نقد فیلم ایرانی خشم و هیاهو
چمع آوری از گارگین فتائی
خشم و هیاهو (فیلم ۱۳۹۴)
کارگردان
هومن سیدی
تهیهکننده
سعید سعدی
نویسنده
هومن سیدی
بازیگران
طناز طباطبایی
نوید محمدزاده
سعید چنگیزیان
بهناز جعفری
رضا بهبودی
رعنا آزادیور
موسیقی
کارن همایونفر
فیلمبرداری
پیمان شادمانفر
تدوین
مهدی سعدی
هومن سیدی
توزیعکننده
نسیم صبا
تاریخهای انتشار
۲۶اسفند ۱۳۹۴
مدت زمان
۱۰۰دقیقه
کشور
ایران
زبان
فارسی
فروش گیشه
۱٬۵۹۱٬۸۴۷٬۳۰۰تومان
.
خشم و هیاهو فیلمی به کارگردانی و نویسندگی هومن سیدی و تهیهکنندگی سعید سعدی ساخت سال ۱۳۹۴است.
این فیلم در سی و چهارمین دوره جشنواره فیلم فجر برنده جایزه بهترین فیلمبرداری شد. هومن سیدی هم برای کارگردانی خشم و هیاهو جایزه ویژه هیئت داوران را از آن خود کرد.
فیلم خشم و هیاهو از تاریخ ۲۶اسفند ۱۳۹۴در سینماهای ایران اکران شد و بیش از دو میلیارد تومان فروش داشت.
خلاصه داستان
داستان فیلم درباره چیست ؟
خسرو ( نوید محمد زاده ) خواننده مشهوری است که رابطه ای پنهانی را با حنا ( طناز طباطبایی ) آغاز می کند. اما همسر خسرو ( رعنا آزادی ور ) پس از متوجه شدن از این رابطه پنهانی بر اثر یک اتفاق قطع نخاع می گردد. همین موضوع سبب می شود تا همسرش ، حنا را به عنوان پرستار خصوصی او به منزل بیاورد و...
دستاندرکاران
دستیار اول کارگردان و برنامهریز: زینب نصرالهی
مدیر تولید: کامران حجازی
عکاس: محمد بدرلو
طراح صحنه: محسن نصرالهی
طراح لباس: رعنا امینی
صدابردار: حسین بشاش
طراح چهرهپردازی: بابک اسکندری
منتقد: روزبه جعفری
فیلم آشکارا مجموعه ای از جزئیاتی است که سیدی به آن ها علاقه مند بوده و می خواهد آن ها را در دل روایت های مختلفش جا بدهد. بدون آنکه مهم باشد که این عناصر و جزئیات، چقدر با توجه به ساختار و روایت فیلم درست هستند. این امر را هم می توان در سیزده دید و هم آفریقا. گویی فیلمساز تعدادی پلان و خلاقیت های بصری و روایی و صوتی و ... در کیسه ای دارد و مدام چیزی از آن ها را بیرون کشیده و استفاده می کند. موقعیت مرکزی در مورد فرد مشهوری است که وارد رابطه ممنوعی با یک زن می شود. مشخص نیست که فیلم در این موقعیت به دنبال چه چیزی است؟ قتلی رخ می دهد و حال در مورد اتفاق رخ داده، فیلمساز در ساختاری راشامونی، واقعه را از دو نقطه دید روایت می کند. آیا این ساختار به سبب مشخص شدن گره اصلی فیلم است؟ که بدانیم قاتل کیست؟ پس چرا در پایان به صراحت مشخص نمی شود؟ و اگر مهم نیست که بدانیم قاتل کیست، و صرفا موقعیتی که کاراکترها به سبب قتل در آن گرفتار شده و منحنی حرکتی شان مهم است، پس چرا باز چیزی نمی بینیم؟ در روایت مرد با این مواجهه هستیم که زن به زور می خواهد با او درگیر رابطه شود و در نهایت مرگ زن بر اثر یک اتفاق بوده. در روایت زن می بنیم او صرفا برای گرفتن یک امضا پیش مرد می رود و او اغفالش می کند. همین. زمانی ما از چند زاویه دید برای بیان یک واقعه استفاده می کنیم، که هر زاویه دید اطلاعات جدیدی را در مورد خود موقعیت، و کاراکتر ها به ما بدهد. اطلاعاتی که ممکن است با قبلی ها متناقض باشند و ما از دل تناقض به کشف حقیقت برسیم، و یا آنکه همچون تکه هایی پازل، در نهایت کلیتی را برایمان بسازد. اما هیچ کدام از این موارد در خشم وهیاهو نیست. این تنوع زاویه دید هیچ چیز جدیدی را به شخصیت ها و واقعه اضافه نمی کند و اصلا دلیل وجودی اش مشخص نیست. ما با کاراکترهای پیچیده ای رو به رو نیستیم که فیلمساز بخواهد از چند زاویه ویژگی هایشان را برایمان آشکار کند. ما با تعدادی تیپ رو به رو هستیم که به شدت سطحی هستند. طناز طباطبایی همچنان اصرار دارد که در نقش یک دختر ساده اغواکننده باقی بماند. نوید محمدزاده هم تیپ مردی فرصت طلب و عصبی است که برای رسیدن به اهدافش دست به هرکاری می زند. بچه هم که آن وسط معلوم نیست چه می کند! با این تیپ ها نمی توان چنین داستانی را روایت کرد.
