ایران یا اروپا 2
بخش دوم
گارگین فتائی
کسانی که وبلاگ مرا دنبال می کنند می دانند که اصولاً من آدم معتدلی هستم و از افراط گرایی بیزارم.
این تمایل به اعتدال درمورد برداشت من از اروپا همص دق می کند
در پست قبلی در مورد چند مزیت اروپا نسبت به ایران نوشتم و در واقع تعدادی از نکات مثبت آن را متذکر شدم .
اما باید در نظر گرفت که اروپا چیزهای منفی هم دارد که به چند تای آن اشاره می کنم
1: در اروپا ممکن است هنگام کار با آدم مودب باشند اما همانند ایران و به اندازه ایران حس صمیمیت و دوستی بین مردم وجود ندارد یعنی دراروپا شما نمی توانید زود با کسی دوست شوید و یا با او درد دل کنید و یا برای صرف غذا یا قهوه یا چای او را به خانه خود دعوت کنید و یا بالعکس .
اصولاً اینها معنی این جور صمیمیت را نمی دانند و در فرهنگ آنها وجود نداشته است و کسی که پایش را از ایران بیرون می گذارد باید این واقعیت را بپذیرد که دیگر صمیمیتی نخواهد دید صمیمیت می میرد و جایش را دلار و یورو می گیرد .
2: اکثر اروپائیان رفت و آمد خانوادگی بین خود ندارند و بیشترشان تنها زندگی می کنند این امر باعث شده که برای رفع این تنهایی به نگهداری حیوانات و بویژه سگها روی آورند.
صرف نظر از حکم سگ در اسلام و برخی دیگراز ادیان که ما می دانیم حکمشان چیست و البته برخی از سگها مانند سگ خانگی از آن مستثنی هستند ما ایرانیان از هر مذهبی که باشیم دوست داریم محیطمان یک محیط تمیز باشد اما اروپائیان سگ های خود را همه جا با خودشان می برند حتی داخل اتوبوس هم سگ می برند و یا وقتی می خواهند خرید کنند حتی دهان خود را به نشانی دوست داشتن و محبت نسبت به سگ به دهان سگ می گذارند و البته کوچه ها و خیابنها هم پر از فضلهء سگ است .
3: در ایران اهمیت زیادی به پاکیزگی و نظافت بویژه در محیط خانه داده می شود اما اروپائیان به خاطر ماشینی شدن زندگی خیلی کم اتفاق می افتد که آپارتمان های خودشان را تمیز کنند و حتی خانه هایشان را هم مدتها تمیز نمی کنند .
4: در ایران وقتی ما مریض می شویم فوراً برای ما دارو تجویز کرده و همچنین در صورت لزوم آمپول هم تجویز می کنند و همه درمانگاهها و مطب ها هم شخصی هست که به راحتی آمپول می زند .
در اروپا با کمال ناباوری به هیچ عنوان به کسی آمپول نمیزنند و ازاین کار واهمه دارند همچنین خبری از بی حسی و بی هوشی نیست و وقتی روی آدم عمل جراحی یا عمل پزشکی انجام می دهد و انسان را بی حس وبی هوش نمی کنند تبعاً داد آدم در می آید .
وقتی ما در ایران نسخه را به دارو خانه می بریم به عنوان مثال قیمت آن دوا میشود دو هزار تومان اما در اورپا همان دوا به پول ما ممکن است شصت هزار تومان باشد .
همچنین داروهای مسکن قوی اصلاً پیدا نمی شود و داروهایی که حالت مسکن دارد آنقدر ضعیف است که روی ما ایرانیها اثر ندارد و حتی خیلی از وقتها وقتی پیش پزشک می روی می گوید برو بخواب و استراحت کن خوب میشی !
خیلی از کسانی که به اروپا یا آمریکا مهاجرت کرده اند برای درست کردن دندانهای خود به ایران می آیند و می توان گفت ایران در دندان پزشکی کشوری پیشرفته است وهزینه های دندان پزشکی آن نسبت به سایر نقاط ارزانتر محسوب می شود. در اروپا هزینه پر کردن یک دنئان پانصد یورو است یعنی دو میلیون تومان
5: بزرگ ترین مشکل دراروپا احساس غربت است مخصوصاً اینکه خیلیها یا زبان انگلیسی بلد نیستند و یا تمایلی به صحبت با زبان انگلیسی ندارند وقتی شما از منزل بیرون می آیی حسرت این را داری که لا اقل یک نفر پیدا شود که به زبان شما صحبت کند در این حالت دیگر برایتان فرقی نمی کند که آن شخص چه جور آدمی باشد تنها می خواهید هم صحبت پیددا کنید .
حتی وقتی به کوچه ای که در آن زندگی می کنید می روید این تفاوت زبانی و فرهنگی را به خوبی حس می کنید و البته ما ایرانیها آدمهای خوش صحبت و خوش مشربی هستیم و در ایران هر کجا که چند نفر دور هم به هر علتی جمع میشویم شروع به صحبت با همدیگر می کنیم .
