نقد فیلم پل خواب
گرد آوری از گارگین فتائی
.
کارگردان
اکتای براهنی
تهیهکننده
جهانگیر کوثری
نویسنده
اکتای براهنی
بر اساس
جنایت و مکافات اثر فیودور داستایوسکی
بازیگران
ساعد سهیلی
هومن سیدی
آناهیتا افشار
شهین تسلیمی
اکبر زنجانپور
موسیقی
مازیار یونسى
فیلمبرداری
پیمان شادمانفر
تدوین
سپیده عبدالوهاب
توزیعکننده
بامداد فیلم
تاریخهای انتشار
۲۰دی ۱۳۹۶
کشور
ایران
زبان
فارسی
فروش گیشه
۸۱۱٬۶۹۲٬۰۰۰تومان
پل خواب فیلمی به کارگردانی و نویسندگی اکتای براهنی و تهیهکنندگی جهانگیر کوثری محصول سال ۱۳۹۳است.
این فیلم برای حضور در بخش نگاه نو سی و چهارمین دوره جشنواره فیلم فجر انتخاب شد. این فیلم پس از جنایت ساخته محمد علی سجادی دومین اقتباس ایرانی از رمان معروف جنایت و مکافات است.
خلاصه داستان
شهاب در آستانه ازدواج با نامزدش است. شرایط اقتصادی و مالی او باعث می شود به اتفاق دوستش وارد یک معامله تجاری شود اما در کمال ناباوری پول های او را بالا می کشند. شرایط سختی بر زندگی او حاکم می شود. پول بهره ای می گیرد و از پرداخت اقساط آن هم عاجز می شود. طلبکاران او را راحت نمی گذارند. پدرش که دبیر مدرسه است وارد ماجرای او می شود. نامزدش نیز او را تحت فشار قرار می دهد. شهاب تحت تاثیر این فشارها دست به کار عجیبی می زند
شعار فیلم
طبق یک قانون کلی، آدمها، حتی گناهکاران، بیش از حد تصور ما ساده و ساده دلاند و ما خود نیز چنینایم.
نقد فیلم
کارگردان
اکتای براهنی : وی پسرِ نویسنده مشهور ایرانی، رضا براهنی می باشد. او در کانادا بزرگ شده و به تحصیل پرداخته است و « پل خواب » نخستین ساخته سینمایی براهنی محسوب می شود.
« پل خواب » که نخستین تجربه سینمایی اکتای براهنی به شمار می رود، اقتباس آزادی است از داستان « جنایت و مکافات » نوشته یکی از مشهورترین نویسندگان تاریخ ادبیات یعنی فئودور داستایوسکی. در « جنایات و مکافات » خواننده به راحتی توان این را می یابد که به ذهن شخصیت اصلی داستان نفوذ کرده و از دریچه ذهن او به اتفاقات بنگرد. داستایوفسکی توانسته با تسلطی بی نظیر دنیایی قابل لمس و واقعی را برای خواننده بسازد. اما « پل خواب » در این خصوص تنها به نام اثر بسنده کرده.
فیلمساز برای روایت داستان زندگی شهاب ، دنیایی کاملاً ویران را به تصویر می کشد که از هر نقطه آن مشکلات بر سر افراد خراب می شود. شراکتی که به کلاهبرداری و دزدی منجر می شود و از آن سو موانع برای آغاز زندگی مشترک افزایش می باید تا فیلم در این دنیای بی رحم، شهاب را به سوی جنایتی سوق دهد که پس از آن قرار است مکافات را تجربه نماید. اما هرچه بیشتر در داستان پیش می رویم، متاسفانه فیلم درمانده تر از مقدمه اش می گردد.
براهنی برای رسیدن به نقطه اوج داستان ساده ترین راه ممکن را سپری می کند و شخصیت محوری داستان را در تقابل با معضلاتی که با آن گریبانگیر شده، درگیر مواد مخدر و شیشه می کند تا بتواند از این طریق هر تصمیم نابخردانه ای را به آن متصل نماید. تصمیمی که به تبعیت از شرایط جامعه ایرانی در این اقتباس آزاد گنجانده شده تا شاید در این مکافات روزگار تلنگری به مخاطب خود بزند. اما چنین تصمیمی در فیلم منجر به خلق موقعیت نمی شود و به نظر می رسد براهنی پس از آنکه جنایت در داستان رخ می دهد، توان قصه گویی اش را از دست می دهد و فیلم به سراشیبی سقوط می افتد.