کدام عشق؟ آن چیزی که در مورد رابطه طباطبایی و مرد می بینیم، یک دیوانگی محض است. اگر این یک دیوانگی است پس منشا اعتراف پایانی زن چیست؟ می خواهد به پای عشقش بسوزد؟ کدام عشق؟ با تیپ نمی توان یک وضعیت معمول را به وضعیتی غیرمعمول تبدیل کرد. این تغییر وضعیت نیازمند فردیت است. نیازمند کنشی است که از دل ویژگی های فردیتی بیرون می آید. نمی توان با یکسری شمایل کاریکاتوری این کار را انجام داد. آدم های سیدی صرفا برای این هستند که داستان موجود را جلو ببرند. به شدت مهندسی شده و چیده شده به نظر می رسند. هنوز به آن مرحله از پختگی نرسیده اند که ما بتوانیم حیاتی مستقل برایشان متصور شده و آن ها را باور کنیم. همین امر باعث می شود فیلم عاری از آن فضاسازی ای باشد که درام به آن احتیاج دارد. در واقع شاید بتوان قدرت کارگردانی را به طور کلی در دو امر فضاسازی و شخصیت پردازی خلاصه کرد که هردوی این موارد در دل "میزانسن"نمود پیدا می کنند. اما با این حال هرچه فیلمساز در زمینه نوشتن فیلمنامه ضعیف است، اجرای خوبی دارد. اجرایی که گاه ربطی به روایت موقعیت ندارد. اما در جای خود خوب است و نشان دهنده دانش زیباشناختی ای که سیدی دارد. به طور مثال می توان به سکانسی اشاره کرد که زن در حال اعتراف است و چگونگی قتل زن را توضیح می دهد. دوربینی سوبژکتیو که حرکت می کند وحضور شبه وار قاتل. و یا نماهای تخت و سیاه و سفید پایانی. سکانسی که زن به همراه مرد و دیگر اعضای خانواده مقتول بر روی یک خط نشسته اند و پنکه ای روشن است و بدون هیچ حرفی پایان می گیرد و غیره... . اما این ویژگی های بصری خوب و خلاقانه، نمی تواند کلیتی را بسازد. برای داشتن یک فیلم خوب به چیزی بسیار بیشتر از تعدادی پلان خوب نیاز است. در واقع می توان اینگونه گفت که سیدی در زمینه فضاسازی، و میزانسن موفق است. او ذهنی تصویرگر دارد و به خوبی می تواند قاب دکوپاژ شده اش را طراحی کرده و میزانسن بدهد. مشکل او را شاید بتوان در درجه اول در فیلمنامه و در درجه دوم در بازی گرفتن از بازیگرانش جست و جو کرد. ای کاش هومن سیدی به جای اصرار برای نوشتن فیلمنامه، صرفا به عنوان یک کارگردان خوب باقی بماند.
نوید محمد زاده که در یکی دو سال اخیر خودش را به عنوان یک ستاره در سینمای ایران مطرح کرده و با « ابد و یک روز » موفق به دریافت سیمرغ هم شد، بازیگر نقش اصلی فیلم است. طناز طباطبایی که بیشتر با « رخ دیوانه » به یاد آورده می شود هم در فیلم حضور دارد. رعنا آزادی ور هم که امسال پرکار شده و فیلم عجیب و غریب « این سیب هم برای تو » را بر پرده داشت، یکی از بازیگران فیلم می باشد.
کارگردان کیست ؟
متولد سال 1359 در شهر رشت می باشد. هومن سیدی تا سالها به عنوان بازیگر شناخته می شد اما در چند سال گذشته فعالیتش را در حوزه نویسندگی و کارگردانی افزایش داده. آخرین ساخته سیدی « اعترافات خطرناک ذهن من » نام داشت که دارای فرم و روایت متفاوتی نسبت به آثار تولید شده در سینمای ایران بود اما با استقبال نه چندان مناسب تماشاگران مواجه شد.
نکات مثبت فیلم ؟
فیلمبرداری « خشم و هیاهو » و قاب بندی های جذابش یک نکته مثبت ویژه است.
هون سیدی نشان داده که توانایی خوبی در بازی گرفتن از بازیگران فیلمهایش دارد. در « خشم و هیاهو » هم مجموع بازیگران بازی های خوبی از خود به نمایش گذاشته اند. ای کاش پرداخت این شخصیت ها هم می توانست به کمک بازیهای خوب بازیگرانش بیاید.
نکات منفی فیلم ؟
فیلمنامه می خواهد شخصیت های داستان را باور کنیم اما دلایل کافی برای این منظور به مخاطب ارائه نمی دهد. اینکه داستان شخصیت های فیلم از زوایای مختلف به تصویر کشیده شود دال بر پیچیده بودن آنان نیست. شخصیت های داستان تنها تیپ هایی هستند که فیلم از چند منظر مختلف به آنان پرداخته است.
فیلم در یک سوم پایانی دچار آشوب درونی می شود و تکلیفش با خودش مشخص نمی شود. از طرفی عشق خسرو و حنا را در طول فیلم هرگز آسمانی نمی خواند اما به یکباره حنا را در فصل پایانی می بینیم که یک فداکاری عجیب و غریب انجام می دهد. فداکاری که فیلمساز بستر مناسبی برای باورپذیر شدن آن مهیا نکرده و همه چیز یکدفعه ای رخ می دهد!
و باز هم فکر میکنم این نکته منفی ثابت را باید در این بخش ذکر کنم که فیلمهایی مانند « خشم و هیاهو » قطعا نیازمند درج رده سنی هنگام ورود به سینما می باشند. خشونت کلامی و گاهی فیزیکی این فیلم اصلا و ابدا مناسب افراد کم سن و سال نیست. درجه بندی سنی که درج نمی شود تا کودک به سینما برود و کلی توهین بیاموزد!
حرف آخر :
« خشم و هیاهو » یک قدم رو به جلو برای هومن سیدی محسوب نمی شود. هومن سیدی در سالهای اخیر به خوبی نشان داده که توانایی تعریف کردن قصه را برای مخاطبش بصورت نصفه و نیمه دارد و همین ویژگی باعث می شود تا بتوان فیلمهایش را به راحتی تا انتها تماشا کرد. البته سیدی در اینجا پایان باز را برای داستانش برگزیده که به نظر می رسد بهترین انتخاب نیز بوده زیرا نمونه اصلی اش نیز در پرونده عجیب و غریب « شهلا جاهد » هنوز هم مبهم و نامشخص است.
منتقد: میثم کریمی
خشم و هیاهو از فیلمهای پر سر و صدای جشنواره بود که دست خالی هم از آن بیرون نرفت. چهارمین تجربهی فیلمسازی هومن سیدی، از فرمولهای شخصیاش پیروی میکند و نقاط و ضعف و قوتش همدیگر را خنثی میکنند. با نگاهی به این فیلم همراه زومجی باشید.
هنوز زود است که هومن سیدی را در سینمای ایران صاحبسبک بدانیم اما آثار اخیر او، قطعاً رنگ و بوی خاص خودشان را دارند و گهگاه امضاهای سازندهشان را با خود حمل میکنند. این کارگردان جوان که دوباره سراغ سینمای اجتماعی (این ترکیب در سینمای ایران کاملاً بامعنی است!) رفته، با حفظ فاصلهی خود از بدنهی اصلی سینما، همچنان موضوعات نخنما و چندبارمصرفی را انتخاب میکند تا با نگاه خاص خودش از آنها آثاری متفاوت بسازد که هم حرفی برای گفتن در زمینهی هنری داشته باشد و شاید سیمرغی برای فیلمبرداریاش ببرد و هم کارش به اکران در گروه هنر و تجربه نکشد و بتواند برای مخاطب عام جذاب باشد. برخلاف اثر قبلی او که بیشتر تجربهای شخصی و از روی علاقه به آثار شاخص سینمای دنیا همراه با روایتی رویاگونه، مضمونی گنگ و شخصیتهایی خیالی بود، سیدی این بار در خشم و هیاهو مسیر سرراستتری را انتخاب کرده تا بار دیگر مانند فیلم سیزده، دربارهی معضلات اجتماعی حرف بزند. این بار اما داستان، ساخته و پرداختهی خودش نیست و حتی با وجود انکار او، اقتباسی از پرسر و صداترین اتفاق صفحات حوادث روزنامههای سالهای اخیر است.
