Quantcast
Channel: گارنی GARNI
Viewing all articles
Browse latest Browse all 9374

نقد فیلم زرد

$
0
0

نقد فیلم زرد

گرد آوری از گارگین فتائی

.

کارگردان

مصطفی تقی‌زاده

تهیه‌کننده

کامران مجیدی

نویسنده

مصطفی تقی‌زاده

بازیگران

بهرام رادان

ساره بیات

مهرداد صدیقیان

بهاره کیان‌افشار

شهرام حقیقت‌دوست

موسیقی

مسعود سخاوت‌دوست

فیلم‌برداری

مسعود سلامی

تدوین

سجاد پهلوان‌زاده

توزیع‌کننده

فیلمیران

 

تاریخ‌های انتشار

 ۱۲مهر ۱۳۹۶

مدت زمان

 ۹۰دقیقه

کشور

ایران

زبان

فارسی

فروش گیشه

 ۴٬۸۴۴٬۶۶۳٬۰۰۰تومان

 

زرد فیلمی به کارگردانی و نویسندگی مصطفی تقی‌زاده به تهیه‌کنندگی کامران مجیدی محصول سال ۱۳۹۵است. این فیلم در مسابقه‌ جشنواره بین المللی فیلم هنر روسیه حضور داشت و توانست دو جایزه اصلی جشنواره در بخش بهترین فیلم و بهترین فیلمنامه را از آن خود کند.�زرد� همچنین در جشنواره شانگهای جایزه بزرگ هیات داوران و جایزه بهترین بازیگر زن را دریافت کرده است.

 

داستان فیلم

جوانی مخترع و ظاهرا نخبه به نام شهاب (بهرام رادان) همراه با دوست دیگرشان، فرامرز (مهرداد صدیقیان) و دختری دیگر به نام نیکی (بهاره کیان افشار) که همراه با همسر حامد تا قبل از بروز این حوادث، همگی درصدد راهی شدن به خارج از کشور بوده و ظاهرا تمام سرمایه زندگی شان را برای این سفر سرنوشت ساز آماده کرده بودندکه ناگهان حامد  با اتومبیل (حقیقت دوست ( با یک پسربچه در خیابان تصائف کرده و به همراه دوستش با اتومبیل فرار می کنند که حامد از فرط ناراحتی مشکل نارسایی کبدش شدت گرفته و از حال رفته راهی بیمارستان شده  و به کما می رود

همسر حامد، نهال (ساره بیات) به همراه دوستان دیگر این جوان در تلاش برای یافتن شخصی که بتواند کبدش را برای زنده ماندن حامد اهدا کند و متعاقبا تلاش بی وقفه این چند نفر برای تهیه پول هنگفت بابت دریافت کبد اهدایی که شخصی به نام رحیم (علیرضا استادی) درصدد فروش آن به این جوانان مستأصل است.

 این جوانان بر سر دوراهی سفر به خارج و فراموش کردن دوستشان یا تلاش برای کمک به این دوست بخت برگشته قرار می گیرند.

متوجه می شویم خود شهاب پیش از این خواستگار نهال (ساره بیات) بوده و اکنون با چنین پیشینه احساسی ای در تلاش برای نجات همسر عشق پیشین خود؛ یعنی حامد از خطر مرگ است... با چنین انگیزه ای، شهاب حتی برای تهیه پول پیوند کبد حامد، به همسر سابقش که فروشنده مغازه ای شده هم مراجعه می کند که برخورد و درگیری مشمئزکننده ای میان این زن و شوهر سابق بینشان صورت می پذیرد و فرامرز که باوجود رفاقت و دلسوزی برای مسئله دوستشان، انگیزه �منطقی� به مراتب بیشتری برای سفر به خارج از ایران دارد و همچنین نیکی (بهاره کیان افشار) که او هم برای تهیه پول موردنظر به نامزد سابقش سر می زند و از او طلب پول می کند، با این شرط که گذرنامه اش را هم باید بابت ضمانت بازگشت پول نزد نامزد سابقش گرو بگذارد!

سروکله معشوقه جوان تر حامد پیدا می شود و ماجرای این افراد را وارد مرحله دردناک تر و عصبی کننده تری می کند

بعد معلوم می شود که اهدا کننده کبد؛ یعنی رحیم (علیرضا استادی) �توزرد از آب درآمده � با دریافت مبلغ هنگفت و هم زمان پنهان کردن فرزندخواندگی خودش و نداشتن اعتبار لازم برای اهدای کبد پدرش،

از سوی دیگر، سررسیدن برادر بزرگ تر پسربچه ای که ابتدای فیلم با اتومبیل حامد تصادف کرده و ادعای خون خواهی اش از نهال (همسر حامد) گره های تلخ و دردناک ماجرای این چند نفر را باز هم تلخ تر و دردناک تر می کند... درواقع دعوای داخل بیمارستان میان دوستان حامد با این مدعی تازه رسیده و برخوردها و کلماتی که میانشان ردوبدل می شود، هرچند این دعوا با دستگیری فرد مدعی خشمگین و پرخاشگر از سوی پلیس فیصله پیدا می کند. ضمن اینکه در میان این دادوفریاد های تأسف انگیز و مشمئزکننده، پیرمرد ریش سفیدی برای اهدای بدون قیدوشرط کبد نجات بخش حامد اعلام آمادگی می کند! ... اما در انتها، در اوج چنین فضای تلخ و خشمگینی، تماس دوباره رحیم (اهداکننده قلابی کبد) که گویی وجدانش بیدار شده، به نوعی می تواند نویدبخش لزوم بازیابی مهربانی و گذشت و وجدان انسانی فراموش شده در اجتماع و محیط زیست این افراد باشد... .

 

جوایز

زرد در مسابقه جشنواره بین‌المللی فیلم هنر روسیه حضور داشت و توانست دو جایزه اصلی جشنواره یعنی جایزه بهترین فیلم و بهترین فیلمنامه را دریافت کرد.

زرد همچنین در جشنواره بین‌المللی فیلم شانگهای در بخش مسابقه توانست، جایزه بزرگ هیئت داوران و جایزه بهترین بازیگر زن را از آن خود کند.

زرد برنده بهترین فیلم از نگاه تماشاگران در دومین جشنواره فیلم شید شد.

 

 

نقد فیلم

بابک مهرورز

کارگردان کیست ؟

مصطفی تقی زاده که کارگردان جوانی است و پیش از این تجربه دستیار کارگردانی سعید سهیلی در فیلم � کلاشینکف � را داشته است. � زرد � نخستین ساخته سینمایی او محسوب می شود.

 

نکات مثبت فیلم ؟

بازی بازیگران فیلم چندان تعریفی ندارد اما در میانشان مهرداد صدیقیان وضعیت بهتری دارد و می شود از بازی اش در � زرد � تمجید کرد.

 

نکات منفی فیلم ؟

مانند بسیاری از ساخته های امروز سینمای ایران، � زرد � متاثر از سینمای اصغر فرهادی است، اما با کیفیت به مراتب پائین تر از آثار وی. داستان درباره کشمکش افراد گوناگون در فیلم و نمایان شدن چهره دیگر افراد در زمان بحران است. اما بحرانی که به زور در فیلمنامه گنجانده شده و منطقی برای آن در نظر گرفته نشده است.

