نقد و بررسی فیلم یرانی دراکولا
جمع آوری از گارگین فتائی
.
نام فیلم : دراکولا
کارگردان : رضا عطاران
فیلمنامه : رضا عطاران
تهیه کننده : علی سرتیپی
مدیر فیلمبرداری: معین رضا مطلبی
بازیگران :
رضا عطاران
لوون هفتوان
ویشکا آسایش
سیامک انصاری
ژاله صامتی
لیلا بلوکات
امید روحانی
خلاصه داستان:
یک خون آشام که از دیرباز وظیفه نوشیدن خون انسانها را داشته، در ایران گرفتار اعتیاد می گردد و حالا باید بجای خون، طلب مواد نماید و...
داستان در مورد جواد (رضا عطاران) است که به تریاک اعتیاد دارد. او یک شب از کنار پارک سوار یک وسیلهٔ عبوری میشود و راننده (لوان هفتوان) که مسعود نام دارد او را بیهوش کرده با خود به خانه میبرد. بعداً متوجه میشویم که مسعود آخرین بازمانده از خانوادهٔ دراکولا است که شرح زندگیاش به شکل بامزهای با استفاده از تصاویر آرشیوی نشان داده میشود. با اصرار جواد، مسعود تکهای تریاک مصرف میکند و وقتی میبیند مصرف تریاک نیاز او به مصرف خون را کاهش داده به آن وابسته میشود.
کارگردان
رضا عطاران : متولد سال 1347 در مشهد می باشد. وی یکی از موفق ترین بازیگران و کارگردانان تلویزیون ایران است که با ساخت آثار مناسبتی نظیر « خانه به دوش » و « متهم گریخت » توانست رضایت مخاطبین تلویزیون را به همراه داشته باشد. عطاران بعدها در سینما نیز تبدیل به یکی از پولسازترین بازیگران سینمای ایران شد که آثارش همواره با استقبال شدید مخاطبین همراه می باشد. « دراکولا » سومین فیلمی است که عطاران آن را کارگردانی کرده.
درباره فیلم « دراکولا
منتقد : میثم کریمی
آخرین فیلم به نمایش درآمده از رضا عطاران در سینمای ایران « من سالوادور هستم » نام داشت که توانست به فروش خیره کننده ای دست پیدا کند و پرفروش بودن کمدی هایی از جنس عطاران را تضمین نماید. « دراکولا » تجربه جدیدی است که اینبار عطاران علاوه بر نقش آفرینی و نگارش فیلمنامه، خود به پشت دوربین رفته تا بتواند این اثر که مغلطه ای از ژانر وحشت - کمدی است را هدایت کرده و به طرفداران پرشمارش در ایران ارائه نماید.
« دراکولا » در راستای مسیر بازیگری و در مجموع دید هنری عطاران که در یکی دو سال اخیر از خود به نمایش گذاشته می باشد؛ یعنی کمدی فارغ از هر نوع نبوغ که فیلمنامه ای در آن به چشم نمی خورد و تشکیل شده از موقعیت های کمیکی است که تک تک لحظات آن یا دلالت بر آثار فیلمفارسی دارد و یا کپی دسته چندمی از آثار هالیوودی درباره خون آشام می باشد. فیلمنامه « دراکولا » را می توان یکی از بدترین فیلمنامه های چند سال اخیر در سینمای ایران معرفی کرد.
فیلمنامه ای که رضا عطاران آن را به رشته نگارش درآورده، بطور بالقوه می توانست موقعیت های کمیک فراوانی پیش روی او قرار دهد؛ داستان یک خون آشام در آشفته بازار مصرف مواد مخدر در اجتماع ایران سوژه جذابی است اما عطاران به رسم سالهای گذشته، کلیدی ترین بخش فیلمنامه را سکانس های "دستشویی "معرفی کرده و بیشترین تمرکز را هم براساس این شوخی ها بنا نموده است. در موقعیت های بعدی، ما با اشارات جنسی متعدد و تکه کلامهای فضای مجازی روبرو هستیم که نه می خنداند و نه در جای درستی استفاده می شود تا کارایی جزئی اش برای نشاندن لبخند بر لبان مخاطب کم انتظار سینما را نیز از دست بدهد.
استفاده از موزیک های انگلیسی و اشاره به آثار سینما، یکی دیگر از بخش هایی است که در « دراکولا » وجود دارد اما ارتباط آن با هسته اصلی داستان مشخص نمی گردد. متاسفانه عطاران هرآنچه که فکر می کرده می تواند توجه بخش های مختلف اجتماع را جلب نماید در فیلم قرار داده تا بتواند آنها را هم به سینما بکشاند اما مشکل اینجاست که تمام این اشارات و موقعیت ها ابداً کارکردی در داستان ندارند و همانند یک آیتم در انواع و اقسام شوی تلویزیونی می باشد که بینندگان می بایست برای چند د قیقه به تماشای آن بنشینند و سپس به استودیو بازگردند. اما اینجا استودیویی در کار نیست و پیکره « دراکولا » تشکیل شده از موقعیت های چندپاره ای است که برخلاف « من سالوادور هستم » اینبار حتی کمتر مخاطبش را به خنده وا می دارد.
تاکید بی جا و استفاده مکرر از دود و مواد مخدر نیز یکی دیگر از ایرادات فیلم به شمار می رود.در اینکه سوژه اصلی فیلم عطاران اعتیاد می باشد و نیاز بوده تا این مقوله در فیلم بصورت یک پرتره انتقادی و شاید با شکل و شمایلی کاریکاتور وار به تصویر کشیده شود شکی نیست، اما افراط در بکارگیری دود و مواد مخدر تاثیر بسزایی در موقعیت های کمیک داستان بر جای گذاشته و تمرکز مخاطب را برهم می زند چراکه هیچ مخاطبی در جهان نیست که بتواند به سکانس استعمال مواد مخدر به چشم یک موقعیت کمیک عالی بنگرد؛ چه برسد به آنکه این سکانس ها متعدد و در تمام دقایق فیلم در حال تکرار شدن می باشند و البته متاسفانه سینمای ایران کماکان درجه بندی سنی برای تماشای فیلم در نظر نمی گیرد.
« دراکولا » اثری سطحی و نازل است که سعی دارد در بازار پرفروش آثار کمدی در سینمای ایران، سهم خود را از فروش بدست بیاورد اما دستاورد تازه ای برای مخاطب به ارمغان به همراه نداشته. شخصیت خون آشام در فیلم جدید عطاران یک بهانه جدید برای پائین کشیدن شلوار و شوخی هایی به سبک "دستشویی "می باشد که در سالهای گذشته بارها و بارها تکرار شده اند و باعث تعجب است که کماکان این شوخی می فروشد. شاید در سالهای بعد بتوان شخصیت های تازه ای نظیر اَبَرقهرمان، زامبی یا ربات را نیز به یک داستان کمدی اضافه کرد اما نیازی به پرداخت موقعیت های کمیک متناسب با این شخصیت ها نیست چراکه احتمالا این افراد هم به زودی راه دستشویی را می یابند و به سبک و سیاق خودشان موقعیت هایی در این چارچوب خلق خواهند کرد. اما باید دید که تا آن زمان کماکان تماشاگر ایرانی بابت این نوع کمدی حاضر به پرداخت هزینه بلیط خواهد شد یا خیر.
