واژه های ایرانی میانۀ غربی در کلیسای ارمنیان
نویسنده: آنوشیک ملکی
.
http://www.paymanonline.com/article.aspx?id=EFDD5F9B-F45E-49B6-BD44-0E6FF31C13F2
.
ارمنستان نخستین کشور و ارمنیان نخستین ملتی هستند که دین مسیح را رسماً پذیرفته اند. مسیح به شاگردانش فرمود:«پس بروید و همۀ قوم ها را شاگرد من سازید».[1]
از میان شاگردان مسیح، بَرتولُما و تَدَی (به زبان ارمنی بارتوقیمئوس و تادئوس)، به منظور ترویج مسیحیت به ارمنستان رهسپار شدند. آن رسولان در حقیقت نخستین روشنگران سرزمین ارمنستان محسوب می شوند و به همین دلیل کلیسای ارمنستان به کلیسای مقدس مرسلی ارمنستان مشهور است. مقبرۀ تدی مقدس، که در سالیان بعد دیری به جای آن ساخته شد، در شهر ماکوی ایران قرار دارد و در تابستان هر سال، زائران ارمنی از سراسر جهان در مراسمی سه روزه به زیارت آن می روند.
دیر تادئوس مقدس (قره کلیسا)
موسی خورنی، مورخ ارمنی قرن پنجم میلادی، یادآوری می کند پس از تدی و برتولما، رسولان دیگری نیز از ارمنستان گذر کرده و موعظه هایی نموده اند اما این کیش در قرن چهارم میلادی به رسمیت شناخته شد.
ارمنستان طی قرون سوم و چهارم میلادی به میدان تاخت و تاز دو دولت قدرتمند آن روزگار، روم و ایران، تبدیل شده بود. پارت های اشکانی از قرن اول میلادی بر این سرزمین حکومت می کردند. پس از سقوط سلسلۀ اشکانی به دست اردشیر ساسانی، ارمنستان نیز از آثار این تحولات در امان نماند و اردشیر با هدف ریشه کن کردن اشکانیان ارمنستان به آن کشور حمله کرد اما موفق به شکست آنها نشد و به همین دلیل به نیرنگ متوسل شد.
اردشیر یکی از فرماندهان خود به نام آناک را مأمور کشتن خسرو، پادشاه اشکانی ارمنستان می کند و او را با خانواده اش به ارمنستان می فرستد. آناک به محض رسیدن به ارمنستان نزد پادشاه می رود و علت مهاجرتش را فرار از دست اردشیر و نجات زندگی خود و خانواده اش بیان می کند.
آناک دو سال در ارمنستان می ماند تا اینکه سرانجام روزی هنگام شکار، فرصت مناسبی به دست می آورد و خسرو، پادشاه ارمنستان را به قتل می رساند و به ایران می گریزد. پادشاه در حال مرگ، ماجرا را برای فرماندهانش تعریف می کند و دستور می دهد هر طور شده آناک و خانواده اش را دستگیر کرده و از دم تیغ بگذرانند. سربازان، آناک را بر روی پل آرتاشات پیدا می کنند و او و خانواده اش را می کشند. از این کشتار فقط سورن، فرزند آناک، توسط دایه اش، سوفیا، نجات پیدا می کند و به کاپادوکیه برده می شود. سورن در آنجا به کیش مسیح می گرود، باتعلیمات مسیحی بزرگ می شود، غسل تعمید می گیرد و اسمش را به گریگور تغییر می دهد.
اردشیر ساسانی پس از شنیدن خبر کشته شدن آناک، به ارمنستان یورش می برد و با هدف انتقام جویی تمام خانوادۀ خسرو را می کشد. از این خاندان هم فقط دو کودک دختر و پسر خسرو به نام های خسروادوخت و تیرداد نجات پیدا می کنند و توسط فرماندهان پادشاه به روم فرستاده می شوند.
تیرداد در روم آموزش های نظامی می بیند و به فرماندهی قدرتمند و نام آورتبدیل می شود. از آن جا که سیاست روم بازپس گیری مجدد ارمنستان و دور راندن ساسانیان بود، تیرداد با ارتشی منظم به ارمنستان فرستاده میشود. او در 287م، موفق می شود تاج و تخت پدر را به دست گیرد.
زمانی که سپاه روم به قصد رفتن به ارمنستان از قیصریه میگذشت گریگور، که در آن زمان پیشوای مسیحی بود، به تیرداد می پیوندد. تیرداد پیش از ورود به پایتخت برای ادای احترام به معبد آناهید می رود و از گریگور نیز می خواهد تا به الهه احترام بگذارد و او را ستایش کند ولی گریگور از دستور پادشاه سرپیچی می کند و می گوید که مسیحی است و غیر از خدای خالق، هیچ چیز دیگری را نخواهد ستود. از همین جا مخالفت تیرداد با گریگور آغاز می شود.
به دستور تیرداد، گریگور را تحت سخت ترین و شدیدترین شکنجه ها قرار می دهند اما وقتی تیرداد از خانوادۀ گریگور اطلاع یافت، دستور داد تا او را به سیاه چالی به نام خور ویراپ بیندازند تا در همان جا بمیرد.
گریگور به مدت سیزده سال در آن سیاه چال زندانی می شود و به طور معجزه آسایی زنده میماند. طبق روایتی زنی نیکوکار هر روز به او تکه ای نان می داد. تیرداد پس از زندانی کردن گریگور، دستور سرکوب و کشتار مسیحیان را صادر میکند.