فیلم آشکارا پس از قتل، نمی داند که قصد دارد چه مسیری را برای روایت داستان برگزیند. شهاب تحت تاثیر مواد مخدر چنین اقدامی انجام داده یا مشکلات اجتماعی که با آن گریبانگیر هست و یا حتی از فرط عصبانیت؟ پاسخ به این سه پرسش می تواند "همه گزینه ها "باشد اما همین گنگ بودن باعث شده داستان دچار چندپارگی شود و حتی در انتهای فیلم نیز نتواند آنچه را که شرح داده ، سرانجامی ببخشد.
شخصیت های منفعل در « پل خواب » بسیار هستند. از پدرِ ساده و فرهنگی شهاب که تنها قادر به ایجاد یک تیپ شعاری در قصه است تا نامزد شهاب که کوچکترین تاثیری در پیشبرد داستان و گسترش دنیای شهاب ندارد، نمی توانند بصورت مستقل تعریف شخصیت در فیلم را معنا ببخشند. به همین جهت فیلم خیلی زود ضرباهنگ اش را از دست می دهد و تماشاگر هم برای تماشای داستان از رمق می افتد.
در میان بازیگران فیلم ساعد سهیلی در نقش شهاب، انتخاب چندان مناسبی به نظر نمی رسد. خشونت و کشمکش درونی شهاب نیازمند حضور بازیگری بود که بتواند از پس ارائه آن در تصویر برآید اما ساعد سهیلی در ارائه چنین تصویری موفق نبوده است و تنها به بازگویی دیالوگ های نوشته شده مبادرت می ورزد. هومن سیدی هم که به نظر می رسد بطور مستقیم از سریال محبوب « عاشقانه » به این اثر منتقل شده، بازی تکراری را از خود به نمایش گذاشته و آناهیتا افشار نیز فرصتی برای درخشیدن نداشته.
هنوز سینمای جهان موفق نشده اقتباس معقولی از داستان « جنایت و مکافات » را بر پرده عریض سینما تجربه نماید. اما براهنی در نخستین تجربه کارگردانی اش قصد داشته این قاعده را بشکند و اقتباسی آزاد که محصول تفکر و کلیت جامعه ایرانی باشد را به سینما بیاورد تا ادای دینی به دنیای ادبیات داشته باشد اما به نظر می رسد که تصمیم چندان معقولی نبوده است.
مسعود شعبانی
از آن دست فیلم هایی که وجودشان در لیست فاجعه بار گیشه این روزهای سینمای ایران(آینه بغل،خالتور،دختر عمو پسرعمو و ....) غنیمتی است. فیلم در پرده اول که باید به معرفی شخصیت ها و مشکلاتی که سر راه پروتاگونیست قرار دارد بپردازد، بسیار درست عمل می کند. ما با شهابی روبه رو ایم که دایی ناتنی اش چندصد میلیون از او کلاهبرداری کرده،استیصال و درماندگی تمام وجودش را فراگرفته و به ناچار و شاید به خاطر کمتر فکر کردن به مشکلات خود به سراغ شغل رانندگی آژانس می رود،آنجا مقدمات تمامی مشکلات او با مصرف شیشه شروع می شود،از طرفی دیگر با پدری مواجه ایم که معلم است و به شدت دارای تعاریف انسانی، اما بی پول که تنها داراییش خانه ایست که در آن سکونت دارند، با نامزد شهاب هم آشنا می شویم که مولفه های دخترهای امروزی را دارد،به شهاب علاقه دارد،اما پدرش مخالف ازدواج او با شهاب است(با وجود اینکه هنوز از مشکلی که شهاب با آن دست و پنجه نرم می کند خبر ندارد).فیلمساز به خوبی توانسته ارتباط منطقی با اجزایی که در بالا ذکر شد برقرار کند و در پرده اول استانداردهای لازم برای یک فیلم خوب و یک فیلمنامه خوب را نمایش دهد،در پرده دوم فیلمساز به سراغ گره های ایجاد شده در فیلم و تقابل شهاب با این گره ها می رود. از ابتدا هم مشخص است که ما قرار نیست با فیلمی کهن الگو روبه رو باشیم و پروتاگونیست(شهاب)، یکی پس دیگری بتواند مشکلات موجود در فیلم را حل کند و در پرده سوم نامزدش را به قصر آرزوهایش ببرد و پدر معلمش هم به وجود او افتخار کند،بالعکس فیلمساز بصورت کاملا درست نشان می دهد که این حجم از مشکلات می تواند باعث بوجود آمدن مشکلات دیگر و شاید فاجعه گردد،ما