حتی بارها امکان دارد چند نفر از کنار شما رد می شوند و یا کسی از کنار شما رد می شود وقتی در ایران هستید اگر حرف تمسخر آمیز یا بدی به شما میزند شما متوجه می شوید و با او برخورد می کنید اما چقدر دردناک است وقتی شخص یا اشخاصی از کنار شما عبور می کنند و ممکن است نسبت به شما حرفهای تمسخر آمیز یا تحقیر آمیز بزنند و بخندند اما شما حرف آنها را متوجه نشوید .
همین مسائل باعث می شود که انسان به شدت احساس تنهایی و دل شکستگی کند و حتی بارها اتفاق می افتد که بغض گلوی آدم را می گیرد .
6: من همیشه به ارزش متعالی دین اعتقاد داشته و دارم البته ممکن است عده ای تعبیر افراطی از دین داشته باشند اما داشتن تعبیر معتدل از دین باعث میشود که ما بدون غرض ورزی به دین نگاه کرده و به ارزش آن پی ببریم .
در ممالک اروپای شرقی که کمونیست ها حکومت می کردند دین بالکل ممنوع بوده و به قول داستایوسکی جایی که خدا نباشد هر کاری مجاز است این امر باعث شده که افراد این مناطق مردمی بی وجدان جلوه کرده و برای فریب دیگران و به دست آوردن پول دست به هر کار خلاف و ناشایستی بزنند . در اروپای غربی هم گر چه دین هست اما روز به روز نقش آن ضعیف تر می شود و تبعاً وقتی دین و معنویات نباشد جای آن را مادیات پر می کند .
همین امر باعث شده که آن دل رحمی که درافراد متدین وجود دارد در آنها نباشد بنابراین دیگر خبری از اینکه پول ندارم بعداً حساب کنید و یا برای اجاره به من وقت بدهید و یا جایی ندارم زندگی کنم و امثتل اینها نیست و کلاً مادیات نود و پنج درصد زندگی اروپائیان را گرفته است .
7: درست است که در اروپا قانون رعایت می شود و ملاحظه خیلی از چیزها می شود اما اینها همه بر حسب وظیفه است یعنی چون وظیفه قانونی خود می دانند و یا از قانون و عواقب آن می ترسند این اصول را رعایت می کنند اما ما در ایران بارها شاهد این بوده ایم که مردم به هم کمک می کنند بدون این که وظیفه قانونی آنها باشد و یا چشمداشت مادی و مالی داشته باشند .
8: در ایران معمولاً غذاها کامل و زیاد است و یک پرس غذا و یا یک عدد ساندویج آنقدر پرملات هست که آدم را سیر می کند اما در اروپا غذاها ئ ساندویچ ها به اندازه نصف یا یک سوم غذاها و ساندویچ های ایران است و علاوه بر این که یک پرس یا یک عدد از آنها آدم را سیر نمی کند قیمت آن هم گران است و نمی توان با همان هزینه ای که در ایران صرف می کنیم دراروپا به طور کامل سیر شد .
9: شرقیها و همچنین ایرانیها به خاطر داشتن فرهنگ غنی و دیرینه آدمهای درون گرا و عمیق تری هستند اما اروپائیان و آمریکائیان به خاطر توجه بیشتر به مادیات انسانهای زیاد عمیقی نیستند و این را شما می توانید از مقایسه ادبیات ایران با ادبیات اروپا و آمریکا به راحتی متوجه شوید .
همچنین روزها و زندگی اروپائیان هم محدود است به رفتن سر کار و بعد از ظهرها رفتن به کازینوها ، بارها و قمارخانه ها و البته هر چیزی اگر از حد خود خارج شود و زیادی یک نواخت باشد خسته کنند می گردد
10: این هم موردی است که برای مناتفاق افتاد
من وقتی در ایران بودم گمانم این بود که اگر به اروپا بروم آنجا افراد مثل من یعنی زال و مبتلا به البینیسم به خاطر نژاد و کمی آفتاب زیاد هستند و به همین خاطر جلب توجه نمی کنم اما با کمال تعجب متوجه شدم که در کشوری که من رفتم و در خیلی از کشورهای اروپایی حتی یک نفر مثل من وجود ندارد و در ایران افراد مبتلا به زالی یا آلبینیسم خیلی بیشتر بود تا در اروپا
11: گر چه در ایران خوردن غذا و خوراکی در بیرون از خانه و در نقاط عمومی منعی ندارد اما خود ایرانیان معمولاً از خوردن غذا و خوراکی در اماکن عمومی خودداری می کنند در کشوری که من بودم مردم در ساعات مختلف روز بدون اینکه زمان معینی داشته باشد در کوچه ها و خیابانها و همچنین در داخل اتوبوس ها و متروها و ترامواها به خوردن غذاها و خوراکی های مختلف می پرداختند که اکثراً یا به صورت کنسرو شده و یا به صورت ساندویچ است . غذاهای آنها عمدتاً حاوی سیر و پیاز است و وقتی در داخل اتوبوس یا مترو غذایشان را می خورند بوی سیر و پیاز تمام اتوبوس یا مترو را فرا می گیرد .
