Quantcast
Channel: گارنی GARNI
Viewing all articles
Browse latest Browse all 9369

واژه های ایرانی میانۀ غربی در کلیسای ارمنیان

$
0
0

واژه های ایرانی میانۀ غربی در کلیسای ارمنیان

نویسنده: آنوشیک ملکی

.

http://www.paymanonline.com/article.aspx?id=EFDD5F9B-F45E-49B6-BD44-0E6FF31C13F2

.

ارمنستان نخستین کشور و ارمنیان نخستین ملتی هستند که دین مسیح را رسماً پذیرفته  اند. مسیح ‏به ‏شاگردانش فرمود:‏‎‎‏«پس بروید و همۀ قوم  ها را شاگرد من سازید».[1]

از میان شاگردان مسیح، بَرتولُما و تَدَی (به زبان ارمنی بارتوقیمئوس و تادئوس)، به ‏‏منظور ترویج مسیحیت به ارمنستان رهسپار شدند. آن رسولان در حقیقت نخستین روشنگران ‏سرزمین ‏ارمنستان محسوب می  شوند و به همین دلیل کلیسای ارمنستان به کلیسای مقدس مرسلی ‏‏ارمنستان مشهور است. مقبرۀ تدی مقدس، که در سالیان بعد دیری به جای آن ساخته شد، در شهر ‏‏ماکوی ایران قرار دارد و در تابستان هر سال، زائران ارمنی از سراسر جهان در مراسمی سه ‏روزه به ‏زیارت آن می  روند.

 

دیر تادئوس مقدس (قره کلیسا)

 

موسی خورنی، مورخ ارمنی قرن پنجم میلادی، یادآوری می  کند پس از تدی و برتولما، رسولان دیگری نیز از ارمنستان گذر کرده و ‏‏موعظه  هایی نموده  اند اما این کیش در قرن چهارم میلادی به رسمیت شناخته شد.

ارمنستان طی قرون سوم و چهارم میلادی به میدان تاخت و تاز دو دولت قدرتمند آن روزگار، روم و ‏ایران، تبدیل ‏شده بود. پارت  های اشکانی از قرن اول میلادی بر این سرزمین حکومت می  کردند. پس از ‏سقوط ‏سلسلۀ اشکانی به دست اردشیر ساسانی، ارمنستان نیز از آثار این تحولات در امان نماند و اردشیر با هدف ریشه  کن کردن اشکانیان ارمنستان به آن کشور حمله کرد اما موفق به شکست آنها نشد ‏و ‏به همین دلیل به نیرنگ متوسل شد.‏

اردشیر یکی از فرماندهان خود به نام آناک را مأمور کشتن خسرو، پادشاه اشکانی ارمنستان می  کند و او را ‏‏با خانواده  اش به ارمنستان می  فرستد. آناک به محض رسیدن به ارمنستان نزد پادشاه می  رود و علت مهاجرتش ‏را ‏فرار از دست اردشیر و نجات زندگی خود و خانواده  اش بیان می  کند.‏

آناک دو سال در ارمنستان می  ماند تا اینکه سرانجام روزی هنگام شکار، فرصت مناسبی به دست می  آورد و ‏خسرو، پادشاه ‏ارمنستان را به قتل می  رساند و به ایران می  گریزد. پادشاه در حال مرگ، ماجرا را برای ‏فرماندهانش تعریف ‏می  کند و دستور می  دهد هر طور شده آناک و خانواده  اش را دستگیر کرده و از دم تیغ ‏بگذرانند. سربازان، ‏آناک را بر روی پل آرتاشات پیدا می  کنند و او و خانواده  اش را می  کشند. از این کشتار ‏فقط سورن، فرزند آناک، توسط دایه  اش، سوفیا، نجات پیدا می  کند و به کاپادوکیه برده می  شود. سورن در آنجا به ‏کیش مسیح ‏می  گرود، باتعلیمات مسیحی بزرگ می  شود، غسل تعمید می  گیرد و اسمش را به گریگور ‏تغییر می  ‏دهد.‏

اردشیر ساسانی پس از شنیدن خبر کشته شدن آناک، به ارمنستان یورش می  برد و با هدف ‏انتقام  جویی ‏تمام خانوادۀ خسرو را می  کشد. از این خاندان هم فقط دو کودک دختر و پسر خسرو به ‏نام  های ‏خسروادوخت و تیرداد نجات پیدا می  کنند و توسط فرماندهان پادشاه به روم فرستاده می  شوند.‏

 

تیرداد در روم آموزش  های نظامی می  بیند و به فرماندهی قدرتمند و نام  آورتبدیل می  شود. از ‏آن  جا ‏که سیاست روم بازپس  گیری مجدد ارمنستان و دور راندن ساسانیان بود، تیرداد با ارتشی منظم به ‏‏ارمنستان فرستاده می‌شود. او در 287م، موفق می  شود تاج و تخت پدر را به دست گیرد.‏

زمانی که سپاه روم به قصد رفتن به ارمنستان از قیصریه می‌گذشت گریگور، که در آن زمان ‏پیشوای ‏مسیحی بود، به تیرداد می  پیوندد. تیرداد پیش از ورود به پایتخت برای ادای احترام به معبد ‏آناهید می  رود ‏و از گریگور نیز می  خواهد تا به الهه احترام بگذارد و او را ستایش کند ولی گریگور ‏از دستور پادشاه ‏سرپیچی می  کند و می  گوید که مسیحی است و غیر از خدای خالق، هیچ چیز دیگری را ‏نخواهد ستود. از ‏همین  جا مخالفت تیرداد با گریگور آغاز می  شود.‏

به دستور تیرداد، گریگور را تحت سخت  ترین و شدیدترین شکنجه  ها قرار می  دهند اما وقتی تیرداد از ‏‏خانوادۀ گریگور اطلاع یافت، دستور داد تا او را به سیاه چالی به نام خور ویراپ بیندازند تا در ‏همان  جا ‏بمیرد.‏

گریگور به مدت سیزده سال در آن سیاه  چال زندانی می  شود و به طور معجزه  آسایی زنده می‌ماند. طبق روایتی ‏زنی ‏نیکوکار هر روز به او تکه  ای نان می  داد. تیرداد پس از زندانی کردن گریگور، دستور سرکوب و ‏کشتار ‏مسیحیان را صادر می‌کند.‏

 