منتقد: دانیال حسینی
ورود رضا عطاران به کارگردانی سینما از همان ابتدا با غافلگیری همراه بود. «خوابم میاد» که اولین تجربهٔ بلند سینمایی او محسوب میشود در نیمهٔ اول کمدی متفاوت و سرزندهای نشان میداد که سالها جایش در سینمای ایران خالی بود و نیمهٔ دومش به کلیشهها پهلو میزد و درنهایت با سکانسی خلاف انتظار و بیاعتنا به اصول و قواعد مرسوم به پایان میرسید. «رد کارپت» اما فیلمی بود با شکل و شمایل فیلمهای کم خرج و مستقل که مایههای طنزی مینیمال را بر اساس شخصیت عطاران به کار میگرفت. با دیدن آخرین اثر او «دراکولا»، میشود تا حدودی شکل داستانگوییای که به آن دلبستگی دارد را درک کرد. «دراکولا» در ایده و طرح همچون «رد کارپت» تازه و بکر است و در اجرا هم مانند همان فیلم راه دیگری میرود و انتظارهایی که ایجاد کرده را برآورده نمیکند. در ابتدا این نکته قابل ذکر است که عطاران به دنبال داستانگویی متناسب برای پر فروش کردن فیلم نیست. همچنین فرم مورد نظر او برای طرح ایدههای خاصش عامدانه به مؤلفههای شاخصتر سینمای تجاری همچون هیجان و ریتم پرتحرک و بها دادن به لحظات نمایشی راه نمیدهد. بنابراین با درک این نکته که چه چیزهایی در ابتدا جز اهداف او نبودهاند بهتر میتوان کمبودهایی که دلیل ناکام ماندن دو فیلم اخیرش بودهاند را شناسایی کرد.
عطاران در «دراکولا» به دنبال فضایی هجوآمیز است تا ایدهٔ دیوانهوار خود را در آن پیدا کند. فضایی که با تأکید بر لحظات تعلیق ساز، شخصیتپردازی سر حوصله و داستانگویی آرام، پیش رفته و ساخته میشود. فضایی مبتنی بر بازیهای جدی و محکم و اهمیت دادن به مراحل تغییر و انگیزه سازی در شخصیتها. اما اثر نهایی اگرچه تعدادی از این مؤلفهها را در خود دارد، در کلیت گرفتار تعداد زیادی سکانسهای بیربط و عناصر بیارتباط با درام است و در بسیاری از لحظات این احساس وجود دارد که داستان اصلاً پیش نمیرود. دلیل چنین وضعیتی این است که فیلمساز چارچوب کلی روایت خود را جدی نمیگیرد و تقریباً از هر بحث روز در جامعه که ممکن است جذابیتهایی داشته باشد مایه میگذارد. از طرفی ایده در ذهن عطاران رشد و گسترش کافی نداشته، در دل یک داستان کاربردی تعریف نشده و شاخ و برگهای لازم برای تبدیل به یک اثر بلند سینمایی را پیدا نمیکند. شاید اگر به فیلم نزدیکتر شویم و به شکل موردی روند پیشروی را بررسی کنیم نکات گفته شده بهتر نمایان شوند.
داستان در مورد جواد (رضا عطاران) است که به تریاک اعتیاد دارد. او یک شب از کنار پارک سوار یک وسیلهٔ عبوری میشود و راننده (لوان هفتوان) که مسعود نام دارد او را بیهوش کرده با خود به خانه میبرد. بعداً متوجه میشویم که مسعود آخرین بازمانده از خانوادهٔ دراکولا است که شرح زندگیاش به شکل بامزهای با استفاده از تصاویر آرشیوی نشان داده میشود. با اصرار جواد، مسعود تکهای تریاک مصرف میکند و وقتی میبیند مصرف تریاک نیاز او به مصرف خون را کاهش داده به آن وابسته میشود. در ادامهٔ مسیر این ایدهٔ هجوآمیز قرار است همنشینی یک خونآشام و یک معتاد را در مسیری پیش ببرد که مضرات معتاد بودن از خونآشام بودن بیشتر جلوه کند و در طی این مسیر وجوه منفی شخصیتیِ انسانها که به راحتی هر روز قابل مشاهده است در برابر وجوه تخیلی ترسناک خونآشامها قرار بگیرد. در نتیجه این مواجهه تصوری که از مؤلفههای ترس تخیلی وجود دارد را در برابر واقعیت زندگی ما قرار میدهد تا وجههٔ خوفناکتر این واقعیت نمایان شود. این هدفی است که فیلم برای تحققش تلاش میکند اما در عمل با چه طرف هستیم؟
از همان ابتدا تأکید برای نمایش لحظاتی که وابستگی به شبکههای اجتماعی و موقعیتهای کمیک آن را در بر دارند در فیلم دیده میشود. همسر جواد فریاد خوشحالی سر میدهد چراکه تتلو او را لایک کرده است. جواد در پر تعلیقترین موقعیت به زنش زنگ میزند تا بگوید فلان برنامه سنش را چهار سال کمتر اعلام کرده است. همچنین تعداد زیادی اشارههای اینچنینی به فضای مجازی وجود دارد و همه در تقابل با فقط یک نکته قرار گرفتهاند، کتابخوان بودن سوسن (ویشکا آسایش) همسر مسعود. بنابراین عطاران به نیمهٔ انسانی ماجرا اهمیت خیلی زیادی میدهد چون جذابتر است و میتواند فقر داستانی فیلم را جبران کند اما بخش فرهنگی زندگی خونآشامها چیزی جز یک اشارهٔ ساده به کتاب کافکا در ساحل در دستان سوسن نیست. بنابراین ارتباط جدیای بین بحث فضای مجازی و پیرنگ اصلی فیلم حس نمیشود. حداقل ارتباط معنا ساز و کاربردیای ایجاد نشده است. یا برای مثال سکانسهایی که به درگیری جواد و مرد موادفروش در مدرسهٔ دخترش میپردازد کاملاً بیهوده به نظر میرسند. تأکید بر نام فامیلی زنجانی هم وصلهٔ ناجور است و گاهی فیلم را در موقعیت ارجاع دادن و سو استفاده از مفاهیم قرار میدهد.
گذشته از خرده پیرنگها و سکانسهایی که نمیشود ارتباط جدیای بین آنها و مسیر اصلی فیلم پیدا کرد، فیلم دارای تعداد زیادی از صحنههایی است که با مسئلهٔ اصلی آن مرتبط هستند اما در مسیر درام هیچ پیشرویای را ایجاد نمیکنند و باعث توقف روایت در بخشهای مختلفی از فیلم میشوند. برای مثال انبوه صحنههایی که جواد و مسعود را در حال مصرف تریاک میبینیم از همین دستهاند. این صحنهها تمایزی با هم ندارند تا بتوانند وجوه دیگری از ماجرا را نمایش دهند، و به لحاظ داستانی هم پیشرفتی ایجاد نمیکنند. حضور سیامک انصاری در فیلم فاقد معناست. همچنین شاخ و برگی در داستان مشاهده نمیشود. روایت بسیار متمرکز بر اعتیاد جواد و مسعود است که این پیرنگ غنای کافی برای یک فیلم بلند را پیدا نکرده است از طرفی منجر به اتفاقات دیگری نمیشود. نهایت ماجرا قهر کردن سوسن است یا رفتن به مرکز ترک اعتیاد و شنیدن فحاشیهای دکتر.