در پرده دوم شهاب را در سراشیبی سقوط می بینیم، ابتدا با مصرف شیشه شروع می شود و سپس کشتن زن مسافر و دوست زن مسافر،همه روابط پرده دوم هم توجیه پذیر است و هم به درام فیلم خللی وارد نکرده است. تا اینجای فیلم که حدوداً 75% فیلم را شامل می شود، فیلم زبان سینمایی خود را حفظ کرده و درست در جهت سینمای ضد پیرنگ پیش می رود. اما مشکل درست از جایی شروع می شود که به پرده سوم می رسیم،منطق روایی فیلم و ریتم کنش و واکنش های شهاب تا اینجای فیلم می گوید که ما باید منتظر یک سقوط باعظمت(با اعظمت به معنای سیاهی بیش از حد و پر رنگ و لعاب) باشیم، اما متاسفانه با شهابی مواجه می شویم که منفعل می شود، در لاک خود فرو می رود و با وجود اینکه می داند چه آینده ای در انتظار اوست تقلایی نمی کند،گویی خود را به تقدیر سپرده و محو گشته. ظاهراً فیلمساز در پرده سوم به سراغ سینمای خرده پیرنگ رفته و قصد بازتعریف مفاهیم سینمایی با چارچوب های ذهنی خود را(البته پایبندی به اقتباس از جنایات و مکافات هم بی تاثیر نبوده ) داشته که نتیجه کار اصلا خوب در نیامده است، به هر حال اگر از پرده سوم فیلم با اغماض عبور کنیم با فیلم خوبی روبه روایم که تمام مولفه های یک سینمای خوب را دارد. موسیقی فیلم هم به شدت روی کار می نشیند و قابل قبول است، از بازی خوب ساعد سهیلی و استاد زنجانپور هم نمی شود عبور کرد، هومن سیدی هم خوب است(البته آقای سیدی در این تیپ به شدت داره تبدیل به کلیشه میشه!!!). به هر حال این فیلم در این روزهای غبارآلود سینمای ایران واقعاً ارزش دیدن داره.
از مکافات تا جنایت
ساناز رمضانی
اولین ساخته اکتای براهنی که از اولین حضورش در سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر، سروصدای زیادی به پا کرد، بالاخره در شبکه خانگی در دسترس قرار گرفت. مهمترین نکته در مورد «پل خواب» این است که با یک اثر اقتباسی طرف هستیم. درحالیکه مقوله اقتباس در سینمای ایران نسبت به جهان بهشدت مغفول مانده و شاید هنوز که هنوز است بهترین اقتباس سینمایی این دوران، «شبهای روشن» به قلم سعید عقیقی و کارگردانی فرزاد مؤتمن است، فیلمی که بهمانند «پل خواب» اقتباسی از یکی از مشهورترین داستانهای فئودور داستایوسکی، نویسنده شهیر روسی است. رابطه ادبیات و سینما انکار نشدنی است و علاقه نویسندگان و قلمبهدستهای ایرانی به نویسندگان روس هم واضح. وقتی از «شبهای روشن» صحبت میکنیم نهتنها از یک اقتباس کاملاً حرفهای حرف میزنیم بلکه شاهد پرداختی شخصی و مدرن از یک شاهکار جاودانه هستیم. مقایسه «پل خواب» و «شبهای روشن» نه منصفانه است و نه منطقی. جدا از بحث حرفهای بودن عوامل «شبهای روشن» که در رأس آنها عقیقی و قلم جادوییاش قرار دارد، اساساً جهان «جنایت و مکافات» که منبع الهام «پل خواب» است از «شبهای روشن» جداست.
از سوی دیگر، وقتی از یک اقتباس سینمایی صحبت میکنیم، لاجرم با دو وجه از فیلم طرف هستیم که «پل خواب» هم از این قاعده مستثنا نیست. میتوان فیلم را بهصورت یک اثر مستقل دید و میتوان آن را وابسته به اثر اولیه دانست. اگر از این دو دیدگاه به یک نتیجه برسیم که عالی است و میتوان گفت با یک اقتباس موفق سینمایی طرف هستیم؛ اما در مورد «پل خواب» این اتفاق نمیافتد، چراکه وجه اقتباسی فیلم بههیچروی با وجه شخصی و مستقل فیلم برابری نمیکند. به کلام ساده، «پل خواب» گرچه اقتباس خوبی از «جنایت و مکافات» نیست و علیرغم ادعای “برداشتی آزاد ” هم نمیتوان به آن ارفاق کرد، اما بهعنوان یک فیلم اولی مستقل قابلقبول است.
