نقد فیلم هلن
جمع آوری از گارگین فتائی
.
کارگردان
علیاکبر ثقفی
تهیهکننده
علیاکبر ثقفی
نویسنده
امیرحسین ثقفی
شراره سروش
بازیگران
رؤیا نونهالی
پژمان بازغی
امین حیایی
روشنک گرامی
موسیقی
آریا عظیمینژاد
فیلمبرداری
فرشاد گلسفیدی
تدوین
مستانه مهاجر
توزیعکننده
نیمروز فیلم
تاریخهای انتشار
۴اسفند ۱۳۹۵
مدت زمان
۹۰دقیقه
کشور
ایران
زبان
فارسی
فروش گیشه
۲۸۱٬۶۳۲٬۰۰۰تومان
هلن فیلمی به کارگردانی و تهیهکنندگی علیاکبر ثقفی و نویسندگی امیرحسین ثقفی و شراره سروش محصول سال ۱۳۹۴است.
خلاصه داستان
هلن (روشنک گرامی) در همان ابتدای فیلم، خودش را به مخاطب، دختری سرکش، خلافکار و زورگیر نشان میدهد. کسی که با سنگ به شیشهی خانهی مردی (مهرداد فلاحتگر) میزند و تهدیدش میکند اگر به او پول ندهد، شیشه ماشینش را خواهد شکست. لحن او ناآرام و لاتگونه است و وقتی به هدفش نمیرسد، جدی جدی، شیشهی ماشین مرد را میشکند و فرار میکند. انگار از کارش هم راضیست و همانطور که میدود، میخندد.
بهمرور میفهمیم که قضاوتمان عجولانه بوده. او اصلا بیادب و شرور نیست، اصلا دختر بدی نیست، این روزگارست که با او بد تا کردهاست. البته سوییشرت، هدفون و کوله در اکثر فیلمهای وطنی، نماد سرکشی دختران و زنان محصوب میشود؛ ولی خوشبختانه رویهی فیلم ِ خوب ِ هلن، متفاوت از عموم فیلمهای اجتماعیست.
اشکان (هوتن شکیبا) دوست هلن است. یک جوان پرتحرک و دوست داشتنی که عاشق رقصیدن است و در این حرفه هم حرف زیادی برای گفتن دارد. اشکان و هلن همدیگر را بسیار دوست دارند و میخواهند قاچاقی با هم به خارج از ایران بروند، مقصدشان هم ایتالیاست. اشکان، آرزوی ورود به کلیپهای مختلف خارجی و یک رقصندهی حرفهای شدن را دارد. در حقیقت اشکان هدف خاصی برای خروج از کشور دارد؛ اما هلن برای بودن در کنار اشکان میخواهد با او همسفر شود و از ایران برود. رویای هلن، شاعر شدن است.
اشکان در یک رستوران کارگری میکند و هلن قرصهای لاغری و چاقی را به سالنهای زیبایی میفروشد. آنها برای مهاجرت و جور کردن پاسپورتهای تقلبی به پول نیاز دارند و سعی میکنند هر طور شده ـ البته نه با روی آوردن به کارهای خلاف ـ مبلغ مورد نیازشان را تهیه کنند.
هلن با مشکلات زیادی دست به گریبان است. جدا از مسئله درآمد و اجاره خانه و… مادری نامتعادل دارد، نسرین (رویا نونهالی). نسرین سالهاست از پدر هلن جدا شدهاست. مدتی را با برادرش زندگی کرده و زمانیکه تصمیم به ازدواج با فرهاد (امین حیایی) را گرفته، برادرش دیگر حمایتش نکرده. هم نسرین و هم فرهاد مشکلات جدی روحی دارند و متعادل نیستند و اکثر اوقات با هم دعوا میکنند که این دعواها به زدوخوردهای ناجوری منجر میشود. بعد از هر بار دعوا فرهاد، نسرین را از خانه بیرون میکند. نسرین هم نزد دوستانش میرود؛ اما اینبار بعد از مدتها بهسراغ دخترش آمده. هلن از مادرش بهخاطر بدقولیهای مکرر و دردسرآفرینیهایش خیلی دلخور است؛ ولی چارهای ندارد و او را در خانه میپذیرد. همخانهاش نگین (ستاره پسیانی) هم مشکلی با این قضیه ندارد، درست برخلاف خود هلن که از آمدن نسرین سخت معذب شدهاست. نگین یک ازدواج ناموفق داشته و برای گذران زندگی، در خانهاش خدمات زیبایی ارائه میدهد.
