و جدی است و کسی حس دشمنی او با فیلمساز را نمی کند. برای همین است که من می خواهم به شدت انتقاد کنم، چرا مسعود فراستی و برنامه هفت کاری می کنند تا عقلانیت از نقد دور شود و فضای دوقطبی شکل گیرد که مخالفت با نقد او به مثابه دینداری و بی دینی، ناموسی و بی ناموسی و... شود. گویی مینی است که زیر پای یک فیلم کار می گذارد. بعد از انفجار بمب، یکسری خوشحالی میکنند و یکسری توی سر خودشان میزنند.
اسفندیاری درباره علت حساسیت زا بودن رویه «هفت» گفت: چون شما در تلویزیون جهموری اسلامی نقد می کنید برخی فکر می کنند همه اینها توطئه هایی است که کشیده شده است یا کسی از او خواسته چنین کاری کند. حال اینکه این طور نیست. اصلا موضع او موضع حکومتی نیست. برعکس برخی از نقدهای مسعود فراستی ضد مصالح جمهوری اسلامی است. حالا وقتی کلمات و تعابیری مسعود فراستی استفاده می کند که هیجانی و احساساتی است، برخی از حزب اللهی ها گمان می کنند باید احساس تکلیف کنند و به پا خیزند. لذا به جای ایجاد یک فضای هیجانی مطابق نقدهای مکتوب مسعود فراستی، فضای عقلانی ایجاد کنیم.
شهاب اسفندیاری با اشاره به اینکه برخی تصور میکنند با توجه به سوابق فراستی -تواب بودن و تا مرز اعدام رفتن- نخ فراستی دست شخص دیگری است و به همین دلیل، به برخی فیلمها نظیر فروشنده، نقدهای شدیدی وارد میکند، عنوان کرد که برخی اوقات خودش هم چنین فکری میکند که نکند چنین چیزی است.
شهاب اسفندیاری در ادامه از فراستی می پرسد فکر نمی کند ادبیاتش درباره عباس کیارستمی و این که چه کسی وطن فروش است و چه کسی نیست اشتباه است؟ به گفته اسفندیاری او حتی به فیلمهای «محمد رسول الله» و «پایان نامه» نیز رحم نکرده است. فراستی در پاسخ میگوید وظیفه اش به عنوان منتقد این است که با فیلم مهم خوب و مهم بد باید مواجه شود و مواجه شدنش را اعلام کند.
اسفندیاری در ادامه با اشاره به فضاسازی که از برنامه «هفت» و بحث همجنس بازی در جشنواره کن و حول و حوش «فروشنده» به راه افتاد، اشاره کرد و گفت: جوی به وجود آمده بود که هر کس از «فروشنده» حمایت کند، بی ناموس است. حتی به حاج آقا خاموشی [رئیس سازمان تبلیغات اسلامی] میگفتند تو حاضری با خانواده ات فیلم را ببینی؟ انگار که «فروشنده» فیلم پورن است!
افخمی در واکنش به نقد اسفندیاری گفت قصد داشته به جشنواره فیلم کن تذکر بدهد!
فراستی در مقابل گفت: در تمام نقدهای من چه آنجا که یک ساعت وقت داشتم و چه آنجا که سه دقیقه وقت داشتم دو خط را دنبال کردم. یک خط فرم است و دیگر خط جهان. آن خط هم این است که من این مملکت را تحت هیچ شرایطی نمی فروشم و به مزایده نمی گذارم. اصولم را هم نمی فروشم. نقد را هم نمی فروشم. من با صدای بلند میان روشنفکران می گویم من از سال 57 تا الان به صورت تئوریک طرفدار جنگ تحمیلی هستم و مخلص رزمندگانش هستم.
این منتقد ثابت هفت برای اینکه ثابت کند، آدمِ شخص خاصی نیست، ادعا کرد: تو به درستی می دانی که ایستادن روی نظرات خسارت دارد. من فریدون جیرانی را در نقد فیلم «پایان نامه» دیدم رنگش پریده، گفتم چه شده. گفت می دانی چه شده؟ امشب بدترین شب هفت است. فیلم، فیلم نظام است و تو هم که هیچ چیزی حالی ات نمی شود! گفتم نگران نباش. گفت مراقب باش! حواست باشد. گفتم من برایم این چیزها مهم نیست. مسئله من فیلم است و بابتش هزینه خواهم داد. رفتیم. در میز نقد گفتم یک پلان مثبت در فیلم نداری! از رهبری و انقلاب و ... صحبت کرد. گفتم ربطی ندارد اینها را در فیلم ات نداری. دوستانی که آن زمان بودند چنان جوی راه انداختند که فیلم، فیلم نظام است و نقد هیس! منتقدان زمان پشت من آمدند که تو روی مین برو تا ما حرف بزنیم. لذا من وظیفه ام می دانم به عنوان منتقد تا با فیلم خوب یا بد مواجهه شوم و مواجهه ام را اعلام کنم و از آن نترسم.
