Quantcast
Channel: گارنی GARNI
Viewing all articles
Browse latest Browse all 9374

نقد فیلم غیرمجاز

$
0
0

نقد فیلم غیرمجاز

گرد آوری از گارگین فتائی

.

کارگردان

حسن یکتاپناه

تهیه‌کننده

محمدحسین عامری‌پویا

نویسنده

محمد سلیمانی

بازیگران

میلاد کی‌مرام

لیلا زارع

یاسمن معاوی

نگار جوکار

لوون هفتوان

پریوش نظریه

موسیقی

محمد ناهیدی

فیلم‌برداری

رضا رخشان

تدوین

منوچهر اولیایی

توزیع‌کننده

رسانه فیلمسازان مولود

تاریخ‌های انتشار

 ۱۰آبان ۱۳۹۶

کشور

ایران

زبان

فارسی

فروش گیشه

 ۲۷۳٬۳۴۴٬۰۰۰تومان

 

غیرمجاز فیلمی به کارگردانی حسن یکتاپناه، نویسندگی محمد سلیمانی و تهیه‌کنندگی محمدحسین عامری‌پویا محصول سال ۱۳۹۴ است.

 

خلاصه داستان

داستان فیلم دربارهٔ دختر جوانی است که در پی یافتن نامزد خود به تهران می‌آید. او در این راه با ناملایماتی روبرو می‌شود و توقع آن را ندارد.

توکا به دلیل رفتارهای ناشایست ناپدری اش از خانه اش قهر کرده به تهران آمده پسری که به او قول ازدواج داده در تهران با کس دیگری ازدواج کرده شهرستان فرار کرده به تهران می آید تا نامزدش را پیدا کند اما می فهمد پسر با یکی دیگر ازدواج کرده به همین دلیل دختر شهرستانی از صبح تا شب در خیابان به دنبال کار پرسه زنی می کند در موازات این یک شایان در فیلم ست که اساسا معلوم نیست چه شخصیتی دارد برای خواهرش یک برادر غیرتی ست و وقتی که دختر شهرستانی(توکا) به او پناه می آورد فکر می کنیم قرار ست به توکا پناه دهد چون شایان هم یک خواهر همسن توکا دارد دختر مواد فروش با شایان قرار می گذارد تا بگوید توکا زندانی شده است شایان به همان مهمانی شبانه می رود که خواهرش شادی مواد استفاده کرده و حالِ خوشی ندارد و هذیان می گوید بر اثر یک حادثه ی تصادف شادی میمیرد! شایان برای غیرتی بازی اش در گذشته ابراز پشیمانی می کند و در آخر توکا آزاد می شود و هنگام خروج مادر شایان او را در آغوش می گیرد درادامه در حالی که علی لهراسبی شروع به خواندن روی فیلم می کند توکا از کنار شایان می گذرد درحالی که شایان ژست یک قهرمان را به خود گرفته

 

 

.

 

نقد فیلم

بیچاره تماشاگر!

گاهی در سالن سینما فیلم هایی را روی پرده می بینیم که با خودمان فکر می کنیم که چرا همچین فیلمی را باید در سینما ببینیم چه کسی مسوول نظارت این گونه از فیلم هاست؟ یا چرا این فیلم ها باید در سینما نمایش داده شوند؟ اگر نظر فیلمساز را جویا شویم می گوید فیلم من یک ملودرام اجتماعی ست که زوایای جامعه را نشان می دهد حتما این فیلمساز مدعی ست که فیلمش توانسته ابعاد ناهنجاری های اجتماعی را به مخاطبش نشان بدهد اما کدام مخاطب؟ کدام زوایای جامعه؟ نگاهِ آماتوری فیلمساز به مسائل نخ نما شده در کل فیلم مشهود ست این حرف هایی که در بالا گفته شد با چند نکته بدتر از این که قابل چاپ نیست شامل فیلم غیرمجاز می باشد ، فیلمی که سرشار از نگرش سطحی و غیرحرفه یی ست؛ غیرمجاز یک اثر مخاطب گریز است بیست دقیقه از فیلم می گذرد و نگارنده هنوز نمی فهمد این فیلم چه می خواهد بگوید البته این مشکل نگارنده نبوده چرا که تماشاگرها پچ پچ کنان سالن سینما را ترک می کنند اما نگارنده به دلیل موقعیت شغلی باید بماند تا فیلم به انتها برسد انتها؟ مگر غیرمجاز ابتدا و وسط دارد که باید انتها داشته باشد؟ با دیدن غیرمجاز معنی جمله ی (ما قبل از نقد) را درک می کنم چرا که آن منتقد به درستی این جمله را برای بعضی از فیلم ها به کار می برد!