تیرداد پس از کشتار فجیع مسیحیان، به بیماری ناعلاجی مبتلا می‌شود طوری‌که همۀ طبیبان از ‏درمان وی عاجز ‏می‌مانند. در همین هنگام خسروادوخت، خواهر تیرداد، چندین بار در خواب می  بیند که ‏فقط گریگور می  تواند ‏پادشاه را درمان کند. اگرچه همه مطمئن بودند که گریگور سال  ها پیش باید مرده ‏باشد اما با وجود این ‏فرماندهی را مأمور می‌کند تا به خور ویراپ برود و اوضاع را بررسی کند. فرمانده، ‏گریگور را زنده می  یابد. گریگور با دعا پادشاه را معالجه می  کند. پس از آن تیرداد به دین مسیح می‌گرود و ‏در 301م مسیحیت را دین رسمی کشور ارمنستان اعلام می  کند و از آن پس دوران کلیسایی ‏ارمنستان رسماً ‏شروع می  شود.‏

 

کلیسای مقدس مرسلی ‏‏ارمنستان به کلیسای ارتودکس شرقی تعلق دارد و کلیسای «گریگوری» ‏نیز ‏نامیده می  شود. مقر بالاترین پیشوای روحانی این کلیسا در شهر اجمیادزین ارمنستان و در کلیسای ‏‏جامعی به همین نام است. کلیسای مرسلی ارمنستان، در تمام کشورهایی که دارای اجتماع ارمنی ‏است، ‏شعبه  هایی دارد. زبان این کلیسا زبان کهن ارمنی یا گرابار است. در حقیقت کلیسای مرسلی یک ‏‏کلیسای سنتی است و در حفظ و نگهداری سنت  های اصیل کاملاً وفادار مانده است. [2]

بلاش اول اشکانی، در قرن اول میلادی، سلسلۀ اشکانیان (آرشاگونی) را در ارمنستان تأسیس کرد. ‏این ‏سلسله حدود چهارصد سال در ارمنستان حکومت کرد. در این دوره واژه  های فارسی بسیاری وارد زبان ‏‏ارمنی شدند و توسط ارمنیان حفظ شدند و تا کنون نیز در زبان ارمنی مشاهده می  شوند‏.‏

زبان ارمنی یکی از شاخه  های مستقل زبان  های هندواروپایی است. این زبان چنان تحت  تأثیر ‏زبان  های ‏ایرانی بوده است که تا 1875م، آن را یکی از شاخه  های زبان  های ایرانی به شمار می‌آوردند.‏

پس از آنکه در301م، تیرداد سوم اشکانی (آرشاگونی) مسیحیت را دین ‏رسمی ‏کشور ارمنستان اعلام کرد، از بدو ‏تأسیس ‏کلیسا در ارمنستان، عناصر بسیاری از فرهنگ و زبان  های ایرانی وارد فهرست واژگان کلیسایی ارمنستان شد. اگرچه پاره  ای از این واژه  ها اینک ‏‏برای ایرانیان نامأنوس و فراموش شده هستند ولی از آن جهت که زبان مراسم کلیسای مرسلی ارمنستان ‏‏ ‏به زبان ارمنی کهن (گرابار) است، این واژه  ها همچنان در کتب و مراسم مذهبی کلیسایی ارمنیان تمام ‏‏جهان باقی مانده  اند‏.‏

در مقالۀ حاضر به معرفی و بررسی ریشه  شناختی تعدادی از واژه  های زبان فارسی که وارد فهرست واژگان کلیسایی ارمنیان شده  اند و هم اکنون نیز در هنگام انجام مراسم مذهبی ‏استفاده می  شوند، پرداخته شده ‏‏است. تعدادی از این واژه  ها، نام وسایلی هستند که کلیسای ارمنیان آنها را ‏مقدس می  داند و ‏جزو وسایل متبرک کلیسا محسوب می  شوند. ‏

 

توضیحی در خصوص بعضی از مفاهیم‏

زبان ایران باستان: زبان ایران باستان در برگیرندۀ دو زبان فارسی باستان و اوستا با متون بازمانده و نیز ‏شماری از گویش‌های دیگر است که کمتر شناخته شده‌اند.‏

زبان اوستایی: زبان اوستایی زبان متون اوستا یا نوشته‌های مقدس مزدیسنان است که با عناوینی همچون ‏پارسیان و زردشتیان یا پیروان زردشت، پیامبری که دینی خاص را اعلام کرد شناخته شده‌اند. ‏زردشت در سده‌های نخستین هزارۀ اول پیش از میلاد مسیح زندگی می‌کرده است و از این رو ‏گاهان اوستا که سخن خود زردشت است از سده‌های نخستین هزارۀ اول پیش از میلاد مسیح است. ‏بخش‌های دیگر اوستا در دورۀ مختلف از سدۀ ششم پیش از میلاد مسیح تا سدۀ سوم میلادی نوشته ‏شده‌اند.‏

فارسی باستان: آثار بازمانده از فارسی باستان کتیبه‌های شاهان هخامنشی (599 ـ331 ق  م) ‏هستند. ‏زبان‌های دورۀ میانه از سقوط هخامنشیان یعنی 331 ق  م آغاز می‌شود و به 876م، ‏یعنی سالی که یعقوب لیث صفار زبان فارسی دری را زبان رسمی ایران کرد، پایان می‌پذیرد. در ‏دورۀ میانه زبان‌های زیر رایج بوده است: بلخی، سکایی، سغدی، خوارزمی، پهلوی اشکانی، فارسی ‏میانه.‏

فارسی میانه: فارسی میانه زبان رسمی ایران در دورۀ ساسانیان بوده و دنبالۀ فارسی باستان است. فارسی میانه ‏را می‌توان به چهار گروه تقسیم کرد: کتیبه‌های پهلوی، زبور پهلوی، نوشته‌های زردشتیان و ‏نوشته‌های مانویان. ‏

راهنمای نشانه‌ها:

š‏ ← ش

‏‏←θث

‏‏←δذ

X‏ ←خ

ā‏ ←‏‎‎آ

ī‏ ← ای

←ōاُ

←*‏ واژه، تلفظ یا معنی فرضی است.

