همیشه تنها
گارگین فتائی
چرا من همیشه تنهایم
در میان انبوه مردم تنهایم
در جمع دوستان تنهایم
در میان خانواده
در بین آشنایان تنهایم
در هر کجای دنیا که باشم
در بین رنگ پوست های گوناگون
در شهرهای رنگارنگ
باز احساس می کنم که تنهایم
در میان چشمها و شدت نفرتها
چقدر احساس تنهایی می کنم
هنگامی که بر سر کار می روم
در صفهای شلوغ
در انبوه جمعیت
در هنگام انتظارهای طولانی
باز احساس تنهایی می کنم
در میان نگاهها ی سنگین
در بین تمسخرها و تحقیرها
در هنگام دوری کرد نها و انزواها
احساس تفاوتها و تمایزها
در مسیر تو در توی واقعیت های تلخ
آنگه که حس بدی به من دست می دهد
آنچنان تحقیر آمیز که قابل توصیف نباشد
باز احساس تنهایی می کنم
در بین احمقها ٰ در بین بی مقدارها
در میان دماغ بالاها
در بین تازه به دوران رسیدها
و در بین پولدارهای توخالی
چقدر تنهایم
در میان شادمانیها و جشنها
در هنگام جشن تولدها
هنگام گوش دادن به یک قطعه موسیقی کلاسیک
هنگام نگاه کردن یک فیلم هنری
هنگام خواندن یک کتاب فلسفی
به حدی تنهایم که تنهایی نیز مرا درک نمی کند
به راستی چرا تا این حد تنهایم
چرا!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!