برداشت آزاد هومن سیدی از پروندهی مشهور اما مجهول ناصر محمدخانی و شهلا جاهد، پیش از اینکه تلاشی برای دراماتیزه کردن واقعهای هولناک باشد و از آن متریال خام، اثری سینمایی دربیاورد کوششی است برای القای حس عشقی که هم هست و هم نیست، برای فهماندن خیانتی که پایهریزی مناسبی ندارد و برای معرفی مثلثی که اضلاعش حتی یکدیگر را قطع هم نمیکنند. با اینکه سیدی مدعی شده خشم و هیاهو ارتباطی به آن پرونده ندارد و اقتباسی از آن ماجرا نیست، اما لحن فیلم بسیار به آثار مستند و زندگینامهای نزدیک میشود که برخلاف قواعد این سبکها، در حساسترین لحظات از ایجاد تعلیق باز میماند. با این همه، خشم و هیاهو خوشساخت است چون سیدی مانند آثار قبلیاش وسواس خاصی روی دکوپاژها و قاببندیها دارد، از صدا و موسیقی درست استفاده میکند و از بازیگرانش خوب بازی میگیرد. نقاط مثبت فیلم در تقابلی مستقیم با نکات منفیاش قرار میگیرد و همین، آن را تبدیل به ملودرامی معمولی میکند که فیلمبرداری هنرمندانهای دارد و لذتی است برای علاقهمندان ریزبینتر. خشم و هیاهو از سکانس افتتاحیهاش و حتی قبلتر، از تیتراژ آغازینش به نظر میرسد فیلمی قوی و محکم باشد اما در نقاط کلیدی داستان است که خرابکاریها لو میروند و در انتها چیزی جز همین ظواهر شیک باقی نمیماند.
نه اینکه خشم و هیاهو فیلم بدی باشد. اتفاقاً بعضی اوقات نشانههایی از خود بروز میدهد که مجبورمان میکند برایش کلاه از سر برداریم، اما تأکید شدید فیلم روی رابطهی خسرو پارسا (نوید محمدزاده) که یک خوانندهی معروف است و «همهی مردم او را دوست دارند» با حنا (طناز طباطبایی) که سر از زندگی او درمیآورد، باعث میشود انتظار پیوند قویتری بین آن دو داشته باشیم و مدارکی دال بر نزدیکی آن دو ببینیم تا عشق آتشینشان را باور کنیم، اما فیلم هیچگاه در این رابطه عمیق نمیشود و آن فیلمهای شخصی از خوشگذارنیهای این زوج و فصلهای مشترکشان با هم، توان این را ندارند که نه فریادهای حنا در دادگاه را قبول کنیم و نه التماسکردنهای خسرو را. رابطهی زناشویی خسرو و تینا (رعنا آزادیور) هم آن زندگی زن و شوهری روتینی نیست که همهی ما میشناسیم و بیشتر، به فرهنگ غربی میماند؛ آن ۱۳۶۰سکه مهریه را باور کنیم یا قولی که مبنی بر لغزیدنشان به هم دادهاند؟ اینجا است که فیلم راه نجاتی برای خود دست و پا میکند و با روایتهای دوگانه مواجه میشویم: روایت خسرو از اغواگریهای حنا و روایت حنا از اصرارهای خسرو. هرکس داستان را از دید خودش تعریف میکند و هر داستان شباهتها و تفاوتهایی دارد، اما حتی وجود دو پرسپکتیو مختلف کمکی به خلق تعلق و معما نمیکند و بیشتر، ابزاری برای صیقلی کردن جلوهی فیلمنامهای است که مشکلات پایهایتری دارد.
ظاهر هنرمندانهی خشم و هیاهو مرهمی برای مشکلات بنیادین آن نمیشود، اما هویت خاصی به آن میبخشد
خیانت، بارها دستمایهی فیلمسازان ایرانی برای سوار کردن داستانهایشان روی آن شده و نسخهی سیدی هم شاید مانند اکثر آن تلاشها، بدون ریشهدار کردن این مفهوم تنها دست به ارائهی نشانههایی از آن زده است. اگر خیانت چنان بلای خانمان سوزی است که منجر به از هم پاشیدهشدن زندگی یک خانوده و مرگ دو نفر میشود، پس باید کمی عمیقتر از قرارهای یواشکی و صحبتهای عاشقانه باشد. روایت خسرو از ورود حنا به زندگیاش شامل سکانسهای نابی است که با هوشمندی کارگردانی شده و پلانهای بلند هم مانع هنرنمایی نوید محمدزاده در خلق شخصیت عصبی و پراسترس خسرو نشده است. حنایی که خسرو روایت میکند یک دختر شرور و اغواگر است که خودش را در قلب او جا کرده و زندگیاش را بهم ریخته است. روایتهای دوگانه یعنی بازیهایی کاملاً متفاوت که در این فیلم، ترازو به سمت نوید محمدزاده سنگینی میکند. طناز طباطبایی شاید بهترین انتخاب برای حنا نباشد و در سکانسهایی که او قرار است عاشق خسرو باشد (عشقی چنان سوزان که منجر به اعتراف دروغین به قتل میشود)، طباطبایی از ارائهی یک تصویر باورپذیر و تأثیرگذار بازمانده است. شاید در دعواها و فریاد زدنها بتوانیم روی او حساب کنیم، اما عملکرد کلی او زیر سایهی همبازیاش قرار گرفته است.
سکانس طلایی فیلم اما در روایت حنا رقم میخورد. در توصیف او از قتل تینا، سیدی از همان ابتکارهای ناباش بهره گرفته که حتی تجربهی آن یکی دو دقیقه سرشار از لذت است. شیوهای که او برای نمایش یک اعتراف دروغین به کار گرفته هوشمندانه و هنرمندانه است، تمثیلی از یک واقعهی خیالی که در ذهن حنا شکل گرفته و بدون پر و بال دادنهای اضافی، نحوهی ارتکاب به جرمی که مرتکب نشده را تعریف میکند. مونولوگ حنا روی تصویر ذهنیاش آن قدر از اکثر سکانسهای دیگر فیلم قویتر است که آنها را بیاثر میکند و جای خودش را به عنوان تصویر کلی از فیلم، در ذهن تماشاگرها محکم میسازد.