یک اثر اجتماعی معمولاً به بخشی از معضلات اجتماعی می پردازد و آن را بسط و گسترش می دهد. اما در � زرد � تقریباً تمام معضلات اجتماعی در داستان گنجانده شده. معضلاتی نظیر فرار مغزها، خیانت، کلاهبرداری، مرگ، فقر و... که زمان کافی برای پرداخت هیچکدام در نظر گرفته نشده و در حد طرح مسئله باقی مانده اند.

بخش زیادی از فیلم به جیغ و فریاد می گذرد. دعواهایی که فقط دقایق فیلم را افزایش داده اند و ارزش دیگری ندارند.

رویکرد مصطفی تقی زاده در ساخت � زرد � در مجموع به سمت سانتی مانتالیسم رفته و قصد دارد به هر شکل ممکن احساسات مخاطبش را تحریک نماید.

 

حرف آخر :

زرد � همان راهی را می رود که ساخته های اجتماعی یک سال اخیر سینمای ایران رفته است یعنی مطرح کردن فقر و بدبختی چند انسان و سپس فروپاشی زندگی آنان. اما فیلمساز در این بین حرف جدیدی که مختص به او باشد، برای گفتن ندارد و صرفاً راوی موقعیت هایی است که فیلمسازان دیگر به مراتب آن را بهتر به تصویر کشیده اند.

 

 

مهیار محمد ملکی

زرد را میتوان به مثابه فروپاشی یک ذهن دانست فیلمی که در اولین تجربه جدی کارگردانی و فیلمنامه نویسی تقی زاده به شدت خود را خوش ساخت و جذاب نشان میدهد

 

فیلمی کاملا مخاطب پسند و صد البته داستانی میباشد

پر واضح است زمانیکه ما از سینمای داستانی سخن به میان میاوریم صرفا به دنبال اتصال لینک مرتبط بین دو نقطه ابتدا و پایان نیستیم بلکه جهت جذابیت هرچه بیشتر اثر لازم است این لینک ارتباطی همچون یک منحنی بارها  و بارها فراز و فرود هایی را در دل کار تحت تاثیر گره های حاصل شده تجربه کند

به عبارت دیگر چیزیکه به قصه جذابیت میبخشد مسیر ایستگاهی و پر گره زرد میباشد که هیچگاه مخاطب را از فضا و اتمسفر قصه دور نمیکند نکته مهم تنها دور نبودن از کار نیست بلکه نیاز است تقی زاده در مقام کارگردان اثر با بهره گیری از المان های تاثیر گزار داستانی قدم هایش را طوری پیش ببرد که ضمن پیشبرد اثر شاهد درگیری مخاطب با بحث محتوایی ان باشیم

به عبارت دیگر چالش های قصه در جهت ورود به لایه های ذهنی هر یک از شخصیت ها بوده و اساس هر یک از ایستگاه ها بر پایه غافلگیری میباشد

قصه با حضور تمام ستارگان به نامی که دارد حول یک شخصیت روایت میشود ونکته جالبتر اینکه ما میتوانیم تحت تاثیر این حلقه بحران  وارد طیف وسیعی از تفکرات ذهنی هریک از افراد شویم کاراکتر هایی که خواسته یا ناخواسته خود را در گرو اتفاقی پیدا میکنند که زندگی همه انها را تحت تاثیر قرار داده است

زرد میتوانست قصه ای راز الود با محوریت زوایای پنهان روابط و حتی اصل واقعه باشد چه بسا از این طریق فیلم و قصه رنگ و لعابی دیگر پیدا میکرد اما تقی زاده بنا بر تشخیص خود اساس را بر علنی بودن وقایع از زاویه دید مخاطب دانسته است بدین معنا که همیشه مخاطب در اکثر پلان ها به عنوان  عالم صحنه عمل کرده و همین عالم بودن میتوانست با کمی  پیچش در بحث محتوایی اثر تعلیق را نیز به شکل صحیح و در خورش پدید بیاورد

بدون شک بازی ها در نوع خود جذاب و دوست داشتنی بودند اما بنده بنابر سلیقه شخصی بازی مهرداد صدیقیان را بیشتر دوست داشتم چرا که به نظر من او کاراکتری بود که به حد زیادی به ویژگی های شخصیتی نقش اش نزدیک شده بود

فیلم با تمام یکنواختی روایت کلی بیمارستانی اش که شاید بار ها و بارها هم در سینما هم در دنیای واقعی شاهدش بودیم حائز اهمیت و جذابیت است چرا که هر سکانس به صورت خطی با ایجاد غافلگیری خود شامل هسته دراماتیکی است که در نهایت تجمع این هسته های دراماتیک اثر پیش رو را به وجود میاورد

به عبارت دیگر هر سکانس دارای ابتدا یا همان پیش در امد ،میانه ،خلق گره و اوج گرفتن ان و در نهایت پایان پیشبرد گره تا اتمام میباشد

هسته های دراماتیکی که هیچگاه به صورت مستقل عمل نکرده و تماما در خدمت بحث محتوایی کار و نهایتا پیوستگی پروژه زرد میباشند

پیوستگی فیلمنامه زرد دقیقا همان نکته قابل بحثیست که شاید بتوان ساعت ها در موردش بحث کرد نکته ای که به شدت از طبیعت زندگی نشات میگیرد بدین صورت که هر گره میتواند علت پدید اوردن گره بعد باشد یا رابطه علت و معلولی به شکلی صحیح حاصل گردد این موضوع نقطه مقابل تصادف است چیزیکه در دنیای امروز  و زندگی روزمره در بحث اقلیت قرار دارد

با همه این تفاسیر و البته مضامین جدی و گاها غمناک پروژه فیلمنامه زرد از ضعف بزرگی رنج میبرد و ان حس بلا تکلیفی در زمینه حضور کمدی یا عدم ان در دل سکانس ها میباشد نکته قابل توجه اینجاست که هیچگاه کمدی به شکل صحیح و درستش چه در بحث کلامی و چه اکت یا موقعیت وجود ندارد انچه که ما شاهدش هستیم کمدی های نصفه نیمه و بی هویتی است که گه گاه از دل قصه سر به بیرون اورده و فضای جدی زرد را دچار التهاب و حتی چالش میکنند این شاید سر اغاز عدم جدی نگاه نکردن پروژه یا همان حفظ فاصله مخاطب از این اثر سینمایی باشد

زرد یا همان برگ ریزان ذهن ،اوج جذابیت و حتی درگیری اش در بحث فرم یا القای حس را  مدیون مخاطب خود میداند چرا که بخشی از این همذات پنداری برگرفته از دریافت مشترک یا همان اشتراک احساس مخاطب با مضامین فیلم میباشد بدین معنا که بخش عمده این القای حس از محیط بیرون سینما به داخل سینما   منتقل میشود در حالیکه میبایست این صفر تا صد فیلم باشد که باعث ایجاد در گیری و نهایتا همذات پنداری هر چه بیشتر مخاطب گردد

و نهایتا در بحث فرم  بخش  دیگر ،بازی های خوب کاراکتر ها میباشد این بدین معناست که نه دوربین نه موسیقی و نه هیچ یک از  اجزای فرمیک یک اثر نمیتوانند تلاش سازنده ای جهت بالابرد بحث کیفی فیلم داشته باشند