غیرمجاز سومین ساخته ی حسن یکتاپناه که متاسفانه یا خوشبختانه دو فیلم قبلی اش را ندیده ام یک اثر بی محتوایی ست که صرفا می خواهد فیلم اجتماعی باشد اما ابعاد بی سروشکل این فیلم بشدت الکن و فاقدِ لحن مورد نیاز است به همین جهت نمی تواند در جایگاه یک ژانر یا حتی یک فیلم سینمایی قرار بگیرد چرا که موضوع فیلم چندپاره ست که این مشکل اساسی در پرداخت فیلمنامه است، فیلمنامه؟ آیا واقعا غیرمجاز بر اساس فیلمنامه ساخته شده یا بر اساس یک طرح دوخطی ؟چرا؟ قصه در سینما حرف اول را می زند یک فیلم با قصه اش شکل می گیرد و فراتر از آن وقتی قصه به فیلمنامه تبدیل می شود باید چارچوب های دراماتیک در آن حفظ شود اما در فیلم غیرمجاز فیلمنامه یی وجود ندارد و اساسا قصه کششِ لازم را برای قاب سینما ندارد به همین دلیل غیرمجاز اتفاقات مرسوم البته تاریخ گذشته را به بدترین شکل در فیلمش گنجانده اما این فیلم گنجایش لازم را برای مطرح کردن این همه مسئله ی به اصطلاح اجتماعی را ندارد دختری از شهرستان فرار کرده به تهران می آید تا نامزدش را پیدا کند اما می فهمد پسر با یکی دیگر ازدواج کرده به همین دلیل دختر شهرستانی از صبح تا شب در خیابان به دنبال کار پرسه زنی می کند در موازات این یک شایان در فیلم ست که اساسا معلوم نیست چه شخصیتی دارد برای خواهرش یک برادر غیرتی ست و وقتی که دختر شهرستانی(توکا) به او پناه می آورد فکر می کنیم قرار ست به توکا پناه دهد چون شایان هم یک خواهر همسن توکا دارد اما پس چرا توکا را به دفتر کارش می برد؟ که دوستانش در آنجا حضور دارند؟ اگر نیتی هم نداشته باشد این کار شایان متقاعد کننده نمی باشد البته نباید از فیلم غیرمجاز انتظار لحظات متقاعد کنند داشت چرا که این فیلم می کوشد تا به دختران هم سن توکا هشدار بدهد اما این هشدار باید در بستر و قالب مناسب داده شود الگوهای اجتماعی غیرمجاز در سطح مانده است نشان دادن آن دو خواهر که شغلشان مواد فروختن ست یا آن مردی که به بهانه ی کار توکا را به داخل دفترش می کشاند بستر مناسبی برای این فیلم نمی باشد چرا که این بسترها بشدت سطحی ست ، همه ی این نشانه ها یا تاکیدها را بارها در فیلم ها و به خصوص در سریال ها دیده ایم حالا چرا باید غیرمجاز را با یک موضوع نخ نماشده در سینما ببینیم؟ نگاه و نگرش فیلمساز در بکارگیری سینمای اجتماعی بشدت ابتدایی ست چند سکانس را به یاد بیاورید دختر مواد فروش با شایان قرار می گذارد تا بگوید توکا زندانی شده است( از کجا فهمیده؟) در سکانس بعد شایان به همان مهمانی شبانه می رود که خواهرش شادی مواد استفاده کرده و حالِ خوشی ندارد و هذیان می گوید در سکانس بعد بر اثر یک حادثه ی تصادف شادی میمیرد! در سکانس بعد شایان برای غیرتی بازی اش در گذشته ابراز پشیمانی می کند و در سکانس آخر توکا آزاد می شود و هنگام خروج مادر شایان او را در آغوش می گیرد درادامه در حالی که علی لهراسبی شروع به خواند روی فیلم می کند توکا از کنار شایان می گذرد درحالی که شایان ژست یک قهرمان را به خود گرفته؛ اساسا هیچ منطقِ روشنی در پلان ها دیده نمی شود مخصوصا پلان های اول فیلم که یک مرد درب اتاقی را باز می کند و توکا با لحن تهدید آمیز می گوید (بیای تو به مامان میگم) بعد دیگر از این موقعیت چیزی نمی بینیم بعدها می فهمیم این ناپدری اش بود و مثلا می خواسته به توکا تجاوز کند! که اساسا شکل آن سکانس بیشتر به موقعیتی شباهت دارد که پدر درب اتاق را باز می کند تا ببیند دخترش خوابیده یا نه، درسکانسی که توکا از شهرستان با اتوبوس به تهران می آید دربست می گیرد توکا در ماشین منتظر می ماند اما راننده نمی آید! یعنی چه؟ چرا در این فیلم همه چیز روی هواست چرا پلان ها کارکرد منطقی و دراماتیک ندارند؟ اساسا رویکرد فیلمساز در بهره گیری از این همه چند پاره گی چه بود؟ غیرمجاز نمی تواند در یک مسیر مشخص حرکت کند گاهی فکر می کنیم این راش هایی از غیرمجاز بوده و هنوز به تدوین نهایی نرسیده چرا که هیچ اصول استانداردی در اتصال نماها دیده نمی شود و فیلمساز سعی کرده (بخوانید سعی نکرده) با متریال های عجیب و غریب به مسائلی بپردازد که هیچ ربطی به جریان اصلی فیلم ندارد توکا به دلیل رفتارهای ناشایست ناپدری اش از خانه اش قهر کرده به تهران آمده پسری که به او قول ازدواج داده در تهران با کس دیگری ازدواج کرده خوب؟ چرا این پسر دیگر حضور ندارد در سکانسی ابراهیم به شایان می گوید توکا دختر خوبی ست ! اگر خوب است چرا این دختر شهرستانی را در تهران رها می کند؟ در این یادداشت از تعداد زیادی علامت سوال استفاده شد چرا که غیرمجاز به لحاظ موقعیت های غیر استانداردش نمی تواند با منطق شکل بگیرد استفاده ی مکرر از موقعیت هایی که می خواستند اجتماعی جلوه کنند اما این موقعیت ها به دلیل سهل انگاری در نگارش فیلمنامه به یک سری موقعیت هایی شباهت پیدا کردند که اساسا نمی توانند برای تماشاگر جذابیت لازم را داشته باشد چرا که بهتر از این فیلم با ابعاد و چارچوب منسجم تر سال ها پیش ساخته شده ، دختری با کفش های کتانی در دهه ی هفتاد با بهره گیری لازم توانسته بود مصائب فرار کردن یک دختر را به نمایش بگذارد حالا در دهه ی نود فیلمساز تصمیم می گیرد با اِلمان های قدیمی و پیش پاافتاده فیلمی بسازد که اساسا بهتر می بود در مدرسه های دبیرستان دخترانه نمایش داده می شد این فیلم هیچ نکته یی برای مخاطبان جدی سینما نداشته ، فرض کنیم مخاطبی بعد از سال ها به سینما می رود تا فیلمی ببیند آیا غیرمجاز می تواند او را دوباره به سینما بکشاند؟ پاسخ خیر است، چرا که این فیلم به طور کلی مخاطب را از یاد برده و فیلمساز با مطرح کردن ابتدایی ترین مشکلات نسل جوان می خواسته فیلمی برای سینما بسازد در شرایطی که فیلم های استاندارد و قابل توجهی با همین مضمون مثل فِراری علیرضاداوود نژاد فرصت اکران ندارد چرا باید غیرمجاز اکران شود؟ این فیلم چه وجه مهمی دارد که باید در سینما آن را ببینیم این فیلم چه هشداری می خواهد بدهد؟ موضوع یک دختر فراری برای وجودِ ناپدری بد چشم مسئله ی این فیلم است یا جامعه یی که آسیب پذیر است آن هم آسیب هایی که دختران جوان مبتلا به آن می شوند؟ راستش غیرمجاز یک اثر بی روایت است که خودش هم نمی داند از چه راهی و چگونه می خواهد قصه تعریف کند بعد از ضعف اساسی در فیلمنامه نویسی باید اشاره یی کنیم به بازی های فوق العاده بد که ضعف این فیلم را چند برابر کرده است بازیگر نقش توکا که بشدت نابازیگر و سطحی نقشش را بازی می کند او حتی در گفتن دیالوگ ها هم عاجزست و نمی تواند به درستی دیالوگ بگوید یا چیزهای دیگری که اصلا از این بازیگر نمی شود توقع داشت ، از سوی دیگر میلادکیمرام از بازیگرهای شناخته شده یی است که در این فیلم ادامه ی نقش هایش را در فیلم ملی و راه های نرفته اش یا مستانه را بازی می کند ، اساسا زمانی که فیلمنامه غلط نوشته شود و استانداردها در آن رعایت نشود نمی توانیم توقعی از بازیگر یا عوامل فنی فیلم داشت فیلمبرداری ضعیف با حرکات های اضافی و تدوینی که نتوانسته آشفتگی این فیلم را کم کند، از ضعف های دیگر این فیلم به حساب می آید. غیرمجاز به دلیل کلیت آن بیشتر به تله فیلم های ناموفق شباهت پیدا کرده است.