تیرداد پس از کشتار فجیع مسیحیان، به بیماری ناعلاجی مبتلا میشود طوریکه همۀ طبیبان از درمان وی عاجز میمانند. در همین هنگام خسروادوخت، خواهر تیرداد، چندین بار در خواب می بیند که فقط گریگور می تواند پادشاه را درمان کند. اگرچه همه مطمئن بودند که گریگور سال ها پیش باید مرده باشد اما با وجود این فرماندهی را مأمور میکند تا به خور ویراپ برود و اوضاع را بررسی کند. فرمانده، گریگور را زنده می یابد. گریگور با دعا پادشاه را معالجه می کند. پس از آن تیرداد به دین مسیح میگرود و در 301م مسیحیت را دین رسمی کشور ارمنستان اعلام می کند و از آن پس دوران کلیسایی ارمنستان رسماً شروع می شود.
کلیسای مقدس مرسلی ارمنستان به کلیسای ارتودکس شرقی تعلق دارد و کلیسای «گریگوری» نیز نامیده می شود. مقر بالاترین پیشوای روحانی این کلیسا در شهر اجمیادزین ارمنستان و در کلیسای جامعی به همین نام است. کلیسای مرسلی ارمنستان، در تمام کشورهایی که دارای اجتماع ارمنی است، شعبه هایی دارد. زبان این کلیسا زبان کهن ارمنی یا گرابار است. در حقیقت کلیسای مرسلی یک کلیسای سنتی است و در حفظ و نگهداری سنت های اصیل کاملاً وفادار مانده است. [2]
بلاش اول اشکانی، در قرن اول میلادی، سلسلۀ اشکانیان (آرشاگونی) را در ارمنستان تأسیس کرد. این سلسله حدود چهارصد سال در ارمنستان حکومت کرد. در این دوره واژه های فارسی بسیاری وارد زبان ارمنی شدند و توسط ارمنیان حفظ شدند و تا کنون نیز در زبان ارمنی مشاهده می شوند.
زبان ارمنی یکی از شاخه های مستقل زبان های هندواروپایی است. این زبان چنان تحت تأثیر زبان های ایرانی بوده است که تا 1875م، آن را یکی از شاخه های زبان های ایرانی به شمار میآوردند.
پس از آنکه در301م، تیرداد سوم اشکانی (آرشاگونی) مسیحیت را دین رسمی کشور ارمنستان اعلام کرد، از بدو تأسیس کلیسا در ارمنستان، عناصر بسیاری از فرهنگ و زبان های ایرانی وارد فهرست واژگان کلیسایی ارمنستان شد. اگرچه پاره ای از این واژه ها اینک برای ایرانیان نامأنوس و فراموش شده هستند ولی از آن جهت که زبان مراسم کلیسای مرسلی ارمنستان به زبان ارمنی کهن (گرابار) است، این واژه ها همچنان در کتب و مراسم مذهبی کلیسایی ارمنیان تمام جهان باقی مانده اند.
در مقالۀ حاضر به معرفی و بررسی ریشه شناختی تعدادی از واژه های زبان فارسی که وارد فهرست واژگان کلیسایی ارمنیان شده اند و هم اکنون نیز در هنگام انجام مراسم مذهبی استفاده می شوند، پرداخته شده است. تعدادی از این واژه ها، نام وسایلی هستند که کلیسای ارمنیان آنها را مقدس می داند و جزو وسایل متبرک کلیسا محسوب می شوند.
توضیحی در خصوص بعضی از مفاهیم
زبان ایران باستان: زبان ایران باستان در برگیرندۀ دو زبان فارسی باستان و اوستا با متون بازمانده و نیز شماری از گویشهای دیگر است که کمتر شناخته شدهاند.
زبان اوستایی: زبان اوستایی زبان متون اوستا یا نوشتههای مقدس مزدیسنان است که با عناوینی همچون پارسیان و زردشتیان یا پیروان زردشت، پیامبری که دینی خاص را اعلام کرد شناخته شدهاند. زردشت در سدههای نخستین هزارۀ اول پیش از میلاد مسیح زندگی میکرده است و از این رو گاهان اوستا که سخن خود زردشت است از سدههای نخستین هزارۀ اول پیش از میلاد مسیح است. بخشهای دیگر اوستا در دورۀ مختلف از سدۀ ششم پیش از میلاد مسیح تا سدۀ سوم میلادی نوشته شدهاند.
فارسی باستان: آثار بازمانده از فارسی باستان کتیبههای شاهان هخامنشی (599 ـ331 ق م) هستند. زبانهای دورۀ میانه از سقوط هخامنشیان یعنی 331 ق م آغاز میشود و به 876م، یعنی سالی که یعقوب لیث صفار زبان فارسی دری را زبان رسمی ایران کرد، پایان میپذیرد. در دورۀ میانه زبانهای زیر رایج بوده است: بلخی، سکایی، سغدی، خوارزمی، پهلوی اشکانی، فارسی میانه.
فارسی میانه: فارسی میانه زبان رسمی ایران در دورۀ ساسانیان بوده و دنبالۀ فارسی باستان است. فارسی میانه را میتوان به چهار گروه تقسیم کرد: کتیبههای پهلوی، زبور پهلوی، نوشتههای زردشتیان و نوشتههای مانویان.
راهنمای نشانهها:
š ← ش
←θث
←δذ
X ←خ
ā ←آ
ī ← ای
←ōاُ
←* واژه، تلفظ یا معنی فرضی است.
ریشه یابی واژه ها
āpāšxārel
توبه کردن، طلب بخشش کردن.