زمانیکه از فرم فاصله میگیریم و وارد محتوا میشویم به یک باره با اوج خلاقیت در زمینه نگارش اثر روبه رو میشویم و همین موضوع و موضوعات قبلی باعث میگردد که ما در پروژه زرد شاهد استقبال خوب مخاطبان باشیم

 

در جمع بندی نهایی به عرض برسانم

زرد نمونه بارز یک اثر از سینمای داستانی میباشد فیلمی که میتواند در بحث مخاطب عام انها را راضی از سینما به سمت خانه های خود بدرقه کند

 

 

 

یاسمن خلیلی فرد

کلکسیون بحرانها

 

زرد� نخستین ساخته ی مصطفی تقی زاده را می توان فیلمی دانست که حرف های بسیاری برای گفتن داشته است؛ نه تنها از منظر محتوا بلکه به لحاظ نوع روایت، میزانسن، فرم و ... . به عبارتی به نظر می رسد فیلمساز در صدد این بوده که هرآنچه در چنته داشته است را در همین نخستین فیلمش رو کند اما باید دید حاصل این میزان از تجربه گرایی و پاسخگویی به دغدغه مندیهای او تا چه حد جواب داده است.

زرد� از همان دسته فیلمهاییست که خواه ناخواه انگ "فرهادییزم"بر آن زده خواهد شد. از همان ابتدا یک گروه جوان در حالی که سرخوش از دریافت ویزای کاریِ ایتالیا هستند به پیک نیک می روند. روابط کلی آنها با یکدیگر طبیعتاً به روابط جزئی تر میان تمامی این شخصیت ها تقسیم می شود و پیداست که قرار است شاهد کنش های اساسی و تغییر موقعیت های مختلفی میان آن ها باشیم. همچنین، به واسطه الگویی که فرهادی برایمان تعیین نموده، انتظار داریم که این خوشی، دوام چندانی نیابد و بلافاصله رخدادی غیرمنتظره تمامی محاسبات شخصیت های فیلم را به هم بزند و آن ها را وارد چالش های عمیقی کند.

همان قدر که در کلیه فیلم های اصغر فرهادی ضمن توجه به روابط میان اعضای خانواده و خصوصاً زوج ها، به معضلات مختلف اجتماعی و مفاهیم عمیق تر نیز توجه می شود، تقی زاده نیز می کوشد تا در �زرد� مسئله اصلی فیلم را از سطح به عمق ببرد و یک اتفاق را به مسائل جزئی تری تعمیم دهد، مسائلی که نمایانگر بحران های امروز بسیاری از جوانانِ چه بسا نخبه ی جامعه اند.

این میل به پرداختن به معضلات روز جامعه البته امر شریف و قابل احترامی است اما نحوه ورود فیلمساز به آن ها و درگیر شدنش با آن ها تا حدودی غیرقابل لمس از آب درآمده و در آن حفره های مختلفی به چشم می خورد. این ایرادها از منظر وفاداری او به سبک انتخابی اش نیست بلکه منتج از اشتباهاتی ست که در ترسیم برخی موقعیت ها و شخصیت پردازی های کار مرتکبشان شده است. شاید یکی از اولین اشکالات وارد بر کار، شخصیت پردازی های نه چندان دقیق کار باشد و عدم سنخیت شرایط و موقعیت فیزیکی، ظاهری و شخصیتی کاراکترها با آنچه موقعیت اجتماعی آنها ایجاب می کند. به عنوان مثال فرامرز (مهرداد صدیقیان) نه به لحاظ ظاهر و نه به لحاظ نوع رفتار هرگز نمایانگر یک مخترع نخبه نیست. این مسئله در رابطه با نهال و نیکی نیز صادق است. اگر در "درباره الی"همه کاراکترها همکلاسی های دوران دانشکده در رشته حقوق بودند، این تعریف به لحاظ عینی نیز به اجرا درآمده بود و تنها در محدوده فیلمنامه باقی نمانده بود. درواقع فیلمساز در انتخاب بازیگران، نوع پوشش، رفتار و ... بر این یکدستی و تطابق تسلط داشت اما عدم مطابقت سنی بازیگران انتخاب شده برای ایفای نقش در فیلم �زرد� از معضلاتی ست که منجر به عدم یکدستی پرسوناژهای فیلم شده است و باعث می شود مسئله ی همکلاسی بودن آن ها در دانشکده مخاطب را با تردید رو به رو سازد و به عبارتی این آدم ها اصلاً به هم "نمی آیند"!

مسئله ی تصادف حامد (شهرام حقیقت دوست) با آن کودک در ابتدای فیلم، به خودی خود آن قدر مسئله ی مهمی ست که می تواند به تنهایی فیلم را درگیر خود نماید اما این قضیه تا آخرین سکانس های فیلم به حال خود رها می شود و در نهایت نیز فیلمساز نمی تواند پاسخ منطقی به آن بدهد. در عوض فیلمساز بحران های متعددی را وارد فیلم خود می کند که به نظر می رسد در مدیوم سینما و در قالب فیلمی با این ژانر و این شرایط، پرداخت دقیق به این حجم از داده ها و گره ها آن چنان منطقی نیست و منجر به شلوغی بیش از حد فیلم و شکل گیری تعداد زیادی بحران ناگشوده و حل نشده می شود که ظاهراً فیلمساز ناخنکی به هر یک می زند و به سراغ مسئله ی بعدی می رود. این دقیقاً به همان معضل الگوبرداری نادرست از آثار اصغر فرهادی بازمی گردد. اگر فرهادی تعداد زیادی پرسوناژ وارد فیلم خود می کند و برای هر یک بحرانی متصور می شود و گره های فیلمنامه اش را پیچیده و پیچیده تر می کند قطعاً در پس این گره افکنی ها و مشکل تراشی ها اندیشه ای قرار دارد که حاصل آن بینش، فیلمهایی چون �درباره الی�، �جدایی نادر از سیمین� و �فروشنده� می شوند اما �زرد� کلکسیونی از بحران های مختلفی ست که نه به سر و سامان می رسند و نه در نهایت گره اساسی از آن ها گشوده می شود و ظاهراً "مطرح کردن"آن ها اصلی ترین دغدغه ی تقی زاده بوده است. به عنوان مثال روشن شدن مسئله خیانت حامد در گیر و دار آن همه بدبختی و مصیبت می توانست به خودی خود فیلم را به سمت و سویی دیگر بکشاند اما ظاهراً این بحران و ورود زن دیگر (آناهیتا درگاهی) به داستان فقط قرار است شوکی تازه به روایت وارد کند و بعد با ادعاهای نیکی (بهاره کیان افشار) مبنی بر آگاهی اش از ماجرا همه چیز به شکل دیگری خاتمه می یابد که نه حل اساسی این مسئله است و نه مهر تأیید قطعی بر بی گناهی و معصومیت حامد زیرا در نهایت صورت مسئله ی خائن بودن مرد پاک نمی شود.

