نقد فیلم هفتماهگی
جمع اوری از گاگرین فتائی
.
کارگردان
هاتف علیمردانی
تهیهکننده
منصور لشکری قوچانی
نویسنده
هاتف علیمردانی
بازیگران
حامد بهداد
باران کوثری
پگاه آهنگرانی
احمد مهرانفر
محمدرضا علیمردانی
بهناز جعفری
رضا بهبودی
فرشته صدرعرفایی
هانیه توسلی
موسیقی
افشین عزیزی
فیلمبرداری
محمود کلاری
تدوین
امیر ادیبپرور
توزیعکننده
فیلمیران
تاریخهای انتشار
۱۵دی ۱۳۹۵
مدت زمان
۸۵دقیقه
کشور
ایران
زبان
فارسی
فروش گیشه
۲٬۵۹۸٬۶۶۹٬۰۰۰تومان
هفتماهگی فیلمی به کارگردانی و نویسندگی هاتف علیمردانی و تهیهکنندگی منصور لشکری قوچانی محصول سال ۱۳۹۴است.
این فیلم برای نمایش در بخش سودای سیمرغ سی و چهارمین دوره جشنواره فیلم فجر پذیرفته شد. هفتماهگی در ۱۵دی ۱۳۹۵در سینماهای ایران اکران شد.
خلاصه داستان
این فیلم داستان زنی به نام رعنا است که در ماه هفتم بارداری خود است وی که یک بار دچار سقط جنین شده به شوهر خود شک کرده که این باعث مشکلاتی در زندگی آنها میشود، رعنا با اصرار شوهرش مهرداد به خانه پدرش در مرزنآباد میرود اما در آنجا دچار حادثه میشود.
دانیال حسینی
یک نکتهای که در اکثر نقدها و مطالب نوشته شده و در مورد هاتف علیمردانی تکرار شده است روند سینوسی فیلمسازی او است. فیلم اول علیمردانی «به خاطر پونه» به عنوان یک فیلم اول توانست انتظارها را برآورده کند و فیلم دوم «مردن به وقت شهریور» یک شکست تمامعیار بود. «کوچهٔ بی نام» به تحسین شده ترین فیلم او تبدیل شد و این روزها با دیدن فیلم چهارم او «هفت ماهگی» باز هم روندی نزولی را مشاهده میکنیم. با کمی دقت میشود نکات مشترک زیادی در ساختار داستانی «کوچهٔ بی نام» و «هفت ماهگی» یافت اما چیزی که باعث تفاوت جایگاه دو فیلم در نگاه مخاطبین میشود کیفیت بازیها و سطح اجرای موقعیتها میباشد. به عبارتی مشکلات اساسیای که در فیلم آخر دیده میشوند به شکل پایهای در «کوچهٔ بی نام» هم وجود دارند اما علیمردانی با توانایی غیر قابل انکاری که در اجرای سکانسهای شلوغ و ملتهب دارد توجه را به سمت نقاطی دیگر از فیلم جلب میکند که جذابتر و کاملتر به نظر میرسند درحالیکه چارچوب روایت او با مشکلات جدیای همراه است.
«هفت ماهی» از یک خط داستانی استفاده میکند که روایتگر شک و تردیدهای رعنا (باران کوثری) به همسرش (حامد بهداد) است و افرادی که در پیرامون این دو وجود دارند خرده داستانها را ایجاد میکنند. در همین ابتدا میشود متوجه شد با یک مسیر داستانی کهنه روبهرو هستیم. شک و تردیدهای زن و شوهری و خیانت سوژه چند سال گذشتهٔ سینمای ایران بودهاند و حتی فیلم اول علیمردانی که به این موضوع میپرداخت به نوعی دیر رسیده بود و حالا پس از چهار سال دوباره برگشتن به چنین مضمونی بدون هیچگونه نوآوری و حرف تازه چه در متن و چه در اجرا، کمی عجیب به نظر میرسد. جزییات داستانی فیلم را که مرور کنیم به انبوهی از عناصر کلیشهای و از مد افتاده بر میخوریم. مردی که به شکل مشکوکی ساعتهای فراوان را بیرون از خانه میگذراند، زنی که بدون هیچ بحث و پرسش منطقیای دراین مورد تصمیم میگیرد به شوهر خود شک کند، عناصری که در وسط فیلم پیدا میشوند و ذهن مخاطب را به سمت خیانت مرد سوق میدهند (پیراهن بهداد) و البته پس از آن هم رها میشوند، دختری که بیدلیل و بیهوده در کنار مرد حضور دارد و موجب حسادت زن میشود، روابط خانوادگیای که بیهوده و بدون توضیح پرتنش نمایش داده میشوند مانند رابطه رعنا با مادر و خواهر شوهرش، بیقید و بندی فرزندانی که رفتارشان مستقل از مادر خانواده نمایش داده میشود مبادا نگاه سرزنش گر فیلم، افراد نمایندهٔ سنت را هم شامل شود و... تنها بخشی از مایههای داستانی نخ نمای فیلم هستند.
با نگاهی به ساختار داستان به سادگی میتوان درک کرد اگرچه فیلم در مسیری که طی میکند به دنبال نوعی اخلاقگرایی و نقد زندگی بیبند و بار است اما مسئله در حد یک ادعا باقی میماند و بههیچوجه نمیشود آن را جدی گرفت. هر جا در فیلم نشانهای از بیاخلاقی و رفتار بیقید و بند میبینیم جنبهٔ جذاب و سرگرم کنندهٔ آن مد نظر است. در یک نگاه جدی به این مشکلات اجتماعی زمینههای شخصیتی و خانوادگیای که منجر به بروز رفتارها میشوند قابل حذف شدن نیست همچنین فرآیندهای روانشناسانه و انگیزههای درونی و بیرونی کنار گذاشته نمیشوند. به عبارتی در یک پرداخت جدی و در یک نگاه مسلط به قواعد تحلیل اجتماعی، تمام پیشزمینهها و عناصر زمینهساز نسبت به نمایش اصلِ بیاخلاقی اولویت پیدا میکنند اما در این فیلم مشاهده میکنیم که صرفن دیالوگهای بیپرده راجع به مسائل حساس پررنگ میشود چراکه این بخش از ماجرا میتواند در لحظه توجه مخاطب را به خود جلب کند. ادعاهای فیلم در رابطه با نقد اجتماعی با این شگرد حالت تند بودن و بیپردگی را به خود میگیرند اما نتیجه نهایی چیزی جز ابتذال نیست. حتی در چنین موردی میتوان کمی جلوتر رفت و گفت که ریاکاری آثاری چون «هفت ماهگی» باعث میشود به لحاظ اخلاقی در جایگاهی پستتر از آنچه ادعای نقد کردنش را دارند قرار بگیرند.
از زاویه دیگر که به فیلم نگاه کنیم با نوعی از روایت مواجه میشویم که اگرچه خط داستانی مشخصی را مطرح میکند اما به جای پیشروی در راستای آن، به نمایش موقعیتهای جانبیای میپردازد که به لحاظ دراماتیک غنیتر هستند. برای مثال میشود به سکانسی اشاره کرد که به نمایش درگیری حامد بهداد و شوهر سابق خواهرش اختصاص پیدا کرده است. سکانسی که چندین دقیقه طول میکشد و یک درگیری لفظی و در نهایت فیزیکی را راه میاندازد که برخلاف جایگاهش به عنوان یک خط فرعی، توجه خیلی زیادی را جلب میکند و به لحاظ مواد دراماتیک از اصل داستان پیشی میگیرد. سکانس زلزله که نقدهای فراوانی به آن وارد شده است در همین راستا قابل تعریف است. نکته قابل توجه اینجاست که همین زلزلهٔ بیربط و عجیب وغریب یکی از کلیدیترین سکانسهای فیلم است و اگر آن را حذف کنیم تغییرات داستانی در ادامهٔ فیلم از بین میروند! به عبارتی مسیر داستان توسط اتفاقی تغییر میکند که از آسمان نازل شده و کاملاً فاقد جایگاه مرتبط و متناسب در ساختار داستان است. بنابراین حتی اگر ریاکاریهای فیلم را نادیده گرفته و اخلاقگراییاش را باور کنیم باز هم با روایتی قانع کننده روبهرو نمیشویم. «هفت ماهگی» برای سرزنش شخصیتهای بیاخلاقش چنان دستخالی میماند که راهی جز استفاده از یک بلای آسمانی را پیش روی خود نمیبیند. حتی در ادامه هم شک و تردید بهداد به همسرش به شکلی کاملاً بیربط وارد داستان میشود. به عبارتی ماجرای حضور رعنا در وانت به لحاظ جایگاه داستانی فرقی با زلزله ندارد. هر دو مستقل از مسیر اصلی داستان طراحی شدهاند. طبیعی است که در چنین وضعیتی پیوستگی بین عناصر فیلم دیده نمیشود چراکه در هر مرحله فیلمساز به دلخواه یک عنصر را وارد کرده و با تکیه بر آن مسیر داستان را تغییر داده است.