بابی (پژمان بازغی) دوست اشکان و دخترهاست و خودش را یک جورهایی پدرخواندهی آنها مینامد؛ گرچه نسرین که چند پیراهن بیشتر از همهی آن جوانان پاره کرده، متوجه شده که بابی، زنباره است و کار و بارش غیر قانونیست. بابی حرفهایش با هم یکی نیست. به هر کسی بر اساس مصلحت خودش چیزی میگوید، هدفش هم به دست آوردن دل زنان است.
نسرین میخواهد به خانهاش باز گردد؛ ولی اینبار فرهاد رضایت نمیدهد. فرهاد به هلن میگوید که دیگر نسرین را نمیخواهد و یک شب، تمام وسایل نسرین را پشت در خانه هلن میگذارد. نسرین که اصلا انتظار چنین چیزی را نداشته، با هلن حرفش میشود. حالا که پاسپورت هلن هم حاضر شده و به دستش رسیده، به نسرین میگوید که باید فکری به حال خودش بکند. نسرین هیچوقت نتوانسته درست تصمیم بگیرد و همیشه به فردی برای تکیه کردن نیاز دارد. نسرین به هلن میگوید که به خانهی دوستش پروین میرود و هلن هم به مادرش میگوید که پسران پروین با او چه کردهاند، غافل از اینکه نسرین همهی ماجرا را میدانسته؛ ولی بهخاطر مصلحت خودش حتی اجازه نداده شکایت از پسران پروین راه به جایی ببرد. هلن با شنیدن این مطلب کفری میشود و وسایل مادرش را به بیرون از خانه پرت میکند و در نهایت پشیمان میشود. گرچه که فکر میکنم برای این همه خشم فرو خوردهی هلن، دعوایی به مراتب سنگینتر از آنچه که شاهدش بودیم برای این سکانس نیاز بود.
نگین از بابی خوشش میآید؛ اما بابی بعد از دیدن نسرین، به او توجه زیادی نشان میدهد. این مسئله اصلا به مذاق نگین خوش نمیآید و کمکم به این نتیجه میرسد تا زمانیکه هلن با او زندگی میکند، همیشه پای نسرین هم بعد از هر دعوا با فرهاد، به خانهی آنها باز میشود. نگین میداند وقتی نسرین بیجا و مکان میشود، تازه آن موقع یاد تنها دخترش میافتد، پس نگین سهم ِ هلن از پول پیش خانه را به او پس میدهد و از او هم میخواهد که همراه مادرش خانه را ترک کند. نگین، نسرین را مانند یک رقیب میبیند.
اینجاست که بابی مثل یک ناجی وارد معرکه میشود و یک خانهی بیصاحب را موقتا در اختیار مادر و دختر میگذارد. خانهای که آنها کمکم مرتبش میکنند و درست وقتیکه در آن، جا افتادهاند، بابی با بلیطهای قطار به مقصد ترکیه پیدایش میشود. نسرین که با دیدن بلیطها، تازه متوجه جدی بودن ماجرای مهاجرت شده و میفهمد که هلن قصد دارد با اشکان از ایران برود، غوغا بهپا میکند و بابی را هم کتک میزند! هلن که خودش هم نمیدانست برایچه میخواهد از ایران برود، حالا بر سر یک دوراهی مانده. نهایتا او تصمیم به ماندن و ساختن یک زندگی جدید با مادرش را میگیرد.
نسرین شاد از این موضوع است و میگوید که میخواهد همه چیز را درست کند. میگوید کار میکند و هر دو با هم یک زندگی جدید میسازند؛ اما نسرین مانند اکثر مادرها نیست، فداکار نیست. او فقط بهخودش فکر میکند، دروغ میگوید، بدقولی میکند، وعدههای تو خالی میدهد. حتی تصور چنین مادری هم وحشتناک است؛ اما از این دست مادران همیشه بودهاند. تعدادشان کم است؛ ولی وجود دارند. فیلم هلن درمورد یکی از این مادران بیمسئولیت است و مشکلات متعددی که چنین افرادی برای اطرافیانشان، علیالخصوص فرزندانشان ایجاد میکنند.
با تصمیم هلن مبنی بر ماندن، رابطهی او و اشکان خراب میشود، تا حدی که در آخرین دیدار، اشکان به هلن نمیگوید که هنوز هم دوستش دارد.