از همه این ها گذشته، در اجرا نیز آن چه انتظار داریم را از بازیگران نمی بینیم. این مسئله در رابطه با بازیگران زن نمود بارزتری می یابد. بله، نهال (ساره بیات) قرار است زنی منطقی، آرام و درونگرا باشد که عادت به خودخوری و سکوت های طولانی دارد اما عملاً آن چه در بازی خانم بیات می بینیم تکراریست از بازی های چند سال اخیرش که واقعاً نمی توان تمایزی میان آنها قائل شد. مثلاً کاراکتر نهال و نوع نقش آفرینی بیات در �زرد� چه تفاوتی با مهتاب و نوع نقش آفرینی این بازیگر در فیلم �عادت نمی کنیم� دارد؟ همان گریه ها، همان میمیک های همیشگی چهره، همان شیوه خاص بیان ... . البته در این تکرارها نمی توان نقش شخصیت پردازی و کارگردانی را بی تأثیر دانست. بازی یک بازیگر تا حد زیادی ملهم از کاراکتریست که برایش طراحی شده و نوع هدایت کارگردان؛ نمی توان بازی بیات را بازی ضعیفی به حساب آورد زیرا این بازیگر اساساً بازیگر خوبی است و کمتر پیش آمده در کاری بد بازی کند اما آن چه دست کم من را به عنوان یک تماشاگر خسته می کند تکراری است که بیات خواسته یا ناخواسته مدتی ست درگیر آن شده و امیدوارم بتواند به زودی از آن رها شود و بخش های دیگری از توان بازیگری خود را به منصه ظهور بگذارد.

این تکراری بودن نوع بازی در مورد کیان افشار نیز صادق است، گرچه فراز و نشیب های نقش او به مراتب کمتر از بیات است و همین مکمل بودن نقش و عدم ورود به لایه های زیرین کاراکتر دست بازیگر را برای نقش آفرینی بهتر بسته است.

در مقابل بهرام رادان و مهرداد صدیقیان بازی های خوبی دارند، خصوصاً صدیقیان که احتمالاً به سبب تفاوت نوع واکنش هایش با دیگر شخصیت های فیلم و خاکستری بودن نقشش فرصت بیشتری برای ارائه توانایی هایش داشته است.

اما از ویژگی های مثبت کار، پایبندی آن به اصول سبکی اش است. فیلم کاملاً واقعگراست و این واقعگرایی و نوع و ترتیب وقوع رویدادها همان قدر که یادآور کارهای اصغر فرهادی هستند، باورپذیر و ملموس هم هستند. مسئله کلاهبرداری مردی که قول فروش کبد ناپدری اش را به شهاب (بهرام رادان) می دهد یکی از بخش های به شدت قابل تأمل فیلم است که در اجرا نیز خوب درآمده و مخاطب خواهد توانست با آن ارتباط برقرار کند.

فیلم مملو از نشانه هاییست که بر مسائل مختلفی دلالت دارند. بعضی از این نشانه ها مستقیماً مطرح می شوند و برخی ها در لایه های عمیق تری از فیلم جا می گیرند. مثلاً، در صحنه ای از فیلم نهال پشت به یک ساختمان در حال ساخت با تلفن همراه مشغول صحبت است و پس از اتمام صحبتش تل عظیمی خاک در بک گراند تصویر از بالا به پایین می ریزد و این درحالیست که سکانس بعدی سکانس رویارویی او با زن جوانیست که رقیب عشقی اوست و فروریزی خاک ها مشخصاً دلالت بر نگون بختی و آوار شدن مشکلی تازه بر سر زن زخم خورده دارد. همچنین فیلمساز برخی داده ها را در بخش هایی از فیلم می کارد تا در زمان مقتضی از آن استفاده کند. در همان ابتدای فیلم حامد به نهال می گوید که وقتی آرایش می کند زیباتر می شود و این داده ی ظاهراً اضافی، در سکانس خداحافظی نهال با حامد و جایی که نهال با چشم گریان خود را آرایش می کند معنا می یابد. همچنین لباس سیاهی که نهال از صبح به منظور دیدار با خانواده ی مرد اهداکننده کبد و عرض تسلیت به آنها به تن دارد در پایان روز معنای دیگری می یابد و به رخت عزای خود او بدل می شود و البته در سکانسی دیگر پسر همسایه که نهال از او طلب پول دارد به منظور سواستفاده از هچلی که زن در آن گیر افتاده این روسری سیاه را دستمایه به دام انداختن او قرار می دهد و به او می گوید که چه قدر رنگ سیاه به او می آید. در واقع فیلمساز به شکل دقیق و هوشمندانه ای از جزئی ترین عناصر فیلم در جهت تعریف کارکرد برای آن ها بهره گرفته است؛ بی انصافیست که این مشخصه را نیز به فرهادی و سینمای او نسبت دهیم زیرا بی تردید هر فیلمسازی می تواند جزییاتی را در کار خود تعبیه کند و از آنها استفاده ی کاربردی داشته باشد اما شاید یکی از معدود فیلمسازانی که برای جز به جز اشیا و عنصرهای فیلمنامه اش کارکرد و معنایی تعیین کرد اصغر فرهادی باشد و در بیشتر فیلمهایی که به پیروی از او ساخته شده اند این توجه به اشیا و کارکرد آنها به چشم می خورد و بنابراین نمی توان آن را خلاقیتی از سوی کارگردان فیلم �زرد� به طور مشخص به حساب آورد.

زرد� به طور کلی از پس فضاسازی تمام التهاب های داستانش برآمده است و می کوشد در نمایش تلخی های یک زندگی واقعی سنگ تمام بگذارد.

پایان فیلم همان طور که انتظار می رود باز است؛ در واقع شاید حتی یک درصد از تماشاگران نیز احتمال پایان خوش را برای چنین فیلمی قائل نشوند و فیلمساز نیز در ادامه یک رویکرد قاطعانه واقع بینانه تن به هیچ پایان خوشی نمی دهد.

 

یواش متمایل به سیاه

ساناز رمضانی

تحت تأثیر جریانی مشخص فیلم ساختن اتفاق طبیعی در سینما است. وقتی عباس کیارستمی، �خانه دوست کجاست� را می‌سازد تا سال‌ها و نسل‌ها بعد فیلم‌سازان جدید و جوان با ایده گرفتن از سبک فیلم‌سازی وی و یا کپی کردن مشخصه‌های تصویری سعی در بازآفرینی موفقیتی دارند که عباس کیارستمی با ساخت این فیلم به دست آورد. این جریان هم می‌تواند به ایستایی و توقف طولانی‌مدت سینما منجر شود هم می‌تواند توسط فیلم‌سازان با دانش و بااستعدادی چون اصغر فرهادی، متحول شود، تغییر شکل دهد و درنهایت با یک ایده اولیه که در ورای پرداختی متفاوت و شخصی نقش فرعی دارد، جریانی جدید به وجود آورد و خود به پویایی سینما کمک کند.

