کریسمس مبارک MARRY CHRISTMASS
بیست و پنجم دسامبر در نزد اکثر مسیحیان ، مقارن است با جشن و تولد مسیح . ارامنه در روز ششم ژانویه میلاد مسیح را جشن می گیرند .
در کتاب مقدس تاریخ تولد مسیح نیامده به همین دلیل برای تعیین تاریخ تولد وی به روایات مسیحی مراجعه کرده اند .
اختلاف بر سر تاریخ ولادت اشخاص بزرگ یک کیش بین پیروان آن در اکثر ادیان جهان وجود دارد .
جهانیان ، تعابیر گوناگونی از مسیح دارند . مسیحیان او را پسر خدا می دانند. پیروان سایر ادیان ، او را یکی از پیامبران بزرگ می دانند و ادیان غیر توحیدی و افراد غیردینی هم مسیح را یک فیلسوف بزرگ تلقی می کنند . آنچه که در میان این تعابیر گوانگون بین اقوام و ادیان ، مشترک است این است که همگی ادیان و اقوام در این مورد با هم متفق القولند که مسیح یک شخصیت برجسته و تاثیر گذار در تاریخ بوده است .
آن ستاره شناسانی که در باب دوم انجیل متی از روی حرکت ستارگان ، ولادت مسیح را حس کرده بودند بنا به روایات ، سه نفر و هر سه اهل ساوه در ایران بودند .
رویه ما در این وبلاگ ، احترام به تمامی ادیان و مذاهب و اقوام و ملتهاست پس تولد مسیح را به تمامی جهانیان و به هر کس هر گونه که در بارهء او می اندیشد تبریک می گوئیم و برای همگان سه اصل اساسی تعالیم مسیح را آرزومندیم یعنی
ایمان امید
محبت
MARRY CHRISTMASS
جشن میلاد مسیح بر تمامی جهانیان خجسته باد
شعرای ایرانی ، ارادت خاصی به مسیح داشته اند به گونه ای که کمتر شاعری را در ایران زمین می توان یافت که بیت یا مصرعی در مورد مسیح نسروده باشد . در دو قطعه شعر زیر که اولی از غزلیات دیوان شمس مولوی و دومی از دیوان حافظ است ابیاتی در مورد مسیح وجود دارد که در اینجا ارائه می گردند
حکیمیم طبیبیم ز بغداد رسیدیم
بسی علتیان را ز غم بازخریدیم
سبلهای کهن را غم بیسر و بن را
ز رگ هاش و پیهاش به چنگاله کشیدیم
طبیبان فصیحیم که شاگرد مسیحیم
بسی مرده گرفتیم در او روح دمیدیم
بپرسید از آنها که دیدند نشانها
که تا شکر بگویند که ما از چه رهیدیم
رسیدند طبیبان ز ره دور غریبان
غریبانه نمودند دواها که ندیدیم
سر غصه بکوبیم غم از خانه بروبیم
همه شاهد و خوبیم همه چون مه عیدیم
طبیبان الهیم ز کس مزد نخواهیم
که ما پاک روانیم نه طماع و پلیدیم
مپندار که این نیز هلیلهست و بلیلهست
که این شهره عقاقیر ز فردوس کشیدیم
حکیمان خبیریم که قاروره نگیریم
که ما در تن رنجور چو اندیشه دویدیم
دهان باز مکن هیچ که اغلب همه جغدند
دگر لاف مپران که ما بازپریدیم
دیوان شمس مولوی
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
وان چه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد
گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است
طلب از گمشدگان لب دریا میکرد
مشکل خویش بر پیر مغان بردم دوش
کو به تایید نظر حل معما میکرد
دیدمش خرم و خندان قدح باده به دست
و اندر آن آینه صد گونه تماشا میکرد
گفتم این جام جهان بین به تو کی داد حکیم
گفت آن روز که این گنبد مینا میکرد
بی دلی در همه احوال خدا با او بود
او نمیدیدش و از دور خدا را میکرد
این همه شعبده خویش که میکرد این جا
سامری پیش عصا و ید بیضا میکرد
گفت آن یار کز او گشت سر دار بلند
جرمش این بود که اسرار هویدا میکرد
فیض روح القدس ار باز مدد فرماید
دیگران هم بکنند آن چه مسیحا میکرد
گفتمش سلسله زلف بتان از پی چیست
گفت حافظ گلهای از دل شیدا میکرد
دیوان حافظ