زبان اكدی را بیشتر بشناسیم
ابراهمیم شفیعی
منبع : وبلاگ مقدس ترین کتاب دنیا
http://ketabemoghadas.mihanblog.com/post/124
زبان اكَّدی یا آشوری ـ بابلی زبان بسیار مهم در مباحث تاریخ و زبانشناسی مربوط به میانرودان(بین النهرین) است. من در این نوشتار قصد ندارم در مورد كلیت این زبان بنویسم ، بلكه میخوام ، در حد این سطور ، این زبان بسیار باستانی را برای خوانندگان عزیز طوری معرفی كنم كه شناخت ملموستری نسبت به آن داشته باشند.
نكته قابل توجه قبل از شروع این نوشتار آنكه توجه بسیار به زبان عربی و تاثیرات آن ، تاثیرات دیگر زبانهای سامی را در مفردات و تركیبات زبانهای ایرانی بسیار كم رنگ ساخته است.
چه بسا واژگانی كه از زبانهای سامی مثل اكدی ، آرامی ، عبری و... وارد گفتار مردم آریایی شده است كه امروزه عربی پنداشته میشود و راه نفوذ آن به زعم بسیاری ظهور دین مبین اسلام در ایران است. این غفلت در بخشهای دیگری باعث شده است تا بسیاری از واژگان خاص هر كدام از این زبانها نیز كه وارد این گستره جغرافیایی شده و جایی برای خود یافتهاند نیز ایرانی پنداشته شوند ؛ در حالیكه اینگونه نیست. من نخستین باری كه در قاموس قدیمی اكدی دانشگاه شیكاگو نوشته آی.جِی.گِلب واژه "آواجوم" یا "آواگوم" را دیدم كه به معنای "گفتن" بود ، پی به ارتباط بسیار وسیع این زبان با زبان خودمان بردم.
واكاوای "آواجوم" یا "آواگوم"
در زبان اكدی اسامی در سطح وسیعی پسوند "م" میگیرند (در مورد او در اوم هم توضیح خواهم داد) ؛ پس داریم آواگ یا آواج كه به راحتی تركیبهایی مثل "واژه" ، "آواز" ، "آوا" و... را میتوان از آن دریافت. اما از آن مهمتر آنكه در زبان ولهجههای ایرانی مثل پهلوی ، كردی ، لری و... از واژگان همریشه با آن بهره برده میشود. مثلا در پهلوی داریم وَختَن (MacKenzie- صفحه 89) و یا در كردی كرمانجی آخ ، در كردی سورانی ویژان ، واته ، ویتین و در لری واج ، واژ [مثل واژم یا واجم] و در لهجهی سیوندی (یكی از شهرهای قدیمی نزدیك تخت جمشید) اش [مثل باشم یعنی بگویم] همه یا به معنای گفتن هستند و یا تولید صدا توسط آدمی هستند.
بند هفتم قانون حمورابی ومقایسه با زبان عربی
دراین قسمت هم قسمتی از قانون حمورابی را كه بسیار شناخته شده است با زبان عربی مقایسه میكنم. دلیل این مقایسه آن است كه همانطور كه دیدیم در مثال قبلی راه مستقیمی در رسیدن "آواجوم" یا "آواگوم" در زبانهای ایرانی طی شد. مقایسه قبلی مربوط به واژهای بود كه اینك در زبان عربی وجود ندارد. اما اینك با مقایسه اكدی وعربی به این نكته خواهیم رسید كه امكان ورود بسیاری از واژگان آشنای مورد استفاده در عربی از طریق اكدی و نه از طریق عربی نیز وجود دارد.
اكدی : شومّآ اویلوم لو كاسپام لو حوراشام لو وردام لو امتام لو آلپام لو ایمّرام لو ایمرام او لو میمّآ شومشو اینا قَت مَر اویلوم او لو وَرَد اویلوم بالوم شیبی او ریكساتیم اشتام او لو انا ماشَّروتیم ایمحور اویلوم شو شارَّق ایدّك
ترجمه: اگر یک نفر، نقره، طلا، برده (مرد)، برده (زن)، گاو، گوسفند، خر و یا چیزی دیگر را از دست مرد دیگری و یا برده مردی بدون شاهدان و یا قرارداد و یا مجبور كردن آنها بخرد ، پس این مرد یك دزد است، او کشته خواهد شد.
شومّآ = ام (شین به ه تبدیل و سپس افتاده) = اگر
لو = اَو = یا
كاسپام = كسف = نقره
وردام = برده مرده = این واژه مستقیم وارد فارسی شده
امتام = امة = كنیز
ایمرام = حمار = خر
اینا = عن = از
او لو = وَ لَو = و چنانچه
بالوم = بلی = بدون
اشتام ، ماشَّروتیم = شراء = خریدن
شو = هو (شین به ه تبدیل شده) = او
شارَّق = سارق = دزد
مقایسه اعداد و ضمایر با عربی
با كمی دقت متوجه شباهت واژگان اكدی وعربی خواهید شد. تبدیل ش به ث و پ به س را در نظر بگیرید
1 ištēn (ایشتِن) [عربی: احد]
2 šinā (شینا) [عربی: ثانی]
3 šalāš (شالَش) [عربی: ثالث]
4 erbē (اِربِ) [عربی: اربع]
5 ḫamiš (حَمیش) [عربی: خامس]
6 šediš (شِدیش) [عربی: سادس]
7 sebē (سِبِ) [عربی: سابع]
8 samānē (سامَنِ) [عربی: ثامن]
9 tešē (تِشِ) [عربی: تاسع]
10 ešer (اِشِر) [عربی: عاشر]
أَنَاكُ = أنا = من
أَتَّ = أنتَ = تو مذكر
أَتِّ = أنتِ = تو مونث
شُو = هو = او مذكر
شِی = هی = او مونث
نِنُ = نحن = ما
أتُّنُ = أنتم = شما مذكر
أَتِّنَ = أنتن = شما مونث
شُنُ = هم = ایشان مذكر
شِنَ = هن = ایشان مونث