کشیش کریستوفل؛ "پدر"آلمانی نابينايان ايرانی
.
.
نابینایان ایران توانایی خواندن و نوشتن خود را مدیون کشیشی آلمانی هستند که نخستین آموزشگاه نابینایان را در سال ۱۳۰۴در شهر تبریز بنیان نهاد. مردی که در ایران ریشه دواند و پیکرش در شهر اصفهان به خاک سپرده شد.
هنگامی كه صحبت از خط بريل يا خط نابینایان میشود، هميشه میپرسند: «راستی اين خط بينالمللی است؟»
اين تصور نادرست از اينجا ناشی شده كه خط نابينايان را چيزی مانند زبان اشاره ناشنوايان میپندارند. در واقع اما اين خط معادل يا كد متفاوتی برای الفبای خط های معمول و مرسوم است. در نتیجه خط نابينايی چينی، عربی و لاتين طبيعتاً با هم فرق دارند.
الفبای فارسی اين خط كه سيستم اصلی آن در سال ۱۸۲۵توسط لوئی بریل برای خط لاتين اختراع شد، صد سال پس از آن به همت كشيش كريستوفل در تبريز معرفی و ثبت گرديد.
ببینید: تصاویری از دوران اقامت کشیش کریستوفل در ایران
نابينايان ايران خواندن و نوشتن به فارسی را وامدار كشيش كريستوفل هستند؛ كسی كه نيمی از زندگی خود را صرف بنای سازمانهای آموزشی و پرورشی برای آنان در تركيه و ايران نمود، با دست خود نخستين كتابها را به تركی، ارمنی و فارسی برای آنها رونويسی كرد و خود نيز جزوههايی در اين زمينه نوشت كه تنها به خط بريل منتشر شدند.
اهداف بزرگتر
ارنست ياكوب كريستوفل در روز ۴سپتامبر ۱۸۷۶در شهر رايت )مونشنگلادباخ امروزی( كه تيم فوتبالش در ايران شناخته شده است، زاده شد. پس از گذراندن دبستان و سه سال دورهی متوسطه به آموزشگاه پرورش آموزگاران دبستانی رفت.
در آن روزگار آموزگاران دبستانی را در مقایسه با آموزگاران مقاطع بالاتر تحصیلی، دانشآموختگان دونپايهای میديدند که در پرورشگاههای فقيرانه با سلسله مراتبی نظامی، نگهداری میشدند. بدين ترتيب كريستوفل كه خود بنيانگذار آموزشگاهها و پرورشگاههايی برای نابينايان بود، در دوره نوجوانی سه سال در پرورشگاه زيسته بود و سه سال نیز به عنوان كمک مربی در پرورشگاههای كودكان بیسرپرست خدمت كرد.
آنجا بود كه يوليوس اشتورسبرگ (Julius Stursberg) سرپرست آن پرورشگاه را شناخت كه خود آموزگار زباندانی بود و كريستوفل را هم به آموختن زبانهای گوناگون تشويق میكرد.
کشیش کریستوفل در کنار دانشآموزان و کارکنان مدرسه نابینایان در شهر اصفهان
کریستوفل در ۱۸سالگی از كشتار سال ۱۸۹۴ارمنيان در تركيه آگاه شد و از همان هنگام احساس وظيفهی نگهداری و پرورش مسيحيان در شرق در او جان گرفت. او اندکی بعد از فارغالتحصیلی از مدرسه مذهبی کشیشان در شهر بازل سوئیس در سال ۱۹۰۴به همراه خواهرش هدویگ از سوی "كميتهی كمک به ارامنه"مستقر در سوئیس به سيواس در تركيه رفت و نخستين پرورشگاه تبليغ دین مسيحیت در کشورهای خاور نزدیک را در آنجا بنيان نهاد.
در بهار سال ۱۹۰۷کریستوفل و خواهرش پس از اتمام مأموریت سه ساله با کولهباری از تجربه به ویژه در زمینهی کار با نابینایان به آلمان باز گشتند. این دو یک سال بعد باز راهی ترکیه كه کریستوفل آن را به علت كشتار ارامنه "كشور اشک و خون"میناميد، شدند. کریستوفل و هدویگ در شهر ملطيه در بخش كردنشين تركيه نخستين آموزشگاه نابينايان در شرق را تأسیس کردند.
اين آموزشگاه و پرورشگاه ويژهی ارامنهی مسيحی بود ولی كريستوفل در سر اهداف بزرگتری را میپروراند كه هيچكدام از نهادهای تبليغ آيين مسيح با آنها همراه نبودند. او میخواست آموزشگاههايی ويژهی كليهی نابينايان در شرق بنيان نهد.
بدين ترتيب در سال ۱۹۰۸راهش را از همهی نهادهای رسمی تبليغ آيين مسيح در آلمان و سوئیس جدا كرد و به تنهايی سازمانهای نابينايان را نخست در تركيه و سپس در ايران تشكيل داد.