در پایان فیلم که فقط سه تماشاگر صبوری کردند تا این فیلم به پایان برسد نگارنده به فکر فرو رفت که تماشاگر چه گناهی کرده که باید بلیت بخرد تا فیلم غیرمجاز را در سینما ببیند!؟ 

 

فاطمه صحرایی

متاسفانه منتقدین خیلی بی رحمانه و با نهایت خشم نقد میکنند به طوری که میتوان گفت منتقدین فقط آن سکانس هایی را که میخواهند نقد کنند میبینند و ابدا به نقاط مثبت فیلم و زحمات گروه توجهی ندارند فقط کار یک عده را با کلمات بی ارزش میکنند میروند سراغ بعدی نکت جذاب فیلم این بود که دو معضل جامعه را در دو نوع متفاوت کنار هم گذاشته و با استفاده از ارتباط دادن این دو (بوسیله یک نقش شایان) آن هارا مقایسه کرده بود و چه مقایسه خوبی : موضوع عذم حضور پدر در خانواده این فیلم پیش از هر چیز جایگاه والای پدر را به جامعه یاد اوری میکرد به جامعه ای که از سریال هایی مثل پدر سالار به جایی رسیده که فیلم میسازند و به اسم طنز شخصیت پدر را می کوبند و احساس موفقیت هم میکنند فیلمی که در ان به عنوان طنز خانم خانه همسرش را به علت تاخیر بیرون میاندازد و مرد بیچاره تا صبح در حیاط میخوابد این فیلم در اولین قدم به خوبی جایگاه پدر را نمایان ساخته است...عدم حضور پدر در خانواده توکا به علت فوت و عدم حضور پدر در خانواده شایان و شادی به علت جدایی مشکلی یکسان در دو قاب متفاوت اولی توکا که درمانده و خسته است نه توانایی ایستادن در برابر ناپدری را دارد و نه میتواند به مادر اعتراضی کند از ترس اینکه آواره بشوند دختر بیچاره به جامعه پناه میاورد تا شاید از تنش های خانه کوفتی به ارامشی نسبی دست یابد اما افسوس جامعه ای که پر از گرگ است و برای دخترانی مانند توکا سرنوشتی جز دست درازی و اعتیاد و بدبختی و یا بازگشتن به همان خانه جهنمی ندارد و جامعه هیچ وقت نه فکری برای امثال توکا خواهد کرد و نه به آنها پناه خواهد داد و جرم توکا فقط از دست دادن پدرش است از سوی دیگر شایان که پدرش و مادرش طلاق گرفته اند و مادر با رنج سختی ففط توانسته خانواده را سر پا نگه دارد و تسلطی بر بچه های خود ندارد شادی که دلش میخواهد آزاد باشد و شایان که میخواهد به زور و با پرخاش خواهرش را حفظ کند و جالب اینست شایان خود به مهمانی هایی میرود که رفتن شادی به انرا عیب میداند این از کمترین آسیب هایی است که بچه های طلاق میبینند مقایسه دو نقش شادی و توکا که هردو یک سن اند و به دو نوع متفاوت درگیر یک مشکلند در دیالوگ های میلاد کی مرام مشهود است توکا که بودن در شرایط شادی برایش ارزوست داشتن خانه و مادر مهربان و برادری که سعی در محافظت از ان داشته باشد و شادی که با کله شق بازی و به خاطر برادرش جانش را از دست میدهد سکانسی در فیلم که شایان از توکا میخواهد خودش را جای پدرش بذارد و توکا میگوید ندارم و هنگامی که توکا از شایان راجب پدرش میپرسد با همین دیالوگ مواجه میشویم ندارم قصه با حالت جذابی بچه های طلاق و وضعیتشان را کنار هم قرار داده دختر مواد فروش و خواهرش هم به همین درد گرفتارند نبودن پدر و مادر به خاطر تصادف و تارونا به خاطر امرار معاش مواد میفروشد و به راحتی به دختران دبیرستانی مواد میدهد و میگوید عیب ندارد بچه باشن یک روز بزرگ میشوند ما هم بزرگ شدیم و انتقام یتیمی خودش را از جامعه میستاند... همه این سکانس ها و ادم های مختلف سبب میشود که زخم عمیق جامعه را بهتر حس کنیم زخمی که هر روز عمیق تر میشود و بگوییم دستتان درد نکند جناب کارگردان. نکته:منتقد محترم اینکه فیلم سال ها قبل در یک داستان دیگر اجراشده دلیل مناسبی برای بی ارزش بودن فیلم نیست چرا که امروز سینما سعی میکند نهادی فعال باشد و مشکلات جامعه را بازگو کند ، قبلا فیلمی ساخته شده و مشکلی را بیان کرده اما تا به امروز فقط امار طلاق بیشتر شده و این بچه ها بدبخت تر...پس میبینیم که این مشکل هنوز باقیست و خیلی بحرانی تر از گذشته شده پس طبیعی است باز هم درباره آن فیلم بسازند باز هم تلنگر بزنند که حداقل فراموش نکنیم این مشکل در جامعه هست و یا گاهی به امار طلاق نگاه کنیم و برای بچه های معصوم فکری بیندیشیم بنابراین کارگردان که به جامعه نگاه میکند مشکلات عمیق را میبیند و ان را فیلم میکند تا توجه جامعه را جلب کند کار بیخودی نکرده حتی کپی هم نکرده ففط مشکلی که نسل هاست ادامه دارد را نمایان کرده کاش به جای بی ارزش کردن زحمات دیگران به مشکلاتی فکر کنیم که ففط یاد گرفتیم یک فیلم از رویشان بسازیم و منتظر باشیم خود به خود حل شود

 

