نقد فیلم خانه دختر
گرد آوری از گارگین فتائی
کارگردان
شهرام شاهحسینی
تهیهکننده
محمد شایسته
نویسنده
پرویز شهبازی
بازیگران
حامد بهداد
باران کوثری
پگاه آهنگرانی
رعنا آزادیور
موسیقی
یحیی سپهریشکیب
فیلمبرداری
مرتضی غفوری
تدوین
میثم مولایی
توزیعکننده
هدایت فیلم
تاریخهای انتشار
۱۹مهر ۱۳۹۶
مدت زمان
۷۵دقیقه
کشور
ایران
زبان
فارسی
فروش گیشه
۲٬۸۲۱٬۵۰۵٬۰۰۰تومان
خانه دختر فیلمی به کارگردانی شهرام شاهحسینی، نویسندگی پرویز شهبازی و تهیه کنندگی محمد شایسته و با بازی حامد بهداد، باران کوثری، پگاه آهنگرانی و رعنا آزادیور محصول سال ۱۳۹۳است.
خانه دختر در تاریخ ۱۹مهر ۱۳۹۶به صورت محدود در سینماهای ایران اکران شد.
داستان فیلم
این فیلم داستان دختری به نام سمیرا است که قصد دارد با منصور ازدواج کند، در روز پیش از عروسی مادر منصور سمیرا را برای معاینه نزد دکتر زنان میبرد اما سمیرا که از این موضوع شوکه شدهاست از این کار ممانعت کرده و در خیابان اقدام خودکشی میکند، پس از اطلاع مرگ وی به دو همکلاسیاش آنها به دنبال دلیل مرگ دوست خود میروند اما دلیل خودکشی از طرف پدر سمیرا مخفی میشود.
داستان دو دختر دانشجوست که به دنبال کشف راز مرگ هم دانشگاهی خود، درست در روز پیش از مراسم عروسی اش هستند. در همین بین پدر دختر فوت شده قصد دارد خانه کوچکشان را زیر قیمت بفروشد تا زودتر از محله و نگاه سنگین مردمانش فرار کند و داماد در جستجوی فهمیدن گذشته دختر فوت شده
جشنوارهها و جوایز
پنجمین فیلم از نگاه مردمی (۲٫۶۵) در سی و سومین دوره جشنواره فیلم فجر
نمایندهٔ ایران در جشنوارهٔ بینالمللی فیلم توکیو
نقد فیلم
کارگردان :
شهرام شاه حسینی : متولد سال 1350 در تهران است و فعالیت های سینمایی خود را از سال 1377 آغاز کرده است. آخرین فیلم او « کلاف » نام دارد که در سال 1393 آن را کارگردانی کرده. البته « خانه دختر » نیز محصول سال 1393 می باشد که سالها توقیف مانده بود.
درباره فیلم « خانه دختر » :
« خانه دختر » دربرگیرنده سوژه ای است که امروزه کمتر می توان نشانه هایی از آن در سطح اجتماع یافت. حتی با اینکه سوژه اصلی فیلم در « خانه دختر » جامعه سنتی ایران است، اما به نظر می رسد که حتی جامعه سنتی هم سالهاست از آنچه که در فیلم به نمایش در می آید گذشته اند و بحث معاینه پزشکی دختر قبل از ازدواج، موردی منسوخ شده تلقی می گردد. با اینحال شاید اگر جغرافیای فیلم تغییر می کرد و داستان در ناکجا آبادی که نشانی از جامعه متمدن در آن به چشم نمی خورد روایت می شد، می توانستیم بیشتر با جزئیات داستان همراه شویم اما قصه اصلی « خانه دختر » به دور از واقعیت های امروز جامعه است.
بهرحال، فیلم با مرگ عروس آغاز می شود و تعلیق مناسبی را ایجاد می نماید و مخاطبش را تشنه یافتن حقیقت و دلایل مرگ عروس نگه می دارد. داستان که آغاز می گردد، ما شاهد تلاش دو دوست سمیرا برای یافتن حقیقت درباره مرگ وی هستیم و اینکه احتمالاً خواهر او اطلاعات ارزشمندی از اتفاقات رخ داده دارد. فیلم با چنین مقدمه ای به سراغ حل پازل های زندگی سمیرا می رود تا مخاطب به تصویری از صحیح از واقعیت های زندگی او دست یابد. اما در این بخش حفره های فیلمنامه کم نیستند و مخصوصاً بسیاری از شخصیت های داستان از جمله خواهر، علی رغم آنکه به نظر می رسد باید نقش کلیدی در داستان ایفا نمایند، بی خاصیت و مبهم به حال خود رها شده اند تا در بخش تعلیق و روایت، « خانه دختر » حرف چندانی برای گفتن نداشته باشد؛ البته این نکته را نادیده نگیریم که فیلم برای اکران با حذفیاتی مواجه شده است.
نگاه فیلمساز به شخصیت اصلی داستان نیز می تواند عاملی برای ضعف اثر باشد. نگاه ضعیف و سنتی که به سختی می توان نمونه امروزی برای آن یافت. در واقع شاید سمیرا ما به ازای اجتماعی چندانی در جامعه امروز ایران نداشته باشد. شاید بهتر می بود فیلمساز به جای آنکه سمیرا را تا این حد ضعیف و بی دست و پا نشان دهد، کمی استقلال فکری را در پرداخت او در نظر می گرفت تا بدین حد این شخصیت تا این حد منفعل به نظر نرسد. او مانند زنان دهه هفتاد سینمای ایران، توهین های فراوانی می شنود اما به جای مقابله با این حجم از بی فرهنگی و توهین ها، آن را در خود می ریزد و سخن نمی گوید. شخصیتی که شهبازی در « خانه دختر » خلق کرده حقارت بی انتهایی دارد که مخاطب تنها یک گزینه خواهد داشت و آن آنکه برای او دلسوزی اجباری نماید!
در این بین اما فیلم بازیهای نسبتاً خوبی دارد که می تواند مخاطبش را راضی نماید. بازی کنترل شده حامد بهداد خبر خوبی برای تماشاگر فیلم است و البته بازی خوب پگاه آهنگرانی که پس از مدتها یک بازی خوب را از او شاهد هستیم. پردیس احمدیه نیز که سال گذشته فیلم موفق « لاک قرمز » را از او شاهد بودیم، در اینجا نیز علی رغم ضعف شخصیت پردازی اش، بازی خوبی از خود به نمایش گذاشته است. رعنا آزادی ور که البته سوژه اصلی فیلم است، تقریباً همان شکل و شمایلی را به نمایش گذاشته که اغلب از او در سینما شاهد بوده ایم یعنی دختری ساکت و آرام که به جای اعتراض، خودخوری می کند! بابک کریمی نیز در نقش پدر، پذیرفتنی است.