دکوپاژهای مینیمال با نورپردازی جزئی و موسیقی سنگین، سعی در یک فضاسازی خاص دارد که متناسب با لحن فیلم نیست و وجود آنها با اینکه اجرای کمنقصی دارند، برای این نوع روایت که اثر معما در آن کمرنگ است و حتی داستان هم برای بسیاری از تماشاگران آشنا است، غیر ضروری به نظر میرسد. نماهای شاعرانهی فیلم به تنهایی شاید بار هنری داشته باشند اما در همکاری با کل مجموعه، نقش پررنگی ایفا نمیکنند چون فرصت این کار را ندارند. ترکیب یک داستان روتین در ژانر اجتماعی با ابداعات تصویربرداری و طراحی صحنه زمانی بیشترین اثرگذاری خود را دارد که با یک روایت درگیرکننده همراه شود، اما در خشم و هیاهو هر جزء فیلم ساز خود را میزند و میتوانیم مرز مشخصی بین بازیگری، فیلمنامه، فیلمبرداری و کارگردانی بکشیم.
شاید یک داستان واقعی و روایتی ملموستر از فیلم قبلی سیدی، فرصتی برای او بود تا از تجارب کسبشده در «اعترافات ذهن خطرناک من»، این بار در سینمای اجتماعی بهره بگیرد اما فیلم در پایهایترین عنصرش یعنی فیلمنامه، لنگ میزند و به نهایت ظرفیت خود نمیرسد. خشم و هیاهو را نمیتوان قدم رو به جلویی برای کارگردانش دانست، اما در هر صورت دستاورهای فنی و درخشش بازیگر نقش اول مرد آن نتیجهی کار است که باعث شده با فیلمی خوشساخت گرچه ناقص طرف باشیم. تماشای خشم و هیاهو برای مخاطبین جدیتر سینمای ایران هرچه نداشته باشد، تجربهی بصری دلنشینی است که کمی هوای تازه برای نفس کشیدن در آلودگی اکران نوروزی مهیا میکند.
نقد فیلمهای جشنواره سی وچهارم فجر:خشم و هیاهو
نویسنده: علیرضا دباغ
نقدفیلم:
فیلمهائی مانند «خشم وهیاهو» درسینمای ایران زیاد ساخته می شود. فیلمهائی که دیگر دیدن آنها درجشنواره های فیلم فجر برای منتقدان به یک عادت گاه ملال آور تبدیل شده است. عشقهای ضربدری، رابطه های پنهانی، مردان زن دار و دختران جوان، فحشهای رکیک و اشارات جنسی چاشنی فیلمهائی اینچنینی هستند.
اما این بار کارگردان «اعترافات ذهن خطرناک من »دست به کار خطرناکی زده است. خطرناک از این بابت که به عنوان سومین کار باید نشان می داد راه خود را درسینما انتخاب کرده است یا هنوز درحال تجربه کردن است؟
او پس از فیلم ۱۳که روایتگر داستان نوجوانی ۱۳ساله است که در سخت ترین سالهای زندگی پسران از لحاظ تربیتی ،بر اثر جدائی والدینش دچار آسیبهای روانی ومتعاقب آن مشکلات اجتماعی می شود، دو سال بعد با فیلم «اعترافات ذهن خطرناک من» یک بار دیگر به جشنواره فیلم فجر باز می گردد با فیلمی متفاوت اما به نوعی با بن مایه روحی وروانی .
او در سومین اثرش می توانست نوع دیگری به مسائل اجتماعی بنگرد اما این کار را نکرد و باز به داستانی پرداخت که به جز همین بن مایه روانشناسانه ،دو ویژگی مشترک دیگر داشت: یکی پرداختن به مسائل اجتماعی ،دیگری پایان باز یا نسبتا باز داستان.
شاید او سالهای بعد فیلمهای دیگری با مضامین دیگری بسازد اما این اثر در یک دوره متصل و پیوسته به هم نشان می دهد «هومن سیدی» راه خود را انتخاب کرده است. او فیلمسازی است با دغدغه های روحی و روانی در حوزه مسائل اجتماعی.
این که فیلمهای او به کدام ژانر تعلق دارد، وحشت یا جنائی چیزی را تغییر نمی دهد ،آنچه مهم است در هر سه اثر سیدی با موضوعهای اجتماعی مواجهیم که به لایه های پنهانی درونمایه نا شناخته انسانها نقب می زند . این دغدغه فیلمساز است که انسانی را نمایش دهد که شناخت تمام ابعاد وجودیش و اعمال ورفتاری که بروز می دهد دشوار وپیچیده است خواه یک نوجوان باشد یا شخصی که هویتش را گم کرده است و یااینکه هنرمند محبوبی که خودش را گم کرده است.
«خسرو پارسا» می تواند نمادی از انسانهائی باشد که یک شبه به شهرت و محبوبیت دست پیداکرده اند ،اما در ایجاد توازن بین موقعیت اجتماعی جدید با وجوه متعارف فرهنگی اجتماعی جامعه خویش موفق نیستند.او تنهاست نه پدری ،نه مادری نه برادریا خواهری؟در دادگاه هیچ کس با اونیست حتی پسر کوچکش که بازپرس پرونده میگوید او هم پدرش را دوست ندارد و او را درقتل «تینا» مقصر می داند.این همه بی ریشه بودن ممکن است در یک جامعه غربی عادی باشد اما در فرهنگ ایرانی چیز تازه یافته ای است که فیلمسازان جوان ما روی آن تکیه بسیاری دارند(فارغ از درست یا نادرست بودن آن). در این میان «تینا» و«حنا» وحتی پسرخردسالشان را می توان قربانیان این عدم توازن روحی و روانی شخصیت«پارسا» دانست هرچند خودشان نیز مقصرند.«تینا» به دلیل تصمیم ناگهانی برای خودکشی و «حنا» برای پاسخ به نجواهای اغواگرانه «خسرو».
موضوع برداشت فیلم از ماجرای غم انگیز مرحومه «شهلا جاهد» (همسر موقت فوتبالیست مشهور «ناصرمحمدخانی»که به جرم قتل مرحومه«لاله سحرخیزان» همسر دائمی وی اعدام شد )،آنقدر واضح است که ذکر آن را در تیتراژ آغاز فیلم ضروری می کرد.اما آیا «حنا» هم مثل «شهلا»دچار جنون آنی شده بود یا عالمانه و از روی حسادت رقیبش را به قتل رسانده بود و یا به عشق «خسرو» قتلی را به گردن گرفت که مرتکبش نشده ،تا دامن خسرو از اتهام قتل پاک شود؟ ابهامات پرونده «شهلا» ازنظر افکارعمومی همچنان پابرجاست و این همان چیزی است که با علاقمندی های «هومن سیدی» در پایان نداشتن فیلمهایش سازگار است، هرچند بسیاری از تماشاگران این نوع پایان را نمی پسندند.