احمد لونی

 فیلم هایی که در سال ۹۵ ساخته شدند، حال فرصت دارند تا قبل از سی و ششمین جشنواره فجر در گروه‌های سینمایی مختلف اکران شوند.فیلم غیرمجاز ساخته حسن یکتا پناه که از سال ۹۳ فرصت اکران نیافته بود اکنون بر پرده نقره‌ای به نمایش در آمده است. اکران این فیلم در روزهای اول جمعیت زیادی را بر روی صندلی سینما نشاند. اما در ادامه، این روند فروش کاهش یافت. سوال اینجاست که موج عظیمی که به واسطه ستاره‌های فیلم به سینما کشانده شدند، آیا بعد از دیدن فیلم از محتوای آن هم راضی بودند؟ افت فروش فیلم در روزهای بعد خود پاسخی است به این پرسش کلیدی."غیرمجاز"می‌خواهد یک دغدغه اجتماعی را روایت کند، اما این دغدغه در سال‌های قبل از دهه هشتاد بیشتر مورد توجه فیلمسازان بود. سازندگان این فیلم بار‌ها در اکران‌های خصوصی و عمومی، گفته اند که فیلمنامه اولیه در دهه هفتاد نوشته شده است. فیلم روایتگر دختری شهرستانی است که به خاطر مشکلات خانوادگی و پیدا کردن نامزد خود از خانه فرار می‌کند و به تهران می‌آید. در ادامه مشکلاتی در تهران برای او پیش می‌آید و درگیر اتفاقات ناخواسته می‌شود. شاید این چند جمله از طرح داستان فیلمنامه برای شما جذاب باشد و شما را ترغیب کند که بدانید بالاخره سرنوشت این دختر بعد از پیدا کردن نامزد خود چه می‌شود؟***فیلم شروع می‌شود، مردم در سالن‌های سینما در صندلی‌های قرمز به تماشای پرده نقره‌ای می‌نشینند، فیلم با یک پلان نصفه و نیمه آغاز می شود، با شرح فرار دخترک ادامه می‌یابد و بعد داستان در لوکیشن تهران دنبال می‌شود.یک موسیقی با ریتم آرام و یکنواخت از اول فیلم تا اواسط آن، نواخته می‌شود، طوری که کاملا زیر صدای دیالوگ بازیگران مشهود است. فرقی نمی‌کند کجای داستان باشد یا اینکه چه اتفاقی در حال رخ دادن باشد، این موسیقی به کار خودش ادامه می‌دهد.پلان‌ها به صورت کاملا سطحی و غیر خلاقانه پشت هم چیده شده اند، شاید این حربه کارگردان باشد، کارگردانی که "دوربین طلای کن"را برای فیلم "جمعه"در کارنامه خود دارد و بعد از سال‌ها دوری با "غیر مجاز"به سینما برگشته است. داستان فیلم را ادامه دهیم. نقش اول مرد وارد قصه می‌شود و مدام با لباس‌های گوناگون خود را شبیه یک مانکن جلوه می دهد، فرقی هم ندارد که در مهمانی باشد یا در خواب. همیشه لباس‌های برند بر تن دارد.از آنجایی که که دوربین طلایی کن جایزه‌ای کمی برای یک فیلمساز نیست، به خود می‌گوییم نباید زودقضاوت کرد و به دیدن فیلم ادامه می‌دهیم.شخصیت‌های اصلی و فرعی کاملا پراکنده وارد جریان روایت می‌شوند. به طوری که اصلا نمی‌توانند با مخاطب ارتباط برقرار کنند و آن موسیقی بی ربط هم، همچنان در حال نواخته شدن است و ریتم فیلم به کندی و بدون هیچ خلاقیتی ادامه پیدا می‌کند که ناگهان صدای خواننده‌ای از پرده شنیده می شود و این صدا تمام شک هایی که برای بد بودن فیلم به مخاطب القا شده بود را به یقین تبدیل می‌کند؛ چرا که صدای خواننده در فیلم نه تنها هیچ کمکی به داستان نمی‌کند بلکه با تصاویر موشن شده فیلم را تبدیل به یک موزیک ویدئویی می کند که وقت مخاطب را تلف می‌کند. علاوه بر این حتی خود موزیک ویدئو هم بسیار ابتدایی تدوین شده است. این تازه اول ماجراست؛ فیلم با خط داستانی مشهود و قابل حدس ادامه پیدا می‌کند و هیچ تعلیق و معنایی ندارد.به جرات می‌توان گفت: این فیلم حتی قواعد یک تله فیلم را هم رعایت نکرده است چه برسد به یک فیلم سینمایی، همه چیز در این فیلم- از بازیگر تا میزانسن- مانند وصله‌ای ناجور است. با توجه به مواردی که گفته شد و دریافت جایزه کن توسط یکتاپناه، ساخت چنین فیلمی از او دور از انتظار است.به نظر می‌رسد که خانه نشینی طولانی این کارگردان، در حدی کار دستش داده که حتی مخاطب عام هم از فیلم شکایت می‌کند. فروش فیلم بعد از یک ماه نشانه‌ای از این عدم رضایت است. پرسش پایانی این است که این فیلم بر اساس کدام استاندارد سینمایی ساخته شده است؟عوامل پشت پرده فیلم افراد کم تجربه‌ای نیستند. گویا علاوه بر کارگردان، عوامل دیگر هم از برجستگان سینما چند دهه اخیر کشور به شمار می‌روند.نقاط ضعفی که در مورد این فیلم گفته شد و همینطور فرصت مناسب اکران برای آن، این پرسش را بوجود می‌آورد که چرا به فیلم‌های برجسته‌ای که در صف اکران هستند فرصت دیده شدن داده نمی‌شود؟

 

لطفا گریه کنید

آخرین فیلم حسن یکتا پناه، «غیرمجاز» که به‌تازگی به شبکه خانگی عرضه شده است؛ یک ناامیدی مطلق است. حسن یکتا پناه که قبلاً توانسته بود با اولین فیلمش، «جمعه» حضوری موفق در جشنواره کن داشته باشد، یکی از امیدهای نوظهور سینمای ایران به‌حساب می‌آمد، اما «غیرمجاز» نه‌تنها در ادامه مسیر فیلم‌سازی وی نیست بلکه به طرز تأسف‌آوری ضعیف و غیرقابل‌دفاع است و هیچ کورسوی امیدی از فیلم‌سازی که چشم به موفقیتش داشتیم ندارد.

«غیرمجاز» روایت موازی دو دختر هم‌سن‌وسال، با شرایطی متفاوت است که هرکدام برای خود بودن و خود ماندن با موانعی روبرو می‌شوند. روایتی که به‌خودی‌خود جذاب است، اما متأسفانه همه عوامل در «غیرمجاز» دست‌به‌دست هم داده‌اند تا با روایتی به‌غایت غیر جذاب روبرو باشیم.

یکتا پناه در سومین تجربه فیلم‌سازی‌اش به سراغ معضلات دختران در جامعه امروزی ایران می‌پردازد و اشاره به موضوعاتی که مشابهش را در قالب آسیب‌های اجتماعی زیاد دیده‌ایم، روایت دو قهرمانش را به‌پیش می‌برد. از همین‌جا هم ایراد اصلی فیلم شکل می‌گیرد. توکا (یاسمن معاوی) که از ترس تعرض ناپدری‌اش به تهران آمده شخصیتی کلیدی و پیش برنده در داستان یکتا پناه است، با همه ضعف‌های کاراکتری که دارد، اما شادی، دختری که از یک خانواده متوسط تهرانی می‌آید و بعد از طلاق پدر و مادرش، برادرش است که به او امرونهی می‌کند، در پس سایه قهرمان یا حتی ضدقهرمان مردی که تا آخرین لحظه هم‌شکل نمی‌گیرد، گم می‌شود و روایت مشکلاتش تبدیل می‌شود به روایتی شبیه کارهای میلانی که نه تأثیرگذار است و نه پرکشش.

 در نیمه داستان شادی، با معضلی روبرو هستیم که هرچقدر هم بخواهیم انکارش کنیم و بگوییم دوران این رفتارهای دگم مردانه که نامش را غیرت می‌گذارند، گذشته است، به گواه هزاران شاهد دوروبرمان موفق نخواهیم بود؛ اما پرداخت یکتا پناه به زندگی شادی از ورای زندگی برادرش و تقابل او با توکا پیش می‌رود و درنتیجه شادی نه شخصیتی کلیدی است و نه اصلاً نقش مهمی در فیلم‌نامه بازی می‌کند. شادی در فیلم‌نامه گنجانده‌شده است که یکتا پناه پایان خوش آبکی‌اش را به خورد مخاطب بدهد و مثلاً او را به فکر وادارد.از طرف دیگر، توکا که درگیر آزارهای روحی و روانی ناپدری‌اش است و از ترس تعرض او و بی‌تفاوتی مادرش راهی تهران شده است، هیچ‌کس را ندارد، نه راه پس دارد و نه راه پیش و هرچه پیش‌تر می‌رود بیشتر در منجلاب تنهایی و معصومیتش غرق می‌شود. کاراکتر توکا گرچه به طرز اغراق‌آمیزی احمق و بی‌تجربه پرداخت‌شده است و البته بازی معاوی هم مزید علت بر این کند بودن کاراکتر است، اما می‌توان رگه‌هایی از یک قهرمان زن یا حداقل یک کاراکتر فعال و کنش مند را درونش جست.

