نقد فیلم ارغوان
جمع اوری از گارگین فتائی
.
ارغوان ( فیلم )
Arghavan
کارگردان
امید بنکدار
کیوان علیمحمدی
تهیهکننده
کیوان علیمحمدی
نویسنده
علیاکبر حیدری
امید بنکدار
کیوان علیمحمدی
بازیگران
مهتاب کرامتی
مهدی احمدی
شقایق فراهانی
آزاده صمدی
الهام کردا
یاسمن پازوکی
نسیم ادبی
مریم بوبانی
رابعه مدنی
مرتضی اسماعیل کاشی
نیکی نصیریان
موسیقی
بردیا کیارس
فیلمبرداری
مرتضی پورصمدی
تدوین
سیاوش پورخلیلی
امید بنکدار
کیوان علیمحمدی
توزیعکننده
موسسه نیمروز فیلم
تاریخهای انتشار
۵آبان ۱۳۹۴
مدت زمان
۹۰دقیقه
کشور
ایران
زبان
فارسی
ارغوان فیلمی به کارگردانی و نویسندگی امید بنکدار و کیوان علیمحمدی ساخته سال ۱۳۹۳است.
داستان فیلم
این فیلم داستان یک زن و مرد است که در شب مرگ یک موزیسین معروف، برخورد اتفاقیشان روی گذشته و آینده هر دوی آنها تاثیر میگذارد.
مرد میانسالی ( مهدی احمدی ) در یک فروشگاه با زنی به نام آوا ( مهتاب کرامتی ) آشنا می شود. این زن که به نظر می رسد اوضاع روحی خوبی ندارد. فیلم سپس به گذشته می رود و داستان زندگی دختربچه ای به نام ارغوان را روایت می کند که...
قد و بررسی فیلم
کارگردان
امید بنکدار و کیوان علیمحمدی : دو کارگردان و نویسنده ای که تمام فعالیت های سینمایی شان تا به امروز به همراه یکدیگر بوده است. این دو پیش از « ارغوان » ، دو اثر پر بازیگر به نامهای « شبانه » و « شبانه روز » را کارگردانی کرده اند و « ارغوان » سومین تجربه کارگردانی شان محسوب می شود.
درباره فیلم « ارغوان» :
در سینمای بین الملل می توان فیلمهای بسیاری را نام برد که فرم ساخت اثرشان مبتنی بر استفاده از استعارات بوده و با زیبایی شناسی های قابل تاملی ( از جمله بازی با رنگ و طراحی صحنه و المان های حاضر در صحنه و... ) ، لحظاتی ماندگار در تاریخ سینما خلق کرده اند. « ارغوان » نیز قصد دارد چنین فضایی را تجربه کند و از بیانی استعاره ای استفاده نماید تا بتواند قاب هایی ماندگار خلق نماید. اما متاسفانه « ارغوان » هیچ ویژگی برای ماندگاری در ذهن مخاطبش ندارد.
فیلم با داستانی ساده آغاز می شود که برای روایت یک عاشقانه ساده کافی به نظر می رسد. مرد و زنی بصورت اتفاقی با یکدیگر آشنا می شوند و سعی می کنند داستان زندگی شان را تعریف کنند. اما فیلم ناگهان گریزی به گذشته می زند و مخاطبش را به سالهای دور و روایت یک داستان دیگر می برد. داستان مرد جوانی به نام فرهاد (مرتضی اسماعیل کاشی ) که همسری ( شقایق فراهانی ) در بستر مرگ دارد اما هر روز دخترش ارغوان را برای یادگیری موسیقی به محل آموزش می برد. وی در این محل به آموزگار ارغوان به نام لیلیی ( آزاده صمدی ) علاقه مند می شود. داستان دوم که حداقل تا اواسط فیلم ارتباطی مستقیمی به داستان ابتدایی فیلم پیدا نمی کند، با ریتمی بسیار کند، بازی های تصنعی و قاب بندی های عجیب همراه بوده است که اثری را به فیلمهای ساخت اوایل دهه 80 شمسی مبدل کرده است.