تغییر رنگ فیلم از میانه داستان نشان از پایان خوش آب ورنگ زندگی هنرمندی دارد که رو به اضمحلال است واستعاره از موقعیت ابهام آمیزی که در ماجرای قتل «حنا» اتفاق افتاده است.
دقت کارگردان در سکانس بازسازی صحنه قتل ستودنی است چراکه خشن ترین صحنه فیلم را به خوبی فقط با روایت «حنا» از چگونگی ارتکاب جرم و بدون نشان دادن مقتول به خوبی به تصویر کشیده است. شرایط موجود در جامعه امروز ما که دچار ناهنجاریهای اجتماعی نظیر قتلهای خیابانی وخانگی به دست اشرار است ،جستجو گری در جزئیات دهشتبار قتلها را به شدت افزایش داده است تا جائیکه متاسفانه برای دیدن صحنه اعدام در ملأعام در سحرگاهان در میادین اجرای حکم حاضر می شوند و حتی ازاین صحنه ها فیلمبرداری می کنند وآ ن را منتشر می کنند.دراین شرایط سیدی ترجیح می دهد این صحنه را با نشانه ها به تصویر بکشد .کاری که متأسفانه در بقیه موارد به آن توجهی نکرده است.
صحنه هائی مانند کتک زدن «حنا» که مکرر تکرار می شود یا خشونتهای لفظی و به کاربردن فحشها وکلمات نامناسب از جمله مواردی است که باید درآن تأمل کرد.
پخش صدای اذان در لحظات قبل از اعدام «حنا»، اگر نگوئیم یک ایهام مغرضانه یا عنادآمیز در ضایع کردن یک نوای ملکوتی در یک موقعیت خشونت بار است ،باید آن را کج سلیقگی کارگردانی دانست که برای تصاویر قتل «تینا» تمهید استعاره گونه ای به خرج داده است .
«نوید محمد زاده» پس از بازی درخشانش در فیلم «عصبانی نیستم» این بار هم گام بلندی برای جایزه نقش اول مرد برداشته است.«طناز طباطبائی» گرچه بازی خوبی دارد اما ای کاش این نقش را از اول نمی پذیرفت ،چرا که بعد از درخشش خوبی که در «هیس دخترها فریاد نمی زنند»داشت ،ایفای نقش مشابه «شیرین» دراین فیلم گامی روبه جلو برای او محسوب نمی شود.دوباره دادگاه دوباره بازداشت ودوباره اعدام برای «طناز طباطبائی» درجا زدن در نقشی است که بار اول از عهده اش به خوبی برآمده است .این درحالی است که او استعداد زیادی برای نقشهای جدید وخلق شخصیتها وموقعیتهای بهتری رانیز داردکه باید ازاین پس با دقت آنها را مورد مطالعه قراردهد.
صدابرداری هم از نقاط قابل توجه فیلم است که نشان از تسلط «حسین بشاش »در کاری است که بر عهده گرفته است.همینطور نورپردازی وتصویربرداری فیلم.
به هرحال «خشم وهیاهو » پیش از آنکه نشانه ای از خلاقیت ونوگرائی در آثار کارگردان جوان ما باشد نشانه ای از تمایل او به ادامه روندی است که پیش ازاین در وانمائی ابعاد روانشناسی انسانها در موقعیتهای خاص اجتماعی تجربه کرده است ، بدون تداوم بلند پروازیهای این کارگردان خوش آتیه.
نیره رحمانی
خشم هیاهو ساخته هومن سیدی تاکیدی بر این نکته که همچنان و لابد برای همیشه، فیلمنامه مهمترین معضل سینمای ما هست و خواهد بود. چه در فیلمهای عامه پسند این سینما و چه در فیلمهای متفاوت جدی اش. بنابراین از فیلم حسین فرحبخش بگیر تا فیلم رضا درمیشیان و هومن سیدی و... این مشکل مهمترین چیزی ست که توی ذوق می زند. پس نباید تعجب کرد اگر یک فیلم با فیلمنامه محکم همانند ابد و یک روز می آید و نظرها جلب می کند و احتمالا جوایز را هم درو.
از ضعف های فیلمنامه که بگذریم باقی چیز ها در خشم و هیاهو به شکل قابل تحسینی در خور توجه اند. از فرم فیلم بگیر تا بازی های درخشانش و البته فضا سازی و در نهایت ضرب آهنگ فیلم که برخلاف بسیاری فیلمها آدم را خسته نمی کند. سکانسهای به یادماندنی در فیلم کم نیستند که سیدی با قدرت یک فیلمساز باتجربه آنها را کارگردانی کرده. ایده تفاوت روایت ها از دید آدمهای مختلف هر چند تازه نیست اما در فیلم به خوبی مورد استفاده قرار گرفته است. دیگر ویژگی قابل اشاره فیلم پایان آن است که نه شعاری ست و نه کلیشه ای در حالی که ظرفیت بالایی برای افتادن در دام کلیشه ها و شعاری شدن را دارد اما فیلمساز به خوبی آن را مدیریت کرده است.
سیدی تصویر در خشانی از یک خواننده که توجه مردم او را متوهم ساخته نشان داده است. آدمی که فکر می کند شخصیت مهمی ست اما در واقع موجود حقیر و ترحم برانگیزی بیشتر نیست. آنچه او به خاطرش جوگیر شده چیزی ست که مردم به او داده اند و به همان سادگی نیز از دست می دهد.
طناز طباطبایی در بدترین فیلمهایش نیز خوب بازی کرده هر چند که هنوز مانده آن نقشی که برایش در حد توانایی واقعی اش بدرخشد اما در خشم و هیاهو پابه پای نوید محمد زاده پیش آمده و تحت الشعاع بازی زیبای او قرار نگرفته است.
محسن جعفریراد
خشم و هیاهو از نظر ساختاری بهترین فیلم هومن سیدی است. اما مشکل اینجاست که حفرههای متعدد فیلمنامهاش باعث شده که این ساختار اثرگذار، نتواند به نتیجهای درخور خلاقیت سیدی ختم شود.
از معدود دفعاتی است که داستان یک فرد مشهور و فساد اخلاقیاش در سینمای ایران روایت میشود و از آنجا که چند نمونهی واقعی هم دارد - از جمله مشهورترین آنها ماجرای شهلا جاهد و ناصر محمدخانی است که موقعیت بحرانی فیلم شباهت قابلتوجهی به آن دارد - ساخت آن شاید برای سیدی بیشترین ریسک را در پی داشته است. منتها او توانسته از نظر اجرایی جاهطلبی کارهای قبلیاش را تداوم ببخشد. از تصویرپردازیهای مینیمال گرفته تا طراحی صحنهی بدیع و مؤثر در فضاسازی – بهویژه خانهی خسرو و فضای اطرافش- و بازی جذاب بازیگران؛ نوید محمدزاده همچنان مخاطب را شگفتزده میکند و طناز طباطبایی سعی کرده ترسیم دیگرگونی از یک زن بهظاهر مزاحم اما در واقع عاشق ارائه کند.