دعوای مجددی که بین نسرین و بابی اتفاق میافتد، باعث میشود که نسرین از تنها ماندن بترسد و به هر نحوی شده، به فرهاد باز گردد. نسرین خیلی راحت، حالا که هلن تمام زندگیاش را بهخاطر او بهم ریختهاست، با فرهاد از پیشش میرود، اصلا هم گوشش به التماسهای هلن بدهکار نیست.
هلن خسته، مبهوت و درمانده، پس از اینکه حتی نمیتواند از پدرش ـ مرد ابتدای فیلم که شیشه ماشینش را شکست ـ هم کمک بگیرد و به او بگوید که دخترش است، بر آن میشود که هرطور شده، خودش را به اشکان برساند. او از بابی کمک میخواهد؛ ولی متوجه میشود که اشکان، در دریا، بههمراه مهاجران دیگر، غرق شدهاست.
هلن دیگر درماندهتر از این نمیتواند باشد که دوباره مادر نابخرد، بر سرش آوار میگردد. فرهاد، طبق معمول نسرین را از خانه بیرون کرده و این لوپ ِ ناتمام ِ قولهای دروغین، حرفهای دروغین، وعدههای دروغین و… نسرین ادامه دارد. نگاه نافذ و نهایی هلن به دوربین، هزاران حرف ناگفته را در خود جای داده و حکایت از ناتمامی این داستان تلخ هم برای خودش و هم برای افرادی مانند خودش دارد.
نقد فیلم
امیر حسین ثقفی پیش از این فیلمهای "همه چیز برای فروش"، "مرگ کسب و کار من است"و "مردی که اسب شد"را نویسندگی و کارگردانی کرده است. پدرش نیز در تمام ساختههایش در مقام تهیهکننده حضور داشته است. در "هلن" او صرفا در نقش نویسنده ظاهر شده و پدرش در مقام کارگردان اثر قرار گرفته است.
تعدادی از مخالفین فیلم، مشکل اثر را در عدم باورپذیری آن میدانند. در واقع قصه فیلم را غریب مییابند و به همین دلیل ایراد اساسی فیلم را در آنجا میببیند که مخاطب قادر به همزاد پنداری با فیلم نخواهد بود. عده دیگری انتقادات تخصصیتری به فیلم دارند و مشکل اصلی فیلم را ریتم آن و یا در تدوین و کارگردانی میبینند. هر دو نگاه فوق تا حدودی در فیلم محل ایراد است اما نمی توانند مشکلات اصلی "هلن"باشند. ایراد نخست، اولین گریزگاهی است که برای رد کردن یک اثر به آن پناه می بریم : باورپذیر نبودن. به راحتی می توان قصه غریب نسرین (مادر هلن) و آوار شدن ناگهانی او بر سر هلن را غیر قابل باور دانست. او مدتها با مردی که ظاهرا حتی با او ازدواج نکرده، زندگی کرده است و اکنون فرهاد (معشوقه اش) او را از خانه بیرون کرده و او به هلن پناه آورده است. این قصه برای ما غریب است، اما اصلا محل ایراد نیست. در واقع غریببودن یک قصه نیست که مانع همذات پنداری مخاطب با آن میشود بلکه در مقام همذات پنداری، مشکل معمولا در جای دیگری است : انگیزههای ناکافی. در واقع شخصیتها برای پیشبرد قصه و حل مشکلات خود به انگیزههای کافی نیاز دارند. در این میان باید شخصیت و قصه و ارتباط تنگاتنگ این دو (شخصیت و قصه) و درواقع یگانگی این دو عامل را در سینما بازتعریف کنیم تا انگیزهها در شخصیت و قصه مشخصتر شود. در ادامه به این مفاهیم باز خواهیم گشت. ایراد دوم اما از جمله ایراداتی است که باید پس از بررسی فیلنامه به آن پرداخت: چه سهمی از مشکلات و کارگردانی و ریتم یا حتی تدوین مستقل از فیلمنامه است؟
پیرنگ فیلم را می توان یک پیرنگ سرخوردگی دانست. منظور از پیرنگ مجموعهای مشخص (دارای روند مشخص) از حوادث و اتفاقات فیلم است که نویسنده برای نیل شخصیتها (قصه) به هدفی خاص در فیلمنامه قرار داده است. بسته به انتخاب فیلمنامهنویس، پیرنگ فیلمنامهها به سرانجامهای متفاوتی هم میانجامند. تکرار پیرنگهای مشابه با الگوهای نزدیک به هم (این شباهت الگوها در واقع ناشی از طبیعت ذهن ما در تعریف قصههای متفاوت اما با الگوهای یکسان ناشی میشود) منجر به شکلگیری نوعی دسته بندی از این الگوها و پیرنگها شده است. مثلا پیرنگ "سرخوردگی"که در این فیلم مشاهده میشود به این معناست که در پایان فیلم، شخصیت (شخصیتهای اصلی) یسکره به بنبست میخورد. بنبستی که به نظر راه فراری از آن متصور نیست. یک نمونه موفق از این پیرنگ را می توان در "محله چینیها"ساخته رومن پولانسکی دید. در پایان آن فیلم، مفهوم عدالت به کلی زیرپا گذاشته میشود و گیتس (جک نیکلسون) یکبار دیگر در محله چینیها شکست میخورد و نمیتواند تبهکار را به دست عدالت بسپارد. شکست دوباره گیتس (یکبار در گذشتهاش) و یکبار دیگر در زمان فیلم، یعنی انحطاط کامل شخصیت در مسیری که در پی تحقق آن است (عدالت).