 

ریشه  یابی واژه  ها ‏

āpāšxārel

توبه کردن، طلب بخشش کردن. ‏

پیشوند ‏apa‏ ‏+ ‏ ریشه فعل ‏xšad-‏ به معنی ترحم و دلسوزی کردن.‏

apaxšād, abaxšāy‏ ‏‏ : بخشودن (فارسی مانوی) ‏

abaxšāh‏ : دلسوزی کردن (پارتی) ‏

 

در زبان ارمنی جای ‏x‏ وš جابجا شده است.‏ [3]

 

 

تصویر 2

ārtāxurāk

 

 

آویزهایی که از پشت تاج اسقف آویـزان هـستنـد، تـاج شاهـی، سـربنـد و عـمامه هـم مـعـنی می‌دهد.‏ (تصویر2)‏

arta‏ : بیرون (ارمنی)‏ ‏‏+ ‏xuyr‏ : تاج (ارمنی) ‏ ‏

xuyr‏ → ‏xōδ‏ (پهلوی) ‏‏ ‏

ـxaoδa‏ : کلاه خود (اوستایی) ‏ ‏ ‏ـxaudā‏ : کلاه خود (فارسی باستان)‏. [4]

 

āvāzān

حوضچۀ مخصوص غسل تعمید در کلیسا.‏

از آبزن ‏ābzan فارسی میانه و از ریشۀ ایرانی باستان ‏ā- vazana-‏*‏‎‎‏ از ریشۀ ‏vaz-‏ به معنی ‏جاری شدن، حرکت کردن.‏

‏ ‏āp- zan‏* : آبزن، حوض و خزانۀ حمام. [5]

 

āvetārān

کتاب مقدس مسیحیان، عهد جدید، دربردارندۀ اخبار نیک و بشارت.‏

 

ـ پروفسور مار آن را از ـ ‏vid‏ ‏‏ اوستایی به معنی «دانستن» می  داند و یا آن را با «‏Avesta‏» مقایسه ‏می  ‏کند. ‏

از فارسی میانه: ‏ayyāt‏ به معنی یاد از ریشۀ ایرانی باستان:‏*abi- yātia- dāna- ‏ از ریشۀ ‏yā-‏ ‏رفتن، حرکت کردن، رسیدن و‎‎‏ -‏na‏ به معنی دانستن.‏

ـ ‏مارکورات آن را از - ‏ya‏ - ‏vaid‏-‏ā‏ ‏‏ و به معنی «اعلام و ‏خبر» می  داند. [6]  ‏

 

 

تصویر 3

bāzpān 

 

 

یک جفـت دستبـند از جنـس پارچـه است کـه برآستیـن ردای کشیـش بستـه می  شود و نشانگر دست  ‏های ‏دربند مسیح و نیز قدرت بازوها در نبرد با دشمنان مسیح است

 

 

 -bāzu- pāna‏ (اوستایی)‏

‏(‏(gbāzūk‏ : بازو (پهلوی)‏ ‏‏+ ‏pānak‏ : نگهبان (پهلوی) ‏

در زبان ارمنی به بازو ‏bāzūk‏ گفته می  شود.‏ [7]

 

 dpīr

از مقامات کلیسایی است که مسئولیت او خواندن کتاب  های رسولان و پیامبران است.‏

از ‏dipīvar‏ فارسی میانه به معنی کاتب و دبیر از فارسی باستان - ‏dipi-/ dipī‏ به معنی نبشته، ‏کتیبه و ‏vara- ‏ از ریشۀ ‏var- ‏ به معنی پوشاندن.‏

dipīvar‏ : منشی، کاتب، نویسنده (پهلوی)‏

dabir‏ : دبیر (فارسی)‏. [8]

 

 drōšm

متبرک‏ ‏کردن.‏

 

پدر روحانی پس از انجام مراسم غسل تعمید، لباس  های تعمید شونده را با روغن مقدس متبرک می  کند.‏

احتمالاً از واژه  های دخیل ایرانی است. از ‏drōš‏ فارسی میانه به معنی نشان، داغ، مجازات. از ایرانی ‏باستان ‏drauša-‏ ظاهراً از ریشۀ ‏drauš-‏ و مربوط به لغت اوستایی ‏draoša-‏ که نام عملی ‏معصیت‌آمیز است که آن را بریدگی، برش معنی کرده‌اند. در ارمنی ‏draušel‏ یعنی تراشیدن، حک ‏کردن.‏ [9]

 

duyl

در اصل به معنی سطل و دلو است اما در کلیسا بخشی از ظروفی است که پدر روحانی پس از انجام ‏‏مراسم عشای ربانی دست  هایش را در آنها می  شوید.‏

 

مقایسه شود با ‏dōl‏ در فارسی مانوی. این کلمه از اصل سامی ‏dalw-‏ گرفته شده است.‏ [10]

 

gāndzārān

مجموعۀ سرودهای کلیسایی.‏

واژۀ دخیل شاید از زبان مادی.‏

مقایسه شود با گنج گاوان (نام لحنی از سی لحن باربد)، گنج فریدون (نام نوایی در موسیقی)، گنج ‏‏بادآورد(نوا و لحنی از سی لحن باربد)‏.‏

از ‏ganj‏ فارسی میانه از فارسی باستان ‏*ganza-‏ به معنی گنج + پسوند ارمنی ‏ārān‏.‏‏[11]

 

تصویر 4

Gāvāzān

 

عصای مخصوصی است که نشانۀ عزت و افتخار پدران روحانی است که زندگی تجرد را برگزیده  اند و ‏به دو ‏نوع است: گاوازان دو سر با تزئین مار، که مخصوص مقامات ارشد مذهبی است وگاوازان با سر ‏گوی مانند، ‏که مخصوص اسقف و پیشوایان مذهبی است.‏ در اصل به معنی چوبی است که حیوانات گله را با آن ‏می  رانند. در فارسی هم گوازه به چوبی گفته ‏می  شود که گاوان را با آن می  رانند.‏

 

 واژۀ دخیل ایرانی از ‏gavāzan‏*‏

‏-‏gavāza‏ , -‏gavaza‏ : ابزار مخصوص راندن گاو (اوستایی‏)‏

gāvzana‏ , ‏gavāzan‏ : ابزار مخصوص راندن گاو (پهلوی‏)‏

ـ بارتولومه در ص 511 آن را با ‏‏ ‏gāvvazēnitār‏ پهلوی مقایسه کرده و «ابزار راندن گاو و شلاق» ‏‏معنی کرده است.‏

ـ آجاریان ریشۀ آن را‏ -‏az‏ , -‏aj‏ ‏‏به معنی راندن + ‏-‏gao‏ یا ‏-‏gav‏ به معنی گاو می  داند.‏‏ [12]

 

 