« خانه دختر » اثر جسوری است و این را می توان در موضوعات مطرح شده در فیلم که همگی به شک و تردید در رابطه قبل از ازدواج می گذرد مشاهده نمود، اما رویکرد فیلمساز برای پرداخت به این موضوعات چه بوده ؟ فیلم در پرداخت سوژه و گره گشایی دچار ضعیف بوده و از این جهت روایت شلخته ای دارد. از سوی دیگر نمی تواند شخصیت بسازد و برای تبدیل اثر به یک ملودرام اجتماعی، هر بلای ممکن را که می شد به راحتی حل و فصل کرد، به سر سمیرا می آورد و با سکوت و فرار سمیرا به یک بحران تبدیل می کند. بحرانی که تبدیل به معضل اجتماعی نمی شود و به نظر می رسد بی خود و بی جهت در حال کِش آمدن است.
در سینمای اجتماعی امروز، نیاز به پرداختن جسورانه به تفکرات غلط سنتی و به تصویر کشیدن مبارزه با آن، نیاز مهمتری می باشد تا به تصویر کشیدن انواع و اقسام تفکرات پوچ و سنتی ( طبق آنچه که در فیلم روایت می شود ) و عدم مبارزه برای نابودی آن. سینمای امروز ایران بیش از هر زمان دیگری نیاز دارد تا آثاری را به خود ببیند که در آن تفکرات اشتباه سنتی در آن مورد چالش قرار می گیرند تا جامعه آن را دیده و نسبت به برخورد با آن مصمم شود. اما رویه رایج سینمای ایران که ساکت ماندن جنس زن در مواجه به تفکرات اشتباه سنتی و در نهایت دست و پا زدن و تقلا برای زندگی اش است، خیلی کارایی مشخصی به جز خریدن ترحم ندارد.
پشت پرده ابهام
«خانه دختر» يکي از بهترين و متفاوت ترين فيلم هاي جشنواره سي و سوم است. تقريباً قابل پيش بيني است که فيلمنامه اي از پرويز شهبازي تا چه حد مي تواند رئاليستي و درعين حال پرکشش از آب درآيد. به لحاظ موقعيت کاراکترهاي داستان و فضاسازي، فيلم دور از ساخته هاي شهرام شاه حسيني و بسيار نزديک به آثار پرويز شهبازي است. موقعيت دختران دانشجو و نوع روابط آنها يادآور موقعيت مريم در فيلم «دربند» است، اما برخلاف «دربند» که در آن بحران آنچنان جدي و دردناک نيست و داستان بيشتر بر پايه شخصيت هايش بنا شده است در «خانه دختر» اين بار از همان آغازين لحظات درام، شاهد يک گره افکني اساسي در فيلم هستيم که تا لحظات پاياني فيلم پاسخي به آن داده نمي شود و همين مسئله کشش فيلم را دوچندان مي کند. گره داستان بسيار هوشمندانه و غيرقابل پيش بيني است و مخاطب را دچار غافلگيري ميکند. پيشرفت روايت و نقش هر يک از شخصيت هاي اصلي داستان در آشکار شدن بخشي از ماجرا و گشوده شدن بخشي از گره داستان به خودي خود از ديگر نکات مثبت فيلم است. شخصيت پردازي قوي فيلم و اينکه هر يک از اين شخصيت ها پيشينه اي دارند از مهم ترين ويژگيهاي فيلمنامه است. اجزاي درام آن قدر هوشمندانه طراحي شده اند که مخاطب بر صندلي خود ميخکوب مي شود و در انتظاري جانکاه به سر مي برد تا دريابد علت مرگ سميرا (رعنا آزادي ور) چه بوده است. بازگشت به گذشته و مرور وقايع اتفاق افتاده به جذابيت بيشتر داستان کمک مي کند. تعليقي که در فيلم ايجاد مي شود مخاطب را به ياد معماي مرگ الي در فيلم «درباره الي» اصغر فرهادي مي اندازد. شاه حسيني دست بر موضوع حساسي گذاشته است و تا مرز خطوط قرمز به جلو رفته است، اما بهتر آن بود که حالا که کارگردان با چنين ظرافتي پيش رفته در پايان نيز به گره گشايي خود جلاي بيشتري مي بخشيد و مخاطب را با ابهام در درک درست واقعه تنها نمي گذاشت. نبايد از ياد برد که اصغر فرهادي نيز در «درباره الي» تا حدودي مخاطب را دچار تعليق مي کند و اين ابهام تا پايان با او باقي مي ماند اما او در بخش هايي از فيلم با کاشت اطلاعات بروز چنين ابهامي را منظقي مي کند و پاسخ به سوالات مخاطب را در دل آن اطلاعات قرار مي دهد، اما به نظر مي رسد در «خانه دختر» برخي جزييات داستان دچار ابهام ها و معماهايي هستند که تا پايان نيز پاسخ درستي به آنها داده نمي شود، از جمله آنکه چرا پدر سميرا (بابک کريمي) از همان ابتدا سعي دارد مسئله مرگ دخترش را مسکوت نگاه دارد و تلاشي براي فهم و درک ماجرا نمي کند؟ در بسياري از صحنه هاي فيلم اشاره بر پاکدامني و نجابت سميرا مي شود (مثلاً سرايدار خانه ، مدير تالار عروسي، دوستان همکلاسي او و ...) بارها بر اين مسئله تأکيد مي ورزند پس چرا در نهايت او دست به خودکشي مي زند؟ آيا واقعاٌ سميرا با آنچه ديگران از او مي گويند تفاوت دارد يا اتفاقي در برهه اي از زندگي نجابت وي را خدشه دار کرده است؟! آيا مثلاً اين امکان وجود دارد که دختر پس از مرگ مادرش مورد تعرض از سوی پدر واقع شده باشد؟ (رخدادی که البته به سبب سانسورهای شدید فیلم دیگر نشانه بارزی از آن در فیلم باقی نمانده است) حتي ابه احتمال زیاد انتخاب نام «خانه دختر» نشانه اي است بر اين مسئله که اتفاقي در همان خانه محل زندگي براي دختر روي داده است و درواقع همان خانه است که منشا نگون بختي او بوده است، خانه اي که حتي خواهر کوچکتر سميرا نيز در آن با خيال آسوده زندگي نمي کند و ترسي هميشگي در رفتار و نوع نگاهش موج مي زند... اينها پرسش هاييست که براي تماشاگر چنين فيلمي پيش مي آيد و فيلمساز موظف بود با نشانه گذاري هاي صحيح و کاشت اطلاعات کافي در گذشته دختر و بخش هايي از فيلم اين ابهامات را برطرف کند. از ديگر اشکالاتي که بر فيلم وارد است، حذف و خروج ناگهاني شخصيت پريسا (پگاه آهنگراني) از داستان است. خروج بهار (باران کوثري) از داستان با بازگشت او به شهرش براي تعطيلات منطقي است، اما پريسا که به نظر مصرتر و باهوشتر از بهار مي رسد و مي تواند نقش مهم تري در کشف راز مرگ دختر داشته باشد به ناگاه از داستان پاک مي شود. بازيهاي خوب فيلم از ديگر عناصر مثبت آن است. هيچ بازي بدي در فيلم به چشم نمي خورد. حتي فرعي ترين بازيگران در فرعي ترين نقش ها نيز درست در جاي خود قرار گرفته اند و همسان با ديگر بازيگران فيلم به ايفاي نقش پرداخته اند. حامد بهداد بازي دروني زيبايي از خود ارائه مي دهد که موجب مرموزتر شدن کاراکتر منصور مي شود و حتي تا ميانه هاي فيلم اين ترديد براي مخاطب به وجود مي آيد که آيا او در قتل دختر دست داشته است؟! آيا ممکن است او راز مرگ دختر را بداند؟! همچنين رويا تيموريان در همان چند سکانس يکي از بهترين بازي هاي دوران بازيگري خود را برجاي مي گذارد. او ايفاگر نقشي متفاوت است و از عده آن بخوبي برمي آيد. پگاه آهنگراني و بابک کريمي نيز بازي هاي خوبي دارند و مي توان بي ترديد «خانه دختر» را يکي از بهترين فيلمهاي اين دوره جشنواره به لحاظ بازيگري دانست. درباره «خانه دختر» مي توان صفحه ها نوشت. فيلمي که يکي از قوي ترين فيلمهاي جشنواره تا به امروز بوده است اما نوشتن مفصل تر را بايد به زمان اکران عمومي فيلم موکول کرد.
خانه ای بدون دختر
هما گویا (سی و یک نما ) – خانه دختر انگار چیزی کم دارد. شاید همان جای خالی دختر در خانه است. یا جای خالی امنیت که ویژگی هر خانه ای است. خانه خانه ی امنی نیست انگار. انگار اصلا خانه نیست.قبل از مرگ دختر هم انگار ماتمکده بوده.این را می شود از ایمیل هائی که خواهر کوچکتر بعد از مرگ سمیرا برای بهار می زند فهمید.
اینکه چقدر از فیلم ممیزی خورده و اینکه چرا ترانه های حامد همایون روی فیلم است در حالی که سال نود و دو( زمان تولید فیلم) هنوز این آلبوم در نیامده بود را نمی دانم اما هر چه هست بسیار ظریف و حرفه ای این اتفاق افتاده و در همان تایم کوتاه یک ساعت و بیست دقیقه حرف هایش را می زند ، گر چه انگار منتظریم قسمت دوم این فیلم ساخته شود تا نه اینکه صرفا با راز سمیرا بلکه با شخصیت های دیگر این فیلم ارتباط بگیریم.
پرویز شهبازی فیلمنامه را نوشته است وگرنه محال بود که برای دیدن سازنده فیلم های "کلاغ پر"، "زن ها فرشته اند "و "آقای هفت رنگ"اصراری به دیدن همان روز اول اکران داشته باشم.سه سال توقیف بودنش هم آنقدرفاکتور مهمی برایم نبود و همه چیز به شهبازی برمی گشت و سوژه ی بکرش .
کنجکاو بودم یکبار دیگر در هوای قصه های شهبازی "نفس عمیق"بکشم.اما بدیهی است که کارگردانی هم نقص نداشت و شهرام شاه حسینی غافلگیرمان می کند. انگار خود شهبازی پشت دوربین بود وجای تبریک دارد به شهرام شاه حسینی.
عجله داشتم در دیدنش همین روز اول از ترس اینکه مبادا دوباره جنجال های این یکی دوروزه مدت اکران خانه دختر را به مخاطره بیاندازد.
چند سالی بود خودم را سرزنش می کردم که در سی و دومین دوره جشنواره فیلم فجرمشکلی پیش آمد وآن روز به اکران فیلم نرسیدم....
فیلم شروع میشود و زود مخاطب را غافلگیر می کند. انقدر غافلگیر می شویم از اینکه در یک فیلم ایرانی سوژه آن براساس باکره بودن یک دختر در شب عروسی باشد که به مهمترین نکات روانشناسانه ونگاه اجتماعی آن بی تفاوت می مانیم. مثلا اینکه یک مرد عاشق با شوکی که نامزدش روز قبل از مراسم عروسی خودکشی می کند و علت خودکشی هم باکره بودن یا نبودن اوست، سراغ گل فروشی و فیلمبرداری و سالن عروسی می رود و با وجود اینکه وضع مالی مناسبی دارد کاسبکارانه برای نپرداخت هزینه ها چانه می زند.این شخصیت دوگانه کیست . آیا منصور(حامد بهداد) اصلا تصوری از زندگی زیر یک سقف با عشق دارد؟وچقدر شهبازی با ظرافت نشان می دهد که این مرد اصلا مفهوم عشق را هم کاسبکارانه می بیند و وقتی همه چیزش را در حقیقت از دست داده باز هم ذاتا همان هست که بوده، مردی که باید زن می گرفته و تشکیل خانواده می داده چون مرد است.
این تلنگر ها ادامه دارد . زمانی که سفارش سنگ قبر می دهد و تاکید دارد به حک شدن کلمه دوشیزه روی سنگ قبر. دقیقا کلمه ای که خودش هم به آن شک دارد.شک دارد چون او را هرگز نشناخته است.خودش هم اعتراف می کند وقتی که حتی نمی داند دختری که قرار بود خانم خانه او شود شعرهم می گفته است.