رمان “جنایت و مکافات “ از هر منظری شگفتانگیز است، از شخصیتهایش، از پرداخت فاجعه و ابعاد و آن تا پایانی به سردی تبعیدگاه قهرمان رمان در سیبری؛ اما آنچه بیش از همه، از “جنایت و مکافات “ در ذهن خواننده میماند، فضاسازی بینظیری است که خاصه ادبیات روسیه است. وقتی رمان را به دست میگیرید، جزئیات آنچنان دقیق و زیبا ترسیمشدهاند که خیلی زود در دنیای آن غرق میشوید و کلمات جان میگیرند و تصویری روشن در برابرتان شکل میدهند. اگر کتاب را خوانده باشید میدانید که با یک فضای خاکستری در یک زمستان سرد و سوزان در جامعهای فقرزده و آدمهایی تا مغز استخوان پوسیده طرف هستید. حال این فضاسازی بههیچوجه به «پل خواب» راه پیدا نکرده است. در فیلم هم کاراکتر اصلی درگیر یک مشکل مالی شده است، زمستان است و آدمهایی که میبینیم عجیب و باورنکردنی واقعیاند، اما در کتاب تمرکز برجهان داستانی است که کاراکترها در آن جان میگیرند، اما در این اقتباس یا برداشت آزاد، تمرکز بر دنیای شهاب (ساعد سهیلی) است. فضاسازی بهگونهای است که احساس خفقان شخصیت اصلی را به بیننده منتقل میکند و تکتک نماهای بینظیر شمادمانفر، با تأکید بر این حس درهمفشرده شدن شخصیت اصلی گرفتهشدهاند. پرسهزنیهای شهاب در شهر، نمایشی از جامعه و فضای قالب در آن به ما نمیدهد. فضایی که در رمان داستایوسکی، آنقدر خوب پرورده شده است که دیگر قباحت عمل قهرمان داستان بیننده را به داوری وانمیدارد؛ اما شهاب در دنیای خودش تنهاست و ما هیچ فرصتی برای شناخت دنیایش نداریم و وقتی از درجه انسانیاش سقوط میکند و مرتکب خطا میشود دیگر قربانی آن جامعه مفلوک و یخزده نیست بلکه قربانی اشتباهات خودش است و فرصت هم ذات پنداری را از بیننده میگیرد. از طرف دیگر، پیرزن نزولخوار “جنایت و مکافات “ نماد جامعهای است که یا در آن قربانی هستید یا باید از خون دیگران تغذیه کنید و قتل وی به دست شخصیت اصلی نمود شراکت قهرمان داستان در کثافتی است که پیرزن و امثال او در جامعه پدید آوردهاند. حالآنکه مقتول در «پل خواب» زنی حواسپرت و خودخواه است و فقط یک تیپ شخصیتی است.این ضعف در شخصیتپردازی حتی خود قهرمان داستان را نیز در برمیگیرد و بیننده از جز اینکه اعتیاد دارد و تحتفشار مالی است و طبق یک کلیشه سیگار را با سیگار روشن میکند، چیزی نمیداند. بیننده دقیقاً نمیداند که شهاب چه زمانی تصمیم به اجرای نقشهاش گرفته است، وقتیکه در مهمانی پیرزن تحقیر میشود؟ پس چرا قبل از آن به اتاق وی سرک میکشد و گاوصندوقش را کشف میکند. پیشتر از آن؟ به چه دلیلی؟ و جایی که قهرمان “جنایت و مکافات “ دچار کابوسهای تمامنشدنی میشود و گرفتار در برزخ خیال و واقعیت، مزه عشق را تجربه میکند، شهاب نقشه عروسی میکشد و اعتیادش شدیدتر میشود.
در کل فیلمنامه «پل خواب» که به قلم فیلمساز هم هست، ایرادات زیادی دارد. گرهافکنیها ضعیف و رنجورند و در مقابل، گرهگشایی قوی و برجسته. از سوی دیگر، «پل خواب» برخلاف داستان پر افت و خیزش، ریتم کندی دارد و آنچه شهاب را به سمت فاجعه سوق میدهد و آنچه بعدازآن رخ میدهد، شفاف نیست و از داستان حذفشده است و بهجای آن تکه سکانسهایی بهغایت غیر دراماتیک در فیلم گنجاندهشده است. شخصیتها بهویژه دوست شهاب، محسن (هومن سیدی) و همسرش و بارداری وی و پدر شهاب زائدند و در مسیر پیشبرد روایت کارایی ندارند.اما اگر رمان داستایوسکی را کنار بگذاریم و چشم بر کاستیهای اولین کار یک فیلمساز جوان ببندیم، میتوان نمره قبولی به «پل خواب» داد. فیلم براهنی مسیر سقوط یک انسان را در سراشیبی حیوانیت به تصویر میکشد و گرچه نگاهش فردی است و جز چند تلنگر کوچک، جامعه را از معادلاتش حذف میکند، اما درنهایت تصویر گویایی از ویرانی قهرمانش به تصویر میکشد. ویرانی که با خود تخریبی و فروپاشی درونی همراه است و شهاب را به یک قهرمان خاکستری، یک ضدقهرمان دوستداشتنی تبدیل میکند.