 

hāyrapet

مقامی در کلیسا، مرجع دینی.‏

شاید از‏ ‏hērpatپهلوی و هیربد فارسی به معنای «آموزگار علوم دینی»‏ و از اوستایی ‏aeθra-‏ به معنی ‏آموزش، تعلیم و ‏pati‏ به معنی رئیس، سرور.‏ [13]

 

 hrēštāk

فرشته

frēstag‏ : فرشته (پهلوی‏)‏

 

ریشۀ -‏aiš‏ ‏‏ : شتافتن (فارسی باستان‏) + ‏fra‏: به پیش فرستادن.‏

از پارتی ‏fryštg [frēštag] مشتق از ایرانی باستان ‏fra- ištaka-‏ از ریشۀ ‏iš-‏ ‏‎‎به معنی فرستادن، روانه ‏کردن.‏ [14]

 

әspās

ظروف‏‏ ‏کلیسا، نان و شراب تقدس شده در مراسم عشای ربانی. شغل و خدمت هم معنی می  دهد اما نه ‏در کلیسا.‏‎‎

از فارسی میانه ‏‎‎ـspas‏: تشکر، قدردانی، خدمتگزاری ظاهراً از ریشه ‏spas‏ به معنی ‏نگریستن. هوبشمان آن را با سپاس فارسی مرتبط می‌داند.‏

 

ispasig‏ : خادم‏ (ispāsāvor‏ در زبان ارمنی خادم معنی می  دهد)‏. [15]

 

 

kndrūk

‏همان کندر است. بر اساس انجیل متی، سه مغ برای ارج نهادن به مسیح نوزاد مُر، کندر و زر برایش ‏به ‏ارمغان می  برند. کندر در مراسم کلیسایی سوزانده می  شود.‏

از ‏kundurūk‏ (پهلوی)‏و ‏kundur‏ فارسی میانه. ظاهراً از اصل هندی مأخوذ است، مقایسه کنید با ‏kundura-‏ سنسکریت به معنی بخور. [16]  ‏

 

 

mōm‎‎

شمع، موم. روشن کردن شمع به ویژه در زمان قرائت کتاب مقدس در کلیسا و هنگام مراسم کلیسایی اهمیت دارد.‏

mōm‏*: واژۀ دخیل از‏ ‏پهلوی.‏

از فارسی میانه ‏mōm‏ از ایرانی باستان ‏*mauma-‏ از هندواروپایی ‏*meu-‏ به معنی مایع چرکین.‏ همچنین مقایسه کنید با موم فارسی.‏ [17]

 

 nāvākātik‎‎

مراسم بازگشایی کلیسای نوساز. ‏

 

از ‏nava‏ : نو (اوستایی‏) و ‏kata‏ : خانۀ کوچک (اوستایی‏)‏

فارسی میانه ‏katak‏ به معنی خانه، مسکن، اتاق از ایرانی باستان ‏*kataka- ‏ از ریشۀ ‏*kat-‏ به ‏معنی پوشاندن، حفظ کردن، در برگرفتن.‏ [18]

 

 pāštel‎‎

پرستیدن

از فارسی میانه ‏paristītsn‏ از پیشوند ‏pari‏ (پیرامون) و ریشۀ ‏štā-‏ به معنی ایستادن.‏ [19]

 

 

pātārāg‏ ‏‎‎‎

هدیه، پیشکش، قربانی و نثار. در کلیسا به معنی انجام مراسم عشای ربانی است که اشاره به قربانی ‏شدن ‏مسیح برای نجات انسان  ها بر روی صلیب دارد. ‏

ـ هیونکاربیندیان[20]  این کلمه را از«به در کردن» فارسی می  داند به این استناد ‏‏که در زمان انجام مراسم عشای ربانی، کسانی که تعمید نشده بودند باید از کلیسا بیرون می  رفتند.‏

ـ تیریاکیان آن را از ‏badargāh‏ فارسی و به معنی «دروازه کاخ شاهی» می  داند.‏

ـ آجاریان آن را از ‏patarag‏*‏ پهلوی و آن را نیز از ‏paititagayāmi‏ اوستایی به معنی «اهدا می  کنم» ‏گرفته است.‏ او نظریۀ نیبرگ را که آن را از ‏-pati-rāγa‏*‏‏‏‏ ‏می  داند، مردود دانسته است.‏

ـ جاهوکیان اما با تردید آن را از ‏parag‏ به معنی «رشوه، هدیه» فارسی مانوی می  داند.‏ [21]

 

psāk‎‎‎

تاج، تاج وحلقۀ گل، مراسم عقد و عروسی.‏

‏به مراسم رسمی عقد و عروسی در کلیسا که توسط کشیش انجام می  شود و طی انجام مراسم حلقه  هایی ‏‏بر سر عروس و داماد قرار داده می  شود‏ ‏psākādrutiun‏ ‏یا مراسم پساک  گذاری گفته می  شود همچنین ‏‏مراسم تاجگذاری در کلیسا نیز پساک  گذاری نامیده می  شود‏.‏

 

از ریشۀ هندو اروپایی ‏puk-‏ به معنی به هم فشردن، بستن.‏

 

pusāk‏ : تاج (پهلوی)‏

pusā-‏ : تاج (اوستایی)‏

pwsg‏ : (پارتی)‏

psik‎‎‏ : (سغدی).‏ [22]

 

 sāγāvārd‎‎‎

 

ساقاوارد تاجی است از کرباس یا دیبا، سوزن دوزی یا مروارید دوزی شده که صلیب کوچکی بر نوک ‏آن ‏قرار دارد. ‏ ‏

معنی غیر دینی آن در زبان ارمنی کلاه خود است.‏

Sāravart(i)‏: سربند، کلاه (پهلوی)‏

‏-‏sāravāra‏ (اوستایی) ‏

‏-‏sāra‏ : سر‏ ‏‏+ -‏var‏ : پوشاندن

‏ معمولاً«ر» ایرانی در ارمنی به «ق» تبدیل می  شود.‏ [23]

 

 

 

šāpīk‎‎‎

پیراهن سفید و بلند از جنس پارچۀ لطیف که پدران روحانی هنگام مراسم عشای ربانی بر تن می‌کنند.‏

واژۀ دخیل ایرانی از فارسی مانوی.‏‎‎

šāpīk‏ در پهلوی زیرپیراهنی است که زردشتیان زیر لباس به تن می کنند.‏ [24]