 پس طبیعی است اکنون‌که اصغر فرهادی و فیلم‌هایش نه‌فقط در داخل که در جشنواره‌های بین‌المللی و نزد منتقدان داخلی و خارجی این‌قدر محبوب شده‌اند، فیلم‌سازان جوان و اصولاً فیلم اولی با تأثیر گرفتن از این جریان دست به تولید آثاری بزنند که گاه در حد یک کپی‌برداری محض از آب درآمده‌اند و گاه حرفی برای گفتن داشته‌اند. در این میان اما تاکنون، نه فیلم‌سازی دیده‌ایم که جسارت اندیشیدن ورای جهان ذهنی فرهادی داشته باشد و نه فیلمی که آن‌قدر دقیق و اصولی ساخته‌شده باشد که با ایجاد جریانی جدید، حرکتی روبه‌جلو ایجاد کند و تکانی اساسی به سینما بدهد. همین‌گونه هم هست که سال‌هاست شاهد خیل زیادی از کپی‌برداری‌های دسته چندمی از آثار فرهادی و فقط چندتایی فیلم خوب و مستقل چون �برادرم خسرو� و �ویلایی‌ها� بوده‌ایم.با این مقدمه تکلیفمان با �زرد� مشخص می‌شود. درست حدس زدید، �زرد� هم یکی دیگر از آثاری است که متأثر از فرهادی و سینمای وی ساخته‌شده است؛ اما مصطفی تقی زاده، علی‌رغم اینکه فیلم اولش حرف چندانی برای گفتن ندارد، شاید جز معدود کسانی باشد که در تأثیرپذیری از سینمای فرهادی، یکسره تا بیخ ماجرا پیش نرفته است و در ورای داستانی که حول یک بحران می‌گذرد و واکنش‌های اخلاقی طرفین را برمی‌انگیزد، بارقه‌ای، هرچند کمرنگ، از جهان‌بینی خودش و سینماگری که اصولاً می‌تواند باشد نشانمان می‌دهد.

زرد� داستان چند جوان نخبه است که برای بورسیه‌ای که دریافت کرده‌اند راهی ایتالیا هستند اما درست چند شب قبل از عزیمت، حادثه‌ای رفاقت، دوستی، اعتماد و همه ویژگی‌های اخلاقی آن‌ها را به محک می‌گذارد و با پیشروی ماجرا هرکدام از این شخصیت‌ها بیش‌ازپیش در دوراهی انتخاب آینده و خوشبختی خود یا ماندن پای رفاقت و دوستی‌شان مردد می‌شوند.

 از همین چند خط متوجه می‌شوید که تقی زاده تا چه حد وامدار سینمای رئالیستی فرهادی است؛ اما به تماشای فیلم که می‌نشینید به‌جز این داستان غیرقابل‌باور و تسلسل حوادثی که پشت سر هم و از درودیوار می‌بارند، دوراهی‌های اخلاقی و تقابلات افراد درگیر در این ماجرا که فقط وجود دارند تا فیلمی فرهادی وار ساخته شوند، جزئیاتی در متن قصه تنیده شده که باظرافت و دقت پرداخت‌شده‌اند و وقتی شمارا یاد آثار فرهادی می‌اندازند حالتان گرفته نمی‌شود. جزئیاتی که به‌جای کپی‌برداری که بیشتر فیلم �زرد� را تشکیل می‌دهد درواقع ایده‌ای اولیه‌ای است که در جهان داستانی تقی زاده گسترش‌یافته‌اند. مثل خانه حامد (شهرام حقیقت دوست) و همسرش نهال (ساره بیات) که به دلیل مهاجرت این زوج به‌هم‌ریخته و آشفته است. این فضاسازی آن‌قدر در پس‌زمینه اتفاقات داستان کمرنگ است که شاید حتی به آن توجه هم نکنید اما آشکارا از مؤلفه‌های شناخته‌شده سینمای فرهادی است؛ خانه‌ای درهم‌ریخته که نشان از وضعیت بغرنج و روابط نابسامان افراد دارد.چنین نشانه‌گذاری‌های تصویری و ارجاعاتی که به آثار مؤخر فرهادی در �زرد� می‌بینیم بااینکه طنازانه و به‌جا مورداستفاده قرارگرفته‌اند و می‌توانند از ادامه مسیر فیلم‌سازی فرهادی در مسیری جدید حکایت داشته باشد، به حاشیه رانده‌شده‌اند و در پشت دیالوگ‌های شعارزده و سکانس‌های پرطمطراق �زرد� پنهان‌شده‌اند. چنین رویکردی را در ابتدای فیلم هم می‌بینیم. وقت‌گذرانی این دوستان با یکدیگر، شمارا یاد نیمه اول فیلم �درباره الی� می‌اندازد؛ سرخوشی و بی‌خیالی که قرار است خیلی زود قربانی یک فاجعه شود؛ اما تقی زاده توانسته این تم را در داستان خود بنشاند و رنگ خود را بر آن بزند و بیننده را با سرگرم کردن و شریک کردن در خوشی سطحی کاراکترهایش، آماده ورود به فاجعه و پیش آوردن گره اصلی کند. گرچه ده دقیقه ابتدایی فیلم حال خوبی دارد و خوب هم پرداخته‌شده است، اما نیمه‌کاره و سرسری تمام می‌شود تا فیلم‌ساز زودتر دستش را رو کند و با درگیر کردن احساسات بیننده در مسیر پیشروی حوادث، او را احساساتی کند و تحت تأثیر قرار بدهد؛ درنتیجه این مقدمه بر شناسایی کاراکترها و فضاسازی کارگردان کاملاً هدر می‌رود و مثل عضوی زائد از باقی کنش‌ها و جریانات فیلم خودنمایی می‌کند. درواقع تقی زاده آن‌قدر درگیر پیشبرد داستان، گره‌افکنی و گره‌گشایی و درگیر کردن احساسی مخاطب است که از بسط و گسترش حوادث و کاراکترها بازمانده است. ریتم تندی که حوادث را پشت سر هم مطرح می‌کند و بدون بسط داستان و فضا، کاراکترها را درگیر می‌کند و در مقابل هم قرار می‌دهد، به بیننده فرصت تحلیل و واکاوی کنش‌هایی را که می‌بیند نمی‌دهد. عجیب‌تر اینکه این ریتم تند، بعد از نمایش حادثه‌ای که مدنظر فیلم‌ساز بوده ناگهان متوقف می‌شود و عدم انسجامی شدید بر کل فیلم حکم‌فرما می‌شود. همه این‌ها شبیه این است که فیلم‌ساز می‌خواهد زودتر نقاط بحرانی داستانش را معرفی کند و خیال خودش و بیننده را راحت کند؛ اما درواقع، �زرد� هر جا که از پیشبرد روایتش بازمی‌ماند، هرگاه که ارتباطش با مخاطب قطع می‌شود و از ریتم می‌افتد، به سراغ این حقه می‌رود و با نمایش یک حادثه جدید به دراماتیک‌ترین شکل ممکن سعی در آفرینش تراژدی می‌کند که بیننده با دیدن آن احساساتی شود و دوباره همراه فیلم گردد.�زرد� سکانس‌های خوبی هم دارد. سکانس‌هایی که شما را امیدوار می‌کند با فیلم‌سازی طرف هستید که اگر سایه فرهادی را زمین بگذارد و کمی جسارت به خرج دهد می‌تواند شگفتی‌آفرین باشد، اما متأسفانه دقیقاً در همین لحظات است که �زرد� یا از ریتم می‌افتد یا به سمت سوءاستفاده از عواطف بیننده می‌رود و دوباره در سراشیبی یک فیلم متوسط غیرقابل اعتنا می‌افتد.