همنشینی مجموعه عواملی که گفته شد منجر به خلق فیلمی شده که همراه شدن با آن در دقایق بسیاری مشکل است و فقط تیکه و کنایههایی که به مسائل روز زده میشود آن را سر پا نگه داشته است. کنایههایی که نقش کاربردیای در درک بهتر فیلم ایفا نمیکنند. اما فیلمساز در بازی گرفتن از بازیگران موفق عمل میکند. گرفتن نماهای ساکن و طولانی از چهرهها و اکت ها باعث شده زمینه برای نقشآفرینیهای تأثیرگذار فراهم شود. همچنین انتخاب لوکیشن و طراحی صحنهها با فکر انجام شده و به فیلم شمایلی متفاوت بخشیده است که با موضوع آن بیارتباط نیست. لوان هفتوان در نقش یک خونآشام جذاب است و اندام درشت او حالتی هیولاوار برایش ایجاد کرده که دیدنش در حال مصرف تریاک و حضورش در موقعیتهای تحقیرآمیز برای رویکرد هجوآمیز فیلم انتخابی کاملاً هوشمندانه به نظر میرسد اما باوجود کمبودهای بسیار جدی در روایتپردازی، هیچکدام از این عناصر نمیتوانند فیلم را نجات دهند. پایانبندی یکبار دیگر یادآوری میکند عطاران نسبت به اصول و انتظارات بیاعتناست و راه خودش را میرود. این بیاعتنایی به چارچوب مشخص که در کلیت فیلم هم نمایان است منشأ مشکلات فیلم است. شاید اگر او فیلم بعدیاش را کمی جدی بگیرد و محدودیتهای بیشتری را سر راه خودش فرض کند بتوانیم انتظار دیدن اثری متفاوت و قابل تأمل را داشته باشیم.
نقد فیلم دراکولا, دراکولای بی یال و دم و اشکم !
موسی حسن وند
دراکولای رضا عطاران، نه ترسناک است مثل مشابهانش در سینمای جهان، نه کمدی است مثل مومیایی 3 (که با سوژه مومیایی پرفروش آن سال ها کمدی بسازد) و هیچ چیز دیگر. شتر گاو پلنگی است که فقط لحظاتی برای دیدن دارد. نه بیشتر
دراکولا جدیدترین فیلم رضا عطاران، فیلمی به شدت وسوسه انگیز است که تماشاگران را به خوبی به سالن های سینما می کشاند. فروش حدود پانصد میلیونی در فاصله چند روز، به خوبی گویای این است که اسم ستاره این روزهای سینمای ایران، چشم بسته هم می فروشد. البته از حق نباید گذشت، ایده فیلم، مثل همه ایده های عطاران بسیار جالب و بکر است. تصور دراکولایی که به دلیل انتخاب غلط طعمه هایش، درگیر اعتیاد شده، تصوری خنده آور است. اما برای ساختن یک فیلم خوب، ایده قوی کافی نیست.
ایده درخشان فیلم، در اجرا به شدت تلف شده، ریتم کند فیلم و داستان سرراست فیلم بدون هیچگونه تعلیق و پیچیدگی، تماشاگر را به سرعت خسته می کند، بدتر اینکه تماشاچی در واقع در پایان فیلم با مرگ ایده مواجه می شود و این حقیر پس از پایان فیلم صرفا به چگونگی از بین بردن چنین سوژه نابی فکر می کردم.
فیلم بجز تعریف کردن داستان یک خطی دراکولای معتاد که حالا می خواهد ترک کند، پیرنگ فرعی دیگری ندارد. متاسفانه، شاهد خرده داستان هایی که با کمک آن داستان اصلی جلو برود نیستیم، شاهد شخصیت پردازی های مناسب نیستیم، بجز دراکولا که در فاصله چند دقیقه به صورت مونولوگ خود را به تماشاگر معرفی می کند، بقیه شخصیت ها برای تماشاگر شناسانده نمی شوند و این خبط بزرگی است که حداقل از عطاران انتظار نمی رفت. از جمله دکتر یا راننده آژانس یا حتی صدف سرایدار منزل هیچ کدام تعریف درستی از نقش خود ندارند. بدتر از آن تقلا برای ایجاد خرده پیرنگ ها کاملا شکست خورده است. تلاش های فیلم برای به تصویر کشیدن مناسبات جدید خانواده ها و علایقشان و نشان دادن نفوذ عمیق شبکه های اجتماعی به جایی نمی رسد، همچنین انتقادهای دراکولا از سبک زندگی که انسانهایی که یکدیگر را می کشند، در همان سطح باقی مانده و عمقی نمی یابد. از اواسط فیلم به بعد دیگر شاهد چیز جدیدی در فیلم نیستیم، و با توجه به کوتاه بودن زمان فیلم (هشتاد و شش دقیقه)، تماشاگر در پایان فیلم به شدت دچار سردرگمی شده و نمی تواند رابطه منطقی بین همه توضیحات و سکانس نهایی بیابد. شخصا پایان بهتری را از فیلم انتظار داشتم.
به نظر می آید عطاران علیرغم اینکه این روزها حضورش در هر فیلمی فروش آن را تضمین میکند، در کارگردانی این فیلم خیلی حوصله به خرج نداده، همه چیز در یک ایده بی نهایت خوب و البته دکور خوب (آنهم محدود و در منزل دراکولا) خلاصه می شود. هر چند نباید از بازی هنرمندانه لوون هفتوان و ژاله صامتی گذر کرد. بازیگران دیگر در همان حد و اندازه های متوسط ظاهر شده اند، از جمله رضا عطاران که همان عطاران همیشگی است و ویشکا آسایش که نتوانسته آنطور که باید، بدرخشد. سیامک انصاری کورسویی برای بازی کردن در نقش های غیر از خودش است و دکتر امید روحانی همان دکتر روحانی است بدون هیچ تفاوتی از گذشته، هر چند نقش بیشتر بازیگرها مثل محمود نظر علیان آنقدر کوتاه است که واقعا نمی توان، آن را مورد نقد قرار داد.
در کارگردانی نیز همانطور که اشاره کردم شلختگی در تدوین و سمبل کردن کار، نیاز به تیزبینی خاصی ندارد. استفاده از چند صحنه فهرست شیندلر (سکانس جمع آوری وسایل یهودیان و تحویل منزل به شیندلر) در فلاش بک خاطرات دراکولای فیلم که داستان فرار اجدادش را از رومانی تعریف می کرد، با نهایت بی سلیقگی جا داده شده بود. البته شاید بتوان آن را ادای دین کارگردان به فیلمی بزرگ نامید، ولی واقعا انقدر این وصله ناچسبان است که هر طور حساب کنیم، چنین نتیجه ای نمی گیریم.
در مجموع عطاران برای درآوردن چند صحنه ی ترسناک و چند صحنه کمدی خوب (آنطور که در تخصصش است) چندان به زحمت نیفتاده و صد البته که فیلم ارزش یک بار دیدن را (حداقل) دارد. ولی با توجه به حواشی پیرامونی، موقع دیدن این فیلم انتظار ویژه ای نداشته باشید. این فیلم از «خوابم میاد» ضعیف تر است. این فقط یک فیلم نود دقیقه ای است که سعی می کند بدون حرفهای قلنبه، برای لحظاتی لبخند را به لبانتان بیاورد، هر چند در آن هم خیلی موفق نیست. تمام
عکس هایی که از سیامک انصاری و رضا عطاران با گریم دراکولایی در رسانه ها منتشر می شود را در فیلم نمی بینیم، و واقعا جای تامل است که چرا تماشاگر باید اینطور رودست بخورد و فیلم می توانست خیلی بهتر و دلنشین تر از این که هست باشد. ولی افسوس و اقسوس و صد افسوس از بی حوصلگی و هدر رفت سوژه ها.
دراکولایی که نه میترساند و نه میخنداند!
بهنام صادقی
جایگاه ژانر سینمای وحشت در جهان جایگاهی محکم است. تا جایی که فیلم های ماندگاری در این ژانر ساخته شده است؛ اما ...