پیشوند apa + ریشه فعل xšad- به معنی ترحم و دلسوزی کردن.
apaxšād, abaxšāy : بخشودن (فارسی مانوی)
abaxšāh : دلسوزی کردن (پارتی)
در زبان ارمنی جای x وš جابجا شده است. [3]
تصویر 2
ārtāxurāk
آویزهایی که از پشت تاج اسقف آویـزان هـستنـد، تـاج شاهـی، سـربنـد و عـمامه هـم مـعـنی میدهد. (تصویر2)
arta : بیرون (ارمنی) + xuyr : تاج (ارمنی)
xuyr → xōδ (پهلوی)
ـxaoδa : کلاه خود (اوستایی) ـxaudā : کلاه خود (فارسی باستان). [4]
āvāzān
حوضچۀ مخصوص غسل تعمید در کلیسا.
از آبزن ābzan فارسی میانه و از ریشۀ ایرانی باستان ā- vazana-* از ریشۀ vaz- به معنی جاری شدن، حرکت کردن.
āp- zan* : آبزن، حوض و خزانۀ حمام. [5]
āvetārān
کتاب مقدس مسیحیان، عهد جدید، دربردارندۀ اخبار نیک و بشارت.
ـ پروفسور مار آن را از ـ vid اوستایی به معنی «دانستن» می داند و یا آن را با «Avesta» مقایسه می کند.
از فارسی میانه: ayyāt به معنی یاد از ریشۀ ایرانی باستان:*abi- yātia- dāna- از ریشۀ yā- رفتن، حرکت کردن، رسیدن و -dāna به معنی دانستن.
ـ مارکورات آن را از - ya - vaid-ā و به معنی «اعلام و خبر» می داند. [6]
تصویر 3
bāzpān
یک جفـت دستبـند از جنـس پارچـه است کـه برآستیـن ردای کشیـش بستـه می شود و نشانگر دست های دربند مسیح و نیز قدرت بازوها در نبرد با دشمنان مسیح است
-bāzu- pāna (اوستایی)
((gbāzūk : بازو (پهلوی) + pānak : نگهبان (پهلوی)
در زبان ارمنی به بازو bāzūk گفته می شود. [7]
dpīr
از مقامات کلیسایی است که مسئولیت او خواندن کتاب های رسولان و پیامبران است.
از dipīvar فارسی میانه به معنی کاتب و دبیر از فارسی باستان - dipi-/ dipī به معنی نبشته، کتیبه و vara- از ریشۀ var- به معنی پوشاندن.
dipīvar : منشی، کاتب، نویسنده (پهلوی)
dabir : دبیر (فارسی). [8]
drōšm
متبرک کردن.
پدر روحانی پس از انجام مراسم غسل تعمید، لباس های تعمید شونده را با روغن مقدس متبرک می کند.
احتمالاً از واژه های دخیل ایرانی است. از drōš فارسی میانه به معنی نشان، داغ، مجازات. از ایرانی باستان drauša- ظاهراً از ریشۀ drauš- و مربوط به لغت اوستایی draoša- که نام عملی معصیتآمیز است که آن را بریدگی، برش معنی کردهاند. در ارمنی draušel یعنی تراشیدن، حک کردن. [9]
duyl
در اصل به معنی سطل و دلو است اما در کلیسا بخشی از ظروفی است که پدر روحانی پس از انجام مراسم عشای ربانی دست هایش را در آنها می شوید.
مقایسه شود با dōl در فارسی مانوی. این کلمه از اصل سامی dalw- گرفته شده است. [10]
gāndzārān
مجموعۀ سرودهای کلیسایی.
واژۀ دخیل شاید از زبان مادی.
مقایسه شود با گنج گاوان (نام لحنی از سی لحن باربد)، گنج فریدون (نام نوایی در موسیقی)، گنج بادآورد(نوا و لحنی از سی لحن باربد).
از ganj فارسی میانه از فارسی باستان *ganza- به معنی گنج + پسوند ارمنی ārān.[11]
تصویر 4
Gāvāzān
عصای مخصوصی است که نشانۀ عزت و افتخار پدران روحانی است که زندگی تجرد را برگزیده اند و به دو نوع است: گاوازان دو سر با تزئین مار، که مخصوص مقامات ارشد مذهبی است وگاوازان با سر گوی مانند، که مخصوص اسقف و پیشوایان مذهبی است. در اصل به معنی چوبی است که حیوانات گله را با آن می رانند. در فارسی هم گوازه به چوبی گفته می شود که گاوان را با آن می رانند.
واژۀ دخیل ایرانی از gavāzan*
-gavāza , -gavaza : ابزار مخصوص راندن گاو (اوستایی)
gāvzana , gavāzan : ابزار مخصوص راندن گاو (پهلوی)
ـ بارتولومه در ص 511 آن را با gāvvazēnitār پهلوی مقایسه کرده و «ابزار راندن گاو و شلاق» معنی کرده است.
ـ آجاریان ریشۀ آن را -az , -aj به معنی راندن + -gao یا -gav به معنی گاو می داند. [12]
hāyrapet
مقامی در کلیسا، مرجع دینی.
شاید از hērpatپهلوی و هیربد فارسی به معنای «آموزگار علوم دینی» و از اوستایی aeθra- به معنی آموزش، تعلیم و pati به معنی رئیس، سرور. [13]
hrēštāk
فرشته
frēstag : فرشته (پهلوی)
ریشۀ -aiš : شتافتن (فارسی باستان) + fra: به پیش فرستادن.