 

 tājār

تاجار یا کلیسای ارمنی به شکل صلیب از سمت غرب به شرق ساخته می  شود با گنبدی مخروطی که ‏بر ‏رأس آن صلیب مقدس نصب می  شود. تاجار از سه قسمت تشکیل می  شود: گاویت، که همان صحن ‏‏کلیساست؛ تاجار اصلی؛ و بِم، که سن، سکو و صحنۀ کلیساست.‏

از-‏tačara‏ ‏‏: کاخ (فارسی باستان).‏ [25]

ūxt‏ ‏‎‎‎‎

زیارت، تعهد و نذر.‏

در دوران  های نخستین مسیحیت، مسیحیان از جفایی که بدیشان وارد می  شد، در سالگرد تولد شهیدان ‏‏مسیحی به معابدی که بر مقبره  های آنان ساخته شده بود می رفتند و مراسم مذهبی انجام می دادند. این ‏‏رسم به صورت عادت در بین مراسم کلیسایی جای گرفت و تاکنون هم ادامه دارد‏.‏

احتمالاً از‏ ‏uxt‏* ‏پهلوی که البته جایی از آن یاد نشده‏.‏‏ از ریشه اوستایی ‏vak-‏ با پیشوند ‏ā‏ ← ‏uxδa-‏ به ‏معنی گفتار.‏

 

uxt‏: گفته شده (سغدی)‏

‏-‏uxti‏: سخن، کلام (اوستایی)‏

‏-‏anuxti‏: سخنی که طبق قانون ادا شده باشد‏.[26] ‏

vārdapet‏ ‏‎‎‎‎

وارتاپد از مقامات کلیسایی، استاد علوم و قوانین دینی و واعظ کلام خداوند است. وارتاپد اجازۀ ازدواج ‏‏ندارد.‏

واژۀ دخیل از گویش جنوب غربی ایرانی است.‏

احتمالاً از‏ -‏varәz‏ ‏‏: کار کردن و ‏ ‏‏ ‏pati‏ ‏ ← - ‏vardapati‏*‏ ‏ ‏

varīzdan‏ : کارکردن، کشتن، به عمل آوردن. [27]

xōrān‎‎‏ ‏‎‎‎‎

 

محراب کلیسا.‏

از ‏xvaran‏ فارسی میانه به معنی مجلس بزم، مهمانی از ریشۀ ‏hvar-‏ به معنی خوردن.‏

ـ تیریاکیان آن را با ‏xvarangāh‏ که نام کاخ بهرام گور و همچنین به معنی «پیشگاه  خانه» است، ‏‏مقایسه می  کند.‏

شاید با ‏xar-gāh‏ به معنی «چادر» نیز در ارتباط باشد.‏ در ارمنی خیمه و سایبان معنی می‌دهد.‏ [28]

 

 xostovānel‏ ‏‎‎‎‎

 

بخشی از مراسم عشای ربانی که پدر روحانی از حاضران در کلیسا می  خواهد تا به گناهانشان اعتراف ‏کرده ‏و برای گناهانشان از خداوند طلب بخشایش کنند.‏

واژۀ دخیل از ایرانی، مقایسه شود با‏ ‏xusavān‏ ‏‏(فارسی مانوی) و ‏stavānā‏‏‏ : اعتراف دینی‏ (پهلوی)‏

از‏ -‏stav‏: عهد بستن، نیایش کردن (اوستایی) ‏ ← ‏‎‎‎‏-‏stavāna‏-‏ā‏- ‏xu‏ *.[29]

 

xūnk‏ ‏‎‎‎‎

صمغ کندر، که از برخی درختان گرمسیری به دست می  آید و هنگام سوزاندن عطر خوشبویی از آن ‏‏ساطع می  شود. خونک جزو عناصری است که کلیسا آن را مقدس دانسته و هر یکشنبه هنگام مراسم ‏‏عشای ربانی سوزانده می  شود. بر مزار درگذشتگان هم خونک سوزانده می  شود. [30]

از‏ ‏xūnk(g)‏ ‏پهلوی.

.

پی‌نوشت‌ها:

1- متی28:19‏.

2- اسقف سبوه سرکیسیان، پیدایش و تشکیل کلیسای ارمنستان در قرون اول تا چهارم ‏میلادی (تهران: بی  نا، 2000)، ص 19 ـ 43.‏

3- هراچیا آجاریان، فرهنگ ریشه  ای ارمنی (ایروان: دانشگاه دولتی ایروان، ‏1926)‏، ج1، ص233؛ کشیش گیود آ آقانیانتس، نظام پرستشی کلیسای مقدس ارمنستان (تهران: بخش تعلیمات‏ مسیحی شورای ‏خلیفه  گری تهران، 2010)، ص63؛ گئورگ جاهوکیان، فرهنگ ریشه  شناسی ارمنی (ایروان: آسوقیک، 2010)، ص67؛ یدالله منصوری، بررسی ریشه  شناختی فعل  های زبان پهلوی (تهران: آثار، 1384)، ص4؛ هنریک ساموئل نیبرگ، دستورنامۀ پهلوی. «شرح واژگان و دستور زبان» (تهران: اساطیر، 1381)، ج2، ص28.‏ ‏

4- آجاریان، همان‏، ج1، ص344 و ج2، ص329؛ ه. تیریاکیان، فرهنگ آریایی ارمنی (وین: مخیتاریان، ‏1914)، ص182 ‏؛ استپان مالخاسیانتس، فرهنگ توصیفی ارمنی (ایروان: انتشارات دولتی جمهوری ‏سوسیالیستی ارمنستان، ‏1944ـ1945)، ج1، ص 282؛

R. Kent,Old Persian.(New Haven:American Oriental Society,1953), p. 182.

5- هراچیا آجاریان، فرهنگ ریشه  ای ارمنی (ایروان: دانشگاه دولتی ایروان، ‏1926)‏، ج1، ص352؛ کشیش گیود آ آقانیانتس، نظام پرستشی کلیسای مقدس ارمنستان (تهران: بخش تعلیمات ‏ مسیحی شورای ‏خلیفه  گری  تهران، 2010)، ص20؛ محمد حسن دوست، فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی (تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی، 1393)، ج1، ص8.‏