درا کولایی که نه می ترساند نه می خنداندحوزه سینما گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ سینمای وحشت؛ ژانری که در روند شکلگیریاش به کمال و تکامل رسید و تجربههای گرانبهایی مثل «دراکولا»ی برام استوکر ساخته فرانسیس فورد کاپولا را با دریافت سه جایزه اسکار در کارنامه خود دارد، حالا با این پشتوانه قوی در سینمای ایران، بعد از تجربه هایی مثل فیلم «شب بیست و نهم» ساخته حمید رخشانی، «رازها» ساخته محمد رضا اعلامی یا فیلمی مثل «قتل آنلاین» ساخته مسعود آبپرور، به فیلم «دراکولا»ی رضا عطاران رسیده. فیلمی که در تبلیغاتش نوید رفتن به سراغ سینمای وحشت را به مخاطب می دهد، اما وقتی به تماشای فیلم می روی به فیلمی طنز آن هم طنزی نصفه و نیمه برمی خوری.
فیلمی بدون چارچوب که از همان سکانس اول بیهدف جلوه میکند و تماشاگر را به هیچ مرحلهای از شناخت شخصیتها که البته بیشتر به تیپ نزدیکند تا شخصیت، نمیرساند اما این بیهدفی در پشت تکه کلامها و نوع بازی شناخته شده رضا عطاران که در ذهن مخاطب در طی این سالها از بازیاش در سینما و تلویزیون انباشته شده، پنهان میشود.
در سکانس آغازین زن و شوهری بیتفاوت به زندگی به مخاطب معرفی میشوند. زن غرق در فضای مجازی است و شوهر معتاد به مواد مخدر است. اطلاعات در همین حد باقی میماند و جواد که نقشش را رضا عطاران بازی میکند در دام «دراکولا» میافتد.
تا اینجا بلاتکلیفی جاری در محتوای فیلم را میتوان پای نگاه ویژه رضا عطاران به جامعه پست مدرن خودش دانست. جامعهای که به هیچ چارچوبی که خودش برای خودش ساخته پایبند نیست، اما از این مرحله به بعد سردرگمیهای فیلم با اضافه شدن تیپهای مختلف بدون مقدمه و بدون دلیل دو چندان میشود. «دراکولا» که نقشش را لوون هفتوان بازی میکند، تاریخچهای از زندگی خانوادگیاش را برای جواد میگوید و بیهیچ منطقی با جواد همراه و دوست میشود، قاتلی که قرار بود جواد را هم مثل مقتولهای قبلیاش بکشد و خونش را بخورد .
جمع شدن جواد و «دراکولا» در خانه لوون بدون هیچ منطقی دراماتیکی شکل میگیرد و همین اتفاق باعث شکل گیری، پایه اتفاقات بعدی فیلم میشود. تیپهایی مثل دکتری که جواد و «دراکولا» برای آزمایش به مطبشان رفتهاند. مردی که خریدهایشان را می آورد آن هم به بهانه آوردن مواد وارد خانه میشود و میماند با بازی سیامک انصاری و در آخر کارگر افغانی خانه، همه این افراد برای دورهمی بیهودهای که در فیلم در جریان است، وارد خانه «دراکولا» میشوند و فیلم را با همان لحظات طنزی که از جنس نگاه عطاران است و برای مخاطب تازگی ندارد، جلو میبرند. در این بین تیپ دیگری به اسم سوسن که گویا زن «دراکولا»ست و کودکی که ماحصل ازدواج آنهاست، نمایان میشوند کودکی که ناشنواست و فلسفه وجودش در فیلم مشخص نیست و هیچ نقشی در پیشبرد داستان ندارد.
سوسن شرط ازدواجش را خون نخوردن «دراکولا» گذاشته و چند سال است که با وی زندگی میکند. او در طول فیلم تنها با «دراکولا» مخالفت میکند و هیچ مقاومتی برای رسیدن به خواستههایش به عنوان یک ضد قهرمان یا در کل شخصیتی در فیلم انجام نمیدهد. برای مثال «دراکولا» دوباره هوس خون خوردن کرده و جواد را در دام انداخته، زن مخالفت میکند یا «دراکول»ا از طریق جواد و خونهای آلودهای که خورده معتاد شده است. زن تنها مخالفت میکند و خانه را ترک میکند، سوسن به عنوان یک تیپ کلیدی که از همه این افراد به «دراکولا» نزدیک است و انتظار میرود نقش گستردهتری در نجات معضلی که «دراکولا» در آن افتاده انجام دهد، منفعل عمل میکند و به تیپی که تنها برای ویترین فیلم گذاشته شده مبدل میشود .
اما برخورد ناگهانی تیپها با هم در فیلم همچنان ادامه دارد. خانوادههای جواد و لوون ناگهانی با هم آشنا میشوند و سکانس بیهوده دیگری را خلق میکنند که سکانس تولد است. سکانسی که اطلاعات جدیدی را به مخاطب در راستای داستان فیلم نمیدهد و تنها زمان فیلم را پر میکند.
در این بین فیلم در وزنه فرم، ارجاعاتی هم به سینمای مستند میکند. در سر تا سر فیلم ارجاعاتی به فیلمهای حیات وحش میشود که تنها برای آن است که مخاطب برداشت مشترکی بین درندگی شیرهای آفریقا با «دراکولا» داشته باشد. ارجاعاتی که در اولین استفاده برای مخاطب موثر است اما با تکرار بسیار این شیوه به قطع شدن ارتباط مخاطب با فیلم منجر میشود.
این شیوه در فیلمهای آوانگارد سینمای جهان مرسوم است، اما در فیلم «دراکولا» بدون هیچ منطق و بدون پشتوانه فکری استفاده میشود. در سینمای جهان، فیلمهایی که سردمدار استفاده از این شیوه هستند ارجاعات را با یک منطق روایی و با نگاه انتقادی و طعنه به کهن الگوهایی که جامعه دارند، استفاده میکنند، اما در «دراکولا» این شیوه سینمایی دردی از بلاتکلیفی فیلم درمان نمیکند و فقط وجهه ظاهری فیلم را رنگ و لعاب میدهد.
اما در این سردرگمی در هدف گذاری فیلم برای مخاطب، لحظههای جذابی هم خلق میشود که آن هم مرهون بازی برون گرای لوون هفتوان در نقش «دراکولا» است. فیزیک، نوع راه رفتن و در کل زبان بدن او همخوانی خوبی با این نقش برقرار کرده است. نقشی که در سینمای ایران تک است و اگر در قالب یک قصه درست و با فراز و فرودهای دراماتیک قرار میگرفت، چه بسا به فیلمی متفاوت میرسیدیم و حتی به برخاستن و تولد ژانری متفاوت در سینمای ایران منجر میشد. اما از آنجایی که فیلم از ضعف شدید فیلمنامه، قصه و خلق شخصیتهایی که مخاطب با آنها همذات پنداری نمیکند، رنج می برد، این نقش هم در این ضعفها گم میشود و از بین میرود.
«دراکولا» با این ضعفها، در هماهنگی بین فرم و محتوا عاجز باقی میماند. فیلمی که میتوانست به شروع موج نویی در سینمای ایران برای حرکت به سوی ژانرهای متفاوت، ماندگار و محبوب تبدیل شود، به فیلمی غیر موثر و تنها اتفاقی برای گیشه سینما تبدیل میشود و مخاطب پس از دیدن آن را فراموش میکند و تنها با تجربه دیدن دوباره رضا عطاران به عنوان یک ستاره در پرده نقرهای سالن را ترک میکند.
