کومیتاس ، اهنگساز بزرگ ارمنی دوران عثمانی
بخش دوم
کومیتاس پس از بازگشت به ارمنستان در 1910 عازم اسلامبول شد. شهری که ارمنیان در پیشرفت آن، از نظر فرهنگ و صنعت، نقش به سزایی داشتند. کومیتاس از ارامنهٔ ساکن این شهر گروه کُری شامل سیصد نفر به نام گوسان[16] ترتیب داد و شروع به برگزاری کنسرت هایی کرد. آوازهایی که در این کنسرت ها اجرا می شد غیر از موسیقی روستایی و مذهبی شامل آوازهای شهری نیز بود، متن این آوازها تنوع موسیقی روستایی را نداشت و اشعار آن بیشتر دارای جنبه های میهن پرستانه بود. متن آوازهای شهری بر خلاف آوازهای روستایی، که نتیجهٔ کار جمعی بود، شاعر و آهنگساز مشخص داشت. خود کومیتاس نیز مصنف این نوع آوازها بود و گاهی هم همچون گذشته به اصلاح و حک قطعاتی که قبلاً تصنیف شده بود می پرداخت که البته به نتایج درخشانی نیز می رسید.
موسیقی دان آلمانی، فرانس کارل انترس، که در این سال ها در اسلامبول به سر می برد و از نزدیک با کومیتاس آشنایی داشت گفته است:
((موسیقی ارمنی نه تنها جالب است بلکه دارای زیبایی های خاصی نیز هست. نواختن و خواندن با استادی در اسلامبول برای من یک موفقیت بود. این استاد کومیتاس نام داشت. او مردی شریف، عاقل و موسیقی دانی توانا بود. آشنایی با او فرصت مناسبی بود که بتوانم از نزدیک با آوازهای ارمنی، که این مرد به طرز احسن آنها را جمع آوری کرده بود، آشنا شوم و دربارهٔ آن تحقیق کنم. در کنسرتی که رهبری گروه کُر آن به عهدهٔ کومیتاس بود، حضور داشتم. باید اذعان کنم که دقت در کار رهبری و صداهای تمیزی که در آن برنامه شنیدم برایم بی سابقه بود)).
در سال1911، روزنامهٔ یونانی زبان تلگرافوس، که درخارج از یونان منتشر می شد، چنین نوشت:
((خداوند چه زمانی بین یونانیان کومیتاسی را به وجود خواهد آورد که موسیقی کهن یونانی را از بوته فراموشی نجات بخشد)).
در1914، گنسین[17] که در اسلامبول اقامت داشت به ملاقات کومیتاس شتافت و سال ها بعد در خاطراتش نوشت:
((کومیتاس بسیار خوب زبان روسی را صحبت می کرد. او وقتی فهمید من شاگرد ریمسکی کورساکف بوده ام اشاره ای به کتاب ها و نت های روی میز کرد و گفت که احترام خاصی برای ریمسکی کورساکف قائل است. من در ضمن صحبت با کومیتاس به دقت تمرکز، تفکر علمی، نبوغ و جاذبهٔ شخصیت او پی بردم. متوجه شدم که او چه آهنگساز بزرگی است و در قرن نوزدهم چه نقش مهمی در زمینهٔ پیشرفت موسیقی ارمنی بازی کرده است. من افتخار می کنم که جزء افراد معدودی بوده ام که او را از نزدیک شناخته ام. او یکی از مهم ترین پایه گذاران موسیقی ارمنی بود)).
در1899، پروفسور اسکار فلایشر ((مجمع موسیقی بین المللی)) را، که اعضای مؤسس آن بیست نفر بودند و کومیتاس یکی از آنها بود، تأسیس کرد. به مرور زمان این مجمع تبدیل به کنگره ای بین المللی شد که یکی از این کنگره ها در 1914 در پاریس با شرکت چهارصد نفر برگزارشد. در همان سال، از خاورمیانه فقط از کومیتاس دعوت به عمل آمد که برای ایراد سخنرانی در آن کنگره شرکت کند، سخنرانی کومیتاس از دو بخش تشکیل شده بود:
1- موسیقی روستایی ارمنی.
2- نت نویسی قدیم [18] و جدید ارمنی در موسیقی مذهبی.
موضوع سخنرانی چنان مورد توجه اعضای کنگره واقع شد که آنها خواستار سخنرانی دیگری از وی شدند.
سخنرانی فوق آخرین سخنرانی کومیتاس بود زیرا یک سال بعد یعنی در 24 آوریل 1915 زمانی که از عمر او فقط 46 سال می گذشت همراه با دویست تن از روشنفکران ارمنی دستگیر و به کشتارگاه ترکان عثمانی فرستاده شد. هر چند کومیتاس به وساطت سفیران کشورهای اتریش، ایتالیا، سوییس، امریکا و بلغارستان، که او را از قبل می شناختند، از قتلگاه بازگردانده شد ولی روح حساس او پس از مشاهدهٔ صحنه های فجیع کشتار تعادل خود را برای همیشه از دست داد و او را تبدیل به کالبدی بی جان نمود.