6- هراچیا آجاریان، فرهنگ ریشه  ای ارمنی (ایروان: دانشگاه دولتی ایروان، ‏1926)‏، ج1، ص364؛ گئورگ جاهوکیان، فرهنگ ریشه  شناسی ارمنی (ایروان: آسوقیک، 2010)، ص101؛ محمد حسن دوست، فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی (تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی، 1393)، ج4، ص5466 و 5467؛ استپان مالخاسیانتس، فرهنگ توصیفی ارمنی (ایروان: انتشارات دولتی جمهوری ‏سوسیالیستی ارمنستان، ‏1944ـ1945)، ج1، ص 295.‏

7- هراچیا آجاریان، فرهنگ ریشه  ای ارمنی (ایروان: دانشگاه دولتی ایروان، ‏1926)‏، ج1، ص379؛ کشیش گیود آ آقانیانتس، نظام پرستشی کلیسای مقدس ارمنستان (تهران: بخش تعلیمات ‏ مسیحی شورای ‏خلیفه  گری  تهران، 2010)، ص59؛ ه. تیریاکیان، فرهنگ آریایی ارمنی (وین: مخیتاریان، ‏1914)، ص94 ‏؛ گئورگ جاهوکیان، فرهنگ ریشه  شناسی ارمنی (ایروان: آسوقیک، 2010)، ص111؛ استپان مالخاسیانتس، فرهنگ توصیفی ارمنی (ایروان: انتشارات دولتی جمهوری ‏سوسیالیستی ارمنستان، ‏1944ـ1945)، ج1، ص 313؛ هنریک ساموئل نیبرگ، دستورنامۀ پهلوی. «شرح واژگان و دستور زبان» (تهران: اساطیر، 1381)، ج2، ص 46 و 150.‏

8- هراچیا آجاریان، فرهنگ ریشه  ای ارمنی (ایروان: دانشگاه دولتی ایروان، ‏1926)‏، ج1، ص688؛ ماریا آیوازیان(ترزیان)، وام  واژه  های ایرانی میانۀ غربی در زبان ارمنی (تهران: مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات فرهنگی،‏1371)، ص54؛ محمد حسن دوست، فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی (تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی، 1393)، ج2، ص1267 و 1268؛ هنریک ساموئل نیبرگ، دستورنامۀ پهلوی. «شرح واژگان و دستور زبان» (تهران: اساطیر، 1381)، ج2، ص63؛‏

R. Kent,Old Persian.(New Haven:American Oriental Society,1953), p. 191.

9- هراچیا آجاریان، فرهنگ ریشه  ای ارمنی (ایروان: دانشگاه دولتی ایروان، ‏1926)‏، ج1، ص694؛ کشیش گیود آ آقانیانتس، نظام پرستشی کلیسای مقدس ارمنستان (تهران: بخش تعلیمات ‏ مسیحی شورای ‏خلیفه  گری  تهران، 2010)، ص93؛ گئورگ جاهوکیان، فرهنگ ریشه  شناسی ارمنی (ایروان: آسوقیک، 2010)، ص207؛ محمد حسن دوست، فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی (تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی، 1393)، ج2، ص1302.

10- هراچیا آجاریان، فرهنگ ریشه  ای ارمنی (ایروان: دانشگاه دولتی ایروان، ‏1926)‏، ج1، ص673؛ کشیش گیود آ آقانیانتس، نظام پرستشی کلیسای مقدس ارمنستان (تهران: بخش تعلیمات ‏ مسیحی شورای ‏خلیفه  گری  تهران، 2010)، ص46؛ ماریا آیوازیان(ترزیان)، وام  واژه  های ایرانی میانۀ غربی در زبان ارمنی (تهران: مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات فرهنگی،‏1371)، ص53؛ گئورگ جاهوکیان، فرهنگ ریشه  شناسی ارمنی (ایروان: آسوقیک، 2010)، ص202.

11- هراچیا آجاریان، فرهنگ ریشه  ای ارمنی (ایروان: دانشگاه دولتی ایروان، ‏1926)‏، ج1، ص517؛ گئورگ جاهوکیان، فرهنگ ریشه  شناسی ارمنی (ایروان: آسوقیک، 2010)، ص150؛ محمد حسن دوست، فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی (تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی، 1393)، ج4، ص2441؛

http://dic.abadis.net/word/Fa

12- هراچیا آجاریان، فرهنگ ریشه  ای ارمنی (ایروان: دانشگاه دولتی ایروان، ‏1926)‏، ج1، ص525؛ کشیش گیود آ آقانیانتس، نظام پرستشی کلیسای مقدس ارمنستان (تهران: بخش تعلیمات ‏ مسیحی شورای ‏خلیفه  گری  تهران، 2010)، ص53؛ گئورگ جاهوکیان، فرهنگ ریشه  شناسی ارمنی (ایروان: آسوقیک، 2010)، ص152؛ محمد حسن دوست، فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی (تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی، 1393)، ج4، ص2455؛ کریستیان بارتولومه، فرهنگ ایرانی باستان به انضمام ذیل آن (تهران: اساطیر، 1383)، ص511؛ هانس رایشلت، رهیافتی به گاهان زرتشت و متن  های نو اوستایی، ترجمۀ جلیل ‏دوستخواه (تهران: اساطیر، 1383)، ص533؛ یدالله منصوری، بررسی ریشه  شناختی فعل  های زبان پهلوی (تهران: آثار، 1384)، ص 453.‏

13- هراچیا آجاریان، فرهنگ ریشه  ای ارمنی (ایروان: دانشگاه دولتی ایروان، ‏1926)‏، ج3، ص32؛ محمد حسن دوست، فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی (تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی، 1393)، ج4، ص2925؛ هانس رایشلت، رهیافتی به گاهان زرتشت و متن  های نو اوستایی، ترجمۀ جلیل ‏دوستخواه (تهران: اساطیر، 1383)، ص514؛هنریک ساموئل نیبرگ، دستورنامۀ پهلوی. «شرح واژگان و دستور زبان» (تهران: اساطیر، 1381)، ج2، ص99.

14- هراچیا آجاریان، فرهنگ ریشه  ای ارمنی (ایروان: دانشگاه دولتی ایروان، ‏1926)‏، ج3، ص143؛ محمد حسن دوست، فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی (تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی، 1393)، ج3، ص2014؛ یدالله منصوری، بررسی ریشه  شناختی فعل  های زبان پهلوی (تهران: آثار، 1384)، ص 453؛ د.ن. مکنزی، فرهنگ کوچک پهلوی. ترجمۀ مهشید میرفخرایی (تهران: پژوهشگاه علوم انسانی ‏و مطالعات فرهنگی، ‏1373)، ص 75؛ هنریک ساموئل نیبرگ، دستورنامۀ پهلوی. «شرح واژگان و دستور زبان» (تهران: اساطیر، 1381)، ج2، ص79.