پرویز شهبازی در این قصه بیشتر از آنکه به نقد بعضی از رسوم که خوشبختانه تا حدود زیادی در جامعه منسوخ شده بپردازد نگاه زیرکانه به دخیل بودن طبقات و فرهنک دو نفر دارد که می خواهند با هم زندگی کنند. او هیچ کم نمی گذارد وقتی بی دلیل مسئول پرونده از منصور می پرسد که مدرک تحصیلی او چیست و پاسخ می شنود دیپلم. در حالی که سمیرا سال آخر دانشگاه است.
این داستان نفس عمیقی بلند تر از بکارت دختر دارد.جنازه به پزشک قانونی رفته است.پس دیگر مشخص است که آیا سمیرا در گذشته خواسته یا نا خواسته رابطه جنسی داشته یا نه اما قصه و فیلم نمی خواهد ما این را بدانیم. او مرتب به ما کد می دهد تا بعد از اتمام فیلم ، تازه چراغ های خانه دختر برایمان روشن شود . دختری که حاضر نیست همسر چند ساعت بعدش دست او را لمس کند.
مادر دختر مرده است. مرگ او هم به نظر مشکوک می آید یعنی در حقیقت این پدر خانواده است که به نظر می رسد از رازی باخبر است. پدری (بابک کریمی)که به همه چیز مشکوک است و حالا حاضر است خانه را هم زیر قیمت بفروشد تا به جای اینکه از شرافت دخترش دفاع کند ، مهر تاییدی به پچپچه های درگوشی بزند.
قصه فیلم ما را سر در گم می کند چرا که اگر در این قصه گم نشویم شاید هرگز قصه را پیدا نکنیم. در حقیقت شهبازی می خواهد که ما خط به خط قصه را بسازیم. بازی های زیادی با ما دارد که شهرام شاه حسینی به خوبی از عهده به تصویر کشیدن آن بر آمده است. مثل یک سکانس شک ما به نگهبان خانه با بازی کم نظیر "نادر فلاح".گفتم کم نظیر و باید اشاره کنم که در این فیلم همه کم نظیرند حتی در یک سکانس یا دو سکانس. بازی بسیار خوب "رویا تیموریان"در نقش مادر منصور یا نسیم ادبی خواهر و بهناز جعفری خاله او همانقدر تحسین برانگیز است که بازی محمدرضا هدایتی در نقش مدیر تالار عروسی و حتی...نگهبان خوابگاه دختران دانشگاه یا دوست پسر خواهر سمیرا ، مرد سنگ قبر فروش و...
که این یعنی کارگردان توانسته از پتانسیل بازیگران خوب ، درست وام بگیرد.
یکی از بهترین بازی های رعنا آزادی ور ، پگاه آهنگرانی و باران کوثری در کنار درخشش فوق العاده بابک کریمی پدر سمیرا و حامد بهداد در نقش منصور اما....ستاره این فیلم پردیس احمدیه است در نقش خواهر سمیرا.بازیگر نقش سنگ قبر فروش را نمی دانم تا حق را ادا کنم و بازی او را هم از قلم نیاندازم.
ویژگی مهم خانه دختر که برای من بسیار با اهمیت است و در آخر می خواهم به آن اشاره کنم اینکه این فیلم با همه ی تلخی اش ما را در تلخی ها خفه نمی کند و به مخاطب اجازه نفس کشیدن و گاه خندیدن هم می دهد و این بسیار نقطه ی قوتی است
«خانه دختر» را یقینا باید اولین ساخته سینمایی شهرام شاه حسینی به حساب آورد اگرچه که شاه حسینی پیش از این با فیلم های «کلاغ پر»، «زن ها فرشته اند» و «آقای هفت رنگ» وارد سینما شده است اما خانه دختر بهترین فیلم سی و دومین جشنواره فیلم فجر بود که به رزومه اودر سینما معنی و مفهوم داد.فیلمی که به رغم سه سال توقیف هنوز هم همان تازگی را دارد و نباید فرصت دیدن آن را از دست داد.
عباس نصراللهی
پرویز شهبازی، شهرام شاه حسینی، مانند ترکیب آب و روغن هستند، حداقل در ظاهر این چنین به نظر میرسد. شهبازی کارگردان و نویسندهای دغدغهمند که بارها و بارها مسائل جوانان و اجتماع را به تصویر کشیده است و یک اثر تاثیرگذار در کارنامه خود دارد و شهرام شاه حسینی، کارگردانی که با ساختن چند فیلم به شدت معمولی در سینما و چند سریال پر طرفدار در تلویزیون نام خود را به عنوان کارگردانی که سالهای زیادی است در عرصه سینما و تلویزیون فعالیت دارد به مخاطبان شناسانده است، اما فکر و ذهن این دو در عمل فاصله زیادی با هم داشته است و همکاری آنها در یک فیلم سینمایی شاید عجیب ترین نکته فیلم پیش از دانستن هر چیز دیگری باشد، شهبازی در مقام نویسنده و شاه حسینی در مقام کارگردان فیلم «خانه دختر» را به بینندگان عرضه کردند، فیلمی که سه سال پیش ساخته و در جشنواره فجر شرکت داده شد، اما اکران فیلم همانند حضورش در جشنواره فجر با حواشی زیادی همراه شد، اکرانی که به فاصله سه سال و با پذیرش اعمال چند ممیزی صورت گرفت، گرچه که فیلم برای حضور در جشنواره نیز دچار ممیزی شده بود، و با اعمال ممیزی اکران، این اتفاق برای «خانه دختر» حالتی مضاعف پیدا کرد، اما صحبتهای زیادی در مورد مقدار حذف شده فیلم و اینکه آیا برای اکران هم بخش دیگری از فیلم حذف شده یا نه وجود داشت، به هر حال فیلم اکران شد و با توجه به اینکه بسیاری از مردم تا حدودی از موضوع فیلم خبر داشتند، از تماشای آن در سینما استقبال کردند، تا ببینند این فیلم پر سر و صدا با آن موضوع جنجالی چه حرفی برای گفتن دارد، موضوع فیلم، موضوعی است که شاید هنوز هم در بخشی از جامعه بسیار پر رنگ باشد و بخش زیادی نیز به آن توجه نکنند، اما هر چه که هست، این موضوع وجود دارد و تاثیر خود را خواد گذاشت.