علیمردانی به شیوه فیلمهای سابق خود باز هم گروهی از بازیگران معروف را دور هم جمع کرده است. انتظار از گروه بازیگری فیلم بالاست اما نتیجهٔ نهایی آن را برآورده نمیکند. حامد بهداد که نقش اصلیِ فیلم به او واگذار شده نتوانسته با این کاراکتر به دست آورد تازهای برسد. اکثر حرکات او یادآور همان کاراکتری است که در فیلمهایی مانند سعادت آباد ترسیم شده بود اما استانداردهای بازی بهداد باعث شده این شخصیت به مرحلهٔ آزار دهندگی نرسد. برخلاف پگاه آهنگرانی و هانیه توسلی که هر دو بسیار ضعیف ظاهر شدهاند. آهنگرانی که نقش خواهر بهداد به او واگذار شده با شمایل عجیبش به یک کاریکاتور تمامعیار تبدیل شده است و متن ضعیف فیلم هم هیچ کمکی به او نمیکند. قطعن هاتف علیمردانیِ نویسنده نسبت به علیمردانیِ کارگردان در جایگاه بسیار پایینتری قرار میگیرد. موقعیتهای پرتنش متعددی در فیلم وجود دارد که به لحاظ استانداردهای اجرایی نمره قبولی میگیرند و میتوانند مخاطب را تحت تأثیر قرار دهند اما شلختگیهای فراوان موجود در متن باعث سقوط فیلم شده است. علیمردانی با فیلم «آباجان» در بخش مسابقه جشنواره سی و پنجم حضور پیدا کرده است. اگر به روند سینوسی کارنامهٔ او اعتماد کنیم میتوانیم امیدوار باشیم که او فیلمی بهتر از «هفت ماهگی» ساخته باشد.
کارگردان
هاتف علیمردانی: هاتف علیمردانی متولد سال 1355 در تهران می باشد و دارای مدرک کارشناسی نقاشی است. وی فعالیت سینمایی خود را به عنوان کارگردان از سال 1388 با فیلم « راز دشت تاران » آغاز کرد. علیمردانی پیش از « هفت ماهگی » ، « کوچه بی نام » را روانه سینماها کرده بود که با استقبال مخاطبین مواجه شده بود.
میثم کریمی
یکی از موضوعات مورد علاقه سینمای ایران که در سالهای اخیر منجر به ساخت آثار متعددی شده ، موضوع خیانت می باشد که هربار با انواع و اقسام شمایل، خود را در سینما به نمایش می گذارد. جدیدترین اثر هاتف علیمردانی پس از فیلم « کوچه بی نام » نیز تمام و کمال در خدمت چنین سوژه ای بوده و داستان آن درباره چندین نوبت خیانت است که به نوبت از راه می رسند و به تماشاگر معرفی می شوند.
بزرگترین دستاورد یک فیلمساز و نویسنده برای به تصویر کشیدن سوژه خیانت در سینما بطور کامل در بخش فیلمنامه بدست می آید. یعنی نقطه ای که می بایست اتفاقات فیلم در بستری پرداخت شده و باورپذیر مطرح شوند تا تماشاگر قادر به همراه شدن با شخصیت های داستان شوند و ما به ازای بیرونی آن را در زندگی خود بیابد. در واقع تماشاگر با تماشای یک اثر اجتماعی درباره یک معضل بزرگ می بایست بر داشته هایش افزوده شود و در ضمیر ناخودآگاه ذهنش تلنگری زده شود تا اشتباهات را اینبار در زندگی واقعی تجربه نکند. اما « هفت ماهگی » هاتف علیمردانی ابداً نمی تواند یک اثر مناسب برای تعریف یک داستان « خیانت محور » باشد چراکه در نخستین ستون یعنی فیلمنامه، با مشکلات عدیده و شلختگی بسیاری مواجه است که نتوانسته آن را کنترل نماید و به مرحله پختگی برساند.
اولین مشکل فیلم، شخصیت پردازی های غلط و دیالوگ نویسی است که به شدت نازل بوده و توانایی فراتر رفتن از دانش مخاطب عمومی سینما را ندارد. شوخی های فیلم برگرفته از اصطلاحات نم پس داده سالهای اخیر نظیر تعبیر کردن مردان به "جای پارک ماشین "که در ادامه به یک بگو و مگو به مراتب بدتر و کهنه تر منجر می شود، می باشد که در آن نه خلاقیت طنازانه بکار رفته و نه بارِ ارزشمندی دارد که در ذهن مخاطب باقی بماند. معمولاً در دیالوگ نویسی فیلمنامه نویسان جملاتی خلق می کنند که باعث استفاده مجدد آن توسط تماشاگران می شوند اما در « هفت ماهگی » این مورد برعکس می باشد چراکه فیلم چندین سال از ذهن آماده مخاطبش عقب تر است!
در پرداخت داستان و موقعیت ها نیز « هفت ماهگی » توفیقی کسب نمی کند. فیلم با یک موضوع ساده آغاز شده و نیازمند گسترش داستان می باشد. اما شاخ و برگ هایی که به داستان اضافه می شوند تا داستان اصلی با جزئیات بیشتری به انتها برسد، کاملاً در نقطه مقابل این اصل قرار گرفته اند و یک دوجین از داستانهای فرعی را روایت می کنند که کاملاً نصفه و نیمه می باشند و در مجموع با حذف آنها از داستان حتی می شد به نتیجه بهتری نیز دست یافت.
هاتف علیمردانی که علی رغم کارگردانی، نویسنده فیلمنامه نیز بوده، مجموعه ای از بدترین اتفاقات ممکن را برای پیشبرد داستان در نظر گرفته که "زلزله "و بستر خیانت در آن، یکی از عجیب و غریب ترین ها می باشد. اینکه برای ایجاد موقعیت خیانت بتوان به مقوله ای به نام "زلزله "رسید، شاید از آن دست ایده هایی باشد که بتوان کمتر ردی از آن در سینمای حرفه ای یافت. همچنین دقایقی از فیلم نیز به سفر به مرزن آباد به منظور گره گشایی و در واقع رفع تعلیق فیلم می گذرد اما دستاورد این دقایق در فیلم، نه تنها کمکی به درک بیشتر موقعیت شخصیت ها نکرده بلکه به جهت ضعف در کارگردانی، وضعیت را پیچیده تر می کند.
پایان بندی اثر نیز همسو با ضعف فیلمنامه، به نقطه پایانی ختم می شود که در آن همه نوع اتفاق کلیشه ای که می شود نمونه اش را در فیلمهای سینمای بدنه سالهای پیش از انقلاب جستجو کرد ،رخ می دهد. اینکه یکی باید بین دو مسئله تنها یک انتخاب داشته باشد در حالی که شاید می شد منطق بهتری هم برای آن در نظر گرفت، علناً « هفت ماهگی » را تبدیل به یکی از ضعیف ترین کارهای هاتف علیمردانی مبدل نموده است.
مجموعه بازیگران فیلم که چهره های شاخصی نیز در آن حضور یافته اند ، بازی های غیرقابل قبولی را به نمایش گذاشته اند و این در حالی است که شاید موفق ترین بخش فیلم قبلی کارگردان یعنی « کوچه بی نام » بازیگرانش بودند. باران کوثری در « هفت ماهگی » معمولی ترین نقش آفرینی خود را به نمایش گذاشته و حامد بهداد نیز به راحتی در حال منتقل شدن از یک فیلم به فیلمی دیگر با شکل و شمایلی ثابت می باشد. در این بین، فیلم یک پگاه آهنگرانی هم دارد که با اختلاف زیاد، یکی از بدترین نقش آفرینی های دوران بازیگری اش را به نمایش گذاشته و این در حالی است اگر فیلمنامه هوشمندانه تر به نگارش در می آمد، حتی می شد شخصیت او در فیلم را مهمترین فرد توصیف کرد.
« هفت ماهگی » یک اثر اجتماعی ناامید کننده است که از فیلمنامه گرفته تا کارگردانی و بازیگری، ضعف های فراوانی را به خود می بیند و به نظر می رسد که هاتف علیمردانی بسیار شتابزده آن را نوشته و کارگردانی کرده. در سینمای حرفه ای امروز ، اثری به شلختگی « هفت ماهگی » تنها می تواند به سبب بازیگران مشهورش سینما دوستان را به سینما بکشاند. اما اگر نامهای مشهور را از فیلم جدید هاتف علیمردانی حذف نمائیم، با مجموعه ای از ضعف ها مواجه می شویم که قطعاً علیمردانی بیش از هرکس دیگر از آنان آگاه بوده چراکه نام فیلم، بیانگر وضعیت کل فیلم می باشد!
