تبلیغات تجاری ، اجبار یا اختیار!؟
گارگین فتائی
تبلیغات را می توان عاملی بسیار موثر برای فروش کالا و معرفی آن به مشتری دانست یه گونه ای که اگر در عصر کنونی از کالا و خدماتی به اندازه کافی تبلیغ نشود با وجود کیفیت بالای آن در حد کالایی که خوب از آن تبلیغ شده به فروش نخواهد رسید.
رسانه های گروهی نظیر روزنامه ها و مجلات و رادیو و تلویزیون و رسانه های تصویری و این اواخر ماهواره و اینترنت موثرترین وسائل تبلیغ تجاری محسوب می شوند.
تبلیغات بویژه در ممالکی که اقتصاد انها مبتنی بر بازار آزاد است بسیار رایج است . در ایران ما در سالهای اخیر شاهد گسترش زیاد این تبلیغات بویژه در رسانه های صوتی و تصویری شده ایم اما این تبیلغات هیچگاه به گستردگی تبلیغات در غرب و بویژه در ایالات متحده امریکا نمی رسد .
کسانی که به آمریکا رفته اند می دانند که اکثر فروشگاهها و مراکز خرید آنجا بسیار بزرگ هستند و حتی چندین برابر مغازه ها و مراکز خرید اروپایی محسوب می شوند و می توان گفت که هر کدام به اندازه یک خیابان بزرگ در تهران وسعت دارند . تبعاً برای فروش محصولات این مراکز و فروشگاهها تنها نمی توان به مشتریهای گذری اکتفا کرد و به همین خاطر برنامه ریزیهای گسترده ای برای تبلیغات این مراکز خرید صورت می گیرد .
مرحله بعدی که در واقع می توان گفت بخش دردآور قضیه برای یک فرد عادی است این است که برای خرید از این مراکز در نزد مصرف کننده و مردم ، تمایل و اشتیاق ایجاد کنند و در واقع افزایش مصرف و میل به خرید را در میان آنها افزایش دهند .
در سایر کشورها و از جمله ایران وقتی چند نفر با هم در جایی جمع می شوند و به گفتگو می پردازند و یا در مهمانیها و گپهای دوستانه ، از چیزهای مختلفی صحبت می شود از اخلاق و روان شناسی گرفته تا سیاست و اقتصاد و حتی شعر و آواز هم می خوانند و در واقع نوعی تنوع در این گونه جمع ها وجود دارد اما در آمریکا هر وقت شما وارد این گونه جمع ها و نشست ها شوید تنها چیزی که می شنوید این است که فلان فروشگاه کدام محصولش بهتر است و چه کالایی را بهتر است که از کدام مرکز خرید بخرید و یا فلان مرکز خرید چه محصولاتی دارد .
دردناک تر از همه اینها این است که معیار همه چیز را با پول می سنجند . وقتی کسی می تواند خوب شعر بگوید و یا کتاب و مقاله ای بنویسد و یا می تواند بخنداند و آواز بخواند اولین چیزی که به او می گویند این است که می توانی از این استعدادت خوب پول در بیاوری . همین امر باعث شده زندگی در آمریکا آن اصالت هنری و سنگین خود را از دست داده و تبدیل به یک زندگی سبک تجاری شود به گونه ای که هر کسی حتی هنرها را هم بر اساس مصرفی و عامیانه بودنشان بسنجد و کار به جایی می رسد که انسان حس می کند با تبلیغات گسترده تجاری دیگر اگر هنری هم بوده آن ارزش سابقش را نخواهد داشت و در واقع تبدیل به یک کاسبی بازاری شده است .
افزایش تمایل مصرف در نزد مردم از طریق تبلیغات تجاری گسترده که مدام به گوش مصرف کننده می رسد تامین می شود . درست است که کسی اجباری در شنیدن و دیدن این تبلیغات ندارد اما زندگی در آمریکا طوری طرح ریزی شده که در واقع هر فردی در طول روز بارها با این تبلیغات مواجه می شود از زمانی که رادیو و تلویزیون را باز می کند و مرتب در آن تبلیغ می بیند تا زمانی که از منزل بیرون می رود و پوسترهای تبلیغاتی مرتب در جلوی چشمش هستند از پودر رختشویی گرفته تا بازیهای کامپیوتری و از شکلات گرفته تا اتومبیلهای گران قیمت و آن چنان زیاد هستند که راه فراری برای فرد نیست و در واقع هیچ راه فراری برای وی باقی نمی ماند در واقع در یک جامعه سرمایه داری زندگی مساوی است با مصرف و مصرف یعنی زندگی .
