خداناباوری ، ریشه ها و واکنشها
گارگین فتائی
در مناظره ای که من با یک خداناباور داشتم و در این وبلاگ براتون گذاشتم بر اساس کامنتهای خوانندگان من به این نکات رسیدم که لازم دانستم در مورد اونها توضسحاتی بدهم
الف: ریشه های خدا ناباوری
1: عده ای معتقدند که خداناباروی در اصل ریشه در مسائل روانی و گذشته یک شخص دارد که چون با شکست های گوناگون و ناکامیهای مختلف در زندگی مواجه شده گردن خدا را می گیرد و مثل یک فرد طلب کار او را مورد مواخذه و محاکمه قرار می دهد .
. بله درسته که عده ای ممکنه خدانابوری آنها ریشه در حوادث تلخی داشته باشه که براشون اتفاق می افته اما این تا زمان صادقه که تنها محدود به چند جمله گلایه امیز و یا نوشتن چند مطلب و شعر در گلایه از خداوند باشد و نه بیشتر از این
اما تعدادی از این خدانباوران که روز به روز زیادتر هم میشند با اعمالشون نشون میدن که چیزی فراتر از یک انگیزه شخصی در خصومت آنها با خدا وجود دارد.
وقتی شخصی توی فیی بوکش پیج مخصوص به نام خدا کجاست می سازه و یا افرادی با عناوین مختلف در وبها و شیکه های اجتماهی وب للاگ و وب سایت ها و پیجی خاص تنها در رد وجود خدا و انکار وی می پردازند ، این نشان می دهد که موضوع از یک انگیزه زود گذر فراتر است و اینها به صورت هدفمند عمل کرده و مقفاصد دیگری در سر می پرورانند
2: علت دوم خداناباوری میتواند در خود طرز نگرش عده ای از دین خاصی باشد به نحوی که تفسیر خشک و خشن و محدود آنها از احکام دینی باعث ایجاد فشار و محدودیت و در نهایت خصومت اون شخص نسبت به اون دین میشه.
در مورد تفسیر خشن از دین هم وقتی یک فرد تفاسیر دیگر و فرقه های دیگر ان دین را می بیند تبعاٌ نگرش وی تغییرات زیادی خواهد کرد
3: عد ای تحت تاثیر فلاسفه خدانایاور و مکاتب آتئیستی و محافل روشن فکرانه غیردینی به این طرز فکر گرایش پیدا می کنند.
این مورد هم ناشی از رشد علم هست به گونه ای که چنین تصور میشه که علم در مقابل خدا و ایمان قرار داره برای همین برای رشد علم باید خدا را کنار گذاشت.
اما این طرز فکر هم ایراد اساسی داره و اون اینه که فلاسفه و دانشمندان طرارز اولی در سطح علمای خدانابور بودند که با استدلالات محکم و قدرتمندی و با استفاده از علم و فلسفه نه تنها وجود خدا را اثبات کردند حتی ایمان را نه نقطه مقابل علم بکه مکمل و مصلح هدف علم دانسته اند.
واکنشها در برابر آتئیسم
1: عده ای این افراد و استدلالات انها رو ضعیف می دانند و معتقدند که اینها کمتر از آنند که بتوانند مقابل خداباوری بیستند
اما خوب این را نباید از نظر دور داشت که این افراد هم دارای استدلالات علمی بوده و از طرف دیگر ممکن است خداباوران هم در برخی موارد دچار ضعف منطقی و یا علمی شوند.
2: عده ای تمام هم و تلاش خود را در جهت شناساندن خدا و ایجاد مهر و عشق خدایی علیرغم مخالفت های منطق نمایان به کار می برند
اما ایراد کار اینها اینه که تنها در صدد بیان عشق به خداوند هستند و در برابر سوالات خداناباوران سکوت می کنند
3: دسته سوم هم هیج کاری به این مناظرات ندارند
اینها در شبکه های اجتماعی و وب ها بیشتر به دنبال کسب لذت و عشق و همدم هستند تا شناخت خدا.
4: دسته چهارمی هستند که گر چه خدا باور هستند اما معتقدند نیازی به پاسخ گویی نیست چون هم بی فایده است و هم خدا نیاز به حامی و مدافع نداره و خودش از پس اینها بر میاد
درسته که خدا نیاز به حامی نداره اما شیطان از طرق مختلف سعی در اغواء انسانها را دارد و افراد ساده لوح و کم تجربه زیادی هستند که تنها با شنیدن چند حرف حاضرند دست از پرستش خدا بردارند.
5: واکنش پنجم اینه که معتقدند باید با این گونه افراد نه به زبان خودشون بلکه با محبت و مهربانی رفتار کرد تا اونها هم به شمت خدا کشیده بشند
هر چیزی در حد اعتدالش خوبه و محبت زیادی و بیش از حد هم زمینه سوء استفاده های دیگری رو فراهم می کنه.
6: واکنش ششم اینه که فرد خداباور از همه تلاش خود برای شکسات دادن و پوچ نشان دادن افکر خداناباوری استفاده کمی کند
لازمه این امر اینه که هر دو شخص لا اقل در یک سطح اطلاعاتی باشند و اگر این توازن به هم بخورد ، آن مناظره بی اعتبار خواهد بود