 کنار هم قرار دادن توکا و شادی، در یک فیلم سینمایی که دغدغه‌اش فقط به گریه انداختن مخاطب و جلب ترحم او بوده است، ظلم و ناحقی تمام است در حق تمام دخترانی که امروزه با مشکلاتی شبیه شادی و توکا دست‌وپنجه نرم می‌کنند. چرا؟ زیرا باوجوداینکه اساساً لازم است سینما جایی برای معضلات زنان باز کند و جایگاهی ویژه به صدای معترضانه زنان مظلوم این سرزمین بدهد، اما مشکلات و شخصیت‌هایی که یکتا پناه‌  روی آن‌ها دست گذاشته است، بسیار پیچیده تراز تایمی است که یک فیلم سینمایی در اختیار فیلم‌ساز قرار می‌دهد و نیازمند کارشناسی اجتماعی و روانشناسی است که در «غیرمجاز» شاهدش نیستیم. همان‌طور که گفتیم، همه تمرکز یکتا پناه در «غیرمجاز» برانگیختن احساسات مخاطب و درآوردن اشکش است و آن‌قدر بر این موضوع اصرار می‌ورزد که حتی به همین هم نمی‌رسد.

 موسیقی غم‌انگیزی که در تمام صحنه‌ها همراه شماست، صدای حزن‌انگیزی و پر از ناله لهراسبی که در میانه فیلم و در اوج بدبختی توکا ناگهان شروع به خواندن می‌کند و همه مصیبت‌هایی که در خیابان بر سر توکا می‌آید که اتفاقاً کارگردان انگار برای جریحه‌دار نکردن روح مخاطبش به خیس شدن لباسش و دزدیده شدن کیفش بسنده کرده است و این تنها چیزی است که از چند شب خیابان خوابی توکا به ما نشان می‌دهد، بیش از آنکه مخاطب را به گریه وادارد اعصابش را به هم می‌ریزد و حتی تمرکزش را از او می‌گیرد. نتیجه هم فیلمی است که اصلاً قامت یک فیلم سینمایی را ندارد و در بهترین حالت شبیه یکی از آن ملودرام‌هایی است که در دهه شصت و هفتاد مشابهش را در برنامه‌های خانواده زیاده دیده‌ایم. «غیرمجاز» برخلاف نیت اصلی فیلم‌سازش هیچ تأثیری بر بیننده نمی‌گذارد و درنهایت او را با یک سردرد از موسیقی‌های پیاپی و بی‌دقت انتخاب‌شده فیلم روانه خانه می‌کند.حتی همین روایت نیمه و بی‌دروپیکر یکتا پناه نیز عاجز از به تصویر کشیدن حداقلی از عمق فاجعه‌ای است که شخصیت‌های فیلم در آن دست‌وپا می‌زنند. شخصیت برادر شادی، شایان با بازی همیشگی و کلیشه‌ای میلاد کی مرام در نقش برادر متعصب که حلقه اتصال این دو دختر است هم بسیار بد پرداخته‌شده است. یکتا پناه با به تصویر کشیدن تصویر مردی هرزه که هرزگی را برای خود جایز می‌داند و خواهرش را از آن‌ها منع می‌کند، نمی‌تواند به عمق این مشکل بزرگ در بین مردان ایرانی نفوذ کند. اینکه درنهایت هرزگی‌های شایان است که مسیری را که در مقابل خواهرش قرار داده است، نشان می‌دهد که تصویر ذهنی یکتا پناه هم از غیرت مردانه و تعصب کورکورانه همان نگاه ناقص و اشتباهی است که تهمینه میلانی در فیلم‌هایش دارد و یکتا پناه هم که تجربه همکاری با این فیلم‌ساز را دارد در همان مسیر او قدم می‌گذارد و با اسیر شدن در دام سانتی مانتالیسم شدید، شخصیت‌ها و روایتش را پوچ و توخالی می‌کند. مادر شادی و شایان هم که مترجم است و در مسیر همان زن مدرن و روشنفکر کلیشه‌ای فیلم‌های این‌چنینی پرداخت‌شده است هم هیچ نقشی در روایت ندارد و حضور و عدم حضورش فرق خاصی در روایت فیلم ایجاد نمی‌کند و در این میان هیچ خبری از پدری که شایان به او اشاره می‌کند نیست.

 از بعد ساختاری و فرم روایت نیز «غیرمجاز» به‌هیچ‌وجه قابل دفاع نیست و همین نواقص ساختاری روایت ضعیف و نیمه جان یکتا پناه را کاملاً از پای درمی‌آورد. یکتا پناه آن‌قدر شیفته توانایی خود شده و آن‌قدر دکوپاژهای زیبا اما بی‌ربط به فضای داستانی و شکل قصه‌اش در روایت گنجانده است که از بسط روایتش کاملاً بازمانده است. در سکانسی می‌بینیم که توکا در اتوبوس خوابش برده است و بعد از رسیدن به آخر خط، راننده از او می‌خواهد پیاده شود، دوربین داخل اتوبوس می‌ماند و توکا را خارج از آن و در ایستگاهی خالی جای می‌گذارد اما بلافاصله کات می‌شود به توکای سرگردان در ایستگاه. حسی از بی‌محلی آدم‌های دوروبر توکا و رها کردنش در این سکانس هست که کاملاً بی‌موقع به کار گرفته‌شده است و شاید در نیمه‌های پایانی فیلم کاربرد دراماتیک‌تری داشت، یا کات دوباره به توکا در ایستگاه مثل این می‌ماند که فیلم‌ساز می‌خواهد مخاطبش را شیرفهم کند که این دختر سرگردان و تنهاست و کسی به او توجهی نمی‌کند؛ پس برایش اشک بریزید.

 تدوین فیلم هم به طرز فاجعه باری به پیشبرد قصه صدمه زده است، سکانسی که توکا برای کار به یک مغازه کوچک لباس عروس فروشی می‌رود، یک سکانس کاملاً بی‌جاست و هیچ کمکی به روایت نمی‌کند و هیچ شخصیتی وارد داستان نمی‌کند و تأثیری روی شخصیت توکا هم ندارد. در عوض ما نه دزدیده شدن کیف و کفش‌های توکا را می‌بینیم و نه آنچه در طی شب‌های خیابان خوابی‌اش اسیرش بوده است. تصاویر بدون هیچ نشانی از زمان به هم پیوند خورده‌اند و درنهایت بیننده نمی‌فهمد سرگردانی توکا چند روز طول کشیده است یا چند هفته. از بی‌منطقی سیر روایی فیلم و حفره‌های بی‌شمار فیلم‌نامه هم بگذریم.