اساسا نام پرویز شهبازی با آن چیزی که در عمق جامعه و به خصوص زندگی جوانان میگذرد گره خورده است، و وقتی نام او به عنوان نویسنده فیلمی عنوان میشود، پس باید منتظر این بود که جنس فیلمنامه همان جنسی باشد که شهبازی بارها در فیلمهایش به تصویر کشیده است، مشکلی به وجود آمده و گره ای افکنده شده و همه درگیر این میشوند تا گره را باز کنند و یا راه فراری برای خود بیابند، اما موضوع «خانه دختر» کمی جسورانه تر از سایر نوشتههای شهبازی است، او دست روی موضوعی گذاشته که شاید هیچ گاه در جریان اصلی سینمای ما به آن پرداخته نشده است، موضوعی که ریشه در برخی تعصبات دارد و شاید هنوز هم بعضیها به آن اعتقاد داشته باشند و اجرایش کنند، این که دختری پیش از ازدواج مورد آزمایش قرار گیرد تا باکره بودنش تایید شود، برای یک جامعه شاید بسیار دردناک و برای این که فیلمی درباره آن ساخته شود، موضوعی بسیار جذاب است. موضوع بسیار جذاب است، اما نوع نگاه و پرداختن به آن نیز بسیار مهم است، صرف داشتن یک موضوع جذاب و بکر نمیتوان اثری قابل قبول و تحسین برانگیز و مهم تر از اینها تاثیرگذار ساخت، بلکه باید پرداختی درست نیز در پی این موضوع مهم بیاید تا بتواند آنچنان که باید و شاید حرفش را در روح و جان و فکر مخاطب بنشاند، کاری که «خانه دختر» نمیتواند انجامش دهد، حتی اعتقاد دارم که ده دقیقه و حتی کمی بیشتر از آن نیز نمیتواند کمکی به «خانه دختر» بکند، شاید اصلاحیهای که فیلم دچار آن شده ضربهای به کل اثر وارد کرده باشد، اما بازگرداندن آن نیز با این شرایط کمکی به حل سوالات فراوان فیلم، مشکلات فیلمنامهای آن و البته جزییاتی که نیمه کاره رها شدهاند نمیکند، اما ذکر کردن این مورد نیز واجب است که اساسا فیلمی که با این حجم از اصلاح مواجه میشود، نباید اکران شود، در واقع صاحبان اثر باید از هویت و صلابت اثر خود دفاع کنند و جلوی اکران آن را بگیرند اما زمانی که اکران شد، یعنی آنها پذیرفتهاند که اثر دچار مشکلی نیست و مفهوم و منظور خود را میرساند، اتفاقی که هیچ گاه در«خانه دختر» نمیافتد، چه با ممیزی و چه بی ممیزی، و این تنها سردواندن مخاطب است، و هیاهوی اکران شدن فیلمی که مدت زیادی موفق به اکران نشده و حواشی زیادی را ایجاد کرده است، فیلمی که کمکی به مخاطب نمیکند و ایده جذاب و خوبش را نیز به راحتی از بین میبرد.
خانه دختر» شروعی جذاب دارد، فیلم پس از یک معرفی بسیار کوتاه و نقطه گذاری برای تلاقیای که در ادامه از آن استفاده میکند، یک اتفاق بزرگ را رقم میزند و به بیننده شوکی وارد میکند، در همان ابتدا شخصیت سمیرا (رعنا آزادی ور) که بیننده هنوز او را ندیده است میمیرد، همین اتفاق باعث میشود که طبق معمول این دست از فیلمها بیننده متوجه شود که باید راز این مرگ تا پایان فیلم بازگو و گره از این راز افکنده شود، شروع فیلم به اندازه کافی خوب است تا بیننده را کنجکاو دیدن ادامه فیلم بکند، اما فیلمنامه به هیچ وجه نمیتواند جذابیتی را که در شروع به بیننده ارائه کرده ادامه دهد و آن قدر سر درگم و گیج میشود که هم اتفاق بزرگ فیلم را از دست میدهد و هم موضوع مهمتری را که بعدا مشخص میشود این اتفاق بزرگ در پی آن رخ داده است. پس از این حادثه، حضور دو دوست سمیرا یعنی بهار (باران کوثری) و پریسا (پگاه آهنگرانی) در فیلم کاملا پر رنگ حس میشود و بیننده به زودی متوجه میشود که این دو باید در گره گشایی این راز کمک به سزایی بکنند، فیلم آنها را در مسیر اصلی قصه قرار میدهد و موقعیتهایی را به وجود میآورد که گویی این دو باید کاری بزرگ را رقم بزنند، اما تنها به تالار عروسی میروند تا با شک و شبهه خبر مرگ عروس را بدهند، به خانه پدری سمیرا میروند و بدون انجام دادن هیچ کار خاصی باز میگردند و در پاسخ داماد یعنی منصور (حامد بهداد) میگویند که سمیرا با کسی در ارتباط نبوده است، این تمام فعالیت مهمی است که آن ها انجام میدهند و تنها به داستان مرگ سمیرا شک میکنند، شکی که به یک جمله از سوی پریسا ختم میشود و حضور این دو هیچ کمکی به قصه و گره گشایی نمیکند، حال آنکه اگر گریههای شبانه آنها و آن همه دست و پا زدن که بلافاصله تبدیل به حالتی متعادل میشود و شاید دیگر ردی از ناراحتی را هم نتوان در چهره آنها دید را بتوان نادیده گرفت، دو شخصیت منفعلی که بود و نبودشان توفیری نمیکند، زیرا اعمال آنها را هر کس دیگری هم میتوانست انجام دهد،یا اگر کسی انجام نمیداد اتفاق خاصی هم نمیافتاد و در کل نیازی به این حضور پر رنگ در ابتدا و حذف ناگهانی از یک جایی به بعد دیده نمیشود، مانند شخصیت ستاره (پردیس احمدیه) خواهر کوچکتر سمیرا، که شاید حضورش در فیلم تنها برای نقطه تلاقی اتفاقات و البته صحنه پایانی فیلم در نظر گرفته شده است، او نیز در یک زمانی از فیلم بسیار پر رنگ میشود و البته این پر رنگی چه در ارتباط با شوهر خواهرش و چه در حضورش در قصه ادامه مییابد، اما اینکه کارکردش چیست را نمیتوان متوجه شد،(در حالت کلی حضور شخصیتهای فرعی در فیلم لازم و بسیار کاربردی نیز هست، اما به شرطی که هر کدام نقش مشخصی در درام و پیش برد قصه و البته کمک به شخصیت یا شخصیتهای اصلی داشته باشند، موضوعی که به هیچ وجه در این فیلم تعریف نشده است) فیلم میخواهد کاشتهایی را