گشایش نخستین آموزشگاه نابینایان در ایرا
کریستوفل با آغاز جنگ جهانی اول از تركيه به آلمان بازگشت و تا پايان جنگ به عنوان كشيش ارتش در جبههها مشغول كار بود. او فرزند زمان خود بود و مانند اكثريت مردم آلمان به شدت ناسيوناليست به شمار میآمد. کریستوفل دربارهی جنگ جهانی اول مینويسد: «از آنجا كه گرفتاری ميهن را عميقاً حس میكردم، تنها با دلی ناخرسند و غمگين از خدمت نظام درآمدم. چون شانس خدمت در جبهه را نداشتم، شاد بودم كه دستكم به عنوان كشيش بيمارستانهای ارتشی خدمت كنم.»
اما كارها و كمکهای كريستوفل در شرق روحيهی بينالمللی و انساندوستی را نيز در او آشكار میسازند.
او در هفت سالی كه در تركيه مشغول خدمت و تبليغ آيين مسيحیت بود، زبان تركی و ارمنی آموخت، الفبای نابينايان را برای ارامنه ابداع كرد و جزوههای درسی بسياری در رشتههای گوناگون برای شاگردان آموزشگاهش نوشت. با كشتار ارامنه و طرد مسيحيان از تركيه در سال ۱۹۱۵او نيز مجبور به ترک آن كشور شد. گرچه بار ديگر در سال ۱۹۱۹برای تجديد آموزشگاه ويرانشدهاش به تركيه بازگشت و امتحانات سختی را برای به دست آوردن پروانهی آموزگاری با موفقيت گذراند، اما با این حال اجازهی بازگشايی آموزشگاه نابينايان در تركيهی نوين را نيافت.
کشیش کریستوفل پس از پنج سال اقامت، كار و تبليغ دين در آلمان تاب نياورد و راهی تبريز شد، چون ايران را روادارتر از تركيه تشخيص داده بود.
او در سال ۱۹۲۵ (۱۳۰۴) نخستين آموزشگاه نابينايان را در تبريز گشود. در همانجا با تلاش خستگی ناپذيری خط و زبان فارسی و تركی آذری آموخت و الفبای بريل را برای فارسیزبانان ابداع كرد. پس از سه سال آموزشگاه را به همكاران جوانترش تحويل داد و در اصفهان سازمان نابينايان تازهای بنيان نهاد كه تا زمان انقلاب سال ۱۳۵۷در ایران برپا بود.
کریستوفل، گمنام در ایران
در سال ۱۹۴۳كه نيروهای متفقين در ايران حرف اول را میزدند، كريستوفل بازداشت و به اتهام همكاری غير مستقيم با رژيم آلمان نازی چهار سال در اردوگاههای اسرای جنگی به سر برد. پس از اثبات بیپايگی این اتهامات نخست در شهر نومبرشت در غرب آلمان پرورشگاهی برای قربانيان نابينای جنگ جهانی دوم تأسيس كرد ولی باز در سال ۱۹۵۱به آموزشگاه خود در اصفهان بازگشت. کریستوفل تا پايان عمر یعنی ۲۳آوريل ۱۹۵۵ (۴ارديبهشت ۱۳۳۴) به تلاش خود در آموزش و پرورش نابينايان ايران ادامه داد. کشیش کریستوفل همانجا در آرامگاه ارامنهی اصفهان به خاک سپرده شد.
کشیش کریستوفل در آرامگاه ارامنه اصفهان به خاک سپرده شد
زابينه تونه در كتاب "زندگی برای مسيح"از تلاش خستگیناپذير و فداکاری كريستوفل مینويسد كه تا پايان عمر سرخوردگیها، محروميتها و مخالفت مقامهای مذهبی و سياسی در کشورهای مختلف او را از كار برای نابينايان باز نداشت. او تنها چند ماه پيش از درگذشتش نشان افتخار آلمان فدرال را به خاطر خدماتش دريافت كرد.
سازمان بشارت آيين مسيح آلمان پس از درگذشت كريستوفل به ياد و افتخار او "سازمان بشارتی نابينايان كريستوفل" (Cristoffel Blindenmission) نام گرفت.
اين سازمان هم اكنون در بيش از يک هزار برنامهی آموزشی و پرورشی برای نابينايان در صد کشور جهان، جز در زادگاهش ايران، فعال است. تنها قدردانی كه پس از انقلاب از كار و تلاش كريستوفل شده، كتابی است با عنوان "آرامگاه خارجيان در اصفهان"كه اميرهوشنگ آقايی در آن بخشهايی از كار و آثار کشیش كريستوفل را شرح داده است.
نگارنده كه خود آموخته و پروردهی سازمان نابينايان كريستوفل اصفهان است، شاهد مصادرهی قهرآميز و تعطيلی آموزشگاه در آغاز انقلاب بود؛ در محل كليسای آموزشگاه، یک مسجد ايجاد شد و كلاسها به خوابگاه توانخواهان بدنی و ذهنی تبديل شدند.
افشين استدآبادی كه از آخرين شاگردان كشيش كريستوفل بوده دربارهی "پدر آلمانی نابينايان ايران"میگويد: «با اينكه هميشه با ما مهربان بود، جذبه صدايش طوری همه را میگرفت كه كسی در برابرش سر و صدا نمیكرد. مرد ۸۰ساله موسيقی، خط بريل، بيولوژی، فارسی و آلمانی درس میداد و در اصل میخواست همهی كارهای آموزشگاه را از تدريس و تعمير وسايل و كار در باغ و تيمار حيوانات، يك تنه خودش انجام دهد.»