کومیتاس بلافاصله به کمک ارمنیان خارج از ارمنستان در چند آسایشگاه روانی نخست در اسلامبول و بعد در پاریس تحت درمان قرار گرفت ولی متأسفانه سلامتی خود را هرگز باز نیافت و بیست سال پایانی عمر خود را در بیمارستان سپری نمود. طی این سال ها هرچند بسیاری از هنرمندان و دوستان سابق وی به دیدارش شتافتند، ولی دنیای اطراف برای او وجود خارجی نداشت و به ندرت ارتباطی بین او و دیگران برقرار می شد.
کومیتاس در سال 1935 در فرانسه، درگذشت و چون در زمان حیاتش متذکر شده بود که مایل است در ارمنستان به خاک سپرده شود جسد او پس از چندین ماه محافظت به ایروان منتقل شد و در پانتئون هنرمندان که بعدها کومیتاس نام گرفت به خاک سپرده شد.
فعالیت ها و دستاوردهای کومیتاس
- کومیتاس توانست انواع متفاوت آوازهای ارمنی را، که ریشه ای بس کهن داشتند، دوباره احیا، آنها را جمع آوری، اصلاح و از تأثیرات خارجی پاک کند و آنها را اعتلا بخشد.
- بر خلاف آهنگسازان هم عصر خود، که موسیقی سنتی را وسیله ای می دانستند برای تنظیم کار ارکستری، کومیتاس با امانت داری موسیقی آوازی را با آواز ارائه کرد.
- او از کنتر پوان هارمونی و میزان بندی غیرمتعارف استفاده کرد که با شعر آواز و حال و هوای ملودی هم خوانی داشت.
- به ریتم های مختلط بومی وفادار ماند و تنوع و زیبایی های آنها را به نمایش گذاشت.
- ضمن امانت داری در موسیقی یک صدایی مذهبی گذشتگان با تصنیف پاتاراگ (موسیقی نیایش روز یکشنبه و مراسم خاص) برای گروه کُر و خوانندهٔ تک خوان به آن عمق و عظمت بخشید.
- با خلق آثار جدید در زمینهٔ موسیقی شهری حس استقلال طلبی و میهن پرستانهٔ ملتش را منعکس کرد.
- با در نظر گرفتن طنین سازهای محلی از قبیل بادی، سیم دار و ضربی قطعاتی برای پیانو تصنیف کرد (همراه با ذکر چگونگی اجرا با هدف شبیه سازی سازها و با یادآوری نکات مهم دیگر).
- در مقام محقق و رهبر کُر مقالات با ارزشی به رشتهٔ تحریر درآورد.
- در مقام مدرس قطعاتی با اجرای پیانو برای شاگردان نوشت و چهل آواز برای کودکان تصنیف کرد.
- فکر نوشتن اپرا به منزلهٔ تجلی گاه موسیقی آوازی و هماهنگی با موسیقی سازی او را بر آن داشت که اپراهای ((دلاوران ساسون))، ((وارطان)) و ((آنوش)) را آغاز کند.
- در مقام محقق کومیتاس نخستین کسی بود که پس از مطالعه نت های قدیم ملل دیگر در احیای نت نویسی قدیم ارمنی موسوم به خاز به نتایج چشم گیری برسد.
او نخستین کسی بود که به جمع آوری موسیقی کُردی پرداخت. پایان نامهٔ دانشگاهی او موسیقی کُردی بود. زیرا درنظر داشت این آوازها را مانند آوازهای ارمنی حک و اصلاح نموده و به این قوم تقدیم کند. او دعوت پادشاهان وقت بلغارستان و صربستان را، برای جمع آوری آوازهای بومی آن ممالک، پذیرفت و به آن کشورها سفر کرد و پس از جمع آوری این آوازها را به آنان تقدیم نمود.
ولی بسیاری از اقدامات او مانند مطالعه در موسیقی کشورهای همسایه، از جمله موسیقی ایرانی، نت نویسی خازها، اتمام اپراهای سه گانه، ادامه حک و اصلاح موسیقی ارمنی، تأسیس کنسرواتوار در شهر اسلامبول، که بخشی از مقدمات آن مهیا شده بود، و دیگر اقدامات او در 1915 ناتمام ماند و متأسفانه بخشی از دست خط های گران بهای او در شب دستگیری در مقابل چشمان خود او پاره و در طی سال های غارت و کشتار در ترکیه برای همیشه نابود شد.