فیلم صحنههای کارشده و جذاب فراوانی دارد. مثل صحنهی تصادف همسر خسرو که با اینکه در لانگشات برگزار شده اما در غافلگیری مخاطب سهم بهسزایی دارد یا صحنهی ملاقات عاشقانهی خسرو و حنا در بام شهر که به پرسپکتیو و عمق میدان به جهت خلق معنا توجه ویژهای شده است. اما بهترین سکانس فیلم بدون شک سکانسی است که حنا صحنهی قتل را به نوعی برای بازپرس تعریف میکند. بدین ترتیب که روی برف راه رفته، در خانه را باز کرده، فضای خانه را طی کرده، به تختخواب رسیده و زن خسرو را به قتل میرساند. اما در قاب دوربین، اثری از حنا و بازیگر نیست و به نوعی یک فرد نامرئی راه میرود. در واقع این سکانس شاید برای اولین بار در سینمای ایران اجرا شده که نشان از تجربهگرایی سیدی دارد. در این صحنه روی برف چند رد پا خالی میشود، دستگیرهی در پایین رفته و در باز میشود، تشک تخت فرو میرود، و برخوردی شکل میگیرد تا ضربات متعدد چاقو را تداعی کند.
سیدی در خشم و هیاهو برای اولین بار بیشتر به داستانگویی توجه کرده و به این نتیجه رسیده که میتوان هم کمالطلبی و زیباییشناسی مستقلی داشت و هم نبض مخاطب عام را در دست گرفت. اما هرچه فیلم در ساختار و اجرا موفق است، در فیلمنامه چنان که باید به علتها و معلولها و توجیه منطقی رفتار شخصیتها فکر نشده است. از شخصیتپردازی نصفهونیمهی خسرو که علت پرخاشگری پردامنهاش نسبت به همهی افراد پیرامونش، کمتر مشخص میشود تا همسر او و حنا که کمتر جزییاتی برای روایت سمپاتیک دارند و صرفاً بر پایهی کهنالگوی زن اغواگر و زن قربانی ترسیم شدهاند. به همین دلیل از نیمهی اول فیلم به بعد مخاطب که نتوانسته همدلی لازم را با زنان داستان برقرار کند، عملاً همهی حواسش متوجه شخصیت خسرو است که محمدزاده با بازی کمنقصش توانسته ترکیب جذابی از خیر و شر را بهخوبی نمایان کند که در صحنهی دادگاه نمود عینی آن را میتوان دید.
ضعف دیگر به نبود باورپذیری در روابط برمیگردد. مقدمهچینی رابطهی زن و مرد کمی سست طراحی شده و عشق و علاقهی آنها کمتر متقاعدکننده است. از سوی دیگر زن خسرو هم صرفاً حضوری مکانیکی دارد تا اینکه بتوان به عنوان شمایل یک قربانی برای او دل سوزاند. پایانبندی فیلم نیز بیخودی کش داده میشود و صحنههای اعدام هیس! دخترها فریاد نمیزنند یا نمونههای ایرانی و خارجی دیگر را تداعی میکند. سیدی در صحنهی پایانی همان کلیشههای مرسوم را تکرار کرده؛ دختر اعدامی که بهسختی راه میرود، ناراحت است و چهرهای مغموم دارد. هرچند که در این پایانبندی سلیقهی مخاطب عام هم در نظر گرفته شده اما مشکل اینجاست که از نظر اجرا و بهخصوص ریتم هم این پایان تناسب لازم را با ریتم تند فیلم ندارد.
****
گزارش نشست نقد و بررسی فیلم خشم و هیاهو ساخته هومن سیدی
هومن سیدی: بارها گفتهام سینمای مولف برای من درس است
محمدزاده: امیدوارم هیچ وقت فیلمهای سیاسی بازی نکنم
کارگردان "خشم و هیاهو"گفت: بارها گفتهام سینمای مولف برای من درس است و تلاش دارم از آن بهره بگیرم اما اگر میدانستم چنین سریال مشابهی ساخته شده بدین ترتیب کار را پیش نمیبردم.
، نشست نقد و بررسی سینمایی «خشم و هیاهو» ساخته جدید هومن سیدی ظهر در برج میلاد برگزار شد.
کارگردان این فیلم در نشست نقد و بررسی به عدم حضور طناز طباطبایی اشاره کرد و گفت: او به دلیل حضور بر سر فیلمبرداری فیلم جدید رضا کاهانی موفق به حضور دراین جلسه نشده است.
وی در عین حال فضای این ساخته خود را فضای جذابی دانست که دوست دارد در آینده تلاش های بیشتری در این زمینه داشته باشد.
این کارگردان در ادامه در پاسخ به سئوالی مبنی بر شباهت این فیلم با یکی از سریالهای امریکایی سال 2014، توضیح داد: این سریال را ندیده بودم و در مقطعی پگاه آهنگرانی این موضوع را گوشزد کرد که بعد از دیدن آن سریال متوجه شباهت هایی میان این دو اثر شدم.
سیدی همچنین عنوان کرد: بارها گفته ام سینمای مولف برای من درس است و تلاش دارم از آن بهره بگیرم اما اگر می دانستم چنین سریال مشابهی ساخته شده بدین ترتیب کار را پیش نمی بردم.
وی در بخش دیگری از این نشست در ارتباط با پرداخت فیلمش به برخی موضوعات از سوی رسانه ها، گفت: این را می دانم که رسانه ها باید خوراک داشته باشند اما به عنوان مثال به شخصه در این جشنواره مصاحبه چندانی نداشته ام اما مطالب متعددی به نقل از من کار شده است. گاه برخی اهالی رسانه موضوعی را بیش از آنچه باید بزرگ کرده و در فضا تاثیر می گذارند.
سیدی در پاسخ به این سئوال که در ادامه مسیر کاری خود ترجیح می دهد روند ساخت فیلم را دنبال کند یا به عنوان بازیگر فعالیت کند، اظهار کرد: برای سال بعد قصد دارم تمام تمرکز خود را برای بازیگری بگذارم و بر این اساس برنامه ای برای ساخت فیلم جدید ندارم.