از پارتی fryštg [frēštag] مشتق از ایرانی باستان fra- ištaka- از ریشۀ iš- به معنی فرستادن، روانه کردن. [14]
әspās
ظروف کلیسا، نان و شراب تقدس شده در مراسم عشای ربانی. شغل و خدمت هم معنی می دهد اما نه در کلیسا.
از فارسی میانه ـspas: تشکر، قدردانی، خدمتگزاری ظاهراً از ریشه spas به معنی نگریستن. هوبشمان آن را با سپاس فارسی مرتبط میداند.
ispasig : خادم (ispāsāvor در زبان ارمنی خادم معنی می دهد). [15]
kndrūk
همان کندر است. بر اساس انجیل متی، سه مغ برای ارج نهادن به مسیح نوزاد مُر، کندر و زر برایش به ارمغان می برند. کندر در مراسم کلیسایی سوزانده می شود.
از kundurūk (پهلوی)و kundur فارسی میانه. ظاهراً از اصل هندی مأخوذ است، مقایسه کنید با kundura- سنسکریت به معنی بخور. [16]
mōm
شمع، موم. روشن کردن شمع به ویژه در زمان قرائت کتاب مقدس در کلیسا و هنگام مراسم کلیسایی اهمیت دارد.
mōm*: واژۀ دخیل از پهلوی.
از فارسی میانه mōm از ایرانی باستان *mauma- از هندواروپایی *meu- به معنی مایع چرکین. همچنین مقایسه کنید با موم فارسی. [17]
nāvākātik
مراسم بازگشایی کلیسای نوساز.
از nava : نو (اوستایی) و kata : خانۀ کوچک (اوستایی)
فارسی میانه katak به معنی خانه، مسکن، اتاق از ایرانی باستان *kataka- از ریشۀ *kat- به معنی پوشاندن، حفظ کردن، در برگرفتن. [18]
pāštel
پرستیدن
از فارسی میانه paristītsn از پیشوند pari (پیرامون) و ریشۀ štā- به معنی ایستادن. [19]
pātārāg
هدیه، پیشکش، قربانی و نثار. در کلیسا به معنی انجام مراسم عشای ربانی است که اشاره به قربانی شدن مسیح برای نجات انسان ها بر روی صلیب دارد.
ـ هیونکاربیندیان[20] این کلمه را از«به در کردن» فارسی می داند به این استناد که در زمان انجام مراسم عشای ربانی، کسانی که تعمید نشده بودند باید از کلیسا بیرون می رفتند.
ـ تیریاکیان آن را از badargāh فارسی و به معنی «دروازه کاخ شاهی» می داند.
ـ آجاریان آن را از patarag* پهلوی و آن را نیز از paititagayāmi اوستایی به معنی «اهدا می کنم» گرفته است. او نظریۀ نیبرگ را که آن را از -pati-rāγa* می داند، مردود دانسته است.
ـ جاهوکیان اما با تردید آن را از parag به معنی «رشوه، هدیه» فارسی مانوی می داند. [21]
psāk
تاج، تاج وحلقۀ گل، مراسم عقد و عروسی.
به مراسم رسمی عقد و عروسی در کلیسا که توسط کشیش انجام می شود و طی انجام مراسم حلقه هایی بر سر عروس و داماد قرار داده می شود psākādrutiun یا مراسم پساک گذاری گفته می شود همچنین مراسم تاجگذاری در کلیسا نیز پساک گذاری نامیده می شود.
از ریشۀ هندو اروپایی puk- به معنی به هم فشردن، بستن.
pusāk : تاج (پهلوی)
pusā- : تاج (اوستایی)
pwsg : (پارتی)
psik : (سغدی). [22]
sāγāvārd
ساقاوارد تاجی است از کرباس یا دیبا، سوزن دوزی یا مروارید دوزی شده که صلیب کوچکی بر نوک آن قرار دارد.
معنی غیر دینی آن در زبان ارمنی کلاه خود است.
Sāravart(i): سربند، کلاه (پهلوی)
-sāravāra (اوستایی)
-sāra : سر + -var : پوشاندن
معمولاً«ر» ایرانی در ارمنی به «ق» تبدیل می شود. [23]
šāpīk
پیراهن سفید و بلند از جنس پارچۀ لطیف که پدران روحانی هنگام مراسم عشای ربانی بر تن میکنند.
واژۀ دخیل ایرانی از فارسی مانوی.
šāpīk در پهلوی زیرپیراهنی است که زردشتیان زیر لباس به تن می کنند. [24]
tājār
تاجار یا کلیسای ارمنی به شکل صلیب از سمت غرب به شرق ساخته می شود با گنبدی مخروطی که بر رأس آن صلیب مقدس نصب می شود. تاجار از سه قسمت تشکیل می شود: گاویت، که همان صحن کلیساست؛ تاجار اصلی؛ و بِم، که سن، سکو و صحنۀ کلیساست.
از-tačara : کاخ (فارسی باستان). [25]
ūxt
زیارت، تعهد و نذر.
در دوران های نخستین مسیحیت، مسیحیان از جفایی که بدیشان وارد می شد، در سالگرد تولد شهیدان مسیحی به معابدی که بر مقبره های آنان ساخته شده بود می رفتند و مراسم مذهبی انجام می دادند. این رسم به صورت عادت در بین مراسم کلیسایی جای گرفت و تاکنون هم ادامه دارد.
احتمالاً از uxt* پهلوی که البته جایی از آن یاد نشده. از ریشه اوستایی vak- با پیشوند ā ← uxδa- به معنی گفتار.
uxt: گفته شده (سغدی)
-uxti: سخن، کلام (اوستایی)
-anuxti: سخنی که طبق قانون ادا شده باشد.[26]
vārdapet
وارتاپد از مقامات کلیسایی، استاد علوم و قوانین دینی و واعظ کلام خداوند است. وارتاپد اجازۀ ازدواج ندارد.