« ارغوان » شخصیت های زیادی ندارد اما به همان تعداد محدود نیز به درستی نپرداخته. فیلم در مرحله اول با حضور زن میانسالی آغاز می شود و سپس ما به گذشته می رویم. سازندگان تا اواسط داستان این ذهنیت را در تماشاگر ایجاد می کنند که این زن میانسال قرار است ارتباطی به فلشبک های فیلم داشته باشد که در دوران قبل از انقلاب رخ می دهد. اما در کمال شگفتی، زمانی که با هویت اصلی این زن مواجه می شویم، سوالات مهمی پیش روی مخاطب قرار می گیرد که مهمترین آن این است که دلیل حضور این زن در داستان چه بوده است؟ دو کارگردان فیلم، هرگز به این سوال پاسخ نمی دهند که این زن برای چه با همسرش دعوا کرده ؟ چرا به یکبار به یگانه اعتماد می کند؟ چه ارتباطی میان او و موسیقی فاخر وجود دارد ؟ چرا همسرش تا این حد از او متنفر است؟ اینها بخشی از سوالات بی پاسخی هستند که مخاطب پس از تماشای فیلم آن را مطرح خواهد کرد.
روایت بخش های پیش از انقلاب نیز وضعیت بهتری ندارد با این تفاوت که در اینجا اوضاع فنی فیلم نیز بهم می ریزد و مشکل فقط در فیلمنامه خلاصه نمی شود. در این بخش ما با مادری مواجه می شویم که فرزندانش را به کلاس موسیقی می آورد. این مادر بی آنکه دلیل مشخصی داشته باشد، تلاش دارد تا بتواند با پدرِ ارغوان صحبت کند. این رویه در دقایقی از فیلم مکررا تکرار می شود و تماشاگر حدس و گمان های زیادی در ارتباط با این شخصیت در ذهنش ایجاد می کند. ایا این زن قرار است اغواگر باشد؟ آیا به زندگی پدر ربط دارد؟ آیا هدفی برای نابودی پدر دارد؟ اما به یکباره این زن از داستان خارج می شود بی آنکه بدانیم اصلا دلیل حضور او در مقابل دوربین چه بوده.
رابطه میان پدرِ ارغوان و لیلی نیز که می بایست عاشقانه فیلم را هدایت می کرد یا دست کم، نشان از وجود فضایی عاشقانه می داشت، نه تنها بستری برای روایت این فرم مهیا نمی کند، بلکه با پرداخت بد و بازی های بدتر بازیگران فیلم، به نقطه ضعف فیلم مبدل می گردد. ضعفی که می توان از آن به عنوان هسته اصلی داستان یاد کرد که از کنارش داستانک های مختلف سرچشمه گرفته است. عاشقانه پدر و لیلی چنان بی حال و بی رمق است که ابدا نمی توان به آن اعتماد کرد و این عشق را ستود.
نحوه پی بردن ارغوان به کنسرت رفتن پدرش با لیلی و رفتارهای عجیبش پس از متوجه شدن این موضوع، بی آنکه ظرافتی در پرداخت داشته باشند، شبیه به تعریفی یک خطی از موقعیت هست؛ اوج این شلختگی و کج سلیقگی را می توان در لحظه بستن چشم مادر توسط دختربچه بی آنکه احساسی در چهره اش نمایان باشد مشاهده کرد.
همه این ایرادات زمانی که در یک سوم پایانی فیلم، دو داستان به یک داستان واحد مبدل می شوند، وارد مرحله جدیدی از ضعف می گردد! از چهره پردازی ضعیف فیلم گرفته تا بازی های تصنعی و منطق روایی داستان و البته مطرح کردن سوالات بی پاسخ جدید، همه کمک کرده اند تا تماشای « ارغوان » تجربه ای عجیب و متفاوت باشد.
اصرار دو کارگردان فیلم به گرفتن نماهای عجیب و غریب اعم از رویت شخصیت ها از داخل آیینه، پشت در و پرده، تغییر زاویه دوربین با سرعت شدید از میان درها که سبب شده بازیگران در پشت پرده و دیوار دیالوگ بگویند، باعث هرچه بیشتر گنگ شدن فیلم شده است. این دو کارگردان در راستای تاکید بر ثبت قاب های عجیب دوربین در « ارغوان » ، بازیگران را هنگام گفتن دیالوگ به این سو و آن کشانده اند بطوریکه گاها برای بر زبان آوردن یک خط دیالوگ و سپس دیالوگ بعدی، بازیگر بی جهت از سمت چپ به راست یا بالعکس تغییر مکان می دهد. این نوع تصویربرداری و قاب بندی، در اواخر دهه ی هفتاد و حتی اوایل دهه ی هشتاد شمسی در سینمای ایران طرفداران مشخصی داشت اما پس از گذشت یک دهه از آن متد فیلمسازی، در « ارغوان » ما این فرصت را داریم که کلیشه های فیلمسازی دهه های گذشته را دوباره ملاقات کنیم.