استفاده براهنی از موسیقی هوشمندانه و دراماتیک است. وی در جهت پرورش فضایی رئال برای روایتش زیاد از موسیقی استفاده نمیکند اما در دو سکانس با استفاده از موسیقی بیشترین بار درام را به مخاطب منتقل میکند. یکی در مهمانی پیرزن که شهاب مجبور به کار میشود و مهمانان در حال نواختن موسیقی سنتی و نماد فرهنگی ایرانی سرخوشانه شخصیت شهاب را زیر لگدهای بهظاهر فرهنگی و مدرنشان خورد میکنند و شهاب تا مرز فروپاشی تحقیر میشود و دیگری سکانسی که شهاب جنازهها را سر به نیست میکند و موسیقی میشنویم که خبر از سقوط شهاب به ورطه کثیف و نازل آدم نبودن میدهد.اما آنچه بیشک مخاطب را تحت تأثیر قرار میدهد مهارت براهنی در پرداخت نقطه اوجش است. سکانس قتل که بهترین سکانس فیلم هم هست، در یک پلان-سکانس میگذرد. دوربین یکلحظه شهاب را تنها نمیگذارد و دائم او را تعقیب میکند،
درحالیکه نفس زدنهای شهاب در گوش مخاطب میپیچد و ضجه زدنهایش بدن او را میلرزاند، دوربین روی دست همچنان روی شانه شهاب است و بیننده درست مثل او احساس میکند دچار بختکی شده است که رهایش نمیکند و درست مثل شهاب احساس خفگی میکند. این سکانس آنقدر زیبا و جذاب پرداختشده است که نفس بیننده را در سینه حبس میکند و بازی زیبای سهیلی که تاکنون اینقدر درخشان ظاهرنشده است، مخاطب را به لرزه میاندازد. اگر فیلم براهنی را بهکل یکطرف بگذاریم، اینیک سکانس کافی است تا بدانیم با یک فیلمساز خوشذوق و با آیندهای درخشان طرف هستیم.
پل خواب؛ یك فیلم ناتمام
در جشنواره امسال مثل هر جشنواره دیگری فیلمهای بد و خوبی وجود دارد كه خیلی زود تكلیفمان را با خودشان مشخص میكنند و دستمان را برای ارزیابی قوتها و ضعفهایشان باز میگذارند. امسال اما شاهد فیلمهایی هم هستیم كه با وجود همه ویژگیها و دستاوردهای قابل بحثشان به دلیل یك اشتباه ساده یا یك تصمیم مهلك كلیت خودشان را زیر سئوال میبرند و حیرت و تعجبی گریزناپذیر نصیبمان میكنند؛ تعجب از اینكه وقتی یك فیلمساز توانسته استفاده خلاقانهای از زبان سینما ببرد و قصه جذابش را تا حد زیادی با هوشمندی بسط بدهد، چطور حواسش به پاشنه آشیل فیلمش نبوده و اجازه داده دستاوردش با سقوطی آزاد چند پله تنزل كند. این وضعیت را میشود هم در «نفس» نرگس آبیار ردیابی كرد و هم در «سیانور» بهروز شعیبی. «پل خواب» اما بهتر میتواند وضعیت مأیوسكننده این فیلمها را برایمان تشریح كند. اكتای براهنی در اولین فیلمش شروع آبرومندی دارد و قصه اقتباسیاش از «جنایت و مكافات» داستایوفسكی را با شخصیتپردازی حسابشده پیش میبرد. جوانی در آستانه فروپاشی را به نمایش میگذارد كه ناخواسته سرمایهاش را به باد داده و داراییهای اندكش هم یكی یكی در حال از دست رفتناند. از نامزدی كه دو سال از عقدش گذشته و در برابر فشارها كمتحمل شده گرفته، تا آبرویی كه چیز زیادی از آن باقی نمانده. و همینطور پدر دلسوزی كه رابطهاش با پسرش سرد شده و زبان مشتركشان از بین رفته. شخصیتپردازی براهنی برای مثلث پدر، پسر و عروس از نمونههای خوب جشنواره امسال است. همینطور بازیهای قابل اعتنای اكبر زنجانپور و آناهیتا افشار كه نمیشود در میان برگ برندههای فیلم از آنها نام نبرد. مسیر گرهافكنی و پیشبردن قصه به نقطه اوج و نمایش باتلاقی كه شخصیت اول هر لحظه بیشتر در آن فرو میرود به خوبی گسترش مییابد و به همین دلیل ساختار درگیركننده قصه خیلی زود مخاطب را با خودش همراه میكند. شخصیتهای مكملی مثل هومن سیدی و دیگر رانندههای آژانس هم كمك زیادی میكنند تا لحن قصه بیشتر به آنچه مد نظر فیلمساز است نزدیك شود و مسیر رو به اضمحلال راسكلنیكف ایرانی قصه بیشتر به چشم بیاید. همه مؤلفههای دیگر از ریزهكاریهای كارگردانی و فیلمبرداری و طراحی صحنه هم نسبتا بیعیب و ایرادند و كاملا با حس و حال فیلم تطبیق دارند.