افخمی رشته کلام افخمی را ادامه داد و ادعا کرد: فشار روی منتقدین فروشنده آنقدر زیاد است که سعید قطبی زاده می گوید بخاطر فشارهای وارد بر من، درباره نقد این فیلم به هفت نمی آیم!
در ادامه بحث نقد فیلم مطرح شد و فراستی گفت: فروشنده در همه زمینه ها ماقبل بد است. در زمینه فیلمنامه هنوز فیلمنامه نیست و دو کانسپت است. در زمینه کارگردانی آن قدر بد است که اگر کسی غیر از فرهادی آن را کارگردانی کرده بود، هو می کردند. اشتباهات فاحشی دارد. بیش از 40 جامپ کات در تئاتر داریم. دوربین به جای رودست، روی کول است!
او ادعا کرد: اصل فیلمنامه که درباره تجاوز بوده است اساسا حذف شده است. این اصلا ترفند فرهادی است که نمی تواند تعلیق یا سوسپانس ایجاد کند و لذا با حذف یک بخش اصلی، غافلگیری در بخش انتهایی فیلم ایجاد می کند. تعلیق آدم خودش را می خواهد کارگردانی خودش را می طلبد.
منتقد ثابت هفت گفت: واکنش ما به مسأله اساسا «چه» هست، نه «چگونه». چه چیز اتفاق افتاده است؟ او خوشحال است که مردم پر سؤال از سالن سینما بیرون می آیند؟ پرسؤال از چه چیز؟ از جهان و قصه ای که برایم ساختی که شاکله های داستانی که نساختی و هنوز نمی دانم؟ مخاطبان هنوز نمی دانند درحقیقت چه روی داده است. او در مصاحبه هایش یک جا می گوید تجاوز شده، یک جا می گوید نشده. و او از این سؤالاتی که ساخته کیف می کند. ما فیلم می بینیم تا شیوه و چگونگی را تجربه کنیم نه «چه» را. تمام سؤالات حول فیلم فرهادی درباره «چه» است.
افخمی در ادامه گفت: پرسش این است که اساسا می شود درباره فیلمی که یک قاعده استثنایی را طرح می کند، می توان یک نتیجه اجتماعی گرفت؟
اسفندیاری پاسخ داد: اساسا نمی توان فیلمنامه نویس را بخاطر طرح یک سوژه استثنایی برای طرح یک مسأله اجتماعی مزمت کرد. اما اولا یک تم ادامه دار در فیلم های اخیر فرهادی، مسئله اخلاق و قضاوت زود اجتماعی است. فیلم های فرهادی دشواری قضاوت اجتماعی را برای مخاطبان جا می اندازد. این نسبی گرایی نیست که شما گفتید. این فیلم نسبی گرا نیست.
فراستی ادعا کرد: این فیلم مشکل اصلی شخصیت دارد. در ابتدای فیلم شهاب حسینی روی پشت بام خطاب به دیگری می گوید این شهر را باید ویران کرد و او جواب می دهد این شهر یکبار ویران شده است و بنا شده و این شده. بهتر نمی شود! این شعار سیاسی است که برای دهن آن فرد نیست و بدون شخصیت پردازی از زبان او زده می شود! در این صورت حرف می شود موضع کارگردان. اینجا این دیالوگ بین این دو نفر چه چیزی است؟ من می گویم میخواهی متلک بیندازی، خب بگو متلکت را اما در شخصیتت. اینجا فقط کانسپت است. فرهادی یک دکمه دارد به اسم "حریم خصوصی"و برای این دکمه می خواهد کُت بسازد. نه قصه دارد، نه شخصیت دارد. وقتی شهاب حسینی در ابتدای فیلم در کلاس درس درباره فیلم «گاو» حرف میزند و می گوید برخی رفته رفته گاو می شوند، می خواهد بگوید آخر فیلم خودش گاو شد؟! بعد سیلی می زند؟ شخصیت پاره پاره است. نه تیپ است نه شخصیت. همه اش فرهادی است که خود را به کاراکترها سنجاق می کند.
او افزود: اصل مسئله فیلم چیست؟ بحث درست بعد از تجاوز است. یعنی داستان اینجاست. هیچکاک یک قصه ای دارد؛ شوهری وارد خانه می شود می بیند به زنش تجاوز شده. می روند بیرون و زن اولین مردی را که می بیند می گوید این بوده، من آن فرد را در انتقام می کشد! ولی فروپاشی روانی به حدی است که این فقط یک مرحم است. شب وارد وقتی خانه می شود و صبح از خانه بیرون می روند، زن مجددا اولین مردی که می بیند می گوید این فرد بوده! یعنی فاجعه. یعنی ویرانی روانی برای این خانواده. در فروشنده نیز قصه از پلان آخر فیلم شروع می شود و بعد تمام می شود. بعد از داستان تجاوز و تعدی، رابطه بین این دو آدم مسئله است. نه پیرمرد و نه آن تئاتر مسخره. تمام درون این دو آدم مسئله است. فیلم دقیقه 121 است که در دقیقه 122 هم تمام می شود.