12:بارها شده که من یا شما وقتی در ایران دنبال آدرسی می گشتیم هنگامی که کسی می دید که ما دنبال جایی می گردیم و یا مدت زیادی است که در پی یک نشانی هستیم شخصی از اهالی همان محل نزد ما آمده و به ما می گوید می تونم کمکتون کنم و حتی پلاک منزل و یا نشانی دقیق جایی را که ما دنبالش هستیم به ما نشان می دهد .
در این کشور با وجود اینکه الان از طریق اینترنت هم می توان خیلی از نشانی ها را پیدا کرد اما وقتی به محل مورد نظر رفتم تبعاً چون کوچه ها و خیابانها و همچنین خانه ها بسیار شبیه هم هستند نه تنها من بلکه خیلیها نمی توانند نشانی دقیق یک مکان را پیدا کنند و حتی شده من بارها دنبال و در پی آدرسی رفتم و هر بار بی نتیجه به منزل بازگشتم .
در این حالت و با وجود اینکه کسانی هستند که با چشمان خود می بینند که من یا غریبه هایی مثل من دنبال آدرس می گردیم اما حتی یک نفر پا پیش نمی گذارد تا بگوید می توانم به شما کمک کنم و یا کمکی از دستم بر می آید ؟
همین امر باعث می شود که احساس بدی به ادم دست دهد که توام است با حس غربت و بی کسی
13: درایران وقتی ما می خواهیم به سرزمین دیگری سفر کنیم اولین چیزی که به ذهنمان می رسد یاد گیری زبان انگلیسی است زیرا در تصورما زبان انگلیسی یک زبان بین المللی است وبا دانستن دآن ، یگر نیازی به فراگیری سایر زبانها نیست و گمانمان این است که همگی آن زبان را می دانند .
گر چه ما در ایران در خصوص مکالمه زبان انگلیسی مشکل داریم اما باید بگویم ما انگلیسی را بهتر از خیلی از ارپائیان حرف می زنیم .
درکشورهاییکه انگلیسی زبان رسمی آنها نیست و اکثر ممالک اروپایی چنین است گر چه ممکن است در ادارات کارمندها زبان انگلیسی بلد باشند اما اکثر مردم و کسبه وفروشندگان به آن زبان حرف نمی زنند و تعصب خاصی نسبت به زبان خود دارند و این در حالی است که زان انگلیسی با همهء مشکلات خود بسیار راحت تر و ساده تر از سایر زبانهای اروپائی از لحاظ نگارس و املا و دستورزبان نظیر آلمانی و فرانسه و غیره است .
ما در ایران پذیرفته ایم که زبان انگلیسی یک زبان بین المللی است واگر یک شخص خارجی وارد ایران بشود می بیند در کنار زبان فارسی دربسیاری از موارد معادل انگلیسی آن هم نوشته شده نظیر داروها یا اماکن عمومی یا فرودگه و بسیاری از موارد دیگر اما در کشوری که من بودم حتی یک کلمه به زبان انگلیسی روی کالاها و یا سایر اقلام و اماکن نوشته نشده بود و آدم واقعاً سر در گم میماند که کالا یا جنسی که می خواهد بخرد چیست !
14: درایران ما برای تلفنهای اعتباری جهت شارِِ اعتبار مبالغی نظیر دو یتا پنج یا ده هزار تومانی پرداخت می کنیم و به عنوان نمونه با یک اعتبار پنج هزار تومانی هم می شود مدتها حرف زد و هم می شود بارها اس ام اس داد اما در کشوری که من بعد تمام تلفن ها اعتباری بوده و هزینه اعتبار ده یورو یعنی معادل چهل هزار تومان میشد که آن هم با دو روز صحبت و چند اس ام اس تمام میشد .
15: درست است که درایران هم مصرف کننده های سیگار زیادند اما مساله اینجاست که خیلیها ژپش هر کسی سیگار نمی کشند و احترام بزرگ ترها و یا اشخاص خاصی را نگه می دارند همچنین در اماکن عمومی و دولتی و غیره .
در کشوری که من بودم شما سیگار را دست هر کسی می بینید از جوان و پیر گرفته تا دختران زیبا و پیرمردها ژیرزنها و در همه جا اعم از اماکن عمومی یا خصوصی یا در شرکتها و خانه ها و اتوبوس ها و متروها .
حتی با وجود اینکه خیلی از مغازه ها از ساعت نه و نیم شب دیگر فعال نیستند برای سیگار دستگاههایی وجود دارد که با انداختن پول در داخل آن به شما در ساعاتی که مغازه ها تعطیل هستند سیگار می دهد .
اینها نیز نکات منفی اروپا بودند و البته در دنیا هیچ چیز کاملی یافت نمی شود
ما نباید خود را نسبت به دیگران کمتر حس کنیم زیرا اقوامی هستند که حتییک هزارم نکات مثبت ما را هم ندارند و تنها تبلیغات باعث کشیده شدن توریست به خاک آنهاشده است
ما باید نکات ضعف خودرا قبول کرده و آن را اصلاح کنیم تا از این هم که هستیم بهتر باشیم .