محمود نامی
در دفتر تهیه کننده معروف و صاحب نامی در مرکز شهر، چشمم به پوستر یکی از بازیگران فیلم” قلاده های طلا ” در یکی از فیلم های ساخته شده، توسط تهیه کننده مذکور افتاد. دید چشم از تصویر بر نمی دارم، گفت: کشف خود من بوده است. برای رل کوتاهی در یک فیلم، بدنبال جوان دانشجوئی بودم، به سمت دانشگاه آزاد کنار پل حافظ رفتم، با دیدن اتفاقی وی، آن نقش کوچک را به او سپردم و این آغازی شد بر بازیگری و معروف شدن و حرکت به سمت سوپر استاری. اما با بازی در ” قلاده های طلا ” خود زنی کرد و جایگاه خود را برای همیشه در سینمای کشور از دست داد.
اما عطاران، روش مخالف فرد مذکور را گرفته بود، بخش قابل توجهی از محبوبیت عطاران، بر خلاف آنچه که در مصاحبه با دیباچه راست یا دروغ و یا از روی مصلحت می گوید: ” واقعاً نمی دانم، دلیل علاقه مردم به من در چیست. باور کنید تا به حال به آن فکر نکرده ام” نه به واسطه فیلم های وی، که در داشتن صداقت، مردمی بودن، بیان برخی واقعیات در قالب طنز و نه گفتن به سفارش و توصیه این و آن بوده است. در نتیجه سینمای عطاران، سینمای خودی فرض می شد و مردم چشم بسته و به صرف نام عطاران، برای دیدن فیلم های او به سینما هجوم می بردند، این نعمتی بود که کمتر کارگردانی در کشور از آن برخوردار بوده است. اگر چه عطاران هنوز قدر این نعمت را ندانسته و در اعتراف نامه خود در ارتباط با “دراکولا” ، با اعلام اینکه “چون فیلم خنده دار نیست، پس احتمال موفقیت کمتری خواهد داشت”موضوع را ساده انگاری کرده و از اصل دور افتاده است.
عطاران دومین اشتباه بزرگ خود را در طول چند ماه مرتکب شد. وی همچون “من سالوادور نیستم ” با “دراکولا ” نیز با اعتماد، شوق و مهمتر از همه شعور مردم بازی کرد. متاسفانه باید گفت: با تلاشی که با انتشار اعتراف نامه به خرج داده و پیش دستی که معمول داشته است، اعتماد خدشه دار شده به عطاران، موضوع ساده ای نیست که به این راحتی قابل ترمیم باشد. نویسنده در نقد فیلم ” من سالوادور نیستم ” به صراحت به عطاران هشدار داده بود که حوزه اعتماد عمومی به خود را، با فریب و نیرنگ مردم، توسط تهیه کنندگانی که جز به پول نمی اندیشند و حتی عطاران بزرگ برای آنها، بمثابه ابزاری بیش نیست، آلوده نسازد که متاسفانه دیگر دیر شده بود.
از هر کدام از دوستانی که ” دراکولا ” را دیده اند، راجع به فیلم سوال کردم، جز توصیه به ندیدن، حرف دیگری نداشتند؟! عطاران باید دعا کند تا اکران “دراکولا ” هر چه زودتر پایان یابد. این فیلم هر چقدر تماشاگر بیشتری داشته باشد، بیشتر به ضرر عطاران خواهد بود.
آقای عطاران همانگونه که خودش نیز فهمیده، منتظر این نخواهد ماند تا مردم برای ” دراکولا” ی وی، ” کوکاکولا ” باز کنند. همانگونه که قبلا نیز گفته شده بود، بزرگترین ضربه و ضرر این دو فیلم به عطاران، این خواهد بود که مردم بعد از این دیگر چشم بسته و به صرف نام عطاران، به گیشه های نمایش فیلم های وی هجوم نخواهند برد. لذا عطاران راه سختی برای جلب مجدد اعتماد عمومی خواهد داشت. موضوعی که دوستان او را نگران و ناراحت کرده و خوشحالی و تبسم بر لبان مخالفین وی نشانده است.
بعنوان یک هوادار عطاران، به وی توصیه می کنم از موضع صداقت و بدون ترس و واهمه، رو در روی مردم قرار گرفته و به اشتباه خود در ارتباط با این دو فیلم، فراتر از آنچه که در مصاحبه با دیباچه بدان اشاره می کند، اقدام نماید، تا او نیز چون برادر ذکر شده، خود زنی نکرده باشد.
عطاران در آینده راه سختی برای جلب مجدد اعتماد عمومی خواهد داشت. حرکات، سخنان و فیلم های او بیش از پیش زیر ذره بین خواهند بود. عطاران برای خروج از بن بست خود ساخته، ناچار است تا اولین فیلمی که تولید می کند یک اثر به تمام معنی ارزنده و قابل دفاع و عرضه در قالب ژانر های شناخته شده سینمای خود باشد تا بتواند زمینه آشتی دوستدارانش را فراهم آورد، در غیر اینصورت، نتیجه حرکت در زمین ناهموار و به دور از اعتماد و باور عمومی از هم اکنون مشخص خواهد بود.
ماجرای «دراکولا»ی عطاران چیست؟/ چند گمانه زنی درباره فیلمی که از جشنواره فجر جاماند
فرهنگ >سینما - «دراکولا» سومین فیلم سینمایی کارنامه کارگردانی رضا عطاران است که در سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر پذیرفته نشده و احتمالا در اکران نوروز روی پرده میرود.
شراره داودی: سینمای وحشت و فیلمهایی که در این دستهبندی برای ایجاد ترس و دلهره و با استفاده از کابوسهای همیشگی ما ساخته میشوند، در سینمای جهان جایگاه ویژهای دارند و مخاطبان آن که اکثرا نیز جوانان هستند، برای دیدن این ژانر از فیلمها حاضر هستند چندین و چندین بار به سینما بروند.
در کنار این ژانر که علاقهمندان خاص خودش را دارد، سینمای کمدی تقریبا محبوبترین ژانر فیلمهای سینمایی محسوب میشود. این سینما هم در ایران و هم در جهان بسیار مورد پسند است و معمولا آثار حاضر در این دسته بندی همیشه با اقبال روبرو شدهاند.
در این میان نکتهای که مهم است، نگاه سینمای ایران به این ژانرها و بهرهبرداری از آنها است که به شکل قابل توجهی حضور کارگردانان و بازیگران کمدیکار در این حوزه نشان از نگاه ویژه هنرمندان به سینمای کمدی دارد و در عین حال اضافه شدن نیروهای تازه به این سینما نیز مشخص میکند که هنرمندپروریهایی هم در این حوزه اتفاق میافتد. اما باید قبول کرد که سینمای وحشت در ایران علاوه بر اینکه کار نشده، کاملا مهجور باقی مانده و به جز چند نمونه نه چندان دلچسب نمیتوان آثاری را پیدا کرد.
با این تصورات فکر کنید وحشت و کمدی را در کنار هم قرار دهیم! حتما اتفاق جالبی میافتد، دو ژانر عجیب سینما را که شاید تصورشان با هم کمی عجیب به نظر برسد. اما این اتفاق هم در سینما و در ادبیات توانسته واکنشهای مثبتی را در پی داشته باشد. در این ژانر با ترکیب کردن عناصر کمدی و داستانهای ترسناک در زیر شاخههای کمدی سیاه، تقلید و حقهبازی داستانهای جدیدی را روایت میکنند، یعنی با استفاده از کلیشههای ترسناک داستانهای طنز را از منظرهای مختلف به تصویر میکشند.
فیلمهای ژانر کمدی ترسناک به شما این اجازه را میدهد که به ترسهای خودتان بخندید. موجودات فراطبیعی و ناشناخته از مهمترین عناصر فیلمهای ترسناک هستند و سالهاست که «دراکولا» در این بخش حکمفرمایی میکند.