اسفندیاری گفت: فرهادی تنها می گوید با یک انقلاب همه مشکلات را نمی شود حل کرد. این شخصیت که یک شخصیت روشنفکر و امروزی است برایش یک اتفاق می افتد. حادثه تعرض و ورود یک فرد غریبه به خانه اتفاق مهمی است و روان آن مرد را نابود کرده است. و قصه همین است. چطور می گویید قصه ندارد؟ اوج قصه تجاوز است. اگر سینمای فرهادی قصه ندارد، کیارستمی قصه دارد؟
وی افزود: آقای فراستی امروز دوره هیچکاک و تارکوفسکی گذشته و الان دیگر دوره نولان است. این دوگانه هیچکاک و تارکوفسکی تمام شده است. من طرفدار سینمای متعهد، اخلاقی، پیام دار و... هستم. و با سینمای هنر برای هنر مخالفم. اما وقتی در این سینما با دو فیلمساز اجتماعی دغدغه مند اینگونه برخورد می کنیم، اگر #فروشنده را بخاطر پیام دار بودن بکوبیم، پس تمام فیلم های دفاع مقدس ما را باید بکوبیم.
فراستی گفت: من با سینمای پیام دار یا فرهادی مشکلی ندارم. مشکل اینجاست این پیام باید در قصه بگنجد. این فیلم فرهادی قصه ندارد. تم فیلم فرهادی، تم تجاوز و فحشا است که بعد از انقلاب تابحال نداشته ایم. از این تجاوز به پیام هایی که تو می گویی می رسیم.
اسفندیاری در مقابل گفت: آیا تماشاگران فرصت می کنند به این اشکالات منطقی که بسیاری از آن ها را هم قبول ندارد، فکر کنند؟ یا آنقدر مسحور می شوند که فرصت نمی کنند فکر کنند؟ که اگر این بد است، پس فیلمنامه خوب چیست؟ فیلم های فرهادی دشواری قضاوت اخلاقی را به تصویر می کشد که این با نسبی گرایی متفاوت است. از نظر او وحشت به خاطر تجاوز در تمام فیلم هست اما ترس از بردن آبروی پیرمرد نیز وجود دارد و برای همین رعنا محکم درباره این موضوع نظر می دهد.
فراستی به دیالوگ شهاب حسینی درباره این خراب شدن شهر اشاره می کند و می گوید این دیالوگ این دو نفر نیست. این حرف های کارگردان است. ما از پشت کوه آمده ایم؟ نمی فهمیم منظور کارگردان را؟ می خواهد متلک سیاسی بگوید. خب بگو، اما درست! از نظر او کارگردان فیلم تحت عنوان فلسفه اخلاق و نسبی گرایی، سعی دارد حرف های خودش را بزند. فراستی معتقد است در فیلم نه پیرمرد و نه تئاتر مسأله نیستند. بلکه رابطه دو نفر مسأله است، که این موضوع دقیقه 121 شروع می شود و 122 هم فیلم تمام می شود!
اسفندیاری درباره دیالوگ خراب شدن شهر از فرهادی دفاع می کند و می گوید فرهادی معتقد است با یک انقلاب نمی شود همه چیز حل شود. او با اشاره به این که اعتقادات همه مثل هم نیست می گوید: ما از موضع دیدگاه خودمان در حوزه دینی مسائل را می بینیم. یک نفر هم از جنبه دیگری به این تعارض اخلاقی پرداخته است. چه اشکالی دارد.
شهاب اسفندیاری خطاب به فراستی می گوید: اگر فرهادی داستان ندارد، کیارستمی دارد؟ دوره دوگانه هیچکاک و تارکوفسکی گذشته و الان دیگر دوره نولان است! او به فراستی و منتقدان فروشنده می گوید وقتی فروشنده را برای پیام داشتنش می کوبید باید همه فیلم های دفاع مقدس را هم بکوبید!
در ادامه افخمی وارد بحث شد و به نکته مهمی اشاره کرد: وقتی فیلمی اینقدر می فروشد باید دید مردم در آن چه می بینند. در فروشنده قصه هست اما این قصه ای که ما می بینیم نیست، مردم فکر می کنند داستان پرداختن به تجاوز است و این برای آن ها جذاب است. فراستی هم معتقد است به جز جایزه کن، قطعا تم ممنوع و حساس تجاوز باعث فروش بالای فیلم است.
اسفندیاری در قبال موضع افخمی و فراستی درباره این که تم تجاوز باعث شده فیلم بفروشد پرسید: یعنی می گوید پیام باعث شده یک فیلم بفروشد و افخمی پاسخ می دهد این فیلم یک آتراکسیون (نمایش عامه پسند) است.