واژۀ دخیل از گویش جنوب غربی ایرانی است.
احتمالاً از -varәz : کار کردن و pati ← - vardapati*
varīzdan : کارکردن، کشتن، به عمل آوردن. [27]
xōrān
محراب کلیسا.
از xvaran فارسی میانه به معنی مجلس بزم، مهمانی از ریشۀ hvar- به معنی خوردن.
ـ تیریاکیان آن را با xvarangāh که نام کاخ بهرام گور و همچنین به معنی «پیشگاه خانه» است، مقایسه می کند.
شاید با xar-gāh به معنی «چادر» نیز در ارتباط باشد. در ارمنی خیمه و سایبان معنی میدهد. [28]
xostovānel
بخشی از مراسم عشای ربانی که پدر روحانی از حاضران در کلیسا می خواهد تا به گناهانشان اعتراف کرده و برای گناهانشان از خداوند طلب بخشایش کنند.
واژۀ دخیل از ایرانی، مقایسه شود با xusavān (فارسی مانوی) و stavānā : اعتراف دینی (پهلوی)
از -stav: عهد بستن، نیایش کردن (اوستایی) ← -stavāna-ā- xu *.[29]
xūnk
صمغ کندر، که از برخی درختان گرمسیری به دست می آید و هنگام سوزاندن عطر خوشبویی از آن ساطع می شود. خونک جزو عناصری است که کلیسا آن را مقدس دانسته و هر یکشنبه هنگام مراسم عشای ربانی سوزانده می شود. بر مزار درگذشتگان هم خونک سوزانده می شود. [30]
از xūnk(g) پهلوی.
.
پینوشتها:
1- متی28:19.
2- اسقف سبوه سرکیسیان، پیدایش و تشکیل کلیسای ارمنستان در قرون اول تا چهارم میلادی (تهران: بی نا، 2000)، ص 19 ـ 43.
3- هراچیا آجاریان، فرهنگ ریشه ای ارمنی (ایروان: دانشگاه دولتی ایروان، 1926)، ج1، ص233؛ کشیش گیود آ آقانیانتس، نظام پرستشی کلیسای مقدس ارمنستان (تهران: بخش تعلیمات مسیحی شورای خلیفه گری تهران، 2010)، ص63؛ گئورگ جاهوکیان، فرهنگ ریشه شناسی ارمنی (ایروان: آسوقیک، 2010)، ص67؛ یدالله منصوری، بررسی ریشه شناختی فعل های زبان پهلوی (تهران: آثار، 1384)، ص4؛ هنریک ساموئل نیبرگ، دستورنامۀ پهلوی. «شرح واژگان و دستور زبان» (تهران: اساطیر، 1381)، ج2، ص28.
4- آجاریان، همان، ج1، ص344 و ج2، ص329؛ ه. تیریاکیان، فرهنگ آریایی ارمنی (وین: مخیتاریان، 1914)، ص182 ؛ استپان مالخاسیانتس، فرهنگ توصیفی ارمنی (ایروان: انتشارات دولتی جمهوری سوسیالیستی ارمنستان، 1944ـ1945)، ج1، ص 282؛
R. Kent,Old Persian.(New Haven:American Oriental Society,1953), p. 182.
5- هراچیا آجاریان، فرهنگ ریشه ای ارمنی (ایروان: دانشگاه دولتی ایروان، 1926)، ج1، ص352؛ کشیش گیود آ آقانیانتس، نظام پرستشی کلیسای مقدس ارمنستان (تهران: بخش تعلیمات مسیحی شورای خلیفه گری تهران، 2010)، ص20؛ محمد حسن دوست، فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی (تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی، 1393)، ج1، ص8.
6- هراچیا آجاریان، فرهنگ ریشه ای ارمنی (ایروان: دانشگاه دولتی ایروان، 1926)، ج1، ص364؛ گئورگ جاهوکیان، فرهنگ ریشه شناسی ارمنی (ایروان: آسوقیک، 2010)، ص101؛ محمد حسن دوست، فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی (تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی، 1393)، ج4، ص5466 و 5467؛ استپان مالخاسیانتس، فرهنگ توصیفی ارمنی (ایروان: انتشارات دولتی جمهوری سوسیالیستی ارمنستان، 1944ـ1945)، ج1، ص 295.
7- هراچیا آجاریان، فرهنگ ریشه ای ارمنی (ایروان: دانشگاه دولتی ایروان، 1926)، ج1، ص379؛ کشیش گیود آ آقانیانتس، نظام پرستشی کلیسای مقدس ارمنستان (تهران: بخش تعلیمات مسیحی شورای خلیفه گری تهران، 2010)، ص59؛ ه. تیریاکیان، فرهنگ آریایی ارمنی (وین: مخیتاریان، 1914)، ص94 ؛ گئورگ جاهوکیان، فرهنگ ریشه شناسی ارمنی (ایروان: آسوقیک، 2010)، ص111؛ استپان مالخاسیانتس، فرهنگ توصیفی ارمنی (ایروان: انتشارات دولتی جمهوری سوسیالیستی ارمنستان، 1944ـ1945)، ج1، ص 313؛ هنریک ساموئل نیبرگ، دستورنامۀ پهلوی. «شرح واژگان و دستور زبان» (تهران: اساطیر، 1381)، ج2، ص 46 و 150.