 درنهایت هم فیلم با یک سکانس به‌شدت آبکی و توخالی تمام می‌شود و بیننده شگفت‌زده از این‌همه شعار و حرف‌های خاله‌زنکی بیهوده‌ای که در گوشش خوانده‌اند و همچنان در انتظار فیلمی که برایش به سینما آمده بود، سالن را ترک می‌کند و «غیرمجاز» هم می‌شود یکی دیگر از آن فیلم‌هایی که مخاطب ایرانی نشان می‌کند تا دیگر سینما نرود.

 

غیر مجاز، غیر حرفه‌ای‌ترین فیلم این روزهای سینما

"غیر مجاز"به کارگردانی "حسن یکتا پناه"در اولین هفته از اکران خود متحمل شکست سنگین اقتصادی شده و با فروشی معادل ۵۹ میلیون تومان در رتبه آخر جدول فروش سینمای ایران ایستاد.

این فیلم در حالی فروش بسیار ضعیفی را به ثبت رسانده که از حضور بازیگرانی نام آشنایی همچون میلاد کی مرام، لیلا زارع، یاسمن معاوی، نگار جوکار، پریوش نظریه، لوون هفتوان بهره می‌برد.

 

 دلیل اول و ابتدایی شکست این فیلم را باید در کیفیت پایین اثر از نظر فیلمنامه، کارگردانی، ایده و بازی‌ها دانست. فیلمی که درجه کیفی یک تله فیلم را هم رعایت نکرده و تنها با دست اندازی به موضعی بسیار تکراری قصد جلب مخاطب را دارد.

دختری از خانواده فرار کرده و به تهران می‌آید. در تهران بزرگ تنها بوده و با پسری برخورد می‌کند که نقش قهرمان ها را بازی می‌کند و البته معلوم نیست از کجا به یکباره سر می رسد. این داستان خط فیلمی است که سعی دارد خودش را به زور در سطح فیلم های اجتماعی جا بزند.

اتفاقی که به هیچ عنوان نمی‌توان به فیلم "غیر مجاز"ربط داد را باید در فیلم نبودن و عدم داستان درست اثر دانست. فیلمنامه ساختار خطی ساده را هم رعایت نکرده پس مخاطب نمی‌تواند انتظار لحظات بدیع و تعلیق های درست را داشته باشد.

علاوه بر فیلمنامه به شدت گسسته و ضعیف عامل بعدی شکست این فیلم در نگاه مخاطب را باید در تدوین آماتور فیلم غیر مجاز دانست. تدوین اثر تا حدی ابتدایی است که مخاطب گمان می کند قطعات فیلمبرداری شده همین طور به صورت تصادفی به هم چسبیده اند.

کارگردانی "حسن یکتاپناه"به عنوان کسی که سومین فیلم خود را تجربه می‌کند به هیچ عنوان قابل قبول نیست. خبری در مورد فیلم‌های قبلی او نیست اما آیا کارگردانی که دو فیلم بلند کار کرده از فرمول های بدوی دکوپاژ بی خبر است؟

 

 بازیگران "غیر مجاز"آب در هاون می‌کوبند. با اینکه بهترین نقطه قوت غیر مجاز در بازیگری اثر است اما این توفیق اجباری نه به خاطر توانایی بازیگران بلکه به این خاطر است که بازیگر در مقابله با فیلمنامه و کارگردانی غیر مجاز همین که دیالوگ ها به درستی ادا کرده یعنی موفق بوده است.

همچنان اکران این دست فیلم‌ها در سینمای ایران جای سوال دارد. باید دید شورای صنفی نمایش با چه هدفی و برای چه به این سطح از فیلم ها اجازه اکران می‌دهد. غیر مجاز نه تنها برای سینما بلکه از سطح فیلم های سوپرمارکتی و سینمای خانگی هم بی کیفیت تر است و باید دید چرا با اکران این فیلم چرخه اکران این چنین شلوغ شده است.

 

به گزارش خبرگزاری فارس، نشست نقد و بررسی فیلم سینمایی «غیر مجاز»با حضور حسن یکتاپناه کارگردان، محمدحسین عامری پویا تهیه کننده، یاسمن معاوی بازیگر، محمد سلیمانی نویسنده فیلمنامه و کورش جاهد منتقد سینما در فرهنگسرای ابن سینا برگزار شد.

در ابتدای نشست حسین یکتا پناه در ارتباط با ساخت این فیلم سینمایی گفت:این فیلم یک قصه بسیار قدیمی بود. من بر روی ناهنجاری های اجتماعی بسیار کار کرده ام وبه واسطه شغلم بر روی مسائل اجتماعی بسیار حساسم.سالها قبل آقای محمد سلیمانی قصه خوبی را نوشته بودند و هنگامی که باهم قصه را خواندیم متوجه شدم که داستان بسیار زیبایی است و به اتفاق هم داستان را به روز کردیم و خیلی قصه خوبی شد حتی تلخ تر از چیزی که در فیلم است و به واقعیت نزدیک تر بود.متاسفانه وزارت ارشاد به دلیل تلخی زیاد فیلمنامه به ما اجازه ساخت چنین فیلمی را نداد . از نظر من فیلم باید به واقعیت نزدیک باشد ولی در انتها به این نتیجه رسیدیم که آن را با پایان خوب ببندیم نه با سختی که در واقعیت وجود دارد.همکاران من در طول دوران فیلمبرداری بسیار به من کمک کردند ودر نتیجه  فیلمی شد که اکنون مشاهده می کنید.

در ادامه محمد حسین عامری پویا تهیه کننده در ارتباط با انتخاب موضوع این فیلمنامه برای سرمایه گذاری توضیح داد : در این فیلم با توجه به فرمایشات کارگردان محترم ممیزی در فیلمنامه زیاد شده است و وقتی ساخته شد ممیزی ها از بین رفت. فیلمی که شما امروز مشاهده می کنید فیلمی بسیار شریف است. اتفاقاتی پس از فرار از منزل برای فرزندان طلاق میفتد، در این فیلم با توجه به ورود به باند مواد مخدر،بیرون خوابیدن و کارهای که عمدتا برای فرزندان فرار میفتد برای این دختر نمیفتد! این ممیزی شده است،یعنی این اتفاقات برای این دختر هم میفتد ولی ممیزی شده که این اتفاقات نیفتد و نشان داده نشود.درعین حال فیلمی که مشاهده می کنیم فیلمی است که می توان برای تحکیم رابطه والدین با فرزندان به آن نگاه کرد.زمانی که این فیلم را می بینیم باید در روابط خودمان با فرزندان حدود 17تا 25که فکر می کنند در بیرون از خانه اهداف خوبی را دنبال می کنند دقت کنیم.باید این موضوع را جدی بگیریم که با فرزندانمان چگونه رفتار کنیم.