انجام بدهد که در ادامه از آنها برداشت کند، کاری که شهبازی در همه آثارش انجام میدهد، اما نه کاشتهایش خوب است و نه طبیعتا برداشت خوبی از آنها انجام میشود، به عنوان مثال رابطه صمیمی منصور و ستاره هیچ کارکردی در فیلم ندارد، شاید در نسخه غیر ممیزی فیلم منصور دست به خطایی زده باشد، اما نه شخصیت او طوری ترسیم شده که این خطا را (در صورت وجود) بتوان پذیرفت و نه شخصیت ستاره این اجازه را میدهد، تنها تصویری مبهم از رابطه صمیمی و غیرعادی منصور و ستاره را میتوان دید که نیمه کاره رها و نهایتا به حضور منصور در خانه نامزد سابقش و بودن در کنار ستاره منجر میشود که پدر ستاره (بابک کریمی) او را به دلیل اینکه نسبتی با هم ندارند از خانه بیرون میکند، تمام مسائلی که مطرح شدند، به همین اندازه گنگ هستند و زمان زیادی از فیلم را به خود اختصاص میدهند اما کارکردی برای پیش برد قصه ندارند، طوری که بیننده هنوز داستان شخصیت محوری قصه یعنی سمیرا که معمای ابتدای فیلم روی او بنا نهاده شد (البته که حذف نشده و معما پر قدرت در فیلم حضور دارد) را نمیداند و منتظر است که فیلم به اصل قضیه بپردازد، اما زمان زیادی را از دست میدهد و هیچ پیشرفتی صورت نمیگیرد، و نویسنده و کارگردان تمام دغدغه خود را در چند بار تکرار کردن کلمهای خاص و البته حضور پدر سمیرا در پزشکی قانونی و پرسیدن این سوال از منصور که آیا به سمیرا دست زده یا نه ختم میکنند، و اینکه چرا پدر سمیرا اینقدر بی خیال است و قصد فروش خانه را دارد، نمیخواهد مراسمی برای او بگیرد و میتواند راحت با این مساله کنار بیاید را نمیتوان متوجه شد، در واقع تمام اینها حواشی بدون سودی هستند که زمان فیلم را هدر میدهند، نه شخصیت پردازی درستی در این کشمکشها صورت میگیرد و نه گرهای باز میشود، و با روندی که قصه فیلم دارد تنها گرهها و سوالات بیشتر میشوند، به عنوان مثال، ای میلی که به بهار از جانب سمیرا ارسال میشود و یا پیامی که ستاره برای بهار از گوشی موبایل سمیرا میفرستد، چه کارکردی دارند، چرا ستاره باید آنها را اذیت کند و یا سوالات را بیشتر کند، این اتفاق تنها حضور ستاره را پررنگ تر جلوه میدهد، حضوری که نه تنها مثبت نیست بلکه کاملا داستان را به حاشیه میبرد، و همانطور که دلایل این کارهای ستاره مشخص نیست، دلیل نریشن گفتن ناگهانی ستاره نیز مشخص نمیشود، او برای چه کسی از ویژگیهای پدر میگوید، از خصومت پدر و منصور حرف میزند، اصلا چرا کسی که تا آن لحظه راوی قصه نبوده، برای ثانیههایی راوی قصه میشود، و اصلا چرا فیلمی که تا آن لحظه راوی نداشته برای لحظاتی یک راوی را با خود همراه میکند. طبیعتا نویسنده و کارگردان هم نتوانستهاند به چیزی که در سر میپروراندهاند حتی نزدیک شوند(مگر اینکه همینقدر خام فکر کرده باشند)
داستان تا جایی پیش میرود (البته که پیش نمیرود) که فیلم به طور ناگهانی فلش بکی از درون خود میخورد (فلش بکی که اشتباه نیست، اما غیر اصولی است، قوت ندارد، منطق ندارد، چون از زاویه نگاه و یا فکر شخص خاصی اتفاق نیفتاده است و به دلخواه خود فیلم بوده) و مشغول گره گشایی میشود، بیننده میتواند برای دقایقی شخصیت محوری قصه یعنی سمیرا را ببیند، و با او همراه شود، دراین راه دیالوگهایی بین او و منصور برقرار شود که احساسات بیننده را برانگیخته کند، و البته در حالتی سطحی هشدارهایی در مورد موضوع جنجالی فیلم که کاملا به حال خود رها شده و گره اصلی قصه به دلیل این موضوع افکنده شده است را بدهد، کاری که خوب انجام نمیشود و در ادامه حالتی بدتر نیز به خود میگیرد، روز پیش از عروسی خانواده منصور عروسشان را برای آزمایش باکرگی به مطبی میبرند که در پی این اتفاق، اتفاق بزرگتر فیلم رخ میدهد، نه پذیرفتن این موضوع از جانب سمیرا قابل قبول است و نه از جانب مخاطب، البته که پیش از آن نیز نمیتوان پذیرفت پدر ظاهرا متعصب سمیرا و البته خانواده ظاهرا متعصب تر منصور راضی به این بوده باشند که منصور و سمیرا بدون این که با یکدیگر محرم باشند، تصمیم به ازدواج بگیرند و بساط عروسی را برپا کنند و در شب عروسی به یکدیگر محرم شوند، هر چه قدر هم که عمر این رابطه را کم در نظر بگیریم (البته نشانهای بر این موضوع وجود ندارد)، با نشانههای درون فیلم نمیتوانیم منطق این قضیه را بپذیریم، و دقیقا در این فلش بک دلخواه که با هدف گره گشایی صورت میگیرد، فیلم به طور کلی از هم پاشیده میشود و مخاطبش را از دست میدهد، مخاطبی که تا آن لحظه به امید گره گشایی منتظر مانده، تنها میتواند دلیلی را ببیند که به مرگ سمیرا منتهی شده، مرگی که مانند تمام دیگر عناصر فیلم گنگ و مبهم رخ میدهد، و نمیتوان دلیلش را متوجه شد، البته این موضوع جذاب است، اما زمانی که مورد بررسی قرار گیرد و پس از تلاشهای فراوان به نتیجه نرسد و یا به نتیجه برسد، زیرا ندانستن شکل مرگ سمیرا از سوی بیننده به هیچ وجه موضوعیتی ندارد و نمیتواند کمکی به اصل موضوع کند، پایان بندی فیلم و تمرکز روی شخصیت ستاره و اینکه او قربانی بعدی خواهد بود و با آبرویش بازی خواهد شد، پایانی است که مفهومش را میرساند، اما باز هم حاشیهای است برای اصل موضوع، و مانند تمام حواشی دیگر تنها فیلم را از رساندن اصل منظورش و پرداختن به مضمون مهمش دور میکند.
