زندگی عمیق
گارگین فتائی
در یک بعد از ظهر گرم تابستان
تنها در چهاردیواری اتاقم نشسته ام
تلویزیون را روشن می کنم
کانالهایش را یکی یکی عوض می کنم
اما برنامه هایش به دلم نمی نشیند
به سراغ ماهواره می روم
آنچه در آن میبینم
همه تبلیغ کرم پودر است و سریالهای بی محتوا
پیچ رادیو را روشن می کنم
پر است از حرفهای کسل کننده و قصه های تکراری
لب تابم را روشن می کنم
تا به اینرنت سری بزنم
وب ها و شبکه های اجتماعی فراوان
که پرند از موضوعات کلیشه ای و تکراری
و همگی سازی یک نواخت می زنند
البومهای موسیقی را می گشایم
چیزی نمی بینم جز موسیقی سبک
به همراه حرفهای بی سر و تهی که روی موسیقی سوار کرده اند
در این هنگام حوصله ام سر می رود
همه چیز رو به سمت سبکی رفته است
سادگی ، کم مایگی و بی ارزشی
دلم برای یک زندگی پرمحتوا لک زده است
یک زندگی عمیق
به دور از سطحی نگریهای رایج