آیا ارامش ذهنی و هوشیاری برای سالمندان تنها یک افسانه است؟
نوشته الین جولیان Eileen Julian
ترجمه گارگین فتائی
.
از افسانه بیرون است و افراد خیلی زیادی به آن باور دارند که وقتی ما پا به سن می گذاریم نمی توانیم به مدت طولانی خوش حال ، مستقل و از اعضاء پر بار جامعه باشیم چه اتفاقی رخ می دهد؟ .
من این اواخر صدمه ای جدی در ناحیه کفل و باسن داشتم که مرا به بیمارستان کشاند . در ابتدا من هراس داشتم اما تنها با یک بحران کوتاه مدت مواجه شدم . اکنون بعد از معالجات خوب پزشکی ، روی پای خودم می ایستم ، می توانم کار کرده و احساس خوبی دارم . مطمئناً من دردهایی دارم و آهسته تر از وقتی که هجده ساله بودم راه می روم دیشب این را حس کردم وقتی که برادر زاده ام به من گفت "عمه الین ! من می خواهم وقتی پیر شدم مثل تو بشم تو هفتاد و شش سال داری و هنوز خوش حالئ و تندرستی و هنوز کار می کنی تو فعال و برومندی."
او راست می گفت من برومندم اما همیشه خیلی احساس آرامش و امنیت نمی کنم سالها پیش مادربزرگم با مسائل جدی مالی مربوط به کهنسالی برخورد کرد . خوشبختانه خانواده ما قادر به مواظبت از او بود و سرانجام تا سن نود و چهار سالگی زندگی کرد اما وضعیتش مرا در مورد آینده مالی خودم در زمان کهن سالی به فکر وامیداشت . من در اوایل دهه سی زندگی خودم بودم ولی ایا برای پنجاه یا شصت سال دیگر منابع کافی برای یک زندگی راحت را داشتم؟ پاسخ احتمالاً منفی بود بنابراین من اقدام به بهبود نواقص کردم . من در مورد پیر و فقیر و تنها شدنم احساس نگرانی می کردم اما نه بیش از این . من تندرست نیستم اما نسبت به دیگر همسن هایم مرفه و پولدارم بنابراین چگونه به این هدفم برسم؟
خوب من اول یک مشاور مالی استخدام کردم او به من گفت که من در خرج کردن ولنگار بوده ام . در نتیجه ممکن است پول هایم ته بکشد و بهتر است این ریسک و خطر را از طریق نگهداری بیشتر پول در حال حاضر بهبود بخشم .
وقتی من بالاخره بازنشست شدم نگازیر شدم با برخی انتخاب های مستقیم درباره آنچه که بعداً باید انجام دهم مواجه شوم . ایا می خواستم به یک آپارتمان کم هزینه تر در یک هوای گرم تر نقل مکان کنم و تمام روز را خوش بگذرانم ؟ نه من چنین چیزی نمی خواستم . من برخی دوره ها را برای پیشرفت مهارتهایم گذراندم سپس شغلی نیمه وقت که واقعاً ان را دوست داشتم یافتم با این وجود کار دوم خود را برای درآمد اضافی شروع کردم و اکنون بر این باورم که کار کردن مرا سرزنده و هوشیار نگه می دارد .
وقتی برادر زاده ام از من پرسید که چگونه من در سن هفتاد و شش سالگی خوش حال و تندرست هستم من به او گفتم به کار خودت در امری که به آن عشق می ورزی ادامه بده ، مثبت فکر کن ، هر آنچه را که دوست داری در حد اعتدال انجام بده و خودت را با افراد مهربان و دوست داشتنی احاطه کن و البته شکلات بخور.
امروز من احساس امنیت می کنم چرا که می دانم بعداً یک سربار مالی برای برادر زاده ام نخواهم بود و این به من یک ارامش ذهنی بزرگ می دهد .