فیلمی که شخصیتهای زیادی را وارد میکند و به آنها نقش پررنگی میدهد و سپس به طور ناگهانی حذفشان میکند، برای این نقشهای پررنگ تعریفی قائل نمیشود، پرشهایی بی دلیل دارد و از اصل موضوع و گره ابتدای فیلم که باید باز شود دوری میکند، تمام هدفش را روی این میگذارد که تنها و تنها بگوید ما در حال پرداختن به موضوعی مهم هستیم، بدون آنکه پرداختی صورت بگیرد و موضوع مطرح شود، مشکلاتی که در پی مطرح شدن این موضوع به وجود میآیند نمایش داده شده و آگاهیهایی بدهد و تاثیر بگذارد، قطعا فیلم خوبی نیست، زیرا وظیفه اصلی درام ایجاد کشمکش است، افکندن گره به هر شکلی که در فیلم به طور اصولی میگنجد، و سپس باز کردن گره و یا دادن نشانه و اطلاعاتی است که بتوان به نتیجه ای منطقی برای اتفاقات رخ داده رسید، اما متاسفانه «خانه دختر» هیچ یک از این کارها را نمیتواند انجام دهد، در حالی که نویسنده و کارگردان با دقتی مضاعف و سرمایه گذاری بیشتر روی موضوع اصلی و پرهیز از پرداختن به حواشی، میتوانستند یکی از آثار ماندگار سینما را بسازند، اثری که پتانسیل این اتفاق را دارد، اما برای به کار گرفتن این پتانسیل ناتوان است.
خانه دختر» نمونه بارز فیلمی است که مضمون مهم و جذابش به راحتی نابود میشود، آن هم به دلیل درست نبودن فیلمنامهاش، پذیرفتن ممیزیها و البته بدتر از آن پذیرفتن اکران با ممیزیهایی که به عقیده دست اندرکاران فیلم به بدنه آن ضربه زده و فیلم را از رساندن منظورش دور کرده است، اما با توجه به چیزهایی که از چشمان و اذهان ما میگذرد، مشکلات فیلم با بازگشتن زمان اصلاحی نیز حل نمیشوند، شاید اگر «خانه دختر» دچار ممیزی نمیشد، تنها به یک یا دو سوال به وجود آمده در فیلم پاسخ میداد و کمی به اصل موضوع پرداخته میشد، اما شخصیت پردازی بد، گنگ بودن روابط و اتفاقات، مشخص نبودن دغدغه اصلی فیلم و مسائلی از این دست خانه دختر را تبدیل به فیلمی کرده است که تنها و تنها در چند صحنه کارگردانی خوبی را ارائه میکند، بازیهای خوبی از بازیگران میگیرد و به همین که فیلمی است با موضوعی جنجالی (موضوعی که به هیچ وجه به آن پرداخته نشده است) منتهی میشود، اما هیچگاه نمیتواند تاثیرگذار باشد، حرفش را بزند، آگاهی بدهد و یا بر حذر دارد، تنها میگوید هنوز چنین چیزی در جامعه وجود دارد، و حتی میتواند در کلان شهر رخ بدهد، فرقی نمیکند، البته این مفهوم را نیز بیننده باید با ادراک و فکر خود بگیرد وشاید تنها موضوع مشخصی که بتوان از فیلم برداشت کرد همین است، و نه تنها در این باره صحبتی نمیکند، بلکه با رفتن به حاشیه و پرداختن به شخصیتها و اتفاقات غیر ضروری کاملا خود را از مضمونش دور میکند.
در پایان، این که چرا این فیلم دچار ممیزی شده، خود سوال بزرگی است، و این که چرا صاحبان اثر با علم به از بین رفتن اصل فیلم راضی به اکران آن شدهاند سوال دیگری است ( البته که گفته شد مشکلات فیلم فراتر از اینهاست) و این که چرا کسانی اینقدر راحت میتوانند موضوعات تاثیرگذار و جذاب را به نابودی بکشانند خود جای بحث دارد
مضمون «خانه دختر» بسیار مهم است، اما فیلم به هیچ وجه فیلم خوبی در رساندن منظورش نیست، اما سینما آن قدر گسترده است که کسانی با زبان و بیان بهتر به این موضوع و نمایش مضراتش در جامعه بپردازند.
مرضیه زمانی فروشانی
شاید اولین اشکالی که در نوشتن این نقد وارد باشد این است که مجبور هستم با استفاده از نسخه اصلاح شده برایتان فیلم را تحلیل کنم. و این یعنی طنزی تلخ به حال منِ منتقد، شمای مخاطب، سینما وکارگردان !
اما، این تحلیل را می نویسم برای آن عده از دوستانی که به سینما رفتند و همچون خود من بهت زده، متعجب و ناراضی از سینما بیرون آمدند که، یعنی چی؟ این فیلم دیگر از پایان باز گذشته بود…، به یک کارآگاه نیاز است تا از نشانهها گرهگشایی کند و به معنای قصه پی ببرد.
قصه با روایتی خطی پی گرفته می شود، داستان در زندگی روزمره مردم اطرافِ خودمان می گذرد و روایتی است رئالیست از وضع اجتماع این روزها، دغدغه دوشیزه بودن یا نبودن که خود جای بحثهای عمیق اجتماعی و فرهنگی را فراهم می کند که از حوصله این نقد خارج است، و از طرفی دیگر کاری دور از عقل از سوی خانواده بسیار مذهبی و با آبروی داماد، که تنها یک روز مانده به عقد به دنبال سند و مدرکی برای اثبات دوشیزه بودن عروسشان هستند!