8- هراچیا آجاریان، فرهنگ ریشه ای ارمنی (ایروان: دانشگاه دولتی ایروان، 1926)، ج1، ص688؛ ماریا آیوازیان(ترزیان)، وام واژه های ایرانی میانۀ غربی در زبان ارمنی (تهران: مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات فرهنگی،1371)، ص54؛ محمد حسن دوست، فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی (تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی، 1393)، ج2، ص1267 و 1268؛ هنریک ساموئل نیبرگ، دستورنامۀ پهلوی. «شرح واژگان و دستور زبان» (تهران: اساطیر، 1381)، ج2، ص63؛
R. Kent,Old Persian.(New Haven:American Oriental Society,1953), p. 191.
9- هراچیا آجاریان، فرهنگ ریشه ای ارمنی (ایروان: دانشگاه دولتی ایروان، 1926)، ج1، ص694؛ کشیش گیود آ آقانیانتس، نظام پرستشی کلیسای مقدس ارمنستان (تهران: بخش تعلیمات مسیحی شورای خلیفه گری تهران، 2010)، ص93؛ گئورگ جاهوکیان، فرهنگ ریشه شناسی ارمنی (ایروان: آسوقیک، 2010)، ص207؛ محمد حسن دوست، فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی (تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی، 1393)، ج2، ص1302.
10- هراچیا آجاریان، فرهنگ ریشه ای ارمنی (ایروان: دانشگاه دولتی ایروان، 1926)، ج1، ص673؛ کشیش گیود آ آقانیانتس، نظام پرستشی کلیسای مقدس ارمنستان (تهران: بخش تعلیمات مسیحی شورای خلیفه گری تهران، 2010)، ص46؛ ماریا آیوازیان(ترزیان)، وام واژه های ایرانی میانۀ غربی در زبان ارمنی (تهران: مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات فرهنگی،1371)، ص53؛ گئورگ جاهوکیان، فرهنگ ریشه شناسی ارمنی (ایروان: آسوقیک، 2010)، ص202.
11- هراچیا آجاریان، فرهنگ ریشه ای ارمنی (ایروان: دانشگاه دولتی ایروان، 1926)، ج1، ص517؛ گئورگ جاهوکیان، فرهنگ ریشه شناسی ارمنی (ایروان: آسوقیک، 2010)، ص150؛ محمد حسن دوست، فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی (تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی، 1393)، ج4، ص2441؛
http://dic.abadis.net/word/Fa
12- هراچیا آجاریان، فرهنگ ریشه ای ارمنی (ایروان: دانشگاه دولتی ایروان، 1926)، ج1، ص525؛ کشیش گیود آ آقانیانتس، نظام پرستشی کلیسای مقدس ارمنستان (تهران: بخش تعلیمات مسیحی شورای خلیفه گری تهران، 2010)، ص53؛ گئورگ جاهوکیان، فرهنگ ریشه شناسی ارمنی (ایروان: آسوقیک، 2010)، ص152؛ محمد حسن دوست، فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی (تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی، 1393)، ج4، ص2455؛ کریستیان بارتولومه، فرهنگ ایرانی باستان به انضمام ذیل آن (تهران: اساطیر، 1383)، ص511؛ هانس رایشلت، رهیافتی به گاهان زرتشت و متن های نو اوستایی، ترجمۀ جلیل دوستخواه (تهران: اساطیر، 1383)، ص533؛ یدالله منصوری، بررسی ریشه شناختی فعل های زبان پهلوی (تهران: آثار، 1384)، ص 453.
13- هراچیا آجاریان، فرهنگ ریشه ای ارمنی (ایروان: دانشگاه دولتی ایروان، 1926)، ج3، ص32؛ محمد حسن دوست، فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی (تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی، 1393)، ج4، ص2925؛ هانس رایشلت، رهیافتی به گاهان زرتشت و متن های نو اوستایی، ترجمۀ جلیل دوستخواه (تهران: اساطیر، 1383)، ص514؛هنریک ساموئل نیبرگ، دستورنامۀ پهلوی. «شرح واژگان و دستور زبان» (تهران: اساطیر، 1381)، ج2، ص99.
14- هراچیا آجاریان، فرهنگ ریشه ای ارمنی (ایروان: دانشگاه دولتی ایروان، 1926)، ج3، ص143؛ محمد حسن دوست، فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی (تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی، 1393)، ج3، ص2014؛ یدالله منصوری، بررسی ریشه شناختی فعل های زبان پهلوی (تهران: آثار، 1384)، ص 453؛ د.ن. مکنزی، فرهنگ کوچک پهلوی. ترجمۀ مهشید میرفخرایی (تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1373)، ص 75؛ هنریک ساموئل نیبرگ، دستورنامۀ پهلوی. «شرح واژگان و دستور زبان» (تهران: اساطیر، 1381)، ج2، ص79.
15- هراچیا آجاریان، فرهنگ ریشه ای ارمنی (ایروان: دانشگاه دولتی ایروان، 1926)، ج4، ص261؛ ماریا آیوازیان(ترزیان)، وام واژه های ایرانی میانۀ غربی در زبان ارمنی (تهران: مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات فرهنگی،1371)، ص165؛ گئورگ جاهوکیان، فرهنگ ریشه شناسی ارمنی (ایروان: آسوقیک، 2010)، ص691؛ حمید حسن دوست، فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی (تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی، 1393)، ج3، ص1664؛ استپان مالخاسیانتس، فرهنگ توصیفی ارمنی (ایروان: انتشارات دولتی جمهوری سوسیالیستی ارمنستان، 1944ـ1945)، ج4، ص254؛ هنریک ساموئل نیبرگ، دستورنامۀ پهلوی. «شرح واژگان و دستور زبان» (تهران: اساطیر، 1381)، ج2، ص178.