نبوع و شخصیت کومیتاس
درموفقیت کومیتاس شخصیت و نبوغ او تأثیر به سزایی داشت. هنرمندانی که او را از نزدیک می شناختند از او در مقام انسانی پرکار، خلاق و شوخ طبع یاد می کنند. از نبوع او نیز بسیار گفته اند که در اینجا تنها به ذکر چند نمونه بسنده می کنیم.
نظر به اینکه در ترکیه عثمانی در بعضی از نقاط دوردست از جمله محل تولد کومیتاس صحبت کردن به زبان ارمنی قدغن بود و اگر کسی سرپیچی می کرد زبان او بریده می شد کومیتاس تا یازده سالگی اطلاعی از زبان ارمنی نداشت ولی پس از ورود به مدرسهٔ روحانی گِوُرگیان، بنا به گفتهٔ شاهدان، در مدت کوتاهی به زبان مادری احاطه پیدا کرد.
در دورهٔ تحصیل در تفلیس نیز، استاد او یکمالیان به استعداد شگرف او در موسیقی اشاره کرده است.
او در زمان تحصیل در آلمان دورهٔ شش ساله کنسرواتوار را در مدت سه سال به اتمام رسانید و تمام سخنرانی ها را به زبان آلمانی ایراد می کرد. فراموش نکنیم که هم زمان با کنسرواتوار در دانشگاه سلطنتی فردریک ویلهم به تحصیل فلسفه موسیقی مشغول بود و برای شناخت بیشتر موسیقی در گروه کُر اپرای برلن آواز می خواند.
استعداد زبان آموزی او توجه گنسین را نیز جلب کرده بود زیرا او در خاطراتش می نویسد که کومیتاس زبان روسی را به نحو عالی صحبت می کرد.
گویا استعداد شنوایی و شناخت لهجه ها نیز در کومیتاس از حد متعارف فراتر بوده است. برای آگاهی از این موضوع به خاطرات یکی از شاگردان او به نام وارطان بتویان اشاره می کنیم. او می نویسد:
((کومیتاس ضربه ملایمی به دیاپازن خود وارد آورد و آن را به گوش نزدیک کرد و بعد نت فا را خواند و از اولین هنرجویی که در ردیف اول آمفی تئاتر نشسته بود امتحان به عمل آورد. من هرگز این فا را از یاد نخواهم برد. او از تک تک ما می خواست که نت فا را دوبار تکرار کنیم. ما سعی می کردیم شنوایی خود را با این فا تطبیق دهیم. او پس از اینکه از اولین هنرجو فا را دو بار شنید پرسید: "تو بچهٔ ترابوزان هستی؟" و واقعاً این هنرجو اهل ترابوزان بود. وقتی نوبت هنرجوی دوم رسید کومیتاس با خوشحالی پرسید: "جوان تو اهل وان هستی؟" ما همه از تعجب داشتیم گیج می شدیم. وقتی نوبت سومی و چهارمی رسید دیگر نمی پرسید و خود تعیین می کرد که آنها اهل کجا هستند. او با آن استعداد عجیب، که فقط با شنیدن یک نت، لهجه ومحل تولد فرد را تشخیص می داد، در نظر ما بزرگ تر و اسرارآمیزتر می شد. نوبت من که رسید هنوز اولین فا را تمام نکرده بودم که گفت: "آه تو از ساسون هستی، از دلاوران ساسون")).
دربارهٔ شنوایی خارق العادهٔ کومیتاس خانم آغاونی مسروپیان، پیانیست و نقاش، در خاطرات خود می نویسد:
((ما بسیار تعجب می کردیم که کومیتاس بدون امتحان گرفتن نوع صدای آنها را تعیین می کرد. ما تعجب می کردیم که چگونه پس از تکرار یک نت به محل تولد آنها پی می برد و با لهجه همان محل با آنها صحبت می کرد. کومیتاس درعرض یک جلسه توانست چهل خواننده انتخاب کند که نوع صدای آنها در آینده هرگز تغییر نکرد)).