در پایانِ "هلن"نیز همین اتفاق میافتد. زمانی که نسرین دوباره (پس از یکبار بازگشت نزد امین حیایی) نزد هلن بر میگردد، یعنی رویای هلن برای رفتن عملا نابود شده است. چرا که پیش از این هنگامی که اولینبار نسرین به هلن پناه آورده بود، هلن ماجرای رفتن به خارج از کشور با اشکان را نادیده گرفته و مادرش را انتخاب کرده بود. بنابراین مراجعه مجدد نسرین به هلن، یعنی شکست کامل هلن در انگیزه اصلیاش (رفتن از ایران).
مشکل اصلی فیلمنامه آنجاست که کشش درام برای پیشبرد فیلمنامه کافی نیست و در دوجا آشکار میشود:نخست آنکه فیلم دیر شروع میشود و دیگر آنکه یک سوم پایانی فیلم حاوی اتفاق جدیدی نیست.
نکته مثبت در مورد فیلم آنجاست که به لحاظ ساختاری و الفبایی، بر خلاف آنچه ممکن است تصور شود، فیلمنامه دچار مشکل اساسی نیست. حتی پایانبندی فیلم هم، نتیجه منظقی پیرنگ آن است و از این نظر شکل ساختاری قصه آسیب ندیده است. مشکل اصلی فیلمنامه آنجاست که کشش درام برای پیشبرد فیلمنامه کافی نیست (ارتباط شخصیت و قصه). این مشکل خود را در دو جا آشکار میکند و باعث می شود که مخاطب، فیلم را پس بزند. نخست آنکه فیلم دیر شروع میشود و دیگر آنکه یک سوم پایانی فیلم حاوی اتفاق جدیدی نیست. ایراد دوم پاشنه آشیل اساسی فیلم میشود و خستگی مخاطب ناشی از ابتدای فیلم را، دو چندان میکند. پاشنه آشیل فیلم به شکل مشخص آنجاست که زمانی که نسرین برای نخستینبار به هلن پناه میآورد و مانع رفتن هلن از ایران میشود و هلن انتخاب میکند که با مادرش بماند، پایانبندی فیلم همین جا قابل پیشبینی است: نسرین (مادر هلن) -با توجه به واکنشهای عصبی و حالت ناپایدار روانی او- هلن را ترک خواهد کرد و هلن تنها خواهد ماند! در واقع فیلمنامهنویس انتخاب دیگری ندارد. نقطه مقابل این انتخاب برای پایانبندی این است: هلن و مادرش به کمک یگدیگر زندگی را سر و سامان میدهند! مشکل وقتی دو چندان میشود که حتی هنگامی که پایانبندی فیلم تا حدودی مشخص و قابل پیشبینی شده است، فیلمنامهنویس مسیر رسیدن به این پایانبندیِ قابل حدس را پرداختِ دراماتیک نکرده است: هلن یکسره به سمت نابودیاش هل داده میشود و در این میان هیچ مسیری جدیدی را طی نمیکند و انفعال شخصیت در یک سوم پایانی فیلم، پایانبندی را بی اثر و خستهکننده جلوه میدهد. در این میان تنها کورسوی امید هلن را بابی (پژمان بازغی) از او میگیرد. هلن از او میخواهد که دوباره مقدمات سفر را برای رفتن به ترکیه و رسیدن به ایتالیا فراهم کند، اما بابی به او میگوید که اشکان در قایقهای مهاجران در دریا غرق شده است: تیر خلاص! درامهای موفق را در ذهن خود مرور کنید. در غالب آنها منتظر پایانبندی هستید و پایانبندی محل پاسخدادن به تمام سوالهای اصلی فیلم است. شما (مخاطبین) در تمام فیلمهای محبوتان منتظر پایانبندی بودهاید و حتی اگر پایان را پیش از این حدس زدهاید، یا غافلگیر شدهاید یا در مسیر رسیدن به همان پایانبندیِ حدس زدهشده، مسیر متفاوتی را طی کردهاید. نمونههای موفق فراوان اند: در "فروشنده"در یک سوم پایانی فیلم، مهم است که بدانید عماد با پیرمرد چه خواهد کرد؟ و مهم است که واکنش او با سررسیدن خانواده او به چه شکل خواهد بود. در "جدایی نادر از سیمین"تا آخرین لحظه منتظر می مانید تا تکلیف واکنش راضیه به ماجرای پول مشخص شود. در "شاهد" (ساخته پیتر ویر) ممکن است حدس آنکه در پایان ساموئل در امان خواهد بود، چندان مشکل نباشد، اما در این میان، مادرش عاشق جان (هریسون فورد) شده است و در میانه فیلم با یک قصه جدید مواجه هستید.
