exact به معنی این است که شخصی کاملاً دقیق است
یک رونوشت یا کپی( کاملاً) دقیق
an exact replica/copy
معیارهای( کاملاً) دقیق
exact measurements
یک میزان یا مقدار ( کاملاً) دقیق
an exact amount
تارخ / زمان / مکان ( کاملاً) دقیق
the exact date/time/place
کلمه accurateمی تواند هم به معنی "کاملا! دقیق"و هم به معنی "تقریباً دقیق که به قدر کافی موثر و سودمند باشد "تعیبر شود
یک نمره یا میزان دقیق= یک نمره یا میزان صحیح
an accurate number, measurement, calculation = a correct number, measurement, calculation
یک توصیف ، اطلاعات ، ترجمه ، پیش بینی ، تخمین ، حافظه دقیق= تقریباً یا کاملاً درست یعنی هر تفاوت کوچکی از واقعیت در مورد موضوع به قدر کافی مهم نیست
an accurate description, information, translation, prediction, estimate, memory = completely or mostly correct; any tiny differences from the truth are not significant enough to matter
ما می توانیم قید های مقدار و درجهadverbs of degreeرا همراه با accurateبه کار ببریم
چیزی می تواند بی نهایت / کاملاً / به طور جامع دقیق باشد
این به معنی کاملاً دقیق یعنی معادل با exactاست
چیزی می تواند معقولانه/ کلاً / به طور وسیع / کمی / تا حدی دقیق باشد
این به معنی کاملاً درست نیست و برخی اشتباهات در آن است اما به طور کلی درست است
کلمه preciseهم می تواند به معنی "کاملاً درست "باشد
مفهوم دقیق قرارداد = همان واژه های به کار رفته در قرارداد
the precise wording of the contract = the same words contained in the contract
اندازه های دقیق= اندازه هایی که صحیح هستند
precise measurements = measurements that are correct
در آن لحظه دقیق= دقیقاً در آن لحظه
at that precise moment = at exactly that moment
یک معنی اضاه هم دارد یعنی "به طور واضح تصریح شده "و به دقت مطلق"
یک توصیف دقدق= یک توصیف روشن و مشروح
a precise description = a clear and detailed description
دستورالعمل های دقیق= دستورالعمل هایواضح و مشروح
precise directions = clear and detailed directions
می توانی دقیق تر باشی؟ = می توانی تو واضح تر و صریح تر بگویی؟
Can you be more precise? = Can you say it more clearly and specifically?