15- هراچیا آجاریان، فرهنگ ریشه  ای ارمنی (ایروان: دانشگاه دولتی ایروان، ‏1926)‏، ج4، ص261؛ ماریا آیوازیان(ترزیان)، وام  واژه  های ایرانی میانۀ غربی در زبان ارمنی (تهران: مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات فرهنگی،‏1371)، ص165؛ گئورگ جاهوکیان، فرهنگ ریشه  شناسی ارمنی (ایروان: آسوقیک، 2010)، ص691؛ حمید حسن دوست، فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی (تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی، 1393)، ج3، ص1664؛ استپان مالخاسیانتس، فرهنگ توصیفی ارمنی (ایروان: انتشارات دولتی جمهوری ‏سوسیالیستی ارمنستان، ‏1944ـ1945)، ج4، ص254؛ هنریک ساموئل نیبرگ، دستورنامۀ پهلوی. «شرح واژگان و دستور زبان» (تهران: اساطیر، 1381)، ج2، ص178.

16- هراچیا آجاریان، فرهنگ ریشه  ای ارمنی (ایروان: دانشگاه دولتی ایروان، ‏1926)‏، ج2، ص607؛ گئورگ جاهوکیان، فرهنگ ریشه  شناسی ارمنی (ایروان: آسوقیک، 2010)، ص412؛ حمید حسن دوست، فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی (تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی، 1393)، ج4، ص2261؛ استپان مالخاسیانتس، فرهنگ توصیفی ارمنی (ایروان: انتشارات دولتی جمهوری ‏سوسیالیستی ارمنستان، 1944 ـ 1945)، ج4، ص450.

17- هراچیا آجاریان، فرهنگ ریشه  ای ارمنی (ایروان: دانشگاه دولتی ایروان، ‏1926)‏، ج3، ص342؛ کشیش گیود آ آقانیانتس، نظام پرستشی کلیسای مقدس ارمنستان (تهران: بخش تعلیمات ‏ مسیحی شورای ‏خلیفه  گری  تهران، 2010)، ص48؛ ماریا آیوازیان(ترزیان)، وام  واژه  های ایرانی میانۀ غربی در زبان ارمنی (تهران: مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات فرهنگی،‏1371)، ص114؛حمید حسن دوست، فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی (تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی، 1393)، ج4، ص2663.

18- هراچیا آجاریان، فرهنگ ریشه  ای ارمنی (ایروان: دانشگاه دولتی ایروان، ‏1926)‏، ج3، ص434؛ هانس رایشلت، رهیافتی به گاهان زرتشت و متن  های نو اوستایی، ترجمۀ جلیل ‏دوستخواه (تهران: اساطیر، 1383)، ص549؛ حمید حسن دوست، فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی (تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی، 1393)، ج4، ص2144.

19- هراچیا آجاریان، فرهنگ ریشه  ای ارمنی (ایروان: دانشگاه دولتی ایروان، ‏1926)‏، ج4، ص24؛ یدالله منصوری، بررسی ریشه  شناختی فعل  های زبان پهلوی (تهران: آثار، 1384)، ص 312.

20-Hyunkiarbeyendian

21- هراچیا آجاریان، فرهنگ ریشه  ای ارمنی (ایروان: دانشگاه دولتی ایروان، ‏1926)‏، ج4، ص37؛ کشیش گیود آ آقانیانتس، نظام پرستشی کلیسای مقدس ارمنستان (تهران: بخش تعلیمات ‏ مسیحی شورای ‏خلیفه  گری  تهران، 2010)، ص80؛ ماریا آیوازیان(ترزیان)، وام  واژه  های ایرانی میانۀ غربی در زبان ارمنی (تهران: مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات فرهنگی،‏1371)، ص145؛گئورگ جاهوکیان، فرهنگ ریشه  شناسی ارمنی (ایروان: آسوقیک، 2010)، ص624.

22- هراچیا آجاریان، فرهنگ ریشه  ای ارمنی (ایروان: دانشگاه دولتی ایروان، ‏1926)‏، ج4، ص110؛ گئورگ جاهوکیان، فرهنگ ریشه  شناسی ارمنی (ایروان: آسوقیک، 2010)، ص153؛ حمید حسن دوست، فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی (تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی، 1393)، ج2، ص 692.

23- هراچیا آجاریان، فرهنگ ریشه  ای ارمنی (ایروان: دانشگاه دولتی ایروان، ‏1926)‏، ج4، ص165؛ کشیش گیود آ آقانیانتس، نظام پرستشی کلیسای مقدس ارمنستان (تهران: بخش تعلیمات ‏ مسیحی شورای ‏خلیفه  گری  تهران، 2010)، ص56؛ ماریا آیوازیان(ترزیان)، وام  واژه  های ایرانی میانۀ غربی در زبان ارمنی (تهران: مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات فرهنگی،‏1371)، ص160؛ ه. تیریاکیان، فرهنگ آریایی ارمنی (وین: مخیتاریان،‏1914)، ص 327؛ گئورگ جاهوکیان، فرهنگ ریشه  شناسی ارمنی (ایروان: آسوقیک، 2010)، ص665.

24- هراچیا آجاریان، فرهنگ ریشه  ای ارمنی (ایروان: دانشگاه دولتی ایروان، ‏1926)‏، ج3، ص495؛ کشیش گیود آ آقانیانتس، نظام پرستشی کلیسای مقدس ارمنستان (تهران: بخش تعلیمات ‏ مسیحی شورای ‏خلیفه  گری  تهران، 2010)، ص55؛ ماریا آیوازیان(ترزیان)، وام  واژه  های ایرانی میانۀ غربی در زبان ارمنی (تهران: مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات فرهنگی،‏1371)، ص131؛ گئورگ جاهوکیان، فرهنگ ریشه  شناسی ارمنی (ایروان: آسوقیک، 2010)، ص518.