شدت این تبلیغات در زندگی روزمره به حدی است که حتی در درون صندوق پستی هر ساختمان هر روز پر است از انواع کاغذها و مجله های تبلیغاتی که انواع کالاهای مختلف را با صرف هزینه های سنگین چاپ و با کیفیت خوب و رنگی تبلیغ می کنند
به این ترتیب پولی که با چندین ساعت کار مداوم نصیب یک فرد یا کارگر شده از طریق تبلیغات دوباره وارد جیب تجار و سرمایه داران می گردد . در اصل تلیغات تجاری در آمریکا انسان را اسیر خود می سازد .
در شبکه ها و کانالهای ماهواره ای که وضع از این هم بدتر است و در آنجا کانلاهایی وجود دارند که هر پنج دقیقه یک بار تبلیغ می کنند به گونه ای که تماشای یک فیلم یک و نیم ساعتی با وجود آن همه تبلیغات ، چهار ساعت به طولمی انجامد .
مورد دیگر تلفنهای همراه هستند برای تلفنهای همراه مرتبً پیامکهای تبلیغاتی ارسال می شود و نیز به تلفنهای منازل زنگ زده و به تبلیغ تجاری می پردازند .
بدترین وضع در این مورد را اینترنت دارد . از آنجایی که در اینترنت کاربر تسلط بیشتری نسبت به ماهواره و تلویزیون و تلفن دارد لذا شرکتهای تجاری به گونه های مختلف برای تبلیغ کالا یا خدمات خود سعی می کنند در صفحه اینترنتی یک کاربر اخلال ایجاد کنند .
به عنوان نمونه همراه با صفحه اینترنت یک صفحه دیگر ناخواسته باز می شود که پیام می دهد فلان برنامه را دانلود کنید وقتی به حرف آنها توجهی نمی کنی انقدر به این کار ادامه می دهند تا کاربر مزبور کلافه شده و ناگزیر به نصب و اینستال آن برنامه شود و البته کار در همینجا تمام نمی شود . ابتدا پیام می دهند که این برنامه برای شما مجانی است اما وقتی که برنامه را اینستال می کنید آن گاه مرتب به شما اخطار می شود ک فلان مبلغ هزینه شارژ شما شده و حتی از طریق پست برای شما نامه یا بیل آن مبلغ می آید و در واقع با این کار شما را در دام تجاری خودشان گرفتار می سازند.
گونه دیگر آن زمانی است که در داخل همان صفحه ای که کاربر با آن وارد اینترنت شده تبلیغات مختلف می آید و حتی برای ترساندن کاربر جهت خرید و نصب آن محصول یا برنامه پیامهای هشدار می دهند نظیر اینکه اگر این برنامه را نخری یا اپ دیت نکنی سیستم امنیتی کامپیوتر شما به خطر می افتد و یا بسیاری از فایلهای شما حذف می گردد .
روش دیگر این گونه است که از طریق تبلیغت به شما می گویند این کالا یا محصول قیمتش فلان مبلغ است و شما می توانید از طریق پرداخت مبلغ ناچیزی به صورت ماهیانه از آن محصول یا خدمات استفاده کنید اما مربتً بر میزان آن مبلغ به صورت ماهانه و یا هفتگی افزوده می شود و برای آن هزاران دلیل می آورند که بر روی کاغذی در داخل نامه برایتان ارسال می کنند و یا از طریق حیله های گوناگون تجاری و قانونی که آن را هم افراد خبره ای که مسئول تبلیغات و فروش آن فروشگاهها هستند طرح ریزی کرده اند شما را ناگزیر به پرداخت هزینه های اضافی می کنند .
آمریکا کشوری است که بیشترین مجموعه قوانین دنیا را دارد به گونه ای که قوانین مدنی و یا جزایی و ویا ازدواج هر ایالتی سر به دو هزار یا سه هزار ماده می کشد و البته گفته شده است هر جا قاونئ زیاد باشد بی قانونی نیز زیاد است زیرا همواره از طریق همان قوانین راهی برای فرار از خود آن قوانین پیدا می کنند همان چیز ی که در ایران ما به آن می گویئم حیله های قانونی و کلاه شرعی