16- هراچیا آجاریان، فرهنگ ریشه ای ارمنی (ایروان: دانشگاه دولتی ایروان، 1926)، ج2، ص607؛ گئورگ جاهوکیان، فرهنگ ریشه شناسی ارمنی (ایروان: آسوقیک، 2010)، ص412؛ حمید حسن دوست، فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی (تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی، 1393)، ج4، ص2261؛ استپان مالخاسیانتس، فرهنگ توصیفی ارمنی (ایروان: انتشارات دولتی جمهوری سوسیالیستی ارمنستان، 1944 ـ 1945)، ج4، ص450.
17- هراچیا آجاریان، فرهنگ ریشه ای ارمنی (ایروان: دانشگاه دولتی ایروان، 1926)، ج3، ص342؛ کشیش گیود آ آقانیانتس، نظام پرستشی کلیسای مقدس ارمنستان (تهران: بخش تعلیمات مسیحی شورای خلیفه گری تهران، 2010)، ص48؛ ماریا آیوازیان(ترزیان)، وام واژه های ایرانی میانۀ غربی در زبان ارمنی (تهران: مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات فرهنگی،1371)، ص114؛حمید حسن دوست، فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی (تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی، 1393)، ج4، ص2663.
18- هراچیا آجاریان، فرهنگ ریشه ای ارمنی (ایروان: دانشگاه دولتی ایروان، 1926)، ج3، ص434؛ هانس رایشلت، رهیافتی به گاهان زرتشت و متن های نو اوستایی، ترجمۀ جلیل دوستخواه (تهران: اساطیر، 1383)، ص549؛ حمید حسن دوست، فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی (تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی، 1393)، ج4، ص2144.
19- هراچیا آجاریان، فرهنگ ریشه ای ارمنی (ایروان: دانشگاه دولتی ایروان، 1926)، ج4، ص24؛ یدالله منصوری، بررسی ریشه شناختی فعل های زبان پهلوی (تهران: آثار، 1384)، ص 312.
20-Hyunkiarbeyendian
21- هراچیا آجاریان، فرهنگ ریشه ای ارمنی (ایروان: دانشگاه دولتی ایروان، 1926)، ج4، ص37؛ کشیش گیود آ آقانیانتس، نظام پرستشی کلیسای مقدس ارمنستان (تهران: بخش تعلیمات مسیحی شورای خلیفه گری تهران، 2010)، ص80؛ ماریا آیوازیان(ترزیان)، وام واژه های ایرانی میانۀ غربی در زبان ارمنی (تهران: مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات فرهنگی،1371)، ص145؛گئورگ جاهوکیان، فرهنگ ریشه شناسی ارمنی (ایروان: آسوقیک، 2010)، ص624.
22- هراچیا آجاریان، فرهنگ ریشه ای ارمنی (ایروان: دانشگاه دولتی ایروان، 1926)، ج4، ص110؛ گئورگ جاهوکیان، فرهنگ ریشه شناسی ارمنی (ایروان: آسوقیک، 2010)، ص153؛ حمید حسن دوست، فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی (تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی، 1393)، ج2، ص 692.
23- هراچیا آجاریان، فرهنگ ریشه ای ارمنی (ایروان: دانشگاه دولتی ایروان، 1926)، ج4، ص165؛ کشیش گیود آ آقانیانتس، نظام پرستشی کلیسای مقدس ارمنستان (تهران: بخش تعلیمات مسیحی شورای خلیفه گری تهران، 2010)، ص56؛ ماریا آیوازیان(ترزیان)، وام واژه های ایرانی میانۀ غربی در زبان ارمنی (تهران: مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات فرهنگی،1371)، ص160؛ ه. تیریاکیان، فرهنگ آریایی ارمنی (وین: مخیتاریان،1914)، ص 327؛ گئورگ جاهوکیان، فرهنگ ریشه شناسی ارمنی (ایروان: آسوقیک، 2010)، ص665.
24- هراچیا آجاریان، فرهنگ ریشه ای ارمنی (ایروان: دانشگاه دولتی ایروان، 1926)، ج3، ص495؛ کشیش گیود آ آقانیانتس، نظام پرستشی کلیسای مقدس ارمنستان (تهران: بخش تعلیمات مسیحی شورای خلیفه گری تهران، 2010)، ص55؛ ماریا آیوازیان(ترزیان)، وام واژه های ایرانی میانۀ غربی در زبان ارمنی (تهران: مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات فرهنگی،1371)، ص131؛ گئورگ جاهوکیان، فرهنگ ریشه شناسی ارمنی (ایروان: آسوقیک، 2010)، ص518.