اما سقوط آزاد فیلم وقتی كلید میخورد كه فیلمساز نمیتواند دقتی كه در چیدن جزئیات داستانی دو سوم ابتدایی فیلمش داشته را تا انتها حفظ كند و در نهایت با یك پایانبندی ویرانگر هر چه پیشتر رشته بوده را پنبه میكند. نمیشود در روایتی علت و معلولی كه هر رویدادی زمینهساز رویدادی دیگر میشود برای پایانبندی به یك اتفاق ناگهانی پناه برد و با كمك آن به اصطلاح قصه را جمع كرد. این یك فرض بدیهی در اصول فیلمنامهنویسی است كه میتواند هر فیلمنامهای با هر ویژگی و دستاوردی را نابود كند. تاریخ سینما پر است از فیلمهایی كه با همین پایانبندیهای ناشیانه آثاری بیاهمیت جلوه كردهاند و هیچ وقت به چشم نیامدهاند. وقتی فیلمساز كه در اینجا فیلمنامهنویس هم بوده نمیتواند به ساختاری كه خودش پایههای آن را بنا كرده پایبند باشد ویژگیهای فیلم خیلی زود در ذهنمان كمرنگ میشوند و حسرتی آمیخته به یأس نصیبمان میشود. آنهم در مورد فیلمی كه از قابلیتهای لازم برای تبدیلشدن به اثری درباره جنایت و مكافات جوانی گناهكار برخوردار بوده اما به قول محسن آزرم در فرایند اقتباس از رمان داستایوفسكی فقط به جنایتش اكتفا كرده و از نمایش مكافاتش طفره رفته. چنین وضعیتی بیشتر از هر چیز ناشی از بیتجربی فیلمساز و ناتوانیاش در اشراف كامل به همه اجزای داراماتیك فیلمش است. میشد با حضور یك مشاور كاربلد كمی با فاصله فیلمنامه را ارزیابی كرد و نگذاشت تا این حد ارزشهای خودش را دست كم بگیرد و اثری معمولی جلوه كند. اتفاقی كه متأسفانه نیفتاده و «پل خواب» را به یكی از فیلمهای هدررفته جشنواره تبدیل كرده. فیلمی كه نه آنقدر خوب است كه بشود تمام قد از آن دفاع كرد و نه آنقدر ضعیف است كه در فهرست آثار ریز و درشت جشنواره محلی از اعراب نداشته باشد.
سرپوش هنری
فیلم بیجهت ستایششده «پل خواب»، تصویری تمامعیار از شکست کارگردان جوانش را به نمایش میگذارد. شکست در اقتباس از «جنایت و مکافات» داستایوفسکی که فیلمساز کوشیده با فرار از مولفههای رمان، از زیر سایه سنگین نابغه روس خارج شود، حاصل تغییرات گستردهای است که اکتای براهنی در داستان ایجاد کرده و نتیجهاش فیلمی شده که با حذف جهان داستایوفسکی قرار بوده اثری درباره جامعه امروز ایران باشد. در «پل خواب» با داستانی بهشدت لاغر مواجه هستیم و از آنجا که بیاعتنایی به طرح داستانی در خدمت بها دادن به شخصیتپردازی قرار نگرفته، ما با فیلمی مواجه هستیم که قصهاش را الکن روایت میکند.
براهنی به این نتیجه رسیده که نمیشود از «جنایت و مکافات» هم اقتباس وفادارانهای انجام داد و هم به اثری درباره جامعه امروز ایران رسید. این را هم درست فهمیده که تبدیل شاهکاری ادبی به فیلمی سینمایی کار دشواری است و در این مسیر احتمالا هم ارزشهای ادبی متن از بین میرود و هم از غنای سینمایی خبری نخواهد بود. بنابراین برداشت آزاد، انتخابی گریزناپذیر برای کارگردان جوان «پل خواب» بوده است. با مراجعه به آثار داستایوفسکی میتوان متوجه شد که بیشتر فیلمهای شاخص، نه براساس شاهکارهای نویسنده که برمبنای داستانهای متوسط و حتی ضعیف داستایوفسکی ساخته شده است. به همین دلیل هیچ اقتباس سینمایی درخشانی از «برادران کارامازوف» ساخته نشده و در عوض اقتباس از داستان کوتاه و متوسط «شبهای روشن» که محصول دوران جوانی و خامی داستایوفسکی است، همیشه جواب داده است.
