Quantcast
Channel: گارنی GARNI
Viewing all articles
Browse latest Browse all 9374

کلاغ

$
0
0

 

کلاغ

ارسالی از سوی یکی از خوانندگان

 

مردي 80ساله با پسر تحصيل کرده 45ساله اش روي مبل خانه خود نشسته بودند ناگهان کلاغي كنار پنجره‌شان نشست.

پدر از فرزندش پرسيد: اين چيه؟

 پسر پاسخ داد: کلاغ.

پس از چند دقيقه دوباره پرسيد اين چيه؟

 پسر گفت : بابا من که همين الان بهتون گفتم: کلاغه.

 بعد از مدت کوتاهي پير مرد براي سومين بار پرسيد: اين چيه؟

 عصبانيت در پسرش موج ميزد و با همان حالت گفت: کلاغه کلاغ!

پدر به اتاقش رفت و با دفتر خاطراتي قديمي برگشت. صفحه اي را باز کرد و به پسرش گفت که آن را بخواند.

در آن صفحه اين طور نوشته شده بود:

امروز پسر کوچکم 3سال دارد. و روي مبل نشسته است هنگامي که کلاغي روي پنجره نشست پسرم 23بار نامش را از من پرسيد و من 23بار به او گفتم که نامش کلاغ است.

هر بار او را عاشقانه بغل مي‌کردم و به او جواب مي‌دادم و به هيچ وجه عصباني نمي‌شدم و در عوض علاقه بيشتري نسبت به او پيدا مي‌کردم

 

 

 

آقای  آذرخش مدیر وبلاگ کار درمانی لینک فیلم این داستان آموزنده و معنادار را فرستادند با تشکر از ایشان

 

لینک فیلم این داستان

 

http://host10.aparat.com//public/user_data/flv_video_

new/26/5c0c389817bb5af3751cde6356012d4a77643.mp4




 


Viewing all articles
Browse latest Browse all 9374

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>