25- هراچیا آجاریان، فرهنگ ریشه ای ارمنی (ایروان: دانشگاه دولتی ایروان، 1926)، ج4، ص365؛ کشیش گیود آ آقانیانتس، نظام پرستشی کلیسای مقدس ارمنستان (تهران: بخش تعلیمات مسیحی شورای خلیفه گری تهران، 2010)، ص18 و 19؛ گئورگ جاهوکیان، فرهنگ ریشه شناسی ارمنی (ایروان: آسوقیک، 2010)، ص719؛
R. Kent,Old Persian.(New Haven:American Oriental Society,1953), p. 186.
26- هراچیا آجاریان، فرهنگ ریشه ای ارمنی (ایروان: دانشگاه دولتی ایروان، 1926)، ج3، ص593؛ کشیش گیود آ آقانیانتس، نظام پرستشی کلیسای مقدس ارمنستان (تهران: بخش تعلیمات مسیحی شورای خلیفه گری تهران، 2010)، ص116؛ گئورگ جاهوکیان، فرهنگ ریشه شناسی ارمنی (ایروان: آسوقیک، 2010)، ص784؛ حمید حسن دوست، فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی (تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی، 1393)، ج1، ص122.
27- هراچیا آجاریان، فرهنگ ریشه ای ارمنی (ایروان: دانشگاه دولتی ایروان، 1926)، ج4، ص318؛ کشیش گیود آ آقانیانتس، نظام پرستشی کلیسای مقدس ارمنستان (تهران: بخش تعلیمات مسیحی شورای خلیفه گری تهران، 2010)، ص32؛ ماریا آیوازیان(ترزیان)، وام واژه های ایرانی میانۀ غربی در زبان ارمنی (تهران: مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات فرهنگی،1371)، ص172؛ ه. تیریاکیان، فرهنگ آریایی ارمنی (وین: مخیتاریان،1914)، ص 346.
28- هراچیا آجاریان، فرهنگ ریشه ای ارمنی (ایروان: دانشگاه دولتی ایروان، 1926)، ج2، ص406؛ ه. تیریاکیان، فرهنگ آریایی ارمنی (وین: مخیتاریان،1914)، ص 185؛ گئورگ جاهوکیان، فرهنگ ریشه شناسی ارمنی (ایروان: آسوقیک، 2010)، ص343؛ حمید حسن دوست، فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی (تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی، 1393)، ج2، ص1132.
29- هراچیا آجاریان، فرهنگ ریشه ای ارمنی (ایروان: دانشگاه دولتی ایروان، 1926)، ج2، ص401؛ کشیش گیود آ آقانیانتس، نظام پرستشی کلیسای مقدس ارمنستان (تهران: بخش تعلیمات مسیحی شورای خلیفه گری تهران، 2010)، ص83؛ کریستیان بارتولومه، فرهنگ ایرانی باستان به انضمام ذیل آن (تهران: اساطیر، 1383)، ص1596؛ گئورگ جاهوکیان، فرهنگ ریشه شناسی ارمنی (ایروان: آسوقیک، 2010)، ص342؛ هنریک ساموئل نیبرگ، دستورنامۀ پهلوی،شرح واژگان و دستور زبان (تهران: اساطیر، 1381)، ج2، ص32.
30- هراچیا آجاریان، فرهنگ ریشه ای ارمنی (ایروان: دانشگاه دولتی ایروان، 1926)، ج2، ص421؛ ماریا آیوازیان(ترزیان)، وام واژه های ایرانی میانۀ غربی در زبان ارمنی (تهران: مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات فرهنگی،1371)، ص82؛ گئورگ جاهوکیان، فرهنگ ریشه شناسی ارمنی (ایروان: آسوقیک، 2010)، ص349.
.
منابع:
ابوالقاسمی، محسن. زبان فارسی و سرگذشت آن. تهران: هیرمند، 1374.
آجاریان، هراچیا. فرهنگ ریشه ای ارمنی. ایروان: دانشگاه دولتی ایروان، 1926. (به زبان ارمنی)
آقانیانتس، کشیش گیود آ. نظام پرستشی کلیسای مقدس ارمنستان. تهران: بخش تعلیمات مسیحی شورای خلیفه گری تهران، 2010. (به زبان ارمنی)
آیوازیان(ترزیان)، ماریا. وام واژه های ایرانی میانۀ غربی در زبان ارمنی. تهران: مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات فرهنگی،1371.
بارتولومه، کریستیان. فرهنگ ایرانی باستان به انضمام ذیل آن. تهران: اساطیر، 1383.
تیریاکیان، ه. فرهنگ آریایی ارمنی. وین: مخیتاریان، 1914. (به زبان ارمنی)
جاهوکیان، گئورگ. فرهنگ ریشه شناسی ارمنی. ایروان: آسوقیک،2010. (به زبان ارمنی).
حسن دوست، محمد. فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی. تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی، 1393. (در5 جلد).
داودیان، تیگران. فرهنگ ارمنی فارسی. ایروان: آنگیوناکار، 2011.
رایشلت، هانس. رهیافتی به گاهان زرتشت و متن های نو اوستایی. ترجمۀ جلیل دوستخواه. تهران: اساطیر، 1383.
سرکیسیان، اسقف سبوه. پیدایش و تشکیل کلیسای ارمنستان در قرون اول تا چهارم میلادی، تهران:[بی نا]، 2000.
مالخاسیانتس، استپان. فرهنگ توصیفی ارمنی. ایروان: انتشارات دولتی جمهوری سوسیالیستی ارمنستان، 1944ـ1945. (به زبان ارمنی)
مکنزی، د.ن. فرهنگ کوچک پهلوی. ترجمۀ مهشید میرفخرایی. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1373.
منصوری، یدالله. بررسی ریشه شناختی فعل های زبان پهلوی، تهران: آثار،1384.
نیبرگ، هنریک ساموئل. دستورنامۀ پهلوی. جلد دوم: شرح واژگان و دستور زبان. تهران: اساطیر، 1381.
Kent,R.Old Persian.New Haven:American Oriental Society, 1953.
http://dic.abadis.net/word/Fa