گارگین لئونیان، پسر ارشد عاشیق جیوانی، در خاطرات خود دربارهٔ کومیتاس می نویسد:
((کومیتاس قدی متوسط داشت. لاغر اندام و رنگ صورتش متمایل به زرد بود. چشمانی درخشان و تأثیرگذار داشت. سر او طاس بود. ریش غیرمذهبی داشت مانند ریش واگنر. پرتحرک و حساس و ریتم قدم های او تند بود و بسیار پرکار می نمود. در زندگی قانع، خویشتن دار و خوش بین بود. در کار تحقیق و خلاقیت مانند یک دانشمند آلمانی متفکر و در کار تدریس و تمرین کنسرت ها جدی، سخت گیر و نکته جو بود. در ساعات استراحت با دوستان و فامیل شوخی می کرد. بذله گو بود و گاهی آنها را ((سرناچی))[19]خطاب می کرد. مانند اهالی اسپارتا زندگی می کرد. ساده زیست و کم خوراک بود. سیگار نمی کشید و لب به مشروبات الکلی نمی زد، در بهار و زمستان پنجرهٔ اطاق خواب او باز بود و مستقیم روی زمین می خوابید بدون تشک و بالش. در نت نویسی بسیار دقیق بود. دست خط قشنگی داشت که می شد از آن کلیشه تهیه کرد. تخته را بسیار خوب بازی می کرد و کسی حریف او نمی شد غیر از یک دوست (ریاضیدان کاراپت دریان) کومیتاس همیشه برنده بود و در آخر به هم بازی اش می گفت: "برو به بابات سلام برسان" ولی اگر می باخت بازی را متوقف می کرد، از جا می پرید و با کودکان فامیل این طرف آن طرف می دوید)).
کومیتاس احاطهٔ کامل به هنر کوارتت زهی داشت و چند قطعه ای برای آن نوشته بود. ویولن و پیانو را خوب می نواخت و فلوتیست ماهری بود. دربارهٔ موسیقی حافظه عالی ای داشت. معروف است که روزی رییس کنسرواتوار و استاد او، ریچارد اشمیت، برای شناخت هنرجوی استثنایی خود پس از تدریس او را تا منزل تعقیب می کند. کومیتاس پس از ورود به منزل شروع به زدن قطعه ای می کند که استاد سر کلاس نت های آن را برای اولین بار برای (دشیفر) نت خوانی جلوی او گذاشته بود. ریچارد اشمیت بسیار متعجب می شود چون نت ها همراه کومیتاس نبود و او آنها را با حافظه می زد.
در تاریخ موسیقی ارمنی، کومیتاس تنها کسی بود که توانست شروع به بازخوانی نت نویسی قدیم ارمنی نماید زیرا نه قبل از او و نه بعد از او، حتی در دورهٔ شکوفایی موسیقی در ارمنستان شوروی سابق، کسی به این موفقیت دست نیافت.
بنا به گفتهٔ شاهدان کومیتاس استعداد فوق العاده ای در تشکیل گروه کُر داشت. برای مثال زمانی که در سال 1911 به مصر سفر کرد در اندک زمانی موفق به تشکیل یک گروه کُر 190 نفری از ارامنهٔ مقیم اسکندریه شد. در کنسرتی که در قاهره برگزار کرد شاهزاده مراکش و سفرای کشورهای پرتغال، هلند، واتیکان و چهره های سرشناس دیگری حضور داشتند. در پایان کنسرت، رییس کنسرواتوار قاهره (وابسته به کنسرواتوار اروپا) از کومیتاس خواهش می کند تا اسامی سازهایی را که چنان اصوات آسمانی تولید می کردند به او بگوید. شاهدان می نویسند که هیچ نوع سازی در میان نبود بلکه کومیتاس به خواننده ها یاد داده بود اصواتی همچون امواج تولید کنند، و این امر سبب شده بود که برخی گمان کنند کومیتاس از ارگ استفاده کرده است. دربارهٔ این کنسرت مقاله های تحسین آمیز زیاد در روزنامه های قاهره از جمله المقدم، ایجیپت، پروگرس، ژرنال دوگِر، الا حرام، الوطن، المارسی و روزنامه های فرانسه و ارمنی زبان به چاپ رسید. هرچند کومیتاس خود در تنگنا می زیست درآمد کنسرت های او همیشه به مؤسسه های خیریه اختصاص می یافت، برای مثال درآمد کنسرت 21 ژانویه1912، را که معادل نهصد سکه طلا بود، به بیمارستان ارمنیان و درآمد کنسرت 22 آوریل همان سال را به مخارج تأسیس کنسرواتوار اسلامبول اختصاص داد.
درمصر، کومیتاس با قبطی های آن دیار در کلیسای آنها ملاقات و نکات تاریک موسیقی آنها را روشن کرد. او ثابت کرد که موسیقی قبطی ریشه یونانی دارد ولی موسیقی عربی نیز روی آن تأثیر گذاشته است و قبطی ها نیز دارای نت نویسی قدیم اند.
تاشچیان در مورد اجرای موسیقی مذهبی کومیتاس در اتابازار ترکیه می نویسد: ((پیرزن ها به زانو درآمدند و سنگ های کف کلیسا را بوسیدند. پیرمردها به دست هایشان را به آسمان بلند کردند و دخترها و پسرهای جوان نقش صلیب بر چهره بستند. کومیتاس انسان نبود بلکه همچون یک رویای نورانی آتشین به نظر می رسید و طاق های کلیسا نه با صدای بلند بلکه به آرامی گریستند)).