دراکولای ایرانی
شاید از همین جهت است که رضا عطاران هم شخصیت و هم نام فیلمش را «دراکولا»گذاشته است. عطاران نام شناخته شدهای در سینمای (خصوصا کمدی) ایران است. او که عنوان پرفروشترین بازیگر سال۹۳را نیز به همراه دارد، حضورش به عنوان بازیگر در هر اثری به راحتی میزان فروش فیلم را بالا میبرد. او در سمت کارگردان نیز این ادعا را ثابت کرده و با فیلمهای «خوابم میآد» و «رد کارپت» توانست در مرکز توجه قرار بگیرد. هرچند که منتقدین و حتی مردم نسبت به «رد کارپت»نظر مثبتی نداشتند، اما عطاران نگاه ویژه خود به حوادث مختلف را دارد و از همین منظر آن را روایت میکند، روایتی که جسارت میخواهد. او در تازهترین اثر خودش به سراغ یکی از کلیشهایترین نامها و موضوعات سینمای جهان رفته، سوژهای تکراری که هرگز کهنه نمیشود و همیشه و در هر خوانشی علاقهمندان خودش را دارد.
کنت دراکولای ایرانی تنها یا خانوادهدار؟
حالا که عطاران دست به چنین کاری زده و البته این کار را هم در بی سر و صدایی ادامه داده، به نظر میرسد تنها باید حدس بزنیم «کنت دراکولا»ی عطاران در فیلم چه کسی است! در همه خبرهایی که از این پروژه منتشر شده، میدانیم این اثر کاری متفاوت از عطاران است حتی نمیدانیم فیلم مانند «دراکولا» برام استوکر تنها یک نفر است و در قصری زندگی میکند و صبحها میخوابد و شبها هم لابد برای شکار بیرون میرود یا اینکه خانوادهای از خونآشامها گرد هم زندگی میکنند و مانند خانواده کالنها در مجموعه فیلمهای «گرگ و میش» برای خودشان قلمرویی دارند و سعی میکنند با صلح و آرامش در کنار هم زندگی کنند، اما همه چیز بر وفق مراد پیش نمیرود و ممکن است بعضیها قلمروی بیشتری بخواهند. حتی ممکن است با جهان دراکولاها روبرو شویم و جمعیتی از این خونآشامها را ببینیم که باهم زندگی میکنند و لابد عاشق میشوند و خیانت میکنند و در لیوانهای بزرگشان خون میخورند!
رضا عطاران
این بازیگر نیازی به معرفی ندارد، سالهاست در سینما و تلویزیون فعالیت میکند و حتی آنهایی که اصلا سینما نمیروند یا از دنیای هنری دور هستند، با او آشنایی دارند. مگر میشود نقش معلم حواسپرت «ورود آقایان ممنوع» را فراموش کرد یا حاجی پولدار و حساس «طبقه حساث» را. اگر رضا عطاران «دراکولا» باشد، لابد دراکولای شلختهای است که همه چیز یادش میرود و با همه شوخی میکند و حتی در موقعیتهای مهم و حساسی که پای مرگ و زندگی وسط است، باز هم دست از شوخطبعی برنمیدارد و اصلا موقعیت را درک نمیکند. خون زیاد میخورد و حتی ممکن است سهمیههای دیگران یا سهمیههای روزهای بعد را هم بخورد، چون اصلا به آینده فکر نمیکند.
لوون هفتوان
بازیگری با هیکل بزرگ است که به دلیل بازی در نقش پرویز فیلم «پرویز» چهره شناخته شدهای پیدا کرد. شاید هفتوان محافظ شخصی کنت دراکولا باشد و البته خیلی هم خطرناک، از آنهایی که دندانهایش همیشه خونی هستند و آماده دستور کنت برای حفاظت از جان اوست.
ویشکا آسایش
قطام سریال «امام علی (ع)» فیلمهای زیادی بازی کرده، اما اولین تصویر او خیلی خوب در ذهن همه باقی مانده است، او از بازیگرهایی است که گریمهای مختلفی را روی صورت داشته و همین سال گذشته در فیلم «نهنگ عنبر»نقش دختر دهه ۶۰را خیلی خوب بازی کرد، با آن اپلها و موهای فوکولی. در «دراکولا»میتواند خانم دراکولا باشد و مادر چند بچه دراکولای تپلی! البته ممکن است آسایش نقش طعمهای باشد که وارد خانواده شده و به دلیل خون تازهای که دارد، به عنوان شام ضیافت آغاز سال جدید مورد استفاده قرار بگیرد.
لیلا بلوکات
با بازی در نقش نفرتیتی در سریال «یوسف پیامبر» بیشتر شناخته شد. حالا در «دراکولا»اگر طعمه نباشد، حتما دراکولای پر فیس و افادهای است که همیشه نگران مدل لباس و موهایش است و احتمالا خودش تا به حال به شکار نرفته، چون خون روی دست و لباسش میپاشد. همیشه روی میز غذا خوری و در لیوان و بشقابهای گرانقیمت خاندانش خون میخورد، همیشه هم رژیم دارد و صبحها زودتر از همه میخوابد که پوستش خراب نشود.
سیامک انصاری
بازیگر همراه مهران مدیری که همیشه مظلوم واقع میشود. البته او در کارنامهاش بازی در فیلمهای جدی را هم دارد، ولی وجهه طنز کاراکترش را بیشتر دیدهایم. انصاری شبیه دراکولاهای خشن است، آنهایی که دلشان فرمانروایی میخواهد و همیشه دستور میدهد.با غروب خورشید از خواب بیدار میشود و همیشه هم گرسنه است و دلش خون میخواهد و تا به شکار نرود، نمیتوان با او حرف زد. البته با اینکه حواسش جمع است، ولی همیشه به آدمهای اشتباهی اعتماد میکند.
امید روحانی
پدر عصبانی «دایره زنگی» در «دراکولا»احتمالا شکل متفاوتی دارد. از آنجایی که خیلی تمیز است و گاهی هم وسواس دارد، محل زندگی تمیزی دارد و همیشه آراسته حاضر میشود. دل رئوفی دارد و میخواهد به همه خوبی کند، اما تا گاهی عصبانی نباشی، کارها پیش نمیرود. دندانهایش را هم کوتاه میکند، چون دیگر از شکار رفتن خسته شده و ترجیح میدهد از همان خونهای باقی مانده در خانه مصرف کند. البته اگر لازم باشد آستینش را بالا میزند و به دوران اوج خودش بازمیگردد.
ژاله صامتی
مادر همیشه ناراضی «ضد گلوله» بوده و در «دراکولا» دندانهای نیش کوچکی دارد، برای همین به تنهایی نمیتواند به شکار برود. یکبار در جنگل مورد حمله یک خرس بزرگتر از خودش قرار گرفته و میترسد. اما مادر مهربانی است و بچههای شیرینی هم دارد. اصلا از مادرهایی است که همه زندگیاش بچههایش هستند و اجازه نمیدهد کسی نگاه چپ بهشان کند.
مازیار وکیلی
تجربه ناتمام «دراکولا» برای اتلاف وقت مخاطب! / وقتی عطاران حتی نمیتواند بخنداند
دراکولا، یکی از عجیبترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران است. عجیب از این جهت که معلوم نیست چیست؟ نه فانتزی است، نه کمدی. در حالی که تلاش میکند هردوی اینها باشد. فاجعه بزرگتر این است که فیلم نمیخنداند. حتی با حضور عطاران.
ایده بسیار جذابی است. داستان زندگی یک خانواده دراکولا که خلق و خوی انسانی پیدا کردهاند و در حال یک زندگی معمولی هستند و بعد از چند وقت خوی دراکولایی مرد خانواده بازمیگردد و او محتاج مکیدن خون میشود جالب است. حتی اعتیاد پیدا کردن این دراکولا و اُفتادنش به مسیر مصرف مواد هم جالب است. اما فیلم بیشتر از این چیزی برای عرضه ندارد و در سطح یک تجربه ابتر باقی میماند.