عرفان امیرسلیمانی
ششمین ساخته ی هاتف علیمردانی در سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر در انتظار سیمرغ بلورین است و همانطور که خود او هم به این نکته اشاره کرده بازیگران فیلم همانند حامد بهداد، باران کوثری و پگاه آهنگرانی شایسته نامزد شدن در بخش های بهترین بازیگر را دارند و حتی توانایی بردن سیمرغ به خانه را هم نیز دارند. اما این تنها نظر کارگردان فیلم است و باید منتظر ماند و دید که آیا داوران جشنواره هم با او هم عقیده هستند یا خیر؟
فیلم هفت ماهگی با موضوعی اجتماعی همراه است که مشکلات جامعه امروز ما را به تصویر می کشد و از درون خانواده های این روزهای کشورمان سخن می گوید که در اکثر خانه ها پر از جنگ و جدل و بحث و دعواست بر سر وفاداری یا خیانت. یا زن به شوهرش خیانت می کند و یا مرد به همسرش. یا به هم مشکوک هستند یا قصد ایجاد رابطه ای جدید در کنار رابطه ی زناشویی شان را دارند. از لنزی دیگر که به این ماجرا نگاه کنیم متوجه شباهت بسیار زیاد موضوع فیلم با سریال های ترکیه ای و امثال آن ها که در شبکه جم و غیره پخش می شود، می شویم. به حدی که شاید بعضی در سینما احساس کنند نکند در خانه هستند و مقابل ماهواره نشسته اند! موضوع خیانت و روابط دختر و پسر مثل اینکه دغدغه ی اصلی کارگردان های امروز ماست مخصوصا هاتف علیمردانی که در فیلم مردن به وقت شهریور هم شاهد بودیم که همین تم را انتخاب کرده بود اما به سبک تینیجری و نوجوانانه. نگاهی اگر به فیلم های امسال جشنواره بیاندازیم و گوش به نظرات دوستان سینما دوستمان در صف های طویل فیلم های جشنواره بدهیم، متوجه می شویم که اکثر فیلم های امسال این موضوع را در برگرفته اند و یا به مسائل اجتماعی پرداخته اند. سال گذشته هاتف علیمردانی توانست با فیلم کوچه بی نام جایزه بهترین بازیگر زن را به باران کوثری به نوعی تقدیم کند و با بازی گرفتن از او توانست این افتخار را برای فیلمش کسب کند. موضوع فیلم درباره ی دو خانواده است که مشکلاتی برایشان پیش می آید که در صدد حل آن ها بر می آیند و در این بین کسانی هم هستند که زیرآبی می روند و باعث رنج و عذاب اطرافیانشان می شوند.
باران کوثری در نقش رعنا یک زن حامله ی بسیار عصبی و لجباز و شکاک است که به سرعت در حال تغییر عقیده ها و نظراتش می باشد.این عوارض بارداری شاید در همه ی خانم ها عادی باشد و معمولی به نظر برسد اما در این جا این شک کردن ها به حامد بهداد که شوهرش باشد به نظر بی دلیل می رسد اما رفته رفته دلیل این شک ها را درک می کنیم و شخصیت بهداد در فیلم نمایان می شود. این ابراز نگرانی ها از سوی رعنا از چک کردن گوشی شوهرش شروع می شود که برای اول بار به مخاطب بفهماند که اعتماد کاملی میان این زوج وجود ندارد. کمی می گذرد و مخاطب شاهد بحث و جدل بین این زن و شوهر است. حال تماشاگر می ماند که کدام حرکت رعنا را باور کند؟ اینکه به صورت نامحسوس همسرش را زیر نظر دارد یا اینکه کاملا واضح و آشکار و بی هیچ ترسی در برابر او لب به سخن می گشاید و از بی اعتمادی اش نسبت به او می گوید؟ کاملا این عدم اعتماد برای تماشاگر باز نمی شود که چه چیزی از حامد بهداد دیده که به او مشکوک شده است اما ما این را می بینیم که هانیه توسلی که در نقش سالومه بازی می کند، از گذشته با بهداد ارتباط داشته و با هم دوست بوده اند. و بعدها از هم جدا می شوند اما همچنان همدیگر را دوست داشته اند و چون بهداد از علاقه ی سالئمه به خودش بی خبر بود تصمیم به ازدواج با رعنا می گیرد. این ها گفته های خود شخصیت بهداد در فیلم بود که پس از زلزله که خانه خالی شده بود و فقط او و سالومه در منزل حضور داشتند میان آن ها این دیالوگ ها رد و بدل شده و شیطنت های بهداد و سالومه و طرز حرف زدنشان نشان از یک علاقه ی قلبی قدیمی و دیرینه است که همچنان شعله ی آن روشن است و هر آن می تواند بهداد را به خیانت به رعنا وادارد. البته هیچ ترس و نگرانی در وجود بهداد هویدا نبود و با خیال راحت به همراه سالومه در خانه خودش نشسته بود و به خنده و شوخی می گذراندند و آمادگی هر اتفاقی را اینطور که از چهره اش پیدا بود داشت. با این حساب می شود گفت که سابقه ای نه چندان کم در عرصه ی خیانت داشته که هیچ ترسی در وجودش پیدا نبود و از نزدیک شدن به سالومه هیچ واهمه یا احساس عذاب وجدانی نداشت. این برخلاف رفتاری ست که در مقابل رعنا از خود نشان می داد و تا قبل از این اتفاق مخاطب او را بی گناه می ندارد اما پس از این واقعه پی به محق بودن رعنا می برند و حق را به وی می دهند که مشکوک بودنش به درستی بوده و هیچ ربطی به عوارض دوران بارداری نداشته است. هر چند بازی رعنا کم بود اما به قول گفتنی تاثیر گذار بود و در دل مخاطب توانست خود را جا کند. به علاوه اینکه مظلوم واقع شدن رعنا هم مزید بر علت شده بود.
یکی از اشتباهات کارگردان این مسئله بود که موضوع فوق قدیمی انتخاب میان بچه و همسر را دوباره بر روی پرده سینما آورده که ما را یاد سال ها قبل می اندازد. انتخابی که مرد را در تنگنا قرار می دهد و نمی داند که چه تصمیمی باید بگیرد. یا باید فرزندش را انتخاب کند یا همسرش را. حتی عنوان کردن این موضوع که فرزند قبلیشان هم در شکم مادر سقط شد و به دنیا نیامد هم بر تکراری بودنش افزود و من مخاطب را به شخصه آزار داد. انتخابی که در نهایت به اجبار تبدیل شد و حق انتخاب حامد بهداد سوخت. چرا که رعنا دچار مرگ مغزی می شود و فرزند دخترش به دنیا می آید. اما در این قسمت از داستان نکته ای وجود دارد که ذهن مخاطب را درگیر می کند. اینکه چرا بهداد اینقدر زود با فوت رعنا کنار آمد و به عزاداری برایش نپرداخت؟ هرچه باشد همسرش بوده و اگر هیچ علاقه ای هم به او نمی داشت لا اقل مادر دخترش که بوده یا مثلا دخترش که بی مادر شده، پس عزاداری نکردن او به چه دلیل است؟ سکوت بهداد باعث سکوت ذهن تماشاگر هم شد و نمی دانیم که آیا از ته زدن ریشش بعد فوت رعنا به چه علت است؟ تنها دلیل، شک او به رعناست که از اس ام اس درون گوشی رعنا بعد از تصادف این داستان شروع شد و سکوت پر از فریاد بهداد آغاز شد و به دنبال کشف حقیقت پس از اصلاح کردن صورتش می رود. این تیغ کردن ریش را می توان به دلیل عزادار نبودن او برای رعنا بدانیم چرا که فکر می کند رعنا می خواسته به او خیانت کند و در جاده آن وقت شب با مرد غریبه چه می کرده و چرا آنجا بوده؟ یکی از سکانس های جالب و هوشمندانه فیلم هفت ماهگی زمانی ست که بهداد برای پیدا کردن اصل ماجرا به مرزن آباد می رود و در مراسم مرد غریبه به نام بهروز که راننده ماشینی بوده که همسرش در شب تصادف در این ماشین حضور داشت شرکت می کند و نکته ی شایان ذکر اینجاست که وقتی دوربین از چپ به راست در حال حرکت است در منزل مرد فوت شده تمامی اقوام و بستگانش لباس مشکی بر تن دارند و حداقل با یک ته ریش در مراسم حاضر هستند و در کل تمامی لباس ها مشکی ست اما لباس بهداد سفید است و بسیار شیک و تمیز با صورتی اصلاح شده به مراسم آمده است و با هیچکس کلمه ای سخن نمی گوید. این تضاد رنگ نشان دهنده تضاد عقیده و فکر او با سایرین است که برخلاف دیگران او عزادار نیست و به همین علت لباس سفید رنگی بر تن دارد. دیالوگ های بهداد بعد از شب تصادف در مقابل مغازه مرد غریبه(بهروز) با مرد دست فروش لب خیابان کمی آماتور به نظر می رسید. کسی که دچار شوک به این بزرگی شده و نمی داند تکلیفش با خودش چگونه است چطور می تواند به این صراحت با مرد دستفروش به صحبت بنشیند و سفره ی دلش را درست مقابل مغازه ی مرد فوت شده بگشاید. هیچ کس در دنیای واقعی حاضر نیست تا بگوید همسر من آن وقت شب در ماشین این مرد بوده و من برای اطمینان از سالم بودن این شخص از شما سوال می کنم تا بدانم او مرد درستی است یا خیر؟ سوالات مربوط به دانستن درستی یا نادرستی آن مرد پرسیده شد پس دیگر دلیل وجود نداشت که بهداد بگوید آن خانم زن من بود و بعد سوار ماشینش بشود و برود بلکه به راحتی بدون عنوان کردن این مسئله می توانست از پیرمرد خداحافظی کند.