مشکل اولیه (دیر شروع شدن فیلم) در واقع از یک مشکل بزرگتر ناشی میشود : پیرنگ فرعی فیلم به پیرنگ اصلی تبدیل میشود. در واقع در قریب به نیم ساعت اول فیلم، با یک معرفی کشدار از شخصیتها مواجهایم: هلن، اشکان، بابی و ستاره پسیانی. پلانهای معرفی از هلن و اشکان و محل زندگی آنها در خانه ستاره پسیانی و معرفی بابی کسل کنندهاند، در همان ده دقیقه ابتدای فیلم هم میتوانستیم متوجه ماجرای رفتن هلن و انتظار او برای رسیدن پاسپورتش بشویم. علاقه کارگردان در گرفتن چندین نمای پوستری در فضاهای باز و ملاقات با خلافکارهایِ همکار بابی برای گرفتن پاسپورت و موتورسواری هلن، نماهایی تقریبا اضافیاند. از این نماهای پوستری در پایانبندی فیلم هم استفاده شده است. بابی برای گفتن خبر غرقشدن اشکان در دریا، هلن را سوار بر موتور به محوطه بازی میبرد که بیشتر برای گرفتن همان نماهای چشم نواز انتخاب شده است. در خصوص شخصیتها، اشاره شد که به باز تعریف آن در سینما نیاز داریم. برای تعریف شخصیت باید مفهوم "شخصیت"و "شخصیت پردازی"را به شکل جداگانه تعریف کنیم. نیم ساعت اولیه فیلم صَرفِ "شخصیت پردازی"میشود و ما را با اتمسفر زندگی شخصیت ها آشنا میکند : محل زندگی، عادات رفتاری، تکیه کلامها، راه رفتن، صحبت کردن، لباس پوشیدن و ... اما "شخصیت"تنها با "انتخاب"اش تعریف میشود. انتخابی که در موقع بحران اتفاق میافتد. لحظه بحرانی برای هلن زمانی است که او بین ماندن در کنار مادرش و رفتن از ایران، ماندن را انتخاب میکند. اما آیا این بحران واقعی است؟ و تا چه اندازه جذاب (دارماتیک) است؟ اگر هلن در تمام این سالها با وضعیت غریب نوع زندگی مادرش کنار آمده است، چه لزومی دارد اکنون که فرصت رفتن تا این اندازه جدی است، خود را فدای مشکلات مادرش کند؟ بحران غیر واقعی فیلم ریشه در جابهجایی پیرنگها توسط فیلم نامهنویس دارد. در واقع بهتر بود که قصه نسرین به شکل یک پیرنگ فرعی در فیلم نامه میماند و قصه اصلی با "انگیزه"های بیشتری برای شکلدهی یک "بحران"واقعی ادامه پیدا میکرد تا هلن بیشتر به "شخصیت"سینمایی نزدیک شود. همین انتخاب در پیرنگهاست که یگانگی شخصیت و قصه و ارتباط آنها را رقم میزند. به عبارت دیگر، وقتی فیلمنامهنویس شخصیتهایش را به درستی نشناسد، قصه مناسب آنها را هم پیدا نخواهدکرد. و سردرگمی در تعریف قصه و شخصیت را به دنبال خواهد داشت. تمام دیالوگهای پژمان بازغی میتوانست به صورت تلفنی باشد. در واقع شخصیت بابی نمونه کامل یک شخصیت اضافی در داستان است. همه اطلاعات او از طریق دیالوگهای خبری میتوانست اتفاق بیفتد. همین مساله (شخصیت اضافی) است که باعث میشود گفتوگوی نسرین و بابی در ماشینِ بابی با شکستن زاویه دید (عدم حضور هلن) به شکل بیدلیلی اتفاق بیفتد و روایت فیلم را خدشه دار کند. مشکل دیگر فیلمنامه، اتکای بیش از حد آن به "پیش داستان"است. در واقع تمام بحران های واقعی فیلم، در گذشته شخصیت ها اتفاق افتاده است و ما تنها شاهد پس لرزههای این اتفاقات در جریان فیلم هستیم. چنین رویکردی به استفاده بیش از حد از پیش داستان، به نوعی فرار از داستان گویی است.