 

وی در ادامه افزود: در این فیلم برادری غیرتی را می بینیم که نقش آن را میلاد کی مرام بازی می کند و  نتیجه این غیرت های نا به جا در فیلم می بینیم که باعث فوت خواهرش می شود.شاید اگر این غیرتی شدن به جا بود هیچ وقت این اتفاق نمی افتاد.فیلم دارای پیام فرهنگی است که کارگردان و نویسنده محترم آن را دیدند و ماهم آن را تهیه کرده و تقدیم شما کردیم، امیدوارم درس لازم را از آن گرفته و در روابطمان با فرزندان وفرزندان با والدین تاثیرکافی را بگذارد.

یاسمن معاوی بازیگر این کار سینمایی که بازی تاثیر گذاری را از خود به نمایش گذاشته است در ارتباط با نزدیک شدن خود به این نقش توضیح داد : بسیار خوشحالم که توانستم نقشی را بازی کنم که یکی از دغدغه ها و ناهنجاری های روز جامعه را به تصویر کشیده است. این نقش هم نقش بسیار آشنایی بود و حداقل برای 60% دختران و پسران مسائلی که در این فیلم می بینیم اتفاق می افتد. خیلی خوشحالم که  به کمک کارگردان که به من اعتماد کردند و لطف آقای عامری در این فیلم حضور داشتم.

در ادامه این نشست محمد سلیمانی نویسنده این اثر در ارتباط با ریشه شکل گیری این فیلمنامه عنوان کرد: صحبت کردن در ارتباط با این موضوع که قصه فیلم از کجا آمد و چه پروسه ای را طی کرده است بسیار طولانی است. حتی به اختصار صحبت کردن آن هم نیازمند ذهن پویایی است. این فیلمنامه شاید به جرئت می شود گفت جزو اولین فیلمنامه هایی بوده که در ارتباط با دختران فراری نوشته شده است. طرح اولیه  این فیلمنامه اولین بار در سال 77به ذهنم رسید و آن را نوشتم و در سال 78آن را به اسم «گل ها ی وحشی» ثبت درخانه سینما کردم. از آن فیلمنامه تا فیلمی که در پرده سینما می بینیم فاصله زیادی است و به دلیل آن که سال های زیادی از نگارش آن گذشته بود به صورت کلی تغییری نکرد ولی در جزئیات تغییرات زیادی انجام شد. چون قرار بود فیلم را آقای یکتا پناه بسازند بر حسب دیدگاه ایشان فیلمنامه بازنویسی شد. وابستگی من به قصه قبلی و اولیه است چون من آن داستان اولیه را قصه می دانم تا این فیلمنامه نهایی را.واقعیتی که وجود دارد این است که شخصیت شایان این فردی نیست که ما می بینیم. در قصه من شایان یک پسر لا ابالی است، این فرد کسی بود که برای خواهر خود بسیار محدودیت قائل بود ولی خواهرش به پارتی ها و موارد دیگر کشیده می شود و به دلیل اینکه با شرایط خیلی بدتری با شایان مواجهه می شود مجبور به خودکشی شده که ما مجبور به از بین بردن این تلخی ها بودیم.

کورش جاهد منتقد سینما نیز در ادامه به نقد موضوع فیلم پرداخت و توضیح داد: در خصوص شخصیت شایان فیلم باید گفت که غیرت و تعصب بیش ازحد  نشان دادن این گونه از برادرها و شخصیت های مذکر عاملی است که دخترانشان،خواهرانشان و وابستگانشان را به سمت و سویی که آسیب زا است سوق می دهدو اتفاقات ناگواری برای آنها میفتد. به نظر می رسد که وقتی با شخصیت به اصطلاح غیرتی مواجه می شویم که نقشش را میلاد کی مرام بازی می کند و مشابه آن را در فیلم خانم میلانی هم ایفا کرده است، سعی می کند با کنترل کردن بچگانه خواهرش مانع مسائلی که در جامعه است شود و از آسیب ها اورا دور کند که نتیجه برعکس می دهد.

او در ادامه این موضوع اضافه کرد: در این فیلم دختر جوان با برادری روبه رو است که بیش از حد وی را کنترل می کند و به وی بسیار فشار روانی وارد می کند که باعث کشیدن شدن او به این پارتی ها می شود.از نظر سینمایی نیز ما بایک ژانر ملودرام روبرو هستیم که درباره زندگی زنان است که در دنیای مرد سالار دچار آسیب ها و نامردی هایی می شوند. در این فیلم معضلاتی را می بینیم که نمی شود آنها را کتمان کردو حتی در سینمای مستند هم می شود به آنها پرداخت. در همه جای دنیا هم این مشکلات است و مختص ایران هم نیست ولی این دلیل نمی شود که چون در همه جا وجود دارد سینما و روشنفکران جامعه در این باره صحبت نکنند. مسلما سینما باید این موارد را به تصویر بکشد. دغدغه این آدمی که مسیری را طی می کند و با آدم های مختلفی روبرو می شود دغدغه ی کار است که در حال حاضر که نمی تواند به نامزد و مرد مذکر مقابلش اعتماد کند، می خواهد در شهر بی درو پیکر روی پای خود بایستد.

جاهد در ادامه نقد این فیلم خاطر نشان کرد: مورد جالبی که در این فیلم به دقت انتخاب شده بود لحظاتی بود که شایان در اتومبیل خود با این خانم صحبت می کند، نورپردازی دارد که ما نصف صورت فرد را می بینیم و این حرکت درست و نورپردازی خوبی است،به این دلیل که ما شخصیت این فرد را نمی شناسیم و این آدم دو روی شخصیت دارد.پس از دیدن فیلم ذهن آدم درگیر این موضوع می شود که یک دختر جوان در شرایط این مملکت به عنوان یک انسان که تفریح سالمی داشته باشد  چه راهی دارد که هم از طرفی از خانواده فشاری به وی وارد نشود و از طرفی نخواهد وارد مسائلی شود که برای او مسئله ایجاد کند و آسیب ساز باشد.

حسن یکتا پناه در پاسخ به این سوال که مشکل اصلی اختلافات و نبودن دوستی افراد این خانواده در چه چیزی بوده است؟ افزود:باید قبول کنیم که ما جامعه سنتی هستیم و فرهنگ ما ریشه در سنت ما دارد.در حال حاضر شرایط مانند گذشته نیست و ما با دنیای مدرنیته مواجهه هستیم. به اعتقاد من نه آن سنت درست است و نه آن مدرنیته واین تضاد باعث این شده است که فرزندان ما به هرز بروند.من سعی کرده ام این موضوع را در این فیلم مطرح کنم.

 

 

فیلم غیر مجاز، خیلی ساده و به سبک فیلم‌فارسی سال‌‌های دور ایران شروع می‌شود. ناپدری، ترس، تجاوز و فرار. مشکلاتی جدی در کشور که سال‌هاست نه حل شده و نه نهادی برای رسیدگی به آن‌ها تشکیل گشته، فقط سوژه و دست‌مایه‌ی برخی فیلم‌های سطحی بوده. فیلم‌هایی که متأسفانه اکثرا با فیلم‌نامه‌هایی آبکی و فیلم‌سازی‌ای به همان سبک و سیاق کار شده و به همین دلیل هم اصل ماجرا که همان مشکلات زنان و دختران باشد، نادیده گرفته شده است.