خیانت و پنهانکاری این روزها آن قدر زیاد شده که دیگر کسی به نزدیکترین افراد به خودش هم نمی تواند اعتماد کند. این عدم اعتماد در تمامی قشرهای جامعه یکسان نیست اما در اکثر طبقات چه متوسط چه مرفح و چه ضعیف شاهدش هستیم. عدم وفاداری پارتنرها به یکدیگر مختص دوستی های دختر و پسر نیست و حتی در میان زوج های جامعه شدتش بیشتر هم شده و دیگر امری طبیعی محسوب می شود. هاتف علیمردانی توانست تمام توانش را برای سیاه جلوه دادن این روابط به کار گیرد و سرانجام تلخ روابط اجتماعی نامشروع را به رخ بینندگان بکشد و اصل حرف فیلم هم به نوعی می توان گفت همین بوده است. پیام اصلی فیلم حفظ بنیان خانواده به هر شکل و نحویست که می توانیم و از پسش بر می آییم. برای مثال بهداد اگر سر حرفش می ماند و آخر هفته به مرزن آباد می رفت این اتفاقات نمی افتاد و رعنا برای گرفتن مچ بهداد در حال بازگشت به تهران نبود. طمع بهداد باعث شد تا رعنا را به تهران بکشاند و این بلا سرش بیاید. با نگاهی اجمالی به فیلم خیانت های تو در تو و در هم تنیده را می بینیم که همانند سیم های پیچ خورده ی هندزفری باید آن ها را با حوصله از هم جدا نمود. رابطه ی سالومه و بهداد از گذشته تا به امروز و تیک زدن های آن ها با هم در مهمانی ها خانوادگی در حالی که بهداد همسر رعناست. خواهر حامد بهداد که پگاه آهنگرانی این نقش را بازی می کند با یک مردی عقد می کند و پس از مدتی از او جدا می شود و دلیل این جدایی ارتباط سالومه با همسر پگاه بود که به نوعی می توان گفت او را از پگاه قاپید و مال خود کرد. در این میان پگاه آهنگرانی هم بیکار ننشسته و با دوست بهداد یعنی احمد مهرانفر در ارتباط است اما برادرش بهداد از این موضوع بی اطلاع است. خلاصه اینه همه در حال انتقام و خیانت به جز رعنای بیچاره که نماد یک زن خانه دار و گوشه گیر و نجیب و پاک است و حتی بخاطر بی بند و باری و خراب بودن اوضاع پگاه رابطه اش با او را به هم زده و به قول خودش فاز پگاه را نمی فهمد و از او خوشش نمی آید. همچنین واکنش های رعنا نسبت به خوش و بش بهداد با سالومه در مهمانی حاکی از پاک و منزه بودن وی دارد که آبش با این رفتار ها و این آدم ها توی یک جوی نمی رود. پگاه علاوه بر وخیم بودن اوضاع آمارش در کلاشی هم دستی دارد و 1400 سکه مهریه را از همسرش که از او جدا شده است به اجرا گذاشته در حالی با او زندگی نکرد و به طور جدی وارد یک منزل و وارد یک زندگی مشترک نشده بودند. محمدرضا علیمردانی که نقش همسر سابقش را بازی می کند اما زیر بار این حرف زور نمی رود و برایشان خط و نشان می کشد و با بهداد هم حتی در می افتد اما نقش او بسیار کوتاه بود و به سرعت از مقابل دوربین کنار رفت. اما در مقابل احمد مهرانفر حضورش همانند پگاه پایدار ماند و نمی شود گفت کوتاه بازی کرد. احمد مهرانفر هم در یک صحنه که با پگاه در خانه بهداد نشسته بودند و در حال خنده و گپ بودند دستش برای بهداد رو می شود و آن چه که نباید را بهداد متوجه می شود و از همانجا حکم اخراجش را از بهداد می گیرد اما عکس العمل مهرانفر ضعیف بود و هیچ ترسی بعد از رو شدن دستش در چهره اش پیدا نبود و حتی در حرکات بدن هم شاهد چیز خاصی نبودیم در حالی که بهداد با تمام وجودش فریاد از روی عصبانیت کشید و همین برای این صحنه کافی بود تا مهرانفر هم کارش با فیلم تمام شود. بازی پگاه آهنگرانی هم بسیار بدنی و همراه با حرکات موزون و ناموزون بود که در اکثر لحظات موجبات شادی و خنده ی تماشاگران را فراهم آورد و مکرر و به تکرار بسیار زیاد این حرکات را ادامه می داد که باورپذیر بودنش برایمان کمی مشکل و یا حتی غیر قابل باور بود. حرکات دست به شکل بال زدن پرندگان را به صورت نادر در انسان ها می توان یافت. حال اینکه نویسنده قصدش از استفاده از این بال زدن ها برای نقش پگاه آهنگرانی چه بوده را شاید بتوان در تلاش برای خاص نشان دادن او بیان کرد در حالی که برای این امر از خیلی المان های دیگر میشد کمک گرفت تا اقلا برای بیننده قابل باور باشد و بتواند آن را درک بنماید.
محمود کلاری فیلمبردار با سابقه ی سینمای ایران در این فیلم دست به دوربین بود و توانست علاوه بر سیاه نمایی های کارگردان، خودش هم فیلم را سیاه و تاریک و نسبتا با نور کم به قولی پر کند یا ضبط بنماید. از کلاری بیشتر از این انتظار می رفت اما در حد خودش نبود. موسیقی متن فیلم و در کل موسیقی فیلم همچنان در جشنواره امسال باب میل نبوده و دلیل ضعیف عمل کردن در این بخش را مطلع نیستم. اصل فیلم به موسیقی و موسیقی متن فیلم است که جذابیت و کشش برای تماشاگر ایجاد می کند و در بسیاری از صحنه های فیلم همین موسیقی هرچند آرام و ملایم و در بکگراند، تاثیر فوق العاده ای در انتقال حس به تماشاگر می گذارد اما چه کنیم که هنوز اندر خم یک کوچه ایم!
با سابقه ی درخشان ممیزی های سینمای ما انتظار می رود که این فیلم هم برای اکران سراسری با مشکل مواجه شود و دستخوش تغییرات و سانسورهایی بشود که نه باب مخاطبان است و نه عوامل فیلم. جمله های هانیه توسلی و بعضی جملات بهداد از جمله صحنه هایی هستند که احتمال می رود با سانسور روبرو شوند.
در آرای مردمی طبق مشاهدات عینی بیشترین رای را مردم در صندوق میانه می انداختند و این خب نشان می دهد که فیلم بدی از آب درنیامده اما تماشاگران انتظار بهتر از این را داشته اند و آن چیزی که دنبالش بوده اند را در این فیلم نیافتند. اما اکت های حامد بهداد و بازی های زیر پوستی و چشمک و حرکات صورت و بدنش همیشه تماشاگر را به وجد می آورده و همچنان با گذشت سال های سال همان حامد بهداد دوست داشتنی محبوب مردم باقی مانده و همچنین باران کوثری با خنده های ملیح و بازی بسیار در نقش فرو رفته اش همانند سال گذشته می تواند کاندیدای دریافت سیمرغ بلورین باشد.
زوج کوثری و بهداد بار دیگر توانستند هنر بازیگریشان را برای هنردوستان به نمایش بگذارند و نشان دهند به خوبی توانایی کامل کردن یکدیگر را در فیلم دارند و می توانند به تنهایی بار قصه ی کل فیلم را به دوش بکشند. در این جشنواره هرچند این فیلم جز چند فیلم اول و محبوب نیست اما فیلم بدی هم از کار در نیامده و توانسته تماشاگر را راضی از سینما بیرون بفرستد و زندگی سالم و خوش و خرم را به همراه خانواده به تماشاگران منتقل کند. هرچه که بود از فیلم مردن به وقت شهریورش بسیار جلوتر بود و توانسته بود در این فیلم فضای ناتورالیستی به تصویر بکشد.