عطاران هنوز نتوانسته است خودش را با مدیوم سینما هماهنگ کند. در سریالها که حدود پانزده تا سی قسمت طول میکشند، کارگردان فرصت دارد با حوصله و سرصبر دنیایی را که میخواهد نمایش دهد بسازد. شخصیتها و خصوصیاتشان را معرفی کند و ارتباط بین این شخصیتها را برای تماشاگر جا بیاندازد. اما در فیلم سینمایی تنها نود تا صد و بیست دقیقه فرصت هست که ما با تمام مواردی که ذکرشان رفت آشنا شویم و بتوانیم از این موارد نتیجهای بگیریم. مشکل اصلی دراکولا هم این است که نمیداند میخواهد با ایده یک خطی جذابش چه کند؟
فیلم مسیر و سمت و سوی مشخصی ندارد و مداماً از این شاخه به آن شاخه میپرد. کارگردان گاهی نقد سطحی و کمرمقی به وفور استفاده از شبکههای اجتماعی میکند، از حفظ حریم خانواده حرف میزند و کمی هم فانتزی چاشنی کار میکند. کمی هم رقص و آواز و بزن و بکوب در فیلم وجود دارد.
کارگردان سعی میکند با استفاده از تصاویر مستند حیاتوحش میان اتفاقات و داستان (اگر به وجود داستان در این فیلم قائل باشیم) فیلم بافت تصویری خاصی هم به فیلم ببخشد و مثلاً حالات روحی دراکولا بیچاره را توضیح دهد، اما در نهایت ما با مشتی تصاویر متحرک روبهرو هستیم که هیچ روند خاصی را دنبال نمیکند و فقط به پیش میرود تا تمام شود. فیلم حتی از آن لحظههای ناب طنزی که عطاران متخصص ساخت آنهاست هم تهی است. لحظاتی که از دل یک وضعیت ساده چنان موقعیت کمیکی خلق میشود که تماشاگر را رودهبُر میکند. مثل شوخی با آب خوردن مریم امیر جلالی در ترش و شیرین. در آن سریال با یک لیوان آب و چند رفت و آمد ساده موقعیت رودهبُر کنندهای خلق میشود که حتی تصورش هم خندهدار است. اما در دراکولا به سبب آشفتگی و عملاً نبود قصه لحظات طنزی هم وجود ندارد که ما بخواهیم به آن بخندیم. همه چیز محدود و محصور به همان ایده اولیه است و هیچ فکری برای بسط و گسترش آن ایده اولیه نشده است. هیچ مسیر جذابی برای اینکه آن ایده اولیه به سرانجام مطلوب برسد خلق نشده است.
تماشاگر سعی میکند به صرف وجود عطاران و به زور بخندد، اما خنده تماشاگر، خنده واقعی نیست. برای همین هم است که در نظر تماشاگران پایان فیلم مبهم است. درحالی که پایان فیلم مبهم نیست، غیر قابل باور است. فیلم میتوانست به هر شکل دیگری و در هر زمان دیگری هم تمام شود. اگر در آن لحظه فیلم تمام شده است فقط به این علت بوده که زمان فیلم به سرآمده و فیلم باید به پایان میرسیده . پس مشکل مبهم بودن پایان فیلم نیست غیرقابل باور بودن آن است.
عطاران احساس کرده ساخت یک فیلم فانتزی این مجوز را به او میدهد که هر عنصر باربط و بیربطی را در فیلم بگنجاند. درحالی که برای خلق یک فانتزی اصیل و خوب اول باید جهان فانتزی اثر را به درستی جابیندازی و بعد به سراغ پیدا کردن عناصر مرتبط با آن جهان خیالی بروی و فیلمت را برمبنای آن عناصر بسازی. اما عطاران از هرچیزی اندکی در فیلمش گنجانده است بدون اینکه خط ارتباطی درستی برای پیوند این عناصر داشته باشد. به همین دلیل است که ژانر فانتزی ژانری بسیار سخت برای ساخت یک فیلم سینمایی است. چون کارگردان باید جهانی را که از اساس وجود خارجی ندارد برای تماشاگر قابل باور نشان دهد کاری که عطاران در دراکولا موفق به انجام آن نشده است. دراکولا یک ایده حرام شده قبل از مرحله نگارش است. ایدهای است که خود عطاران هم نمیدانسته باید با آن چه بکند.
شخصیتهای زیاد و اضافهای در فیلم وجود دارند که علت بودنشان معلوم نیست. مثل آن قاچاقفروش خردهپا که سیامک انصاری نقشش را بازی میکند. مثل خواهرزن عطاران در فیلم و بسیاری شخصیت دیگر. این شخصیتها میآیند و میروند تا شاید حفرههای داستان پر شود، ولی چون اساساً پدیده منسجمی بنام داستان در فیلم وجود ندارد، شخصیتها هم کارکرد خودشان را از دست میدهند و نقشی بیش از آکساسوآر صحنه ایفا نمیکنند. دراکولا نه میخنداند و نه میترساند. نه فانتزی است نه کمدی. فیلمی است که انگار در هیچی مطلق خلق شده است. وجود منطق و باورپذیری در آن یک شوخی است. عطاران کارگردان فاصلهای نجومی با عطاران بازیگر دارد و هنوز نتوانسته فیلمی بسازد که بتوان آن را در درجه اول فیلم نامید و بعد درباره خوب و بدشان حرف زد. به جز نیمه اول خوابم میاد آثار عطاران فیلم نیستند چه برسد به اینکه بخواهند خوب و بد باشند. آثار سینمایی او صرفاً تجربههایی ابتر و ناتمام هستند که به اشتباه در مدیوم سینما ساخته شده اند.
سینماپرس: جبار آذین منتقد و مدرس سینمای کشور همزمان با آغاز اکران فیلم سینمایی «دراکولا» به کارگردانی رضا عطاران گفت: جماعت سوداگری در سینمای کشور وجود دارند که آثاری سبک و سطحی را روانه بازار می کنند و جز سطحی نگری حرفی برای گفتن ندارند و فیلم جدید عطاران هم یکی از آن ها است در واقع «دراکولا» حاصل کپی کاری از روی فیلم های درجه چندم خارجی و آمریکایی و فیلمفارسی های منحط پیش از انقلاب است.
وی در گفتگو با خبرنگار سینماپرس افزود: بازار داغ تولید و اکران فیلم های طنز و کمدی که استقبال مخاطب از آن ها سازندگان این قبیل آثار را میلیاردر کرده پیش از هر چیز نشان دهنده نیاز و توجه تماشاگران سینما به فیلم های شاد، امید آفرین و خنده دار سالم و با محتوای کمدی های خانوادگی و اجتماعی است؛ این علاقه شایسته و درست که پاسخ شایسته و صحیح هم می طلبد جماعتی از سوداگران سینما را که در سینما فقط به دنبال کسب شهرت و ثروت هستند به فکر بهره گیری و سوء استفاده از احساسات و تمایلات مخاطب سوق داده تا با تولید فیلم های سبک و سطحی که از نظر محتوا و ساختار سینمایی جز تکرار، تقلید و ضعف و سطحی نگری حرفی برای گفتن ندارند کیسه های خود را با گیشه گره بزنند دامنه این سوء استفاده تا بدان جا گسترش یافته که حتی برخی کاربلدان سینمای کمدی هم سوار بر موج سطحی ترین سلیقه ها دست به ساخت فیلم هایی زده اند که حاصل کپی کاری از روی فیلم های درجه چندم خارجی و آمریکایی و فیلمفارسی های منحط پیش از انقلاب است.