آن‌قدر این بدبختی‌ها تکرار شده که گویی به بخشی از روزمرگی ما بدل گشته و هر سال یکی دو تا فیلم از این دست در سینما داریم که سعی می‌کنند با بازیگران بعضا چهره از این معضلات سواستفاده کرده و گیشه‌ی خوبی داشته باشند. اصلا تا هر سال چند نمونه از این فیلم‌ها ساخته نشود،‌ آن سال، سال نمی‌شود. اما اصل مشکل چه؟ هیچ! کم‌کم به بخش‌های ناسور دیگر اجتماع اضافه می‌شود و برای مردم عادی‌تر از گذشته. می‌شود از آن مشکلاتی که «بله، وجود دارد..»، «به ما چه مربوط؟»، «کاری از دست ما برنمی‌آید..»، «آخی، بگردم براش..» و… .

فیلم‌هایی چون غیر مجاز، فیلم‌های اعتراضی نیستند و عواملش هم معترض نبوده و نمی‌شوند، بلکه با بیان ناقص‌شان، مشکلاتی به غایت  جدی و اساسی در بطن جامعه را به سمت و سوی عادی شدن می‌برند و از آن، سوژه‌ای ناقابل و هر جایی می‌سازند.

توکا (یاسمن معاوی)، یک دختر معصوم و ساده‌‌دل، به تهران فرار کرده تا نامزد سابقش را بیاید. خب، به نظر این جناب نامزد هیچ کس و کاری در شهر توکا و خودش نداشته وگرنه خبر ازدواجش حتما به توکا یا مادرش می‌رسیده! به هر حال به سبک فیلم‌های فارسی‌هایی و تازگی هم سریال‌های ترکی که سعی می‌کنند مدرن باشند، یک آینه یا شیشه باید می‌شکست، که بالاخره در  دیدار توکا و نامزدش شیشه شکست!

اما نقطه‌ی عطف این سکانس حضور شایان (میلاد کی‌مرام) است. نگاه‌های او و توکا بهم آخر داستان را خیلی ساده لو می‌دهد و هر کودکی هم متوجه آن می‌شود. مبارک است انشاالله!

میلاد کی‌مرام بازیگر خوبی‌ست که اگر دقت کافی را در انتخاب نقش‌هایش مبذول ندارد، می‌رود تا به کاراکتر بزن بهادر سینمای ایران تبدیل شود و بشود بازیگری که فقط برای نقش‌های «آی نفس‌کش» (حال چه «ملی و راه‌های نرفته‌اش» باشد چه «امکان مینا») و غیرت قلمبه شده و کتک‌کاری آماده است. بازیگری که ژست‌هایش هم نصفه نیمه است و نه فردینی به شمار می‌آید، نه بهروزی و نه ناصری!

از دیگر نکات فیلم که در تیتر نقد هم مشخص است، تهران‌گردی‌ست به این معنا که کجای تهران قشنگ است و کجایش نه؛ اما مهم‌تر از همه این است که چطور در تهران زنده بمانیم، شب کجا بخوابیم و کجا نخوابیم و چطور در جایی مانند اتوبوس که جزو اموال عمومی‌ست از اموال شخصی‌مان مراقبت کنیم و اگر به هر علتی تمام هست و نیست‌مان را هم از دست دادیم، شماره تلفن صاحب‌کار نامزد سابق و توصیه‌نامه‌ی خیاطی و گلدوزی و… را در جیب جاساز کنیم، شاید به کار آید. به کار هم نیاید، باید خدا خدا کنیم که در پارک گیر یک خانم سانتی‌مانتال در ظاهر و لات در باطن بیفتیم که دست بر قضا موادفروش باکلاس است.

این‌که سعی شده صد جور مشکل به هر نحوی در فیلم گنجانده شود، کاری‌ترین ضربه را به فیلم زده و کار کاملا کولاژ شده از آب درآمده. چون گاهی می‌شود که نویسنده نمی‌تواند مقدمه‌چینی صحیح برای هر اتفاق داشته باشد و نتیجه می‌شود سر هم بندی کردن. بله،‌کی به کیست؟

دو مورد در فیلم خیلی به چشمم آمد، یکی پارتی بانمک و کمیکی بود که فرسنگ‌ها با پارتی‌ای که بنده به شخصه می‌شناسم فرق داشت و دیگری این‌که اینقدر دولت‌ها به داد مردم و مخصوصا زنان نرسیده‌اند که همه از آنان قطع امید کرده‌اند و برای کمک به یکدیگر، خود پیش قدم می‌شوند. به نظرم مورد دوم تا حدود زیادی صحیح است ـ نمونه‌اش همین زلزله‌ی اخیر در استان کرمانشاه ـ اما نه به این غلظت که در فیلم بیان شد و نه در حقیقت چنین چیزی می‌شود که یک دختر تنها و شهرستانی را در تهران، حالا چه با مواد مخدر و چه بی‌مواد، دستگیر کنند و خانواده‌ی او را به پایتخت فرا نخوانند! خب، باید سر و ته فیلم جوری هم می‌آمد که نه سیخ بسوزد و نه کباب.

ای کاش همین قدر که فیلم‌هایی این‌چنینی به راحتی مجوز و پروانه‌ی ساخت و اکران می‌گیرند، فیلم‌های مهم و تاثیرگذار دیگری که اتفاقا خوب می‌توانند عده‌ای را از خواب خرگوشی بیدار کنند هم همان‌طور که مجوز ساخت می‌گرفتند، مجوز اکران هم می‌گرفتند، مثل فیلم‌های کیانوش خان عیاری که مشتی‌ست بزرگ نمونه‌ی خروار.

.

منابع

http://www.hengamehnahid.com/%D8%BA%DB%8C%D8%B1-%D9%85%D8%AC%D8%A7%D8%B2-%DB%B1%DB%B3%DB%B9%DB%B4/

https://www.salamcinama.ir/post/7ylN/%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D8%BA%DB%8C%D8%B1%D9%85%D8%AC%D8%A7%D8%B2-%D8%A8%DB%8C%DA%86%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%AA%D9%85%D8%A7%D8%B4%D8%A7%DA%AF%D8%B1-

https://fararu.com/fa/news/340191/%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D8%BA%DB%8C%D8%B1-%D9%85%D8%AC%D8%A7%D8%B2

http://blog.namava.ir/gheyre-mojaz-review/

http://www.sarpoosh.com/art-cinema/iranian-movies/iranian-movies960804805.html

https://www.farsnews.com/news/13960926001479/%D9%86%D8%B4%D8%B3%D8%AA-%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%88-%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D8%B3%DB%8C%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%BA%DB%8C%D8%B1%D9%85%D8%AC%D8%A7%D8%B2-%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D8%B2%D8%A7%D8%B1-%D8%B4%D8%AF

 


Viewing all articles
Browse latest Browse all 9374

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>