 به‌عبارت‌دیگر عدم انسجام و رویکرد سانتی مانتالیسم نقی زاده در اولین فیلمش باهم در رقابت هستند تا مهم‌ترین ایراد فیلم را شکل دهند.

زرد� با آن تیزر جذابش و بازیگران مطرحش، نه‌تنها در ترسیم موقعیت بغرنج کاراکترها عاجز است که در پرورش شخصیت‌هایش هم به‌شدت ناتوان است. بازیگرانی که انتظار دارید حداقل بازی‌های قابل قبولی از آن‌ها ببینید، در �زرد� ناامیدکننده ظاهر می‌شوند چراکه شخصیت‌هایشان به کاراکتر نرسیده و معلق میان زمین و هوا مانده است. مسلماً �زرد� پیش‌زمینه داستانی داشته که در ذهن نویسنده‌اش جریان داشته است اما بیننده‌ای که از این پیش‌زمینه آگاه نیست نمی‌تواند باشخصیت‌ها و چالش‌های پیش رویشان هم ذات پنداری کند. همین‌طور بازیگرانی که شخصیت‌هایشان تکراری و پر از علامت سؤال است هم نمی‌توانند آن کاراکتر را به‌خوبی به تصویر بکشند.

 اما این عدم انسجام در ریتم، پرداخت ناشیانه و کپی‌برداری شده، بازی‌های تکراری و متوسط بازیگران تاکنون خوب عمل کرده است. �زرد� هم در جشنواره‌های بین‌المللی موفق بوده است و هم در گیشه. شاید دلیل موفقیت خارجی �زرد� را بتوان به علاقه خارجی‌ها به سینمای فرهادی و جریان پس‌ازآن مرتبط دانست اما بی‌شک موفقیت �زرد� در گیشه داخلی را باید مدیون احساسات گرایی دانست که بیننده ناآگاهانه گرفتارش می‌شود و مجذوب داستانی می‌شود که منطق روایی‌اش به‌شدت مشکل دارد، نمونه‌هایش را بارها دیده است و بازیگرانی که برایش چشم‌نواز هستند اما بهترینشان نیستند.

 خلاصه کلام، �زرد� در بهترین حالت فیلم متوسطی است، اما فیلم‌سازی دارد که می‌توان رویش حساب باز کرد تا شاید دومین فیلمش مستقل‌تر و شخصی‌تر باشد. فراموش نکنیم وحید جلیل وند چند سال پیش با اولین فیلمش چه ازلحاظ ساختاری و چه ازلحاظ محتوایی خیلی عقبتر از �زرد� بود، اما امروز با دومین فیلمش شگفتی آفریده است. به نظر می‌رسد باید منتظر ماند و دید مصطفی تقی زاده مسیری مشابه طی می‌کند یا اسیر قوانین دیکته شده جذب مخاطب در سینمای ایران باقی می‌ماند.

همان قدر که در کلیه فیلم های اصغر فرهادی ضمن توجه به روابط میان اعضای خانواده و خصوصاً زوج ها، به معضلات مختلف اجتماعی و مفاهیم عمیق تر نیز توجه می شود، تقی زاده نیز می کوشد تا در �زرد� مسئله اصلی فیلم را از سطح به عمق ببرد و یک اتفاق را به مسائل جزئی تری تعمیم دهد، مسائلی که نمایانگر بحران های امروز بسیاری از جوانانِ چه بسا نخبه ی جامعه اند.

این میل به پرداختن به معضلات روز جامعه البته امر شریف و قابل احترامی است اما نحوه ورود فیلمساز به آن ها و درگیر شدنش با آن ها تا حدودی غیرقابل لمس از آب درآمده و در آن حفره های مختلفی به چشم می خورد. این ایرادها از منظر وفاداری او به سبک انتخابی اش نیست بلکه منتج از اشتباهاتی ست که در ترسیم برخی موقعیت ها و شخصیت پردازی های کار مرتکبشان شده است.

 