«جنایت و مکافات» که بیشتر از هر رمان داستایوفسکی مورد اقتباس قرار گرفته، معمولا هنگامی به نتیجهای درخور منجر شده که فیلمساز همین راه کارگردان «پلخواب» یعنی برداشت آزاد را طی کرده است. وفادارانهترین اقتباس سینمایی از «جنایت و مکافات» نسخه روسی مدونی است که لوکولیجانف کارگردانی کرد؛ فیلمی ملالآور که در آن داستان داستایوفسکی مصور شده و نشانی از خلاقیت سینمایی در روایت داستان بهچشم نمیخورد.
درحالیکه فیلم اول آکیکوریسماکی در سال ۱۹۸۳، اثری موجز و سینمایی و احتمالا بهترین اقتباس است که از «جنایت و مکافات» صورت گرفته؛ در سینمای ایران هم محمدعلی سجادی فیلم «جنایت» را کارگردانی کرده که هم در طرح داستانی وفادارتر از «پل خواب» به داستان داستایوفسکی است و هم در کارگردانی دستاوردهای بیشتری دارد. «جنایت» سجادی فیلم متوسط و خوشساختی بود که زمان اکرانش مهجور واقع شد. آنقدر که این روزها از «پل خواب» بهعنوان نخستین اقتباس سینمای ایران از «جنایت و مکافات» نام برده میشود و خیلیها یادشان رفته که قبلا سجادی داستان داستایوفسکی را به فیلم برگردانده بوده.
درباره «پل خواب» به نظر میرسد قرار بوده با فیلمی ملموس مواجه شویم که قصد جوانهای این روزگار را روایت میکند. وقتی فیلمساز تصمیم به حذف و پیرایش بسیاری از فصلها و مولفههای منسجم ادبی میگیرد، باید دید چه چیزهایی را جایگزین میکند. درباره «پل خواب» بهجای «سونیا»، دختر جوانی را میبینیم که نامزد شهاب (ساعد سهیلی) است و مثل بقیه کاراکترهای فیلم حضوری منفعلانه در داستان دارد. فیلمساز برای رسیدن به سکانس قتل پیرزن هم سراغ آسانترین و دمدستیترین تمهید ممکن رفته و با معتاد کردن شهاب که قرار است راسکولنیکف ایرانی باشد، از جنون ناشی از مصرف مواد مخدر صنعتی بهعنوان توجیه جنایت بهره گرفته است. در فیلمی که ما به هیچ کاراکتری جز شهاب نزدیک نمیشویم و عملا جز او، بقیه حضوری تخت و بیکارکرد در شکلگرفتن درام اثر دارند، ولی شخصیتمحوری فیلم هم بیرمق از کار درآمده است.
فیلمساز کوشیده از طرح داستانی داستایوفسکی بهره گیرد و فضای قرن نوزدهمی رمان «جنایت و مکافات» را به ایران امروز بیاورد ولی تصویرش از جامعه، شتابزده، ژورنالیستی و نابسنده است؛ درست مثل تلاشش برای ساختن کاراکتر شهاب که به شخصیتی فاقد تعین و هویت منجر شده و حاصل کار، شکستی کامل است؛ شکستی که تنها بخشی از آن به متن باز میگردد و فیلم در اجرا هم ناتوان و ناکام مانده است. مهمترین علت ناکامی در اجرا، انتخاب غلط ساعد سهیلی است که با وجود تلاش بسیارش نمیتواند از عهده نقش برآید. در مهمترین فصل فیلم، یعنی سکانس قتل پیرزن، اتخاذ روشی دشوار به لحاظ اجرایی، اما غلط به دلایل سینمایی، میتوان نمود کامل اشتباههای کارگردان را ملاحظه کرد.
جایی که میزانسن فیلمساز، بهجای یاریرساندن به بازیگر اصلی و روایت درست داستان، تنها انرژی فراوانی از سهیلی میگیرد و عملا به ناتوانیاش در ایفای نقشی که با آن تناسبی ندارد، تأکید میکند؛ ضمن اینکه مهمترین رخداد فیلم یعنی قتل پیرزن را هم در یک برداشت بلند جلوهفروشانه عملا به نمایش در نمیآورد. «پل خواب» که ساختهشدنش را باید محصول اعتماد به نفس بالای کارگردان جوانش دانست، در فقدان خصوصیات و شاخصههای منبع ادبیاش چیزی برای جایگزینکردن ندارد و نتیجه فیلمی است کممایه و فاقد عمق که بار دیگر دشواریهای اقتباس از شاهکارهای ادبی را نمایان میکند.