سعید سعدی: این فیلم تلنگر به مردم است
در ادامه این نشست، سعید سعدی تهیه کننده سینما نیز در ارتباط با دلیل
انتخاب موضوع فیلم گفت:به دنبال این بودیم که به آحاد جامعه تلنگر زده و بگوئیم لازم است از خودمان مراقبت کنیم.
وی در پاسخ به این سئوال که چرا در زمان دریافت پروانه ساخت وزارت ارشاد برای روایت داستان این فیلم از زاویه دید یک بازیگر سختگیری داشته نیز عنوان کرد: در زمان دریافت پروانه ساخت نظر ارشاد این بود که با توجه به هجمه های ایجاد شده علیه بازیگران، نباید به این فضا دامن بزنیم. آنها اصرار داشتند چهره غیر هنری انتخاب شود اما در نهایت با توجه به تاکید ما کار بدین شکل پیش رفت.
محمدزاده:هرگز کارگردانی نمی کنم
نوید محمدزاده بازیگر این فیلم هم در صحبتی کوتاه درباره نقش های متفاوتی که ایفا کرده متذکر شد: زمانی که تفکرهای مختلف را انتخاب می کنیم، نتیجه متفاوتی حاصل می شود. معمولا قبل از بازی سعی می کنم خود را به ذهنیت فیلمساز نزدیک کنم چرا که اگر کارگردان فرد باهوشی باشد به خوبی در ذهن خود می داند چه می خواهد و هومن سیدی فرد بسیار باهوشی است. برهمین اساس نقش ها نیز خیلی شبیه به یکدیگر نخواهند شد چرا که هر یک از آنها بر اساس یک ذهنیت شکل گرفته است.
وی ادامه داد: فکر می کنم در نهایت در «خشم و هیاهو» اتفاق خوبی افتاده و حال خیلی خوبی دارم که در این فیلم بازی کرده ام.
این بازیگر در پاسخ به این سئوال که آیا ممکن است او هم مانند هومن سیدی زمانی به عنوان کارگردان نیز فعالیت کند، تاکید کرد:هرگز کارگردانی نخواهم کرد چرا که کار بسیار سختی است.
وی ادامه داد: درست است کار بازیگری کار سختی است اما فشاری که پس از فیلم بر روی تهیه کننده و کارگردان به وجود می آید بسیار زیاد است.
منتقد: تغییر رویکرد هومن سیدی مهم ترین نکته «خشم و هیاهو»است
نیما حسنی نسب منتقد حاضر در جلسه نیز مهم ترین نکته این فیلم را تغییر رویکرد هومن سیدی از سینمای تجربی به سینمای قصه گوی کلاسیک دانست و گفت: شباهت داستان این فیلم با یک ماجرای واقعی که سالها قبل اتفاق افتاده طی این مدت مورد توجه عده بسیاری قرار گرفته اما تشبیه فیلم یک کارگردان به یک موضوع خاص می تواند تقلیل جایگاه آن اثر باشد .
وی ادامه داد: به نظر «خشم و هیاهو» به معضلات زندگی افراد مشهور در یک جامعه پرتناقض می پردازد و در لایه ای از خود نقد رسانه هایی را در بر می گیرد که بیش از حد قانون و نیاز به زندگی افراد ورود می کنند. حتی این فیلم را می توان آزمونی برای اهالی رسانه دانست که چقدر با این فیلم ارتباط برقرار کرده و یا آن را به سمت یک داستان حاشیه ای سوق می دهند.
مهدی سعدی تدوین گر، محسن نصرالهی طراح صحنه، رعنا امینی طراح لباس و سعید چنگیزیان بازیگر«خشم و هیاهو»از دیگر عوامل حاضر در این نشست بودند.
مد و مه/چهارشنبه ۲۱بهمن ۱۳۹۴
گاه دینی به سیمرغ سی و چهارم ـ 11
بی قید و بند، دور از اخلاق و شهرت پرست/ نقد فیلم "خشم و هیاهو"
منبع : اختصاصی ابنا
.
خبرگزاری اهل بیت(ع) ـ ابنا/ سرویس هنر اسلامی:
سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر از ابتدای دهه مبارک فجر 1394 در تهران آغاز شده است. فیلم سینمایی "خشم و هیاهو"از جمله فیلمهایی است که در بخش "سودای سیمرغ (سینمای ایران)"نمایش داده شد.
آنچه در پی می آید نقدی بر این فیلم است:
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به قلم: سعید گرامی
* داستان فیلم خشم و هیاهو
داستان فیلم سینمایی "خشم و هیاهو"درباره یک خواننده مشهور به نام «خسرو پارسا» (با بازی نوید محمدزاده) است که همسرش به قتل رسیده و او و معشوقه اش مظنونین اصلی این جنایت هستند. وی که متأهل است رابطه مخفیانه ای با یک زن دیگر به نام «حنا» دارد. همسر او «تینا» (با بازی رعنا آزادی ور) متوجه این رابطه می شود و پس از مشاجره با خسرو تصادف می کند و در حالی که در خانه اش بستری است، به ضرب چاقو به قتل می رسد. داستان آشنایی خسرو با حنا و نحوه رابطه شان موضوع قتل را پیچیده می کند و ...
داستان این فیلم شبیه ماجرای قتل «لاله سحرخیزان» همسر «ناصر محمد خانی» فوتبالیست مشهور ایرانی به دست «شهلا جاهد» است؛ اما «سعید سعدی» سناریست فیلم "خشم و هیاهو"می گوید: داستان فیلم، متفاوت از ماجرای ناصر محمدخانی و شهلا جاهد است و اصلاً شخصیت اصلی داستان از ابتدا فوتبالیست نبود. اما ماجرای محمدخانی و جاهد در داستان فیلم تأثیر داشته است.
* نقد فیلم خشم و هیاهو
«هومن سیدی» در فیلم سینمایی جدیدش "خشم و هیاهو"سبکی جالب به شیوه سینمای اروپا اتخاذ کرده است و ما را به فضای فیلم های «هانکه» و «تارکوفسکی» می برد؛ فضایی که به درون شخصیت ها می رود و زوایای پنهان آنها را به تصویر می کشد.
قصه فیلم سینمایی "خشم و هیاهو"سیر خطی ندارد و مدام دستخوش تغییر قرار می گیرد. داستان، روایت نسبتا پیچیده ای دارد؛ مطابق بخشی از فیلم که از زبان «خسرو» روایت می شود، «حنا» قاتل است؛ اما وقتی حنا داستان را تعریف می کند، خسرو تمام انگیزه های قتل را دارد. همین باعث می شود تا اواسط فیلم، مخاطب متوجه اصل داستان نشود و نتواند پایان آن را حدس بزند.