زرد� به عنوان اولین ساخته کارگردانی جوان، فیلمی تأثیرگذار با سبک وسیاق برخی از فیلم های اخیر سینمای ایران و حتی ارجاع رنگین و معنی دار به سریال های ساخته شده سال های قبل، (مانند سریال قرمز) است؛ حکایت چند جوان سرخوش و سهل انگار در راه مسافرت به خارج از تهران و مراودات عاشقانه زیرپوستی که ناگهان بروز یک فاجعه، مسائل پی درپی و تلخی را برایشان رقم زده و انگیزه های درونی افراد را برای دیگری و برای تماشاگر فیلم نمایان می کنند. گو اینکه در ادامه، مسیر و عمق ماجراها ظاهرا حکایت از فروغلتیدن انسان امروز و مشخصا جوان طبقه متوسطی ایرانی به دام بی اعتمادی و دورویی و عدم گذشت دارد. تصادف حامد (با حضور شهرام حقیقت دوست، یادآور سریال تلویزیونی �قرمز� با داستان مشابه!) با یک پسربچه در خیابان و فرارکردن دوستش با اتومبیل و سپس بلافاصله مبتلاشدن حامد به نارسایی حاد کبدی که او را راهی بیمارستان کرده و موجب بستری شدنش می شود، آغازگر بروز فاجعه و گره اولیه فیلم است. در ادامه، همسر حامد، نهال (ساره بیات) به همراه دوستان دیگر این جوان در تلاش برای یافتن شخصی که بتواند کبدش را برای زنده ماندن حامد اهدا کند و متعاقبا تلاش بی وقفه این چند نفر برای تهیه پول هنگفت بابت دریافت کبد اهدایی که شخصی به نام رحیم (علیرضا استادی) درصدد فروش آن به این جوانان مستأصل است...، اما این جوانان دقیقا چه هویتی دارند؟ جوانی مخترع و ظاهرا نخبه به نام شهاب (بهرام رادان) همراه با دوست دیگرشان، فرامرز (مهرداد صدیقیان) و دختری دیگر به نام نیکی (بهاره کیان افشار) که همراه با همسر حامد تا قبل از بروز این حوادث، همگی درصدد راهی شدن به خارج از کشور بوده و ظاهرا تمام سرمایه زندگی شان را برای این سفر سرنوشت ساز آماده کرده بودند که ناگهان با چنین رویدادهای مخاطره آمیز و فاجعه باری مواجه شده و تقریبا مانند فرمول روایی برخی دیگر از فیلم های امروز سینمای ایران (مثلا قاعده بازی، ساخته بهنام بهزادی) بر سر دوراهی سفر به خارج و فراموش کردن دوستشان یا تلاش برای کمک به این دوست بخت برگشته قرار می گیرند. با این تفاوت که در فیلم �زرد� مسئله رهایی دوست این چند نفر از خطر مرگ در میان است... درواقع پرسش و گره دراماتیک فیلم از همین دوراهی محتمل سرچشمه می گیرد که این چند جوان ایرانی بر سر این دوراهی �وجدان سنج� و �رفاقت محور� تا چه میزان می توانند پا روی امیال و آرزوهای فردی شان گذاشته و رفات و نجات دوستشان را به انگیزه های فردی شان ترجیح دهند؟ این در حالی است که هم زمان هرکدام از این جوانان، رویکردهای رفتاری و واکنش های متفاوتی به حادثه پیش آمده بروز می دهند که در یک نگاه نمادین می تواند نمایانگر رانه های ناخودآگاهی های مختلف در یک انسان واحد هم باشد...؛ از شخصیت شهاب (بهرام رادان) که ظاهرا با انگیزه �آرمانی� بیشتر از دیگران مدام در فکر تهیه پول درخواستی پیوند کبد حامد است و مدام با فرامرز (مهرداد صدیقیان) و دیگران برسر ترجیح این رفاقت به سفر به خارج درگیر می شود. جالب اینکه بعدا متوجه می شویم خود شهاب پیش از این خواستگار نهال (ساره بیات) بوده و اکنون با چنین پیشینه احساسی ای در تلاش برای نجات همسر عشق پیشین خود؛ یعنی حامد از خطر مرگ است... با چنین انگیزه ای، شهاب حتی برای تهیه پول پیوند کبد حامد، به همسر سابقش که فروشنده مغازه ای شده هم مراجعه می کند که برخورد و درگیری مشمئزکننده ای میان این زن و شوهر سابق بینشان صورت می پذیرد و فرامرز که باوجود رفاقت و دلسوزی برای مسئله دوستشان، انگیزه �منطقی� به مراتب بیشتری برای سفر به خارج از ایران دارد و همچنین نیکی (بهاره کیان افشار) که او هم برای تهیه پول موردنظر به نامزد سابقش سر می زند و از او طلب پول می کند، با این شرط که گذرنامه اش را هم باید بابت ضمانت بازگشت پول نزد نامزد سابقش گرو بگذارد! ... همه این خرده ماجراها در زندگی شخصی این افراد، فضایی تأسف انگیز و هولناک از بی اعتمادی و شرایط انسانی خشن و منفعت طلبانه میان این شخصیت ها و در یک نگاه کلی، فضای موجود در زمانه حاضر را به تصویر می کشد... ضمن اینکه نهال (ساره بیات) با همان نگاه دردمندانه (که همیشه از ساره بیات بازیگر سراغ داریم) در تلاشی رقت انگیز و امیدوارانه برای عبور از حادثه و نجات همسرش، حامد است، اما فاجعه بعدی زمانی رخ می دهد که در میانه تلاش نفس گیر و دردناک این چند نفر برای تهیه هزینه پیوند کبد حامد، سروکله معشوقه جوان تر حامد پیدا می شود و ماجرای این افراد را وارد مرحله دردناک تر و عصبی کننده تری می کند... با این چاشنی تراژیک همه تلاش ها برای یافتن پول و نجات حامد از مرگ به یک باره با ورود این معشوقه جوان به نوعی رنگ می بازد و ما را همراه با این دوستان وفادار به گونه ای ناخودآگاه، گویی در آستانه رضایتی پنهان و ناگفتنی از مرگ چنین همسر خیانتکاری قرار می دهد! ... هرچند با رفتن این معشوقه جوان و رفع ورجوع شدن ارتباط پنهانش با حامد، به واسطه بزرگواری مادرگونه نهال در بخشیدن حامد، انگیزه تلاش و انتظار برای زنده ماندن حامد را باز هم تقویت می کند. هم زمان با روی دادن فاجعه بعدی که به اصطلاح �توزرد از آب درآمدن� اهدا کننده کبد؛ یعنی رحیم (علیرضا استادی) بوده و این ماجرا را هم به اتمسفر بی اعتمادی و پنهان کاری موجود میان شخصیت های مختلف فیلم اضافه می کند که درواقع او هم با دریافت مبلغ هنگفت و هم زمان پنهان کردن فرزندخواندگی خودش و نداشتن اعتبار لازم برای اهدای کبد پدرش، گره مشکلات این جوانان را دردناک تر و کورتر می کند... . از سوی دیگر، سررسیدن برادر بزرگ تر پسربچه ای که ابتدای فیلم با اتومبیل حامد تصادف کرده و ادعای خون خواهی اش از نهال (همسر حامد) گره های تلخ و دردناک ماجرای این چند نفر را باز هم تلخ تر و دردناک تر می کند... درواقع دعوای داخل بیمارستان میان دوستان حامد با این مدعی تازه رسیده و برخوردها و کلماتی که میانشان ردوبدل می شود، اتمسفر بی اعتمادی و خشونت و نفرت میان شخصیت ها و البته فضای موجود در چنین جامعه ای را به اوج خود می رساند...، هرچند این دعوا با دستگیری فرد مدعی خشمگین و پرخاشگر از سوی پلیس فیصله پیدا می کند. ضمن اینکه در میان این دادوفریاد های تأسف انگیز و مشمئزکننده، پیرمرد ریش سفیدی که در نقطه مقابل این جوانان طبقه متوسطی، ظاهری سنتی و حتی مذهبی دارد، به شیوه برخی سریال های صداوسیمایی، برای اهدای بدون قیدوشرط کبد نجات بخش حامد اعلام آمادگی می کند! ... اما در انتها، در اوج چنین فضای تلخ و خشمگینی، نهایتا بارش باران رحمت به گونه ای مجید مجیدی وار و همچنین تماس دوباره رحیم (اهداکننده قلابی کبد) که گویی وجدانش بیدار شده، به نوعی می تواند نویدبخش لزوم بازیابی مهربانی و گذشت و وجدان انسانی فراموش شده در اجتماع و محیط زیست این افراد باشد... .

 

 

نشست نقد و بررسی فیلم زرد در فرهنگسرای ارسباران تهران برگزار شد.

ذوالفقاری منتقد سینما در نشست نقد و بررسی فیلم زرد گفت: در نقدهایی که بر فیلم زرد می شود آن را یکی از نمونه های موج فیلم های اصغر فرهادی می خوانند ؛ در حالی که ارتباط پررنگی بین (زرد) و فیلم های فرهادی نیست.

وی ادامه داد: فرهادی مبتنی بر رو کردن اطلاعات و غافلگیری پیش می رود و در زرد شاید جز یک مورد که آن هم افشای رابطه خارج از ازدواج است، چیزی از ما پنهان نشده و پا به پای شخصیت ها جلو می رویم.

این منتقد حوزه سینما ادامه داد: حتی دعوای مربوط به شب تصادف را ما دیده ایم و می دانیم واقعا چه رخ داده است و از طرفی خود فرهادی هم ادعای اختراع یک الگو را ندارد.

وی خاطرنشان کرد: او الگویی معروف در فیلم نامه نویسی را با مهارت به کار می گیرد.

ذوالفقاری تاکید کرد: من بدون قصد مقایسه اگر بخواهم نسب سینمایی برای فیلم زرد انتخاب کنم، آثار شهری ای مثل تنگنا (امیر نادری) است که شخصیت های اصلی در زمانی اندک باید مبلغی فراهم کنند و همین موقعیت محملی می شود برای پرداختن به گوشه و کنار زندگی آن ها و شرایط اجتماعی.

در ادامه کارگردان فیلم زرد در سخنانی اظهار کرد: فیلم های اصغر فرهادی فرمولی دارد و آن پنهان کردن موضوع است اما فیلم (زرد) شخصیت ها و مخاطب با هم جلو می روند و این کار بسیار سختی است به خصوص که باید باور پذیر باشد.