محمد حسین قلیپور
همان طور که هر مظروفی را نمی توان در هر ظرفی ریخت ، هر مضمونی را هم نمی توان با هر فرمی ارائه نمود. اما در سینما می توان هر مضمونی را -چه خوب و چه بد- در فرمی متناسب و به بهترین شکل به نمایش در آورد. شاهد مثال این حرف فیلم “نوح” ساخته دارن آرنوفسکی است که داستان آن با دانسته ها و اعتقادات همه ادیان در تضاد است اما خودِ اثر با ساختار منسجمی که دارد بیننده را متقاعد می کند که نوحِ داستان ما این گونه بوده است. هدف از مقدمه ذکر شده شفاف کردن این نکته است که می توان فیلمی با مضمونی منفی ساخت اما با فرمی درست ، دراماتیک و لذت بخش .
هفت ماهگی هاتف علیمردانی با وجود پیشرفت هایی که نسبت به “کوچه بی نام” و آثار قبلی اش دارد،در ارائه داستان خود هفت ماهه است و چکش کاری های لازم برای نوشتن داستان انجام نشده است. اثر در ساخت مشکل اساسی ندارد و از این لحاظ پیشرفت قابل توجهی نسبت به “کوچه بی نام” کرده است .
خلاصه داستان با آن چه که در فیلم مشاهده می شود تفاوت عمده ای دارد.خلاصه داستان ذکر شده فقط آغاز و پایان فیلم را در بر می گیرد و اتفاقاتی که بین این دو نقطه رخ می دهد با پیرنگ اصلی داستان تناسبی ندارند و صرفا برای پرکردن فضای خالی داستان از آن استفاده شده است. استفاده از خرده روایت ها به خودی ِ خود نکته مثبتی است اما علیمردانی در این زمینه دو نکته اساسی را نادیده گرفته است. اول آن که این داستانک ها می بایست سرانجام مشخصی داشته باشند و از طریقی به پیشبرد داستان کمک نماید . که این مشکل در داستانک طناز و فرزاد بیش از سایر بخش ها رخ نمایی می کند . و مشکل دوم هم راستا نبودن داستانک ها با پیرنگ اصلی داستان است. حقیقت آن است که تم داستان در میان بلبشوی خرده روایت ها گم می شود. در جواب دوستانی که معتقدند این هم نوعی از روایت داستان است ، ذکر این نکته ضروری است که سینما هم ، مانند هر شاخه دیگری از هنر اسلوب و روش های خاص خود را دارد. فیلمساز یا منطقی ضد روایی را دنبال می کند یا دنباله روی از سینمای قصه گو . از نظر نگارنده حرکت های پرشی میان این دو منطق ، هفت ماهگی را در فضایی برزخ گونه قرار داده است که بیننده در قبال آن بلا تکلیف است و روابط علت و معلولی اتفاقت را درک نمی کند . در “هفت ماهگی” مسائل با توجه به روحیه و رفتارهای شخصیت ها توجیه می شوند. مانند نحوه قانع شدن یا برگشتن رعنا از مرزن آباد.
هفت ماهگی در نمایش داستان از دو مشکل اساسی رنج می برد. مشکل اول انتخاب نادرست بازیگران مکمل و بازی اگزجره آن ها است که بروز تمام و کمال آن در بازی آهنگرانی قابل مشاهده است. رفتارهای آهنگرانی و توسلی ذهنیت درستی از شخصیت های آن ها به بیننده نمی دهند. نه حدود سن و سال آن ها مشخص است ، نه بازه تغییرات رفتارهای روان پریشانه شان.
و مشکل دوم آن در ارائه کردن تصاویر پر تنش است. زمانی که فیلم مملو از دعواهای کلامی و بگو مگو در فضایی بسته است ، کات زدن از صورت یکی از شخصیت ها به صورت نفر بعد ، بیشتر برای تله تئاترهای تلویزیونی مناسب است نه سینما. فیلمساز باید متناسب با داستان و منطق روایی اش با استفاده از حرکت شخصیت ها و دوربین، میزانسن متناسب را برای نمایش تنش و فضای ملتهب سکانس به کار گیرد. میزانسن و دکوپاژ استفاده شده در “هفت ماهگی” -به غیر از سکانس درگیری فزاد و مهرداد- مناسب برای تم موضوعی اثر نیست و می توان از آن برای نمایش فضایی رومنسهم استفاده کرد.
لازمه انتقاد اجتماعی در سینما و هر حوزه دیگری خیرخواهی است . برای انتقاد از رفتاری خاص در یک جامعه قرار نیست هر آنچه در عالم و آدم وجود دارد مورد هجمه قرار گیرد. در ” هفت ماهگی” شخصیت مثبت قابل اتکا وجود ندارد و امثال نسرین و همسرش یا حتی مادر مهرداد هم که نسبت به سایرین در معرض اتهام قرار ندارند ، بیشتر شبیه انسان های عقب افتاده ای هستند که از روی سادگی با دیگران تعامل می کنند تا خیر خواهی.
خیانت در میان شخصیت های فیلمی با بسامدی بسیار بالا نمایش داده شده است . مضحک آن که شخصیت ها دلیل قانع کننده ای برای این رفتارها ندارند . در سایر فیلم هایی از این دست ، فیلمسازان لا اقل با دراماتیزه کردن مسائل، فضایی ایجاد می کردند که بیننده در پس ذهن توجیهی برای خیانت پیدا کند. اما شخصیت ها در “هفت ماهگی” بی دلیل علاقه به خیانت کردن دارند : سالومه چند پسر را با خود همراه می کند بدون هیچ دلیلی و طناز همسر خود را به امید فرد دیگری رها می کند باز هم بدون دلیل. جامعه ای که علیمردانی در هفت ماهگی ایجاد کرده است بیش از آن که شبیه به نمونه ای کوچک از یک جامعه واقعی باشد به بیمارستان نارسایی های روانی شباهت دارد.
سال های زیادی از آغاز ساخت فیلم های اجتماعی در ایران می گذرد و ما هنوز نتوانسته ایم به فرمی قابل قبول برای ارائه درست نظرات منتقدانه بر پرده نقره ای دست پیدا نمی کنیم. هیچ کس فضای موجود در جامعه را ایده آلی بی همتا نمی داند اما نمایش بی پرده ، غیر واقعی و مغرق از مشکلات موجود به غیر از مسموم کردن محیط زندگی کاربرد دیگری ندارد. به امید روزی که نقد اجتماعی جایگاه واقعی خود را بیابد و دیگر تریبونی برای عقده گشایی سیاسی هیچ گروه و دسته ای نباشد.
نیره رحمانی
وقتی فیلمی هفت ماهه به دنیا می آید!
نمی دانم از سر اتفاق است یا اینکه واقعا حکمتی در کار است که برخی فیلم سازان وقتی اثر قابل اعتنایی می سازند و با تایید و تشویق روبه رو می شوند، پشت بند آن چیزی رو می کنند که واقعا آدم را نا امید می کند. این حکایت هاتف علیمردانی ست و فیلم هفت ماهگی که بعد از فیلم در خور اعتنای کوچه بی نام ساخته شده است.
شاید آن تشویق و تایید ها باعث می شود فیلمساز دقت کمتری نشان بدهد و با عجله نشان دادن فیلمی هفت ماهه بسازد! با چنین فرضی عنوان فیلم تازه هاتف علیمردانی به خوبی گویای احوال آن است فیلمی که خودش هم هفت ماهه به دنیا آمده، نارس و شکل نگرفته. فیلمنامه ای که خوب پرورش نیافته و پر از خلاء های دراماتیک است . شخصیت ها و روابط هم همینطور ناقص و پرورش نیافته اند ؛ چرا که در واقع فیلمنامه مایهی یک اثر کوتاه نیم ساعته را دارد که بی دلیل کش داده شده است و آن هم با افزودن صحنه هایی که نه بازی از روی دوش فیلم برمی دارند و نه کمکی به آن می کنند.
با نمایش تحول یکباره شخصیت اصلی به خاطر تنبیهی که سرنوشت برای او در نظر گرفته است. به نظر می رسد همه دغدغه فیلم دادن یک پیام اخلاقی به صورت مستقیم و گل درشت است. این در حالی ست که کوچه بی نام که پر بود از رابطه های ظریف میان آدمهای متعدد که موقعیت و حضورشان در فیلم درست و کار شده بود و با پیش رفتن فیلم، ابعاد مختلفی هم پیدا می کرد، اما در هفت ماهگی در غیاب چنین ظرایفی در روابط میان شخصیت ها، رو شدن نقش و ارتباط آدمها در طول فیلم تنها خود شخصیت اصلی را متعجب می کند نه تماشاگر را!
