affect / effect
Affect
•تحت تاثیر قرار دادن، اثر کردن، متاثر کردن
Effect
اثر، تاثیر
نتیجه، پی آمد،
affectیک فعل است به معنی روند یک چیزی که سبب تغییر در چیز دیگری می شود
Effectیک اسم است و به معنی پایان نتیچه برخی تغییرات
این بیماری بر قابلیت تنفس تاثیر می گزارد
This disease is affecting my ability to breathe.
این دارو اثر فوری بر درد دارد
The medicine had an instant effect on the pain.
در انگلیسی محاووره ای و کوچه بازری هر دو کلمه affectو effectیک جور تلفظ می شوند