مرتضی اسماعیل کاشی یکی از مصنوعی ترین بازیهای دوران بازیگری اش را در « ارغوان » به نمایش گذاشته که به نظر می رسد بیشتر به جهت تاکید دو کارگردان فیلم به چنین اجرایی باشد. آزاده صمدی نیز در نقش دختری ارمنی، گاهی با لهجه کاملا فارسی صحبت می کند و گاهی با لهجه ای کم و بیش ارمنی. در این میان شاید بهترین بازیگر فیلم مهدی احمدی باشد که حداقل توانسته همانی که طرفداران « شب های روشن » از آن انتظار داشته اند باشد. مهتاب کرامتی نیز تمام توانش را به کار گرفته تا بازی خوبی از خود به نمایش بگذارد اما شخصیتی که ایفا می کند به حدی گنگ است که تماشاگر نمی تواند تمرکزی به بازی او داشته باشد. متاسفانه الهام کردا که بازی و لهجه بهتری اختیار کرده، حضور کمتری در فیلم دارد.
« ارغوان » یکی از ناامید کننده ترین آثار سال است. فیلمی که می خواهد با تکیه بر زیبایی شناختی های سینمایی، اثری شاعرانه خلق کند اما نتیجه کار چنان بد و غیرقابل هضم است که تماشاگر حرفه ای سینما را از خود می راند. فیلم در دقایق پایانی چنان به ورطه سقوط می افتد که مکالمه یگانه و آوا در داخل ماشین در یک لحظه خاص، سبب خنده بلند تماشاگران به جهت حماقت آمیز چیده شدن پازل های فیلم می گردد. فیلم که تمام می شود یادمان می رود که چرا و چطور باید از کدام بخش فیلم لذت ببریم!
فیلم دیالوگ بامزه ای هم دارد که خواندنش خالی از لطف نیست : « من که الان دارم این سی دی رو کپی می کنم به این معنی نیست که به حقوق مولف احترام نمیزارم! این سی دی رو الان روی هارد کپی میکنم اما فردا میرم دوباره اصلش رو می خرم! »
نقد فیلم ارغوان ساخته امید بنکدار و کیوان
حمیدرضا امیدی سرور / مد و مه
امید بنکدار و کیوان علیمحمدی فیلمسازانی هستند غیرقابلپیشبینی، هرچند که غیرقابلپیشبینی بودن آنها دیگر به یک ویژگی قابل پیشبینی بدل شده و ندید میتوان حدس زد که کاری متفاوت و البته فکر شده ارائه خواهند کرد. اثری که می توان دریافت از فیلمنامه گرفته تا کارگردانیاش حساب و کتاب دارد و... اما اینها هیچیک دلیل نمی شود که هر آنچه این دو یار دیرین و به نظر جدانشدنی در مقام کارگردان به اجرا در آورده و یا به اجرا در خواهند آورد، به بار نشسته باشد.
جتلب آنکه ارغوان،برخلاف آثار قبلی این دو فیلمساز که آثارپیچیده تری هم بودند (چه در محتوا و چه در فرم)، همانقدر که سر راست تر به نظر می رسد نا موفق تر هم جلوه می کند. البته پاشنه آشیل فیلم یک نکته است که سهم کم و بی پرنگی در فیلم داشته است و عدم توفیق آن دیگر وجوه فیلم را نیز تحت الشعاع خود قرار داده.
فیلمسازان ایرانی در طول این سی و پنج سالی که از انقلاب می گذرد، معضل بزرگی برای نشان دادن سالهای پیش از انقلاب داشته اند، در این شکی نست اما مشکل مهم فیلم ازغوان در از کار درنیامدن بخشهایی که به عنوان رخ دادهایی در سال 1354 جلوی دید تماشاگر قرار می گیرد،تنها حاصل مسائل برون متنی تحمیل شده به فیلم نیست. این بخش های فیلم بیش از آنکه میانه دهه پنجاه را تداعی کند بیشتر به حال هوای دهه سی و به خصوص فیلمهایی که در این سالها ساخته شده شباهت دارد. فیلمهایی با میزانسن های تئاتری، ریتم کند و بازی های غیر منعطف. چنین مشکلاتی برای یک فیلم د دهه سی چندان هم نامعمول نبود چون نه تنها اغلب بازیگران آن نسل که حتی برخی از فیلمسازانش نیز از تئاتر به سینما آمده بودند. اما کیوان علیمحمدی و امید بنکدار نه تنها از تئاتر به سینما نیامده اند که اهل سینما هستندو با آن زندگی کرده اند. اما چرا حاصل کارشان اینطور شده؟
به نظربخشی از عدم موفقیت فیلم در این بخش ها دارند مربوط است به طراحی لباس و صحنه ای ناموفق. وقتی فضای یک فیلم در نیاید، ارتباط برقرار کردن با آن دشوار می شود. این تفاوت ها وقتی فیلم به زمان حال می آید جلوه محسوسی به خود می گیرد گویی فیلم جانی تازه به خود گفته و به حرکت در می آید. اما مشکل آنجاست که از میان سه مقطع زمانی که فیلم در آنها جریان دارد این بخش ها از همه مهمتر و کلیدی تر هستند. در واقع ایده جستجوی زمان از دست رفته که در فضای کلی فیلم جریان دارد، قرار است در این بخشها زمینه چینی شود و در دیگر زمانها به بار نشسته و متبلور شود.