گرههای سست
مهرزاد دانش / ماهنامه فیلم
مهمترین مشکل هفتماهگی، سطحی بودن و در نتیجه نامتقاعدکنندگیاش در نمایاندن موقعیتهای جاری در داستانش است. منظور از سطحی بودن، صرفا «نمودهای خاله زنکی» فیلم در نمایش روابط خواهرشوهر/عروس و... نیست، بلکه مهمتر از آن، سستی مناسبات داستانی متن است. یک مثال بزنیم. یکی از بزرگترین گرههای فیلم که بعد از ماجرای زلزله پیش میآید، شبهه همراهی زن باردار داستان با مردی غریبه در یک خودرو در لحظات آخر زندگیاش است. این شک و شبهه شوهر او را وامی دارد تا به شمال سفر کند بلکه ردی از مرد غریبه بیابد و این گره را باز کند. اما این موضوع واقعا یک گره نیست. وقتی فیلمساز تا قبل از این حادثه نمودی بسیار معصوم و پاک از زن باردار نمایش میدهد و رویش هم نه یکبار که دهها بار تأکید میکند، مخاطب مطمئن میشود خیانتی هم در کار نیست و تا قبل از پایان فیلم، میداند که حتما نکتهای پیش می آید که دلالت بر معصومیت دوباره او کند؛ که البته چنین هم میشود و زن اغواگر داستان – که تا قبل از مثلا لو رفتنش نزد دیگر آدمهای قصه، با آن تلفنهای پنهانی که از دور داد میزند طرف مورد خطابش کیست، نزد کم هوشترین مخاطبان هم وضعیتش روشن می شود - یک دفعه نزد شوهر محترم میآید و اعتراف بر نقش پلید خود در این شک آفرینی میکند! این دیگر نامش گره نیست؛ بلکه کش دادن ماجرای سطحی فیلم به هر نحو ممکن است. حالا به همین بیفزایید روند روایت داستان را که بیشتر به سریالگویی شباهت دارد (آن هم سریالی پرگو و نامنسجم) تا مقتضیات ریتم در یک فیلم سینمایی. نکته دیگر آن که اگرچه خیانتهای زناشویی در جامعه، واقعیتی است که در برخی سطوح دیده میشود، ولی اغراق در نمایش آن در جمع یک خانواده، بیش از آن که تبدیل به یک هشدار تربیتی شود، اصل موضوع را چنان لوث میکند که بیش از هشدار، نمودی مضحک در ذهن مخاطب باقی میماند.
****
سحر عصر آزاد / اعتماد
«هفت ماهگي» ششمين فيلم هاتف عليمرداني پس از حضور موفق او در جشنواره سيوسوم فجر با «كوچه بينام» است. فيلمي كه بر اساس فيلمنامهاي از خودش به بحران يك زن باردار در آخرين ماههاي بارداري ميپردازد كه با حادثهاي خاص پيوند ميخورد.
فيلم به جهت پرداختن به مسائل دروني يك زوج و بحرانهاي متداولي كه در عين حال خاص و متعلق به حريم شخصي آنهاست، ميتواند برآمده از ايدهاي جذاب و هوشمندانه باشد. اما مشكل اصلي در پرداخت كار است كه نتوانسته اين روابط و مساله و بحران فيلم را منطقي و باورپذير جلوه دهد.
فيلمساز براي اينكه مانع از قضاوت قطعي مخاطب شود به تبعيت از درامهاي مدرن با ارايه كدها و نشانههايي كه مفهوم روشن و قطعي ندارند، بحران اين زوج را پيش ميبرد به گونهاي كه حتي حساسيتهاي زن را ميتوان ناشي از احوالات روحي او در دوران بارداري دانست اما در ادامه همين كدهاي مبهم و سست را تبديل به پايههاي منطقي درام فيلم براي پيشبرد كار ميكند درحالي كه باورپذيري وجود ندارد.
عليمرداني كه در فيلم قبلي خود تركيبي جديد و جذاب را از بازيگران حرفهاي با بازيهاي حساب شده در فيلمش ثبت كرده بود، در اين فيلم نتوانسته به موفقيت قبلي خود برسد و بيشتر نقشها يا همراه با اغراق و نمايش هستند يا غيركاربردي كه در اين ميان هانيه توسلي و حامد بهداد حضور قابل قبولي دارند.
*****
نشست خبری فیلم سینمایی "هفت ماهگی"؛
علیمردانی: به قانون بسیار پایبند هستم/ تمام لوکیشنهای "هفت ماهگی"ساخته شده است
هاتف علیمردانی، کارگردان فیلم سینمایی "هفت ماهگی"گفت: از آنجایی که خیلی به قانون پایبند هستم، همیشه بر اساس فیلمنامهای که نوشته شده کار میکنم.
نشست نقد و بررسی فیلم سینمایی «هفت ماهگی» در برج میلاد برگزار شد و در آن هاتف علیمردانی کارگردان، منصور لشکری قوچانی تهیهکننده، حامد بهداد، باران کوثری، فرشته صدر عرفایی از بازیگران این فیلم سینمایی حضور داشتند.
محسن بیگآقا، منتقد جلسه در ابتدا اظهار کرد: من قبل از جشنواره فیلم را در تلویزیون دیده بودم و همان زمان نگرانیهایی داشتم، فیلم جزییات خاصی دارد که وقتی اثر را بار دوم میبینیم، متوجه آن میشویم. از نکتههای فیلم بازی خوب بازیگرهاست که کاملا روی آنها کار شده و بازیهای ظریفی را از خود به نمایش گذاشتهاند.
وی ادامه داد: از آنجایی که هاتف علیمردانی کارگردان جوانی است، ما همچنان منتظر دیدن بهترین فیلم او هستیم.
علیمردانی: هرچه مینویسم، واقعی میشود
علیمردانی با اشاره به اینکه هفت ماهگی محصول کار تیمی گروهی است که سالها با یکدیگر کار میکنند، عنوان کرد: بازی حامد بهداد در این فیلم لبه اصلی کار بود و این اولین فیلم من است که از بند دکوپاژ رها شده و البته اولین بار است که طراح صحنه دارد. این اتفاق از این جهت رخ میدهد که ما از سینمای تجربی میاییم فیلم به فیلم هم یاد میگیریم و جلو میآییم.
این کارگردان در پاسخ به پرسشی درباره تصادفی که باران کوثری در جریان این فیلم داشت، عنوان کرد: اتفاقی که در دو فیلم آخر برای من افتاد، این بود که وقتی در «کوچه بینام» داستان سقوط هواپیما را نوشتم، چند روز بعد سقوط هواپیمایی اتفاق افتاد، در این مجموعه هم در فیلمنامه تصادفی داشتیم که دقیقا همین اتفاق افتاد. از طرفی فیلمنامه کوچکترین تغییری نکرده است و روند داستان دقیقا همین چیزی بوده که ساخته شده است.
وی ادامه داد: یکی از چیرهایی که باعث نوشته شدن این متن شد، پوست اندازی است که در جامعه شاهد آن هستیم. جامعه به سرعت تغییر میکند و تقابلی از مدرنیته و سنت را میبینیم. در این شرایط برخی هم هستند که نمیتوانند خودشان را شرایط وفق دهند.
علیمردانی درباره ممیزیهای این فیلم نیز اظهار کرد: ممیزیها پیش از نمایش در برج میلاد بر روی فیلم انجام شدهاند.
وی در بخشی از صحبتهایش درباره اینکه گذشته شخصیتها در فیلم خیلی دیده نمیشود، اظهار کرد: معمولا فیلمهایی که در مدت زمان چند روز روایت میشوند، تنها پرانتزی از زندگی شخصیتها را به تصویر میکشند و باید در همین فضا ارتباط میان شخصیتها روایت شود.
علیمردانی با تاکید بر اینکه به قانون بسیار پایبند است، یادآور شد: از آنجایی که خیلی به قانون پایبند هستم، به همین دلیل به سیناپس اعتقادی ندارم و همیشه بر اساس فیلمنامهای که نوشته شده و جزئیات را در بر میگیرد، کار میکنم.
وی همچنین درباره پایانبندی فیلمش اظهار کرد: فیلمسازها همیشه حدیث نفسی دارند که برای مثال من در تمام ساختههایی که داشتم، پایانبندی را در راستای تصورات ذهنی خودم قرار میدهم و اجازه بدهید این اتفاق بیفتد.
این کارگردان با اشاره به فضای ناتورلیستی که «هفت ماهگی»داشته، اشاره کرد: تمام لوکیشنهای هفت ماهگی ساخته شده است!
لشکری قوچانی: امیدوارم سهگانه فیلمهای علیمردانی تکمیل شود
تهیه کننده فیلم«هفت ماهگی» با اشاره به این که فیلم مشترک دیگرش با علیمردانی،«کوچه بی نام» از 23 بهمن اکران عمومی می شود، گفت: ما می توانیم با فیلم سوی هم درباره این نسل، که در حال له شدن زیر اقتصاد رانتی است بسازیم هر چند با توجه به ممیزی هایی که به فیلم خورد کار سختی به نظر می رسد.
باران کوثری: دوباره تایید شدم
باران کوثری در این جلسه عنوان کرد: جایزه انجمن منتقدانی که سال گذشته گرفتم برایم بسیار مهم بود.
وی درباره دومین همکاری اش با علیمردانی گفت: زمانی که کارگردانی دوباره مرا به همکاری دعوت می کند به معنای تایید است که برایم خوشحال کننده است.