پس از یک کمدی دلسردکننده (خوب، بد، جلف) در هفته گذشته،در مجموع تجربه تماشای "هلن"نیز، تجربهای خسته کننده است. باید منتظر آثاربهتری از پدر و پسر سینمای ایران باشیم.
بهشت زیر پای همهی مادران نیست!
جدا از بازیها بسیار خوب بازیگران فیلم، یکی از نکات جالب توجه این است که بعد از مدتی بار فیلم روی دوش نسرین میافتد؛ اما به مرور دوباره هلن نقش اول را در این صحنهی سخت و دشوار زندگی، بهدست میگیرد.
فیلم خوشبختانه با موسیقی آشتیست و توانسته خیلی خوب از آن بهره ببرد. تلفیق موسیقی سنتی و مدرن هم، کاملا بر قامت فیلم نشستهاست.
ریتم فیلم، کمی کند است و بعد از تمام شدنش بهنظر بشتر از نود دقیقه در سالن بودهاید. خستهکننده نیست؛ ولی ضربآهنگ کندی نسبت به فیلمهای نود دقیقهای سینمای ایران دارد و بهنظر این دکوپاژ ِ مورد علاقهی آقای ثقفیست.
رفتارهای شرورانه اول فیلم از هلن، رفتن او به هتل و شنیده شدن صدای مرد خارجی، همراهی بابی با نسرین و هلن در راهروی خانهی بی صاحب که بهنظر میرسد آنها به سمت خانهی پروین روانه شدهاند، همه و همه باعث قضاوتهای آنی و نادرست توسط بینندگان فیلم میشوند و ظرافت کار فیلمنامهنویسان را نشان میدهد.
صدای قطار، بلیط قطار و مهاجرت با قطار هم، همبستگی خوبی را ایجاد کردهاند و در ناخودآگاه بیننده، خبر از رفتن و عدم ماندگاری پرسوناژها میدهند.
لانگشاتهایی از بیابانهای اطراف تهران با ماشین شِورولت و موتورسواری، که مرا یاد موتورسواری طرفداران موتورهای هارلیدیویدسون انداخت، یادآور صحنههایی آشنا از فیلمهای آمریکاییست و یک طورهایی رویای آمریکایی این جوانان را نشان میدهد؛ اشتیاق برای جوانی کردن.
فیلم هلن، با کارگردانی آقای علیاکبر ثقفی، که بعد از پانزده سال دوباره به سینمای ایران بازگشتهاند، به معضل اجتماعی پدرها و مادرهای بیمسئولیت میپردازد. کسانی که هرگز صلاحیت بچهدار شدن را نداشتهاند و ندارند؛ اما هیچ فرد یا نهادی نبوده که جلوی آنها را بگیرد. شاید بتوان نام این معضل بزرگ را که کمتر به آن پرداخته شده، نوعی جنایت گذاشت. جنایتی که متاسفانه هر روز و هر لحظه، در سراسر جهان، اتفاق میافتد.
.
منابع
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D9%84%D9%86_(%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85_%DB%B1%DB%B3%DB%B9%DB%B4)
http://www.zoomg.ir/2017/3/12/159008/movie-helen-review/
]http://www.hengamehnahid.com/%d9%87%d9%84%d9%86-%db%b1%db%b3%db%b9%db%b4/