مصطفی تقی زاده تاکید کرد: فیلم نامه های فرهادی المان هایی دارند که هیچکدام از آن در این فیلم وجود ندارد و کاش در مقام نقد حتی نقد منفی کمی جدی تر به فیلم نگاه کنیم و روی خود فیلم متمرکز شویم.

وی با بیان اینکه متاسفانه هجمه عجیب و غریبی در مورد هر فیلمی که در سینمای ایران موفق می شود وجود دارد افزود: نقدی بر فیلم وارد شده که می گوید فیلمساز در 10 دقیقه ابتدایی فیلم با گذاشتن اسم فرامرز دست خود را رو کرده و چون به معنای �فرا مرز� است به خارج از کشور می رود.

در ادامه تهیه کننده فیلم زرد با بیان اینکه در سال گذشته لاک قرمز را روی پرده داشتم و الان زرد را که هر دو فیلم های اول بودند اظهار کرد: این روزها هم در تدارک ساخت یک فیلم اول دیگر هستم و به نظرم این نسل جدید توانایی هایی دارد که باید از آنها حمایت شود و به شخصه بسیار خوشحالم که در تهیه کنندگی این رویکرد ر اتخاذ کرده ام.

کامران مجیدی تاکید کرد: تمام تلاشم را می کنم که جوانانی چون مصطفی تقی زاده همواره با موفقیت به راهشان ادامه دهند و بعضی فیلم ها 3 سانس نمایش داده می شوند و هفته ای 3 فیلم جدید اضافه می شود که شرایط نامناسب اکران را رقم زده است.

نشست نقد و بررسی فیلم زرد با حضور کامران مجیدی تهیه کننده، مصطفی تقی زاده کارگردان، مهرداد صدیقیان بازیگر، پوریا ذوالفقاری منتقد سینما و کورش جاهد مجری و کارشناس در فرهنگسرای ارسباران برگزار شد.

 

صدف پیکامی   

فیلم زرد نخستین ساخته ی بلند سینمایی تقی زاده به حساب می آید. وی پیش از این دستیار کارگردانی را با سعید سهیلی در فیلم “کلاشینکف” تجربه کرده بود. فیلم زرد را شاید بتوان در زمره آثاری دانست که تحت تاثیر آثار اصغر فرهادی ساخته شده اند. این روزها در مقابل این نوع فیلمسازی که تحت تاثیر چنین کارگردانی است نقدهای بسیاری وجود دارد. شاید دلیل این انتقادها، تعدد فیلم هایی است که در سال های اخیر در زیر سایه ی فیلم های او ساخته شده اند.

فیلم، دنیای سرخوشانه ی تعدادی جوان که می خواهند تا چند روز دیگر برای ادامه ی تحصیل یا کار به ایتالیا بروند را نشان می دهد، اما از همان ابتدای فیلم با دیدن چنین دنیایی، مخاطب حس می کند که حادثه و یا بحرانی در کمین است. شاید فیلم زرد در نظر دارد تا عکس العمل های شخصیت هایش را در وقوع بحران به مخاطب نشان دهد. اما این اتفاق تا چه اندازه موفق است؟

نظیر این موقعیت را در فیلم درباره الی نیز دیده ایم و پس از آن در فیلم های دیگر. اما بحران فیلم زرد با ریتمی بسیار تند بر داستان حادث می شود و این شاید دلیلی باشد برای درک نکردن عکس العمل های شخصیت های فیلم از طرف مخاطب. تسلسل حوادثی که پشت سر هم و از درو دیوار در فیلم زرد می‌بارند، شاید مخاطب فیلم به یاد آثار سعید سهیلی نیز بیفتد که در فیلم هایش یک شخصیت می تواند حوادث و تراژدی هایی را تجربه کند که در دنیای واقعی آن اتفاقات ممکن است برای ده نفر رخ دهد نه اینکه همه بلاها سر یک شخصیت آوار شوند.

این را باید مد نظر داشته باشیم که در ده دقیقه ی اول فیلم زرد ، علی رغم تاثیر پذیری از فرهادی به ویژه از درباره ی الی، مخاطب شاهد یک شروع استاندارد است. اما در ادامه ی فیلم شاید کارگردان آنقدر درگیر گره افکنی های پی در پی در داستان می شود که پرداختن به شخصیت ها و دیگر عوامل سازنده ی فیلم را از قلم می اندازد. زیرا پس از مراتب اتفاقات، حوادث فرصت تحلیل و واکاوی کنش‌هایی را که می‌بیند نمی‌دهد و به گونه ای مخاطب را گیج و متعجب رها می کند.

شاید فیلمساز با این روند حوادث سعی داشته که ارتباط مخاطب و فیلم را محکم نگه دارد و نگذارد که لحظه ای از پلانی در فیلم غافل شود اما برای این منظور تنها کافی است که حوادث زیاد را در فیلمنامه بگنجانیم؟! فیلم زرد علی رغم تمام نکات قوت و ضعف خود توانسته است مخاطب زیادی پیدا کند و تعداد دوستداران این فیلم نیز کم نیستند.

زمانی که مخاطب هنوز فیلم زرد را ندیده است و تنها بازیگران آن را می شناسد، انتظار دارد که فیلم زرد از لحاظ بازیگری قابل توجه باشد اما با دیدن این فیلم احتمالا این انتظار برآورده نمی شود زیرا علی رغم حضور بازیگران مطرح و با سابقه، بازیگری در این فیلم در حد متوسط متوقف شده است و در این میان تنها “مهرداد صدیقیان” است که با تسلط بر نقش خود انتظار مخاطب را برآورده می سازد. در این اتفاق شاید نتوانیم بر بازیگران فیلم خرده ای بگیریم زیرا این شخصیت پردازی و عمق آن در فیلمنامه و کارگردانی است که بر بازی بازیگران تاثیر می گذارد  اما در فیلم زرد شاید کارگردان انقدر درگیر داستان و چگونگی رخ دادن آن بوده است که کاراکترها دارای عمق کافی نیستند.

 

.

منابع

https://moviemag.ir/cinema/zoom/iran/18928-%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%88-%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D8%B2%D8%B1%D8%AF

https://www.salamcinama.ir/post/vOrg/%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D8%B2%D8%B1%D8%AF-yellow-%D9%81%D8%B1%D9%88%D9%BE%D8%A7%D8%B4%DB%8C-%DB%8C%DA%A9-%D8%B0%D9%87%D9%86

https://www.salamcinama.ir/post/Rr3P/%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D8%B2%D8%B1%D8%AF-yellow-%DA%A9%D9%84%DA%A9%D8%B3%DB%8C%D9%88%D9%86-%D8%A8%D8%AD%D8%B1%D8%A7%D9%86%D9%87%D8%A7

http://blog.namava.ir/yellow-film-1395-review/

http://www.aftabir.com/articles/view/art_culture/cinema/c5_1511282738p1.php/%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%87%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D8%B2%D8%B1%D8%AF

http://www.irna.ir/tehran/fa/News/82713821

https://netnevesht.com/%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%87%DB%8C-%D9%85%D9%88%D8%AC%D8%B2-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D8%B2%D8%B1%D8%AF/


Viewing all articles
Browse latest Browse all 9374

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>