کامیاب امین عشایری، طراح صحنه و لباس که در جلسه حاضر بود از کارگردان و تهیه کننده تشکر کرد.
افشین عزیزی، آهنگساز نیز در این جلسه عنوان کرد: این پنجمن همکاری من با علیمردانی است و فکر می کنم مشکلی که در صدا بود به باندهای صدای برج میلاد برمی گشت که بسیار اذیت کننده بود. امیدوارم در سال های بعدی این مشکلات رفع شود.
وی افزود: کار کردن با علیمردانی سخت است چون او خودش شعر می گوید و دستی در موسیقی دارد.
امیر ادیب پرور، تدوینگر درباره همکاری اش گفت: علیمردانی در این کار به من اجازه داد که از زمان فیلمنامه حضور داشته باشم و بسیاری از زمان بندی ها را ما توانستیم از زمان فیلمنامه محاسبه کنیم و همزمان با گروه سعی می کردم تدوین را پیش ببرم. این پنجمین همکاری من با هاتف علیمردانی است و من همیشه از کار کردن با او لذت برده ام.
انتقاد بهداد به ساعت برگزاری نشست های خبری
همچنین حامد بهداد نیز در ادامه درباره گریم صحنه تصادف باران کوثری که به نظر بسیار اغراقآمیز میرسید گفت: باران کوثری در اواسط این فیلم تصادف کرد و صحنهای که میبینید واقعی است. در صورتی که با گریم از شدت آن کم شده است.
وی به ساعت برگزاری نشست ها انتقاد کرد و گفت: واقعا چرا نشست فیلمها را صبح به این زودی انداختهاید، شما اهالی رسانه برای چه می آیید؟ وی با حالت مزاح افزود: این واقعا برده داری است.
اما دغدغه مسأله جمعیت و تدبیر صورت گرفته در تقابل آثار این دوره از جشنواره با سیاست های کلی نظام، به لاک قرمز ختم نشد و هفت ماهگی را نیز می توان یکی دیگر از این جمله آثار دانست که با ترسیم شرایط اضمحلال اخلاقی و سقوط اجتماعی جامعه اسلامی ایران، موجودیت فرزند و اصل فرزندآوری را تنها هوسی برای پاسخگویی به آمال و آرزوهای بقای نسل آدمی معرفی نمود.
هفت ماهگی داستانی کلیشه و تکراری از آدم های تکراری را روایت می کند که هیچ وقت تا پایان فیلم نمی توانند از قالب تیپ فراتر رفته و به شخصیت تبدیل شوند. داستان روابط سرد آدم ها با یکدیگر درون خانواده، بی تعهدی مرد جوان خانواده به همسرش که در آستانه مادر شدن است، خیانت و بی وفایی مرد ایرانی و چشیدن طعم جزا در از دست دادن همسر و زندگی آرامش همه و همه مانیفست های تکراری و بی رمقی است که مشخص است فیلمساز هم به آنها اعتقاد چندانی ندارد.
مهرداد و رعنا در اثر نقش همسرانی را ایفا می کنند که در ابتدای امر و در لایه سطحی زندگی شان گویی هیچ مشکلی با یکدیگر ندارند، اما با حضور دختری دیگر مشخص می شود تعهد مرد به کانون خانه و خانواده آن قدرها که ادعا می کند استوار نیست و این در حالی است که شخصیت مرد در هفت ماهگی تیپی است که دیگر در سینمای اجتماعی و خانوادگی کلیشه شده و می توان کنش و مقاصد و نیات او را حدس زد و از این رو هیچ کدام از کنش های دراماتیکش برای بیننده جذابیتی ندارد.
هفت ماهگی عملاً شروعی ندارد و تا آخرین صحنه نیز مخاطب را در انتظار شروعی دراماتیک و ایجاد روابطی علی و معلولی میان شخصیت ها منتظر می گذارد. به طوری که در پایان و با صحنه ای که به یکباره از آینده به فیلم می چسبد و بسیار غیرواقعی و گنگ هم از آب درآمده مخاطب احساس می کند فیلم قرار است تازه وارد داستان اصلی شود. حال آنکه همان صحنه، آخرین پلان از فیلم است.
فیلم که موضوع خیانت و بی وفایی و بی تعهدی مرد ایرانی را به طرزی نخ نما شده و فاقد جذابیت و اثرگذاری بیان می کند از مؤلفه هایی استفاده می کند که عملاً هیچ جایگاهی در ساختار دراماتیک ندارند. مؤلفه هایی چون اتفاق، حادثه و ... که با کنش های طبیعی چون پیش آمدن زلزله، زیر آوار ماندن همسر و ... قرار است بیننده را دچار همذات پنداری و اثرپذیری کند.
فیلم در بیان داستانک های خود نیز ابتر می ماند و نمی تواند کاراکترهای نصفه و نیمه اش را به سر منزل مقصود در فضای داستانی برساند. کاراکترهایی که با بازی های مصنوعی و لباس و آرایش های عجیب، بیشتر به دلقکان سیرک می مانند تا شخصیت هایی از یک مجموعه دراماتیک با معنا.
هفت ماهگی فیلمی کاملاً بی قید و بند در مراعات شئون اولیه قصه گویی در جامعه اسلامی ایران است؛ اثری که به وضوح تمام داشته های جنسی کارگردان را اعم از شوخی های رکیک، فحاشی های نامتعارف، روابط نامشروع زنان و مردان و ... را به صورتی افراطی به خورد مخاطب داده و با مرور سبک زندگی طیف متوسط جامعه، زندگی انسان ایرانی را به نحوی کاملاً کثیف در قالب اثری سینمایی، ارایه می دهد.
زنان هفت ماهگی تماماً انسان های مفلوک و بدبختی هستند که یا همچون مادر رعنا اسیر شوهر مریض خود بوده و یا همچون مادر مهرداد، شوهر مرده ای که عروسی همچون رعنا و دختری همچون طناز دارد؛ دختری مطلقه که در گیر و دار کسب مهریه خود از به اصطلاح شوهر سابق و اعطای آن به دوست پسر جدید یا همان همکار و رفیق برادر خود است و عروسی که تنفر از او را به هر قسمی ابراز داشته و حال در دست شوهر هوس بازی همچون مهرداد اسیر گشته و در نهایت به مرزن آباد فرستاده می شود و در خاتمه هانیه توسلی است که گویی به شخصیتی کلیشه ای در قواره فاحشگی در سینمای ایران مبدل گردیده و در هفت ماهگی به صورتی ویژه و البته همزمان، با شوهر سابق رعنا و مهرداد و چند مرد دیگر در ارتباط است. در مجموع سیاهی و تلخی حاکم بر فضای هفت ماهگی موجب می شود تا مخاطب، جامعه ایران را جامعه ای جنسی انگارد که همه در حال خیانت به یکدیگر بوده و تنها معدود جماعت بدبخت و بیچاره ایشان است که سر به زندگی داشته و دنبال لقمه نانی، مسافرکشی را پیشه خویش ساخته اند و حتی زلزله موعود تهران نیز نمی تواند عموم جامعه را اصلاح ساخته و روند اخلاقی جامعه را متحول نماید. پس اگرچه اثر در نهایت کودک هفت ماهه را با تمام نواقصِ زایمان پیش از موعد، سلامت از رحم مادر مرده خویش خارج ساخته و به دنیا می آورد، اما به واقع بیننده را به چنین باوری می رساند که تولد دختر و اصولاً نسلی که قرار است سرنوشتی همچون جوانان امروز برایش رقم بخورد، چه فایده و سودی دارد؟!
زنگ خطری، هر چند بی رمق/
سوده موحدی
* مشخصات فیلم هفت ماهگی
* داستان فیلم هفت ماهگی
«رعنا» در آستانه هفت ماهگی بارداری خود قرار دارد و با توجه به این یک بار در این مرحله بچه اش سقط شده است، همراه همسرش روز های پراسترسی را پشت سر می گذارند. پس از وقوع حوادثی مهرداد رعنا را متقاعد میکند که این دو ماه آخر به شهرستان و نزد خانواده اش برود تا بیشتر از او مراقبت شود و این آغاز حوادثی برای آن ها است.
فیلم "هفت ماهگی"داستانی اجتماعی دارد و درباره زوج جوانی است که به دلیل تعارضات فرهنگی، مشکلاتی دارند و در این بین زلزله تهران رازهایی را در زندگی آنها رمزگشایی می کند...
"هفت ماهگی"آخرین ساخته «هاتف علیمردانی»، فیلمی در نکوهش بی تفاوتی برخی خانواده ها نسبت به مسائل و اتفاقات پیرامونشان است. شاید سخن اصلی فیلم خطاب به خانواده هایی است که به بهانه های واهی در بی تفاوتی به سر می برند.