آذین ادامه داد: آن ها با نمایش ضعیف قصه های ناپخته و سخیف و از طریق طرح دیالوگ ها و شوخی های سبک، غیر اخلاقی و توهین آمیز به خانواده ها علاوه بر سرعت بخشی به ابتذال در سینما می خواهند جیب های خود را پر پول کنند. ساخت این سری فیلم ها از فیلمسازان صرفاً بازاری تعجب آور نیست ولی تولید آن ها از سوی هنرمندانی که در کشور دارای وجهه اجتماعی هستند و در کارنامه هنری خود آثار قابل اعتنا دارند خردمندانه، هنرمندانه و پذیرفتنی نیست. ساخت و ارائه فیلم به ویژه فیلم های کمدی، برنامه ریزی، هدایت، مدیریت و تخصص و تعهد نیاز دارد.
این منتقد سینما خاطرنشان کرد: «دراکولا» ی رضا عطاران بازیگر و کارگردان پول ساز فیلم های متوسط سینمای تجاری ایران به عنوان سومین ساخته سینمایی او فیلمی سطحی، و کاذب بوده و سعی دارد با هجو و هزل و لودگی سرگرم کننده و کم و بیش جذاب باشد این فیلم که به گونه ای یک اثر کمدی وحشت منتهی از نوع پیش پا افتاده و بازاری آن تلقی می شود موضوع ده ها فیلم و سریال و داستان مشهور ادبیات، تلویزیون و سینما که بازگویی قصه یک شبه انسان خون آشام است را به هجو و تمسخر کشیده است.
وی با تأکید بر اینکه «دراکولا» ضمن بازگویی به اصطلاح طنازانه قضایای خون آشامی و احوال خون آشامان نشان دهنده گرایش عطاران به فیلم های ژانر وحشت هم است اظهار داشت: رضا عطاران که بازی ها و شوخی هایش برای مخاطب سیما و سینما آشنا و تکراری است این بار در قالب داستان یک خون آشام به صورت نیم جدی و شوخی زندگی معتادان و دراکولایی معتاد را به شیوه ها و شکل های ترسناک خنده دار در فیلم خود به نمایش گذاشته است.
آذین ادامه داد: صرف نظر از بخش های به ظاهر خنده آفرین فیلم که ملهم از کمدی کلام سخیف و موقعیت نمایی و تقلید و شبیه سازی لوده آمیز است روایت پرداخت فیلم عطاران به دلیل محوریت شخصیت و اعمال و رفتار خون آشامان از مقوله های ترس و وحشت نیز سهم بسزا برده است. موضوع خون آشام معتاد که برای تأمین اعتیاد و مواد مخدر خود همه کار می کند به خودی خود سوژه ای خنده دار در سینمای کمدی سطحی و بازاری ایران است. از همین منظر عطاران از این مضمون در شکل دهی آدمک ها و موقعیت های کمدی متوسط فیلم بهره برده تا هرطور شده تماشاگر را سرگرم کرده و بخنداند؛ گرچه این کمدین و کمدی ساز نام و چهره آشنا از منظر روایت فیلمفارسی گونه داستان فیلم و کارگردانی تقریباً جمع و جور آن و گرفتن بازی های به نسبت قابل تحمل از بازیگرانش از جمله: سیامک انصاری، ویشکا آسایش، لوون هفتوان و لیلا بلوکات در «دراکولا» به موفقیت به نسبت متعارف آثار سرگرم ساز رسیده و فیلمش می تواند در دوره غیبت آثار کمدی حرفه ای پر مخاطب بوده و گیشه را در آغوش کشد ولی تماشای این اثر با آنکه دقایقی از آن ممیزی شده به علت وجود صحنه ها و لحظه های شبه ترسناک و شوخی ها و دیالوگ های سبک و نازیبا مناسب تماشای خانواده های ایرانی نیست و به ویژه کودکان و برخی خانم ها را مضطرب و آزرده می کند.
این منتقد سینمای کشور در خاتمه این گفتگو ابراز داشت: در هر حال فیلم به ظاهر کمدی وحشت رضا عطاران که تعلق درستی هم به ژانرهای کمدی و وحشت نداشته و تنها ظاهری شبیه این دو ژانر دارد به جز ایجاد سرگرمی و سودآوری در گیشه هدف دیگر ندارد و صرفاً به عنوان یک فیلم متوسط تجاری برای پول سازی عطاران و تهیه کننده فیلم و خالی کردن جیب تماشاگر ساخته شده است.
گفتنی است؛ به جای خلاصه داستان این اثر سینمایی آمده است: (باصدای آهسته) الو…سلام قربان…خوبین… آقا منو دزدیدن… بله… نمی شناسمشون…نه خیر سرکاری چیه…من چه می دونم چرا گوشیمو نگرفته… ۳۸سال، سنمو چرا می پرسین؟ …نمی دونم کجا… شما باید پیدام کنین…آقا من گوشی ام آیفونه… ردیاب دارد…نمی شه پیدام کرد؟ …آقا اومد…من قطع می کنم… .
.
منابع
http://moviemag.ir/cinema/movie-reviews/iran/14347-%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%88-%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D8%AF%D8%B1%D8%A7%DA%A9%D9%88%D9%84%D8%A7
http://www.naghdefarsi.com/iran-movie-review/17057-derakula.html
https://www.salamcinama.ir/naghd/article/755/%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D8%AF%D8%B1%D8%A7%DA%A9%D9%88%D9%84%D8%A7-%D8%AF%D8%B1%D8%A7%DA%A9%D9%88%D9%84%D8%A7%DB%8C-%D8%A8%DB%8C-%DB%8C%D8%A7%D9%84-%D9%88-%D8%AF%D9%85-%D9%88-%D8%A7%D8%B4%DA%A9%D9%85-
http://www.yjc.ir/fa/news/5685629/%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D8%AF%D8%B1%D8%A7%DA%A9%D9%88%D9%84%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D9%86%D9%87-%D9%85%DB%8C%E2%80%8C%D8%AA%D8%B1%D8%B3%D8%A7%D9%86%D8%AF-%D9%88-%D9%86%D9%87-%D9%85%DB%8C%E2%80%8C%D8%AE%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%AF
http://anamnews.com/%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D8%AF%D8%B1%D8%A7%DA%A9%D9%88%D9%84%D8%A7-%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%D8%B9%D8%B7%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86/
http://www.khabaronline.ir/detail/492438/culture/cinema
http://www.fardanews.com/fa/news/543667/%D8%AA%D8%AC%D8%B1%D8%A8%D9%87-%D9%86%D8%A7%D8%AA%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%AF%D8%B1%D8%A7%DA%A9%D9%88%D9%84%D8%A7-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D8%AA%D9%84%D8%A7%D9%81-%D9%88%D9%82%D8%AA-%D9%85%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%A8-%D9%88%D9%82%D8%AA%DB%8C-%D8%B9%D8%B7%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%AD%D8%AA%DB%8C-%D9%86%D9%85%DB%8C%E2%80%8C%D8%AA%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%AF-%D8%A8%D8%AE%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%AF
http://cinemapress.ir/news/76035/%D8%AF%D8%B1%D8%A7%DA%A9%D9%88%D9%84%D8%A7-%D8%AD%D8%A7%D8%B5%D9%84-%DA%A9%D9%BE%DB%8C-%DA%A9%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%B1%D9%88%DB%8C-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AF%D8%B1%D8%AC%D9%87-%DA%86%D9%86%D8%AF%D9%85-%D8%AE%D8%A7%D8%B1%D8%AC%DB%8C-%D9%88-%D8%A2%D9%85%D8%B1%DB%8C%DA%A9%D8%A7%DB%8C%DB%8C