دلم از برخی وبلاگ ها پره
گارگین فتائی
هر وقت سری به وبلاگ های فارسی می زنم
بیشتر وقتها این چیز ها رو می بینم
دختری که هنوز هفده سالش نشده ،
نمی دونه عشق چیه
اما یک دل نه صد دل عاشق شده
بعد چون پسره تحویلش نگرفته
دلش می خواد خودشو باندازه زیر تریلی
و پسری که
چون دختری بهش جواب رد داده
دلش می خواد خودش رو از بالای پشت بوم خونشون
پرت کنه پائین
و همه هم به خاطر همین مساله از زندگی و زمین و زمون سیر و افسرده شده اند
و دق دلیشون رو هم با دادن کامنت های
پر از فحش و ناسزا به وبلاگ های دیگه خالی می کنند
وبلاگ هایی که به گفته خودشون چون از تاریخ و فلسفه و نظایر آن حرذف می زنند
کهنه پرست و دموده و عقب مونده و دارای افکار قدیمیند
اما خودشون چند تا عکس به اصطلاح تاپ توی وبلاگشون میزارند
همراه عکسی از مثلاً عشقشون
که دو تایی ر.وی ماسه های ساحل دریا لمیده اند
و با چند تا کلمه ای که به هم می بافند
و چند تا شعری که از این و اون کش رفته اند
و با این جور عکسها
وبلاگ خودشون رو امروزی می دونند
و هر چی فحش و ناسزا است
نثار به اصطلاح خودشون کهنه پرستها و عقب مونده ها می کنند
البته شاید فحش و ناسزا گویی از مظاهر امروزی بودنه
چون در همه جا رایج شده
از وب های اینتر نتی و یاهو گرفته
تا مترو و اتوبوس
شرکت و اداره
مدرسه و دانشگاه
و کوچه و خیابون
و ...........
و در این وبلاگ ها جای این چیزها خالی است
یک متن متعالی
یک نوشته باارزش
یک تحلیل ناب هنری یا فلسفی
حتی یک چیز آموزنده
و کلاً یک روح متعالی
و آدم حس می کنه با اومدن به این جور وبلاگ ها وقت و هزینه خودش رو تلف کرده است