اکتای براهنی هر چه قدر در انتخاب رمان «جنایت و مکافات» به منظور اقتباس برای فیلم یکمش (که هیچکاک همواره آرزویش را داشت اما از آن میترسید و هیچوقت هم انجامش نداد) جسور و جاهطلب است، در ساخت و پرداخت آن محتاطانه عمل میکند تا «پل خواب» به عنوان فیلم یکم، نیمقدمی پاورچین اما رو به جلو و دوراندیشانه از آب در بیاید.
فیلم با آگاهی از محدودیتهای سینما، هوشیارانه وارد بازی از پیشباخته با رمان برای پرداختن به کشمکشهای درونی و ذهنی شخصیت یکمش نمیشود و با وانهادنش به اعتیاد به شیشه، آن را چندین بار در گوشه و کنار سکانسها و هر بار به بهانهای و یک بار نیز به صورت متمرکز در یک سکانس به نمایش میگذارد و در این راه همواره از آینه کمک میگیرد.
قابهای مناسب کارگردان که در دو مورد در حد عالی خودنمایی میکنند، در کنار بازی خوب ساعد سهیلی موفق میشوند در همان فرصتهای کوتاهی که در اختیار دارند، ایدهی کشمکش درونیای که قرار نیست مسالهی اصلی فیلم باشد را پیاده کنند.
فیلم به سیاق تریلرها، بیشتر روی رویدادها، انگیزهها و نظام علت و معلولی متمرکز است و در همین جهت فیلمنامه پر است از کاشتهایی که بعدها برداشت میشوند و در این زمینه به علت دوری از تاکیدهای گلدرشت مرسوم سینمای تُنُک ایران در این ژانر و ظرافت و انسجامی که در بیشتر موارد از خود نشان میدهد تا حد قابل توجهی موفق است اما فیلمساز در خصوص به تصویر کشیدن فیلمنامه، با توجه به بیشتر بودن نماهای داخلی به خارجی در آن، به جز چند نما، چندان خلاقانه عمل نمیکند که البته یکی از این نماها که در اواخر فیلم استفاده شده، جدا از به هم زدن فرم میزانسنیک فیلم، یک غلط گرامری بزرگ نیز برای آن محسوب میشود که توضیح دادنش مفصل است و نیازمند اشاره به جزییاتی از داستان که بماند برای شاید وقتی دیگر.
پایانبندی فیلم با وجود ترفند قابل قبولی که برای آن در نظر گرفته شده (و برای لو نرفتنش صحبتی از آن نمیکنم) شتابزده به نظر میرسد. مساله این نیست که فیلم به خاطر «اتفاقی» بودن این قسمت مهم فیلمنامهاش صدمه میبیند، مساله این است که این اتفاق (که همان طور که پیشتر گفتم قابل قبول است) با لحن شوخِ بیجای دوستِ شخصیت یکم فیلم در دیالوگنویسی (نه در بازیی خوب هومن سیدی) و کِرِین بیجا و اشتباه (در دو یا سه سکانس بعدتر) در کارگردانی تشدید میشود اما به نظرم مشکل اصلی حتا اینها هم نیست؛ این است که فیلم در پر کردن جای خالی کشمکشهای درونی شخصیت یکمش بعد از ارتکاب قتل، به اندازهی کشمکشهای درونی او پیش از ارتکاب قتل موفق نیست چون اساسا به همان اندازه برای آن توجه (و نه زمان) صرف نمیکند و تقریبا میتوان گفت آن را به تمامی حذف کرده است.
براهنی بر خلاف کاعوریسمکی که اولین فیلم کارنامهی او نیز اقتباس از «جنایت و مکافات» بود، دست به ریسکی بزرگ نمیزند. به نظر میرسد انتخاب او حرکتی آرام و پیوسته است. نیمقدمهای او برای سینمای تُنُک ایران در چنین ژانرهایی میتواند غنیمت محسوب بشود. «پل خواب» به عنوان فیلم اول با وجود فراتر نرفتن از فیلمی معمولی، اشتیاق دیدن فیلمی دیگر از کارگردانش را در تماشاگر برمیانگیزد.
.
منابع
http://moviemag.ir/cinema/movie-reviews/iran/19923-%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%88-%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D9%BE%D9%84-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%A8
https://www.salamcinama.ir/post/EDlk/%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D9%BE%D9%84-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%A8-%D8%AE%D8%B1%D8%AF%D9%87-%D8%AC%D9%86%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7%D9%86%DB%8C
http://blog.namava.ir/bridge-of-sleep-oktay-baraheni-review/
http://icinema.ir/page/2459
http://www.sarpoosh.com/art-cinema/iranian-movies/iranian-movies961007928.html
http://3feed.ir/%D9%BE%D9%84-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%A8/