چرا باید هفته کتاب را تبریک بگویم !
گارگین فتائی
زمانی که حس می کنی
دیگران همسطح تو نیستند
زمانی که تو از شعر و فرهنگ سخن می گویی
اما اطرافیانت فلسفه ء آفتابه و لگن را می فهمند
هنگامی که از نوشته هایت سخن می گویی
که سالها برایشان زحمت کشیده ای
اما اطرافیانت تنها منطق شکم را درک می کنند
زمانی که با یک نفر از علم و فلسفه سخن می گویی
اما دور و بریهایت از اطرافت دور می شوند
زمانی که به فکر کسب علمی
اما اطرافیانت که عین مور و ملخ دورت جمع شده اند
می گویند برو فکر نون باش که خربزه آبه
کسانی که در یک دست ، نایلون پرتغال و با دست دیگر نایلون گوشت را حمل می کنند
و البته سطحشان به انذازه همان پرتغال است
وقتی تو را با کیفی در دست که پر از کتاب است می بینند
به تو به دیده تحقیر و تمسخر می نگرند
دلت می خواهد سرت را محکم بکوبی به دیوار
دلت می خوهد در بین آنها نبودی
دلت می خواهد اصلاً نبودی
دلت می خواهد
هر چه مظهر بی فرهنگی و بی سوادی است داغون و با خاک یکسان کنی
گویا هفته کتاب بوده است
اما من آن را تبریک نمی گویم
چرا باید تبریک بگویم
وقتی کتاب را همچون میوه کیلویی می فروشند
چرا باید تبریک بگویم
آنگه که اگر کالایی حمل می کنی زمانی که هزینه آن زیاد می شود
اولین کاری که می کنی
این است که کتاب را از فهرست بار خود حذف می کنی
چرا تبریک بگویم
وقتی مردم ما تنها روزانه نیم دقیقه کتاب می خوانند
چرا تبریک بگویم
وقتی که سالها برای نگارش کتابی زحمت می کشی
اما کتابت مدتها در کتاب فروشیها خاک می خورد
آری مثل همیشه
جهل و شکم پرستی بر فرهنگ و سواد غلبه یافته است
مثل همیشه