نویسنده فیلمنامه موضوع زندگی دو خانوده را دستمایه قصه خود کرده است. او با اضافه کردن قصه های فرعی سعی نموده است که یک زندگی رئال همراه با فراز و نشیب های مختلف را برای مخاطب به نگارش درآورد؛ هرچند که مخاطب برای پیدا کردن خط اصلی قصه، راه سختی ندارد.
ژانر فیلم، درامی خانوادگی است. نویسنده با روایت این داستان به همان دغدغه اصلی خود یعنی آسیب ها و معضلات اجتماعی پرداخته است؛ روایت پیچ در پیچ شک و بی اعتمادی، خیانت و بی اخلاقی در جامعه ای که با سرعت زیاد به سمت مدرنیته در حرکت است. متاسفانه کم نیستند افرادی که از مدرن شدن فقط بی اخلاقی های آن را دریافت کرده اند. از این رو پرداختن به چنین موضوعی با توجه به شرایط امروز لازم و ضروری به نظر می رسد، اما ای کاش در نوشتن فیلمنامه دقت بیشتری می شد تا با سکانس های به اصطلاح روشنفکرانه ولی نخ نما، فیلم از لحاظ کیفی لطمه نمی خورد و سوژه آن تکراری و دم دستی جلوه نمی کرد.
فیلم "هفت ماهگی"شروع خوبی دارد و داستان با دیالوگی بین «رعنا» و «مهرداد» آغاز می شود که از همان ابتدا مخاطب متوجه رابطه نه چندان عاشقانه بین آنها می گردد. کمی که فیلم به جلو می رود اختلافات و تضادهای سلیقه ای بین آنها بیشتر خود را نشان می دهد؛ اختلافاتی که ریشه در تفاوت فرهنگی بین آنها دارد. مهرداد در خانواده ای پرورش یافته است که مادر هیچ خاطره خوبی از پدر ندارد، اما رعنا در خانواده ای بزرگ شده است که مادر لحظه ای پدر بیمار را تنها نمی گذارد. مهرداد توقع دارد مادر رعنا دو ماه آخربارداری دخترش به تهران بیاید و یا لااقل او را نزد خود ببرد؛ اما رعنا با وجود استرسی که در دو ماه آخر بارداری دارد به خودش اجازه نمی دهد که از مادر بخواهد پدر مریضش را تنها بگذارد و یا اینکه بدون همسرش به زادگاهش برود.
چهارچوب و نگرش روابط اجتماعی رعنا و مهرداد با هم متفاوت است. همین تضاد در فرهنگ و پرورش، بعلاوه استرس ماههای آخر بارداری، برای رعنا که سابقه سقط جنین دارد، زمینه بی اعتمادی او را فراهم کرده که با گذشت زمان باعث درون گرایی او شده است. درون گرایی رعنا، به کمک المان های مناسبی که برای او در نظر گرفته شده باعث باور پذیری شخصیت او شده است.
علیمردانی با توجه بروز بودن موضوع فیلمش نتوانست آن را به درستی پردازش کند. متاسفانه نحوه پرداخت، ساده انگارانه و دم دستی است و همین باعث شده که فیلم در حد متوسط باقی بماند. او به جای عریان کردن این بی اخلاقی ها و خیانت های آزار دهنده پنهان و آشکار در فیلمش، می توانست با پرداختی بهتر و خلاقانه این موضوع عمیق و دردناک که همان بی تفاوتی و بی بندوباری خانواده ها و تاثیرات سوئی که در زندگی آنها خواهد گذاشت را به تصویر بکشد تا در نهایت، کار بهتر و جذاب تری در کارنامه خودش به جای بگذارد. عبور از خطوط قرمز و ساختار شکن "هفت ماهگی"در عمل چیزی به بیننده عرضه نمی کند و شاید بتوان گفت به بهانه حرف های به اصطلاح روشنفکری تا حدی در پردازش داستانش دستپاچه عمل کرده است.
به تصویر کشیدن معضلات اجتماعی مستلزم عبور از خط قرمزهایی است که بهتر است فیلمساز به جای نمایش اصل رویداد از طریق واکنش ها به فضاسازی این محیط بپردازد نه اینکه به بهانه به تصویر کشیدن به اصطلاح حقایق زندگی جامعه امروز، به این صراحت، خیانت، شک و تردید و لاشی گری را به نمایش بگذارد و بذر شک و تردید را در دل بیننده بکارد. کاشتن بذر شک و تردید عامل بسیاری از اختلاف ها بین همسران است. پرداختن به مشکلات جامعه کنونی چون اعتماد، شک و تردید و خیانت و .... احتیاج به لحنی تاثیرگذار و نه بی پروا دارد.
یکی از نکات اصلی آزاردهنده "هفت ماهگی"، داستان بی رمق اما پر مدعای فیلم است که عمیق نیست و نمی تواند در مخاطب نفوذ کند. شخصیت های داستان هم، در سطح هستند و مخاطب نمی تواند به شکلی کامل به درون آنها نفوذ کند؛ هرچند که بازیگران فیلم ــ که از چهره های مطرح سینما هستند ــ تا حدی این مشکل را کاور کرده اند. علیمردانی در نمایش خانواده مهرداد و روابط آنها و حرکت عجولانه به سمت زندگی به اصطلاح مدرن و بی بند و بار خوب عمل کرده است اما پردازش خانواده رعنا که به دور از بی اخلاقی ها، زندگی سالم و بی حاشیه ای داشتند ضعیف عمل کرده است.
از جمله اشکالات دیگر فیلمنامه، می توان به نقطه عطف فیلم اشاره کرد. این نقطه عطف در شکلی سطحی تشریح می شود در واقع به شکلی ضعیف برای بیننده افشا می گردد. داستان و گره هایی که در آن ایجاد می شود نه تنها کشش لازم را برای پیگیری مخاطب ندارد بلکه استفاده از نمادهای نخ نمای روشنفکری مانند رقص مختلط در مهمانی و گریم و حرکات زننده طناز، تا حد زیادی در فیلم آزاردهنده است.
فیلمبرداری خوب «محمود کلاری» به کمک بازی بازیگران، بعد ناتورالیستی فیلم را برجسته کرده است؛ البته به غیر از شخصیت «طناز» خواهر مهرداد که بیش از حد تصنعی از آب درآمده است.
یک نکته جالب در "هفت ماهگی"این است که علیمردانی با به تصویر کشیدن یک حادثه حقیقی (زلزله موعود تهران) راز شخصیت های داستانش را برملا می کند و ذهن مخاطب را به سمت اثر قبلی اش "کوچه بی نام"برد. در آن فیلم نیز بعد از سانحه سقوط هواپیما، همه چیز دستخوش تغییر شد.
یکی از نقاط مثبت در کارنامه علیمردانی این است که علاقه ای به سیاه نمایی ندارد. او با انتخاب موضوع معضلات اجتماعی، قبل از آنکه به سمت سیاه نمایی و غرض ورزی برود به سمت هشدار و آگاهی حرکت می کند تا اثرش زنگ خطری برای قشر در معرض خطرباشد و تا حد زیادی، افراد را مسئول اقدامات و اشتباهات خود می داند.
در مجموع می توان گفت که "هفت ماهگی"هرچند که نسبت به "کوچه بی نام"اثر متوسط تری است و پختگی لازم را برای درگیر کردن مخاطب ندارد، اما جسارت هاتف علیمردانی قابل تقدیر است. با وجود مشکلاتی که در فیلم دیده می شود، موضوع و سوژه انتخاب شده از سوی کارگردان تحسین برانگیز است؛ و زنگ خطری است برای خانواده های ایرانی که باید جدی گرفته شود.
.
منابع
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D9%81%D8%AA%E2%80%8C%D9%85%D8%A7%D9%87%DA%AF%DB%8C
http://www.naghdefarsi.com/iran-movie-review/17319-haft-mahegi.html
http://moviemag.ir/cinema/movie-reviews/iran/16561-%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%88-%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D9%87%D9%81%D8%AA-%D9%85%D8%A7%D9%87%DA%AF%DB%8C
https://www.salamcinama.ir/post/wf1989rxv1bt1k0/%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D9%87%D9%81%D8%AA-%D9%85%D8%A7%D9%87%DA%AF%DB%8C-%D8%B2%D8%AE%D9%85-%D9%82%D8%AF%DB%8C%D9%85%DB%8C-%D8%AE%DB%8C%D8%A7%D9%86%D8%AA
http://www.filmovies.ir/%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D9%87%D9%81%D8%AA-%D9%85%D8%A7%D9%87%DA%AF%DB%8C/
http://www.madomeh.com/site/news/news/5133.htm
http://www.efafinstitute.ir/fa/News/item/3279/%D9%86%D9%82%D8%AF%20%D9%88%20%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C%20%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85%20%D8%B3%DB%8C%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%DB%8C%20%D9%87%D9%81%D8%AA%20%D9%85%D8%A7%D9%87%DA%AF%DB%8C
http://fa.abna24.com/service/fajr-international-film-festival/archive/2016/02/07/698616/story.html