کارگردان با استفاده از نماهای بسیار نزدیک(close up) بین پدر عروس و آقای داماد، رفتارِ غیر عادی ستاره -خواهر عروس بعد از فوت عروس و پیامهایی که در آنها از دوستانِ متوفی درخواست یاری دارد و نیز برادر کوچکتر که دستش را به سختی از دست داماد رها می کند، در تلاش است به ما سرنخهایی بدهد، از مجرم، از محلی که در حقیقت جرم در آنجا واقع شدهاست و آن جایی نیست جز خانه دختر، اتاقش، نمایی که دوربین را در اتاق قرار دادهاند و دوستانِ سمیرا و پدر که از جلوی آن رد می شوند، گویی از جلوی نگاهِ سیمرا می گذرند…
چیزی در سکوت و تاریکی منتظر است تا همچون آژیر خطرِ ماشین پدر ِ سمیرا، همچون صدای پرطنین بوغِ بی تماسِ تلفن به ما خبری بدهد، خبر از فاجعهای دهشتناک، آن قدر سیاه که روایتگر شرم دارد از گفتنِ حتی یک کلام و تنها سکوت می کند و سعی دارد تا به کمک اشاره و زبانِ تصاویر و نه زبانِ گفتار به ما اشاراتی کند تا خود کشف کنیم این حقیقتِ زمخت را. این حقیقتِ تلخ را، که پدرِ(بابک کریمی) خانوادهای با سوء استفاده از حجاب دینداری-که دیندار واقعی چنین نمی تواند باشد- به فرزندانِ خود ستم می کند، ستمکاری که با چشمهای بُراق و تشر فرزندان را در پستو ساکت کردهاست و حالا فرزندان، داماد را تنها نقطه رهایی از این رنج می بینند. پدری که در اولین برخورد و معرفی، دائم در میانه صحبتهایش صدای آژیر ماشین می شنویم و می فهمیم که “چیزی نیست، فقط حساسیتش را بالا بردهای.”، که این مردم نیستند که مزاحمت شدهاند، خودت حریم شخصیات را به خطر انداختهای.
دختری که می رود تا زندگیش ختم به شادی شود، اما مگر چنین نقصی چنین لکه سیاهی می شود که پاک شود؟ که فراموش شود؟ که نادیده گرفته شود؟ اما مسئله اینجاست که بالاخره نمی فهمیم که واقعا چه بلایی به سر عروس آمدهاست؟ این مرگ مشکوک تا پایان داستان، مشکوک باقی می ماند. عروسِ قصه، با پیراهنی سفید و روسری قرمز نشانگرِ دختری است که در ظاهر نقصی در جسم و در باطن زخمی بر جانش است.
المان ِپنجره و تکرار ِنمایِ انعکاسِ تصاویر در آن، از نکات قابل تامل در این فیلم است، پنجره نمادی است از اطلاق یا اتصال دو فضای بیرونی و درونی، که در اینجا کارگردان با استفاده از تکنیک انعکاس تصاویر بر سوژههایی که در پشت پنجره ها دیده می شوند تاکیدی بر درهم تنیدگی و اتصال دو دنیای قصه و حقیقت دارد، شخصیتهای داستان در فضایی دیگر نیستند، آنها گوشهای از همین اجتماع هستند، از ما دور نیستند که از خودِ ما هستند، گویی که ما در آنها و آنها در ما زندگی می کنند همچون ترادف و تقارنی که در تصاویر به چشم می خورند،قصه از دلِ همین مردم بیرون آمده است و گویی تکرر این قاب بر دچار بودن خیل عظیمی از مردمانِ ما به این وضعیت تاکید می کند.
خواهر کوچکتر به دوستِ سمیرا پیام می دهد بهشت زهرا قطعه ۱۱۳، چرا ۱۱۳؟ می دانیم که اگر شمارهای در فیلم با این تاکید عنوان می شود باید که در تلاش برای القای معنایی ثانویه باشد، شاید این فاجعه در ۱۳سالگی او رخ دادهاست، یا اشارهای به خواهر کوچکتر سمیرا یعنی ستاره ۱۳ساله دارد؟ ستاره می داند که داماد قرار است آن روز آنجا باشد، پس با این ایمیل دو دوستِ سمیرا را هم به بهشت زهرا می کشاند تا با مواجهه با داماد، در تلاش برای پی بردن به واقعیتی ناگفته باشند؟! ولی از طرفی، می بینیم که سمیرا هم پنهان کاری داشته است، چرا نباید به داماد می گفته که روزی شعر می سرودهاست؟
چرا داماد را دچار شک و تردید می کند؟
تماسهایی که بی پاسخ میمانند، همچون سوالهای ما هستند، تلاشی نافرجام برای برقراری ارتباط، ولی انگار به خیابانی بن بست و بی راهِ در رو رسیدهایم که همچون خانه دختر-خانه سمیرا- راهِ گریزی ندارد، راهی برای کشف حقیقت نیست.نیست؟
نه، نمی پذیریم این تعریف را، یک روایت باید از سه بخش، گره افکنی، اوجِ کشمکش و گره گشایی تشکیل بشود، کارگردان در بخش گرهگشایی ناتوان می ماند-شاید هم اصلاحات ثانویه سببِ این ناتوانی در خوانش شدهاست- پایانِ باز و شکست کارگردان در گره گشایی، با دست تکان دادنِ ستاره برای دوستش، خبری است از آینده نزدیک؟ ستاره قرار است قربانی بعدی باشد؟ پیش از آنکه به خانه بخت برود،در خانه دختر سیاه بخت شود؟
.
منابع
http://moviemag.ir/cinema/movie-reviews/iran/18992-%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%88-%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%AF%D8%AE%D8%AA%D8%B1
https://www.salamcinama.ir/post/7re989rw5ora1k0/%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%AF%D8%AE%D8%AA%D8%B1-%D9%86%D9%82%D8%AF-%D8%AF%D8%B1-%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D8%A7%D9%88%D9%84-%D9%BE%D8%B4%D8%AA-%D9%BE%D8%B1%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D8%A8%D9%87%D8%A7%D9%85
http://31nama.com/%D8%B3%DB%8C%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86/%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%AF%D8%AE%D8%AA%D8%B1-%D8%B3%D8%A7%D8%AE%D8%AA%D9%87-%D8%B4%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%85-%D8%B4%D8%A7%D9%87-%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86%DB%8C-%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%D8%A8%D8%AF%D9%88%D9%86-%D8%AF%D8%AE%D8%AA%D8%B1
http://www.naghdefarsi.com/iran-movie-review/19619-the-girl-house.html
https://www.honarland.ir/%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%AF%D8%AE%D8%AA%D8%B1-%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%88%D8%A7%D8%B1%D8%AF%D9%87-%D9%85%D8%B1%D8%B6%DB%8C%D9%87-%D8%B2%D9%85%D8%A7/