ارغوان فیلمی است عاشقانه، حکایت عشق به موسیقی و عشق به محبوبی زمینی؛ کش مکش ها درونی شده فیلم یاد آور این جمله است : دریغا که عشق رفت و باز نیامد!
در طول سه دهه ای که از دور و نزدیک سینما را دنبال کرده ام اینقدر فهمیده ام که قرار نیست همه فیلمها فیلمسازان هرچقدر هم مستعد بوده و راه خود را درست آمده باشند، موفق از کار در آید ارغوان نیز از این قاعده مستثنی نیست. بدون آنکه قصد تعارف درمیان باشد به شخصه نسبت به سینمای بنکدار و علیمحمدی امیدوارم، چه باک که در کارنامه آنها به نظرمشبانه روز از هر نظر فیلم بهتری از بقیه آنها بوده.
بعداز تحریر:
در یادداشتی که برای معرفی فیلم ازغوان در نشریه سینمایی با سابقه کشور که خود بنکدار و علیمحمدی نیز سابقه همکاری با آن را دارند، در کنار نکات خواندنی و جالبی که درباره این فیلم عنوان شد به پاراگراف عجیبی برخوردم، کنجکاو شدم معنای آن را دریابم: «پیش نیاز لذت بردن از ارغوان سواد موسیقی ست. از این رو تازه ترین ساخته این دو کارگردان خوش ذوق محصولی ساخته شده برای طبقه دانای متوسط اهل ذوق است که سالها در سینمای ایران کمتر فیلمی با اتکا به دانش و اعتماد به سلیقه و سواد هنری آنها در هنر موسیقی ساخته شده و این شاید فیلمی ست که مفهوم هنر برای هنر را دوباره در فضای دست به عصا و میان مایه اجتماع سینماروی ایرانی زنده می کند.»
این یادداشت که احتمالا علاقه یا رفاقت نویسنده در نگارش آن دخیل بوده به بهترین وجهی پنبه فیلم را می زند. موافق بودن با تعارفاتی این چنین مثل این است که بنکدار و علیمحمدی بدهند سر در سینماهای نمای دهنده فیلمشان بنویسند اگر سواد موسیقی ندارید داخل نشوید!
گذشته از همه این ها به شخصه نفهمیدم که «طبقه دانای متوسط اهل ذوق» چگونه طبقه ای ست که سینمای ایران سالهاست «کمتر فیلمی با اتکا به دانش و اعتماد به سلیقه و سواد هنری آنها در هنر موسیقی» ارائه کرده و اصلا چه لزومی دارد سینمای ایران موظف باشد با « اعتماد به سلیقه و سواد هنری آنها در هنر موسیقی» آنها فیلم تولید کند؟ از همه این ها که بگذریم تا بحال فکر می کردم «مفهوم هنر برای هنر» چیزی جز این باشد که یک هنر اثری درباره هنری دیگر و یا در ستایش هنری ساخته شده باشد!
.
منابع
«لیست کامل عوامل فیلم ارغوان». سوره سینما. بازبینیشده در ۲ژانویه ۲۰۱۵.
«ارغوان». وبگاه سینت. بازبینیشده در ۲ژانویه ۲۰۱۵.
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B1%D8%BA%D9%88%D8%A7%D9%86_(%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85)
http://moviemag.ir/cinema/movie-reviews/iran/12891-%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%88-%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%C2%AB-%D8%A7%D8%B1%D8%BA%D9%88%D8%A7%D9%86-%C2%BB#sthash.OkMd5Agx.dpuf
http://moviemag.ir/cinema/movie-reviews/iran/12891-%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%88-%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%C2%AB-%D8%A7%D8%B1%D8%BA%D9%88%D8%A7%D9%86-%C2%BB
http://www.madomeh.com/site/news/news/1230.htm