25- هراچیا آجاریان، فرهنگ ریشه  ای ارمنی (ایروان: دانشگاه دولتی ایروان، ‏1926)‏، ج4، ص365؛ کشیش گیود آ آقانیانتس، نظام پرستشی کلیسای مقدس ارمنستان (تهران: بخش تعلیمات ‏ مسیحی شورای ‏خلیفه  گری  تهران، 2010)، ص18 و 19؛ گئورگ جاهوکیان، فرهنگ ریشه  شناسی ارمنی (ایروان: آسوقیک، 2010)، ص719؛

R. Kent,Old Persian.(New Haven:American Oriental Society,1953), p. 186.

26- هراچیا آجاریان، فرهنگ ریشه  ای ارمنی (ایروان: دانشگاه دولتی ایروان، ‏1926)‏، ج3، ص593؛ کشیش گیود آ آقانیانتس، نظام پرستشی کلیسای مقدس ارمنستان (تهران: بخش تعلیمات ‏ مسیحی شورای ‏خلیفه  گری  تهران، 2010)، ص116؛ گئورگ جاهوکیان، فرهنگ ریشه  شناسی ارمنی (ایروان: آسوقیک، 2010)، ص784؛ حمید حسن دوست، فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی (تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی، 1393)، ج1، ص122.

27- هراچیا آجاریان، فرهنگ ریشه  ای ارمنی (ایروان: دانشگاه دولتی ایروان، ‏1926)‏، ج4، ص318؛ کشیش گیود آ آقانیانتس، نظام پرستشی کلیسای مقدس ارمنستان (تهران: بخش تعلیمات ‏ مسیحی شورای ‏خلیفه  گری  تهران، 2010)، ص32؛  ماریا آیوازیان(ترزیان)، وام  واژه  های ایرانی میانۀ غربی در زبان ارمنی (تهران: مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات فرهنگی،‏1371)، ص172؛ ه. تیریاکیان، فرهنگ آریایی ارمنی (وین: مخیتاریان،‏1914)، ص 346.

28- هراچیا آجاریان، فرهنگ ریشه  ای ارمنی (ایروان: دانشگاه دولتی ایروان، ‏1926)‏، ج2، ص406؛ ه. تیریاکیان، فرهنگ آریایی ارمنی (وین: مخیتاریان،‏1914)، ص 185؛ گئورگ جاهوکیان، فرهنگ ریشه  شناسی ارمنی (ایروان: آسوقیک، 2010)، ص343؛ حمید حسن دوست، فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی (تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی، 1393)، ج2، ص1132.

29- هراچیا آجاریان، فرهنگ ریشه  ای ارمنی (ایروان: دانشگاه دولتی ایروان، ‏1926)‏، ج2، ص401؛  کشیش گیود آ آقانیانتس، نظام پرستشی کلیسای مقدس ارمنستان (تهران: بخش تعلیمات ‏ مسیحی شورای ‏خلیفه  گری  تهران، 2010)، ص83؛ کریستیان بارتولومه، فرهنگ ایرانی باستان به انضمام ذیل آن (تهران: اساطیر، 1383)، ص1596؛‏ گئورگ جاهوکیان، فرهنگ ریشه  شناسی ارمنی (ایروان: آسوقیک، 2010)، ص342؛ هنریک ساموئل نیبرگ، دستورنامۀ پهلوی،شرح واژگان و دستور زبان (تهران: اساطیر، 1381)، ج2، ص32.

30- هراچیا آجاریان، فرهنگ ریشه  ای ارمنی (ایروان: دانشگاه دولتی ایروان، ‏1926)‏، ج2، ص421؛ ماریا آیوازیان(ترزیان)، وام  واژه  های ایرانی میانۀ غربی در زبان ارمنی (تهران: مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات فرهنگی،‏1371)، ص82؛ گئورگ جاهوکیان، فرهنگ ریشه  شناسی ارمنی (ایروان: آسوقیک، 2010)، ص349.

.

 منابع:

ابوالقاسمی، محسن.‏ زبان فارسی و سرگذشت آن. تهران: هیرمند، ‏1374.

آجاریان، هراچیا. فرهنگ ریشه  ای ارمنی. ایروان: دانشگاه دولتی ایروان، ‏1926‏. (به زبان ارمنی)‏

آقانیانتس، کشیش گیود آ. نظام پرستشی کلیسای مقدس ارمنستان. تهران: بخش تعلیمات  مسیحی شورای ‏خلیفه  گری تهران، 2010. (به زبان ارمنی)‏

آیوازیان(ترزیان)، ماریا. وام  واژه  های ایرانی میانۀ غربی در زبان ارمنی. تهران: مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات فرهنگی،1371.‏

بارتولومه، کریستیان. فرهنگ ایرانی باستان به انضمام ذیل آن. تهران: اساطیر، 1383.‏

تیریاکیان، ه. فرهنگ آریایی ارمنی. وین: مخیتاریان، ‏1914‏. (به زبان ارمنی)‏

جاهوکیان، گئورگ. فرهنگ ریشه  شناسی ارمنی. ایروان: آسوقیک،2010. (به زبان ارمنی)‏.

 

حسن دوست، محمد. فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی. تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی،  1393‏. (در5 جلد).‏

داودیان، تیگران. فرهنگ ارمنی فارسی. ایروان: آنگیوناکار، 2011.‏

رایشلت، هانس. رهیافتی به گاهان زرتشت و متن  های نو اوستایی. ترجمۀ جلیل ‏دوستخواه. تهران: اساطیر، ‏1383‏.‏

سرکیسیان، اسقف سبوه. پیدایش و تشکیل کلیسای ارمنستان در قرون اول تا چهارم ‏میلادی، تهران:[بی  نا]، 2000.‏

مالخاسیانتس، استپان. فرهنگ توصیفی ارمنی. ایروان: انتشارات دولتی جمهوری ‏سوسیالیستی ارمنستان، ‏1944ـ1945‏. ‏‏(به زبان ارمنی)‏

مکنزی، د.ن. فرهنگ کوچک پهلوی. ترجمۀ مهشید میرفخرایی. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی ‏و مطالعات فرهنگی، ‏1373‏.‏

منصوری، یدالله. بررسی ریشه  شناختی فعل  های زبان پهلوی، تهران: آثار،1384.‏

نیبرگ، هنریک ساموئل. دستورنامۀ پهلوی. جلد دوم: شرح واژگان و دستور زبان. تهران: اساطیر، ‏1381‏.‏

Kent,R.Old Persian.New Haven:American Oriental Society, 1953.

http://dic.abadis.net/word/Fa

 

 


Viewing all articles
Browse latest Browse all 9369

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>