فیلم فضای سرد و بی روحی دارد و در این فضای سرد و تاریک، خشونت موج می زند. رنگ بندی فیلم در ابتدا کم رنگ و کم رمق است وهرچه داستان پیش می رود کم رنگ تر می شود تا جایی که در اواخر، سیاه وسفید می شود!
فیلم گویا در رویا سیر می کند. زوایای تاریک وگنگی در این رویا هست که نمی توان تعریف درستی برایش پیدا کرد. مرز بین رویا و واقعیت درهم شکسته شده و فیلم همچون یک خواب دهشتناک است که وقتی به انتهایش می رسی ابتدایش را فراموش کرده ای.
فیلم "خشم و هیاهو"پر است از فریاد های سر به مهر؛ از سکوت های آزار دهنده؛ از لحظات تئاترگونه؛ و از بازی ها تصنعی که به پانتومیم می ماند.
حقیقت در فیلم مبهم است. نمی توان قطعیت پیدا کرد که چه کسی قاتل است؛ همانطور که نمی توان از ذهن پرهیاهوی شخصیت هایش سردرآورد. تلاش مخاطب برای کشف داستان و ارتباط با شخصیت ها، خشم و هیاهوی درونی او را برمی انگیزد. دقیقاً جایی که باید حرف زد، سکوت فریاد می کشد و این را کارگردان با ظرافت و دقت به نمایش گذاشته است.
"خشم و هیاهو"زندگی بی قید و بند و دور از اخلاق خواننده ای را بیان می کند که هویتی ندارد و شهرت پرست است. ظاهر نامتعارف، لحن زننده و دور از ادب، رفتارهای تند و کارپدیمی همه نشان دهنده عدم ثبات شخصیتی اوست. هیچ کس و هیچ چیز برایش مهم نیست و از هروسیله ای برای مقاصدش استفاده می کند.
یکی از نکات تکرار شونده در فیلم، وجود المان های دینی و مذهبی است. یک بار در صحنه ای که خسرو و حنا روی تپه ای درحال صحبت های عاشقانه باهم هستند، در پس زمینه آنها مناره های مسجدی چشم نوازی می کند! بار دیگر الفاظ مذهبی از زبان خسرو شنیده می شود! و آخرین بار صدای ادان است که هنگام اعدام قاتل شنیده می شود!
خسرو دین را نیز ابزاری برای سوء استفاده خود قرار داده است. شخصیتی که هیچ نسبتی با حیات دینی ندارد؛ اما وقتی خود را در خطر می بیند تظاهر به دینداری می کند و برای رسیدن به اهداف خود حاضر است از دین نیز سوءاستفاده کند. در دادگاه، او محاسنی کامل دارد و الفاظ عربی را طوری ادا می کند که مشخص است هیچ اعتقادی پشت آن وجود ندارد. استفاده ابزاری از دین در جامعه امروز، شاید پیامی باشد که مقصود کارگردان بوده است.
وقت اعدام معمولاً بعد از اذان صبح تا سپیده خورشید است چرا که گفته می شود آن بهترین لحظه برای آمرزش است. از آنجا که قاتل بودن شخص اعدامی، برای بیننده محرز نشده است، می توان این صحنه را استعاره ای از بی گناهی او دانست.
خشم و هیاهو عنوان رمانی است به قلم «ویلیام فاکنر». این رمان ذهن ناتوان، ذهن وسواسی و دنیای عینی را به ترتیب مورد بررسی قرار می دهد. مخاطب این رمان به ترتیب حرکتی از ساده لوحی و معصومیت به سوی روشنگری فزاینده خواهد داشت. شخصیت های فیلم هومن سیدی نیز مشابه شخصیت های رمان فاکنر هستند. برای خسرو همانند «جیسون»، رابطه تجاری آرمانی ترین نوع رابطه است. نویسنده و کارگردان تحت تاثیر این رمان فیلم را پیش برده اند؛ و استفاده از جمله معروف ویلیام فاکنر در ابتدای فیلم گواه این حرف است: «زندگی به من آموخت هیچ چیز از هیچ کس بعید نیست».
فیلم نقاط ضعفی هم دارد. مثلاً برای کشتن کسی که در کما است تنها کافی است برای چند دقیقه جریان اکسیژن وی را قطع کرد و کشتن او با ضربات چاقو یک دیوانگی محض است. اصولاً کسی که می خواهد قاتل بودنش را پنهان کند هیچگاه دست به چنین قتل ناشیانه و وحشیانه ای نمی زند. در نتیجه صحنه قتل باورپذیر نیست و این یک ضعف فاحش در داستان فیلم است.
نقطه ضعف آشکار دیگر فیلم سینمایی "خشم و هیاهو"، نمایش خشونت، الفاظ رکیک و ارتباطات ناهنجار است. بنابراین تماشای این فیلم برای کودکان و نوجوانان توصیه نمی شود.
اما شاید ملال آورترین نکته این فیلم، دستمایه تکراری این روزهای سینمای ایران ــ یعنی خیانت و رابطه جنسی خارج از عرف ــ باشد. گویی فیلمسازان ما سوژه دیگری برای آثار هنری خود ندارند!
تصویربرداری فیلم در حد مطلوب است و صحنه خودکشی تینا بسیار عالی از آب در آمده است. موسیقی «کارن همایونفر» هم بسیار بافضای فیلم همخوانی دارد. بازی بازیگران ــ غیر از بازی تصنعی نوید محمدزاده ــ در مجموع خوب است.
به لحاظ فنی، و نه محتوایی، می توان گفت که هومن سیدی اثر قابل قبولی تولید کرده است. وجود چنین کارگردانی در سینمای ایران، در صورت داشتن فیلمنامه های پر محتوا و سالم، می تواند به ارتقاء سطح هنری فیلم های ایرانی کمک کند.
.
منابع
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AE%D8%B4%D9%85_%D9%88_%D9%87%DB%8C%D8%A7%D9%87%D9%88_(%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85_%DB%B1%DB%B3%DB%B9%DB%B4)
http://www.naghdefarsi.com/iran-movie-review/15933-1395-01-03-13-29-42.html
http://moviemag.ir/cinema/zoom/iran/13748-%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%88-%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D8%AE%D8%B4%D9%85-%D9%88-%D9%87%DB%8C%D8%A7%D9%87%D9%88#sthash.MYTJEkAc.dpuf
http://moviemag.ir/cinema/zoom/iran/13748-%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%88-%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D8%AE%D8%B4%D9%85-%D9%88-%D9%87%DB%8C%D8%A7%D9%87%D9%88
http://www.zoomg.ir/2016/3/27/115194/khashm-va-hayahou-review/
http://www.honarland.ir/3694
http://www.madomeh.com/site/news/news/5202.htm
http://fa.abna24.com/service/fajr-